کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ام البنین» ثبت شده است

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-26

**************

 یوسف رحیمی

دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
بیا ام البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد

***
مزن آتش به جان ای نور عینم
مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم
چه شد در کربلا هستیِ زهرا؟
حسینم وا حسینم وا حسینم

***
سرشته از غم زهرا گِلش بود
نگاه تار زینب قاتلش بود
نیفتاد از لبش نام حسینش
اگر چه داغ سقا بر دلش بود …

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-25

**************

مهدی نظری

قسمت این بود که تو محرم حیدر باشی
به علی مونس وهم خانه وهمسرباشی

قسمت این بود که در زندگی مشترکت
به عزیزان دل فاطمه مادر باشی

آفرین برتو  که هنگام ورودت گفتی
آمدی خادمه خانه کوثرباشی

قسمت این بود که در بین تمامی زنان
توفقط صاحب یک ماه وسه اخترباشی

قمرت یک نفره لشگر انصارخداست
پس عجب نیست که تو مادر لشگر باشی

خاک این خانه تو را قبله حاجات کند
متعجب نشو گر شافع محشرباشی

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-24

**************

خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین
آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین

زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت
از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین

خواهرت گفت که از نیزه دهانت خون شد
ناگهان بند دل از این خبرم ریخت حسین

من شنیدم بدنت زیر سم اسبان رفت
تنت انگار که پیش نظرم ریخت حسین

گفت راوی که جگر گوشه اَت ارباً ارباست
از دلم سختیِ داغ پسرم ریخت حسین

در ره یاری ارباب پسر یعنی چه؟
شکر، پیش قدمِ تو قمرم ریخت حسین

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-23

**************

علی اکبر لطیفیان

آشفتگی گیسوی ما شانه کم داشت
لب‌های خشک ما فقط پیمانه کم داشت
وسع خریدار تو بسیار است، امّا

یوسف به ما دادند، ولی بیعانه کم داشت
من اختیاراً این همه حالم خراب است
گنجی که پیشم داشتی ویرانه کم داشت
دیشت قنوت تو به یاد من نیفتاد
تسبیح چل تایی تو یک دانه کم داشت
به لطف دیوار دم در تکیه می‌داد
آنکه برای گریه کردن شانه کم داشت
دیشب نبودم پیش تو فهمیدی اصلاً ...
که بازی شمع و گلت پروانه کم داشت
وقتی رسیدم جور شد بازی طفلان
سنگ سر کوچه فقط دیوانه کم داشت
چه خوب شد آب دهانت را مکیدم
این مسجدی که ساختم میخانه کم داشت
گفتم مرا زنجیر این خانه نمایید
کلب نگهبانِ در این خانه کم داشت
جان‌ها فدای آستان بانویی که
یک سایبان و چند سقاخانه کم داشت

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-22

**************

غلامرضا سازگار

گویند فقیری به مدینه به دلی زار

امد به در خانه ی عباس علمدار

زد بوسه بر ان درگه و استاد مؤدب

گفتا به ادب با پسر حیدر کرار

کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم

بیمار و تهیدست و گرفتار و دل افکار

هر سال در این فصل از این خانه گرفتم

بر خرجی یکساله ی خود هدیه ی بسیار

گفتا به زنان ام بنین مادر عباس

با سوز دل سوخته و دیده ی خون بار

کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید

بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-21

**************

علی انسانی

گمان مکن پسرت ناتنی‌برادر بود

قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود

منال ام بنین و ببال از عباس

تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود

سقوط قلعه‌ی خیبر اگر به نام علی‌ست

فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود

ز شام تا به سحر دور خیمه‌ها می‌گشت

که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود

به لرزه بود از او پشت هفت‌پشت ستم

یل تو یک‌تنه یک تن نبود، لشگر بود

به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت

ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-20

**************

قاسم نعمتی

تو شاهکار عشق بازی در زمینی

تو دست پنهان خدا در آستینی

اُمُّ الادب ،  اُمُّ الوفا ، اُمُّ البنینی

دلگرمی و وصف امیرالمونینی

در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده

قرص قمر میر عرب تعظیم کرده

مانند نور آمدی تابیدی و بعد

با دست زهرا مورد تأییدی و بعد

خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد

آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد

گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم

من آمدم دستان زینب را ببوسم

علی

نوحه وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-8

**************

خادم زینب

زمینه

مدینه امشب داره        هوای ماتم بازم
سیرم از این دنیا و       وقت غروبه کم کم

بعد حسین این خونه          برامه دارالاحزان
باغ دل حید رو           گرفته دست طوفان

یتیمای فاطمه رو             کنیزی کردم و ولی
نشد که من فدا بشم          برا یتیمای علی

وای از داغ حیدرو          وای از غربت حسن
وای غم های فاطمه         وای رسیده آخر بمن

ای شفیعه ی روز جزا
یا فاطمه اشفعی لنا

علی

نوحه وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-7

**************

مظاهر کثیری نژاد

زمینه

پر از صبر و یقین بودم عصای دست دین بودم
گذشته دیگه روزایی که من ام البنین بودم

ستون خیمه مو از جا در آوردن
به جای بچه هام چند تا سر آوردن

سرم بالاست
به کام بچه هام مرگو عسل کردم
وفا رو تا ابد ضرب المثل کردم
من اسماعیلهامو روی نی دیدم
که هاجر وعده داد و من عمل کردم

زمین کربلا خونه
عزاست یا عید قربونه

ادا شد نذرهای عید قربانم
تپش های دلم می گه حسین جانم

حسین جانم(۳)

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-19

*********************

محـمـد جواد شیرازی

 

کریمان همه مات ام البنین اند

فقیر کرامات ام البنین اند

نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ

اسیر مناجات ام البنین اند

همه ساقیانی که صاحب سبویند

دخیل خرابات ام البنین اند

مریدان عباسِ او در دو عالم

به دنبال خیرات ام البنین اند

پسرهای او یار خون خدایند

دلیل مباهات ام البنین اند

پسرهای نور و تجلی نورند

تجلی آیات ام البنین اند

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-18

*********************

آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد

اشک زلال چشم تو آب حیات شد 

خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد

تا از تو خواستم بنویسم دوات شد

این شهر را ادامه دهی... آب می برد

بانو بقیع از ابر دو چشمت فرات شد 

ای نوحه خوان ممتدِ از صبح تا به ظهر

قدری نفس بگیر که وقت صلات شد 

وقت قنوت، اشک تو افتاد روی خاک

فردا خبر رسید که آنجا قنات شد

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-17

*********************

مهدی رحیمی

 

داغ، داغ چهارتا پسر است

داغ اما برای یک نفر است

گرچه افتاده است در بستر

چشم هایش هنوز هم به در است

همه بچه هاش چون ماهند

یکی از بچه هاش ماه تر است

مثل یک آسمان و یک مهتاب

یک بنی هاشم است و یک قمر است

روضه خوان غریب کرببلاست

این که امروز راهی سفر است

نقل قول از شنیده ها دارد

غم او چون ندیده،بیشتر است

راز ام البنینی اش این است

که شب مرگ خویش بی پسر است

«کربلا گرچه غایب است این زن»

«ولی ام المصائب است این زن»

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-16

*********************

حسن لطفی

 

قدِ مادرا از تمومِ غَما

چه زود از فراقِ پسر  میشکنه

اگه سَرو باشه زمین می‌خوره

که داغِ جونش کمر میشکنه

 

اگه درد اگه ناله تقدیرشه

چه غم داره مادر ، پسر گیرشه

فقط دلخوشیه‌ ی یِ مادر اینه

جوونش پیشِ مادر پیرشه

 

نگاهش به در مونده تو بستره

سر پیریه وقتِ بی بالیه

صداش می‌زدن مادرِ بچه‌ها

ولی دورِ ام‌البنین خالیه

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-15

*********************

غلامرضا سازگار
 

ای امیرالمؤنین را یـــار یــــا امّ البنین          ای سرا پا پــاکی و ایثار، یا امّ البنین

مکتب تو مهربانی؛ اسوه ی تــو فاطمه         داری از او همچنان آثار، یا امّ البنـین

دامنت عبّاس پرور؛همسرت مولا علی         مرتضی خو فاطمه رفتار، یا امّ البنین

بهــر فرزندان زهرا بعد زهرا مادری         از تو آید ای عـلی را یار، یا امّ الــنین

از توبرد عبّاس میراث وفا وعشق را         تا که شـد سقّـا و پرچـمدار یا امّ البنین

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-14

*********************

علی صمدی

 

چادر خاکی به سر شیون فراوان می کند

گریه های بی هوا همچون یتیمان می کند

 

میرود بالای صورت های قبر

اهل شهر را به صرف روضه مهمان می کند

 

کار او گشته حضور و نوحه خوانی در بقیع

با همین کارش زیارت را چه آسان می کند

 

آمده از ره بشیر آن قاصد کرببلا

بین بصیرت را فدای حال شیران می کند

 

او نگفت هرگز ، بشیر احوال عباسم بگو

او سوالاتش فدای حال سلطان می کند

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-13

*********************

مردم بهم شیرآفرین نمیگن

داره من و میکشه این "نمیگن"

ام البنین چقد بهم می اومد

دیگه بهم "ام البنین" نمیگن

 

ام البنین شدن چه دردسر داشت

تابوتش و معلوم نشد کی برداشت

غریبیِ امروزش و نبینید

ام البنین ی روز چهار پسر داشت

 

بوی علی چارتاییشون می دادند

خیلی برا فاطمه جون می دادند

یادش بخیر دور و برم که بودن

همه من و به هم نشون می دادند

علی

نوحه حضرت ام البنین سلام الله علیها-6

 ********************

نوحه ی ام البنین، بعد داغ نینوا
میزنه چه آتشی، صبح و شام به قلب ما
آه ای دل
أولادی / و مَـن تَـحتَ الخَـضراء
کُـلُّـهُـم فِـداء/ لِـأبی عَـبدِالله
شد جدا ز تن، سر تک تک پسرام
نذر کرببلا، به فدای ثارالله
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
(پسرام، به فدای حسین)
علی

نوحه حضرت ام البنین سلام الله علیها-5

 ********************

یــــاور امیـرالمؤمنیــن            مظهـــر ادب امّ الـــبنین

واویلا...

****

هستی ای روح عشق و احساس         مــادرِ ابوالفضـلِ الْعبـاس

واویلا...

****

گفتــه‌ای، عــاشق و شیـدایم  مــن کنیــز بیت زهــرایم(س)

واویلا...

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۱۲

*************************

 رحیم ابراهیمی

بسیارخوب

وقتی تو دل نازک تر از ابر بهاری        حق داری از دوری گـلهایـت بباری

توهمچنان شمعی که بعد از آن وقایع        کارت شده یک عمرتنها گـریه زاری

تو پا به پـای زینب کـبــری هـمـیشه         یک گوشه در شهر مدینه روضه داری

با او تمام روضه ها را گریه کردی         ام المصائب را تـو تـنها غـمـگـساری

روزی که آمـد کــاروان غــم برایت         آن روز شد روز شـروع بی قـراری

معلوم شد عباستان در کاروان نیست        با اینـهـمه دیگر چـرا چشم انتظاری؟

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۱۱

*************************

حسن لطفی

به تیغی حیف گیسویت گسستند

دو بازویت دو بازویت گسستند

از آنجایی که من بوسیده بودم

بمیرم هر دو اَبرویت گسستند

***

انیس گریه هایم را گرفتند

توانِ دست و پایم را گرفتند

کمانی تر شدم از زینب افسوس

سرِ پیری عصایم را گرفتند

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۱۰

*************************

ای مادر ایثار و وفا مادر عباس(ع)
ناموس علی شیر خدا مادر عباس(ع)
هم ناله ء زینب شدی و همدم کلثوم
همدرد شدی با دل ما مادر عباس(ع)
در خانه ء سادات چنان عطر گرفتی
تا آنکه شدی روح دعا مادر عباس(ع)
هرگز نشدی وارد آن خانه مگر که
زینب به تو فرمود بیا مادر عباس(ع)
شرمنده شدی آب شدی در بر زینب(س)
تا فاطمه خواندند ترا مادر عباس(ع)

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۹

*************************

زبان حال حضرت ام البنین

مخوان جانا دگر ام البنینم

که من از محنت دنیا قرینم

مرا ام البنین گفتند چون من

پسرها داشتم زان شاه دینم

جوانان هر یکی چون ماه تابان

بُدندی از یسار و از یمینم

بنام عبدالله و عثمان و جعفر

دگر عباس آن درّ ثمینم

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۸

*************************

مهدی علی قاسمی

مادرم در گوش من خوانده است:«یا ام البنین»

ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین»

هرکسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول

قبل از آن در زیر لب گفته است:«یا ام البنین»

مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار

بر گدایان درت پیوست یا ام البنین!

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۷

*************************

غلامرضا سازگار

من خاک بوس آستان مرتضایم

وقف شما از ابتدا تا انتهایم

هم نامتان هستم ولی در شأنتان نه!

باور کن این را از تکان شانه هایم

یاسم ولی در زیر پایت پا گرفتم

سبزم از آن وقتی که باریدی برایم

ممنونتانم این من چادر نشین را

در خانه پروانه ها دادید جایم

علی

نوحه حضرت ام البنین سلام الله علیها-4

 ********************

امیر عباسی

 زمزمه

 

خادمه هستم به بیتِ اهل‌بیت مصطفی

مــادر عبّــاسم و دلــدادۀ خــونِ خدا

حسین من

****

من حسینی هستم و یار امیرالمؤمنین

فاطمه نام من است و کنیه‌ام امّ البنین

حسین من

****

ای حسین جان ای گل گلزار زهرای بتول

از برای نوکری عبّاس من را کن قبول

حسین من

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۶

*************************

اهل عالم هنر خصلت عباس من است

عشق در سایۀ شخصیت عباس من است

منم آن یار امین حامی دین، اُم بنین

هرچه دارم همه از دولت عباس من است

همسرم شیر خدا و پسرانم همه شیر

شیر مردان وله از صولت عباس من است

در شب چاردهم ، ماه که پر نورتر است

عکسی از نیم رخ صورت عباس من است

علی

نوحه حضرت ام البنین سلام الله علیها-3

*********************
محمد زنجانی

زمینه

دگر حال دل زارم غمین شد

شنیدم ماه من نقش زمین شد

مرا ام البنین دیگر نخوانید

چرا که نامم ام بی بنین شد

کنیزم دربیت مولا، شدم شرمنده از زهرا

نبودم در کرببلا

عمود آهن و فرق نگار من

بود دست جدایش افتخار من

آه، اباالفضل

علی

نوحه حضرت ام البنین سلام الله علیها-2

 ********************

تسلیت بر آل خیرالمرسلین

رفتـه از دار جهان ام‌البنین

باز، داغ فاطمه     تازه شد بهر همه

***

حضرت عبـاس، ماه علقمه

دسته‌گـل آرد برای فاطمه

باز، داغ فاطمه     تازه شد بهر همه

علی

نوحه حضرت ام البنین سلام الله علیها-1

 ********************

حاج امیر عباسی

تموم افتخارمه، که مادر شهیدم

گفتند که دستت شد جدا،ولی خودم ندیدم

حالا روزها کنار چارتا شکل قبر خاکی

می خونم از غم های تو، دیگه نمونده باکی

با ناله از ته دلم         می خونم از مشک و علم

می خونم از دست قلم

وای پسرم وای پسرم

می خونم از چشمون تو      از چشم پر پیمون تو

دردهای بی درمون تو

وای پسرم وای پسرم

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۵

*************************

با نور استجابت و ایمان عجین شدی

وقتی که با ولی خدا همنشین شدی

عطر بهشت در نفست موج می‌زند

حالا دگر تو بانوی خلدبرین شدی

زهرا که رفت دلخوشی از خانه رفته بود

تو آمدی و این همه شور آفرین شدی

بی شک برای مادری زینب و حسین

شایسته ای که فاطمه ی دومین شدی

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۴

*************************

دگر به گوش، سرود حزین نمی آید
ز خوش صدای مدینه طنین نمی آید

دگر ز حنجره ی روضه خوان پیر حسین
نوای خسته ولی دلنشین نمی آید

ز جمع سینه زنان دم غروب بقیع
صدای ناظم شور آفرین نمی آید

غروب آمد و بغض سکینه بشکسته
که بانگ روضه ی امّ البنین نمی آید!

امید باغ خزان دیده هم خزانی شد
دگر بهار به گلزار دین نمی آید

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۳

*************************

ای فـلک یـک مه و سپهر سه اختر

ای فـلک یـک مه و سپهر سه اختر
شیرخدا را خجسته همدم و همسر
فاطمــه دوم بــهشت ولایـت
یـار عـلی، نایــب بتـول مطهر 
یوسف زهرا توجهش به تو بانو
زینب‌کبری تو را صدا زده مادر
امّ‌بنیــن، مــام شیـر خـداوند
امّ‌ادب، آفتاب خانـه حیـدر
خوانده کنیـز عزیز فـاطمه خود را
ای بـه ادب از همه زنان جهان سر
برده به میراث از تو عشق و ادب را
حضـرت عبـاس در حضــور بـرادر

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۲

*************************

غم با نگاه خیس تو معنا گرفته

غم با نگاه خیس تو معنا گرفته

یک موج از اشک تو را دریا گرفته

در فصل غم،فصل خسوف ماه خونین

خورشید هم مثل دلت گویا گرفته!

تا آسمانها میرود دلمویه هایت

کار دل خونت عجب بالا گرفته!

این روزها با دیدن حال تو بانو!

بغضی گلوی اهل یثرب را گرفته

هر روز اشک و آه، حق داری بسوزی

یک کربلا غم در نگاهت جا گرفته!

علی

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۱

*************************

بانو سلام می کنم اینجا خوش آمدی

از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی

ای تشنه ی بهشت به دریا خوش آمدی

من زینبم به خانه ی مولا خوش آمدی

پیداست در نگات که با نیت آمدی

اینجا به نیت کمک و خدمت آمدی

باغ بهشت باغچه ای در سرای ماست

جای گلیم عرش خدا زیر پای ماست

رزق تمام خلق فقط از دعای ماست

خلق تمام عالم و آدم برای ماست

علی

وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنیم

 

 

ام البنین مادر پسران

 

 

برای خاندان پیامبر، سرنوشتی شگفت رقم زده شده بود. بنی‌هاشم، در اوج عزت و بزرگواری، مظلومانه می‌زیستند. وقتی علی(ع) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. برادرش «عقیل» را که در علم نسب شناسی وارد بود و قبایل و تیره‌های گوناگون و خصلت‌ها و خصوصیت‌های اخلاقی و روحی آنان را خوب می‌شناخت طلبید. از عقیل خواست که: برایم همسری پیدا کن شایسته و از قبیله‌ای که اجدادش از شجاعان و دلیر‌مردان باشند تا بانویی این چنین، برایم فرزندی آورد شجاع و تکسوار و رشید.

 

علی