کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-26

**************

 یوسف رحیمی

دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
بیا ام البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد

***
مزن آتش به جان ای نور عینم
مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم
چه شد در کربلا هستیِ زهرا؟
حسینم وا حسینم وا حسینم

***
سرشته از غم زهرا گِلش بود
نگاه تار زینب قاتلش بود
نیفتاد از لبش نام حسینش
اگر چه داغ سقا بر دلش بود …

***
… ولی زینب چه با احساس می خواند
از آن بُهبوهه ی حساس می خواند
کنار قبر زهرا نیمه ی شب
چقدر از غیرت عباس می خواند

**************

حمیده رضایی

رودها چشمان خیست را برابر داشتند
آسمان ها را نفس هایت مکدّر داشتند

دست هایت در میان خانه ی مولا وزید
کودکان فاطمه انگار مادر داشتند

موج ها از بستر چشمان تو برخاستند
ابرها ازسوز دامان تو سر برداشتند

خانه بی سقّا و چشمت خیس و اندوه تو را
آن سحرگاهان بی فانوس باور داشتند

بی علمدار است صف های خیالت سال ها
سال هایت حال و روزی گریه آور داشتند

اشک هایت هفت دریا را به جان آورده بود
ناله هایت را زنان هفت کشور داشتند

مادر پروانه های بی قرار نینوا
سنگ ها پروانه ات بودند اگر پر داشتند

**************

قاسم نعمتی

ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم انتظارت دل بریدی

جز ام لیلا کس نمی فهمد غمم را
من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی

تنها نه دل گرمی مادر بوده ای تو
بر خاندان فاطمه روح امیدی

بر گردنم انداختی با دستهایت
زیبا مدال عزت «اُمّ الشهیدی»

زینب کنار گوش من آهسته می گفت
هرگز مپرس از دخترت از چه خمیدی

از خواری بعد از تو گفت و گفت دیگر
بر پیکر ما نیست جایی از سپیدی

این تکه مشک پاره را تا داد دستم
فهمیدم ای بالا بلند من چه دیدی

از مشک معلوم است با جسمت چه کردند
وای از زمین افتادن، وای از نا امیدی

باور نخواهم کرد تا روز قیامت
بی دست افتادی به خاک و خون طپیدی

در سینه پنهان می کنم یک عمر رازم
پس شکل قبرت را دگر کوچک بسازم

**************
غلامرضاسازگار

ای فلک یک مه و سپهر سه اختر
شیرخدا را خجسته همدم و همسر

فاطمــه دوم بــهشت ولایـت
یـار عـلی، نایــب بتـول مطهر

یوسف زهرا توجهش به تو بانو
زینب‌کبری تو را صدا زده مادر

امّ‌بنیــن، مــام شیـر خـداوند
امّ‌ادب، آفتاب خانـه ی حیـدر

خوانده کنیـز عزیز فـاطمه خود را
ای بـه ادب از همه زنان جهان سر

برده به میراث از تو عشق و ادب را
حضـرت عبـاس در حضــور بـرادر

کرده نثار قدوم یوسف زهرا
چــار گل سـرخ و چار لاله ی پرپر

ای پسر تو حسین دوم زهرا
ای بــه بنینت ســلام آل پیمبر

از همگان برترنـد خیـل شهیدان
رتبه ی عباس توست ز آن همه برتر

نیست عجب گر که با زیارت زهرا
گــردد اجــر زیــارت تــو برابــر

رویــت مــانند آفتــاب درخشـان
بــختت بالاتــر از سپهــر مــدوّر

غبطـه بـه عبـاس تو برند شهیدان
با همه قدر و جلال در صف محشر

زائــر بــاب البقیـع تـوست دل ما
ای نفس جـان بـه تربـت تـو معطر

روی ارادت نهاده‌ایم بر آن خاک
حـاجت دائـم گرفته‌ایم از آن در

روز وفات تـو گشت شهـر مدینه
محفل اندوه و اشک و ناله سراسر

کاش که بودند چار دسته گل تو
تا که زنند از غمت به سینه و بر سر

حیف نه عباس داشتی و نه عثمان
آه نه عون تو بـا تو بود نه جعفر

آب شدی در فراق یوسف زهرا
گـرچه تــو را بــود داغ‌هـای مکرر

دوست نه تنها گریست بر تو که می‌زد
بــر دل دشمــن شــرار آه تـــو آذر

در کـف عبـاس تـوست حاجت کونین
گرچـه جـدا شـد ورا دو دست ز پیکر

دست جدا گشت و دیده شد هدف تیر
نیــزه بــه سینــه، عمـود آهن بر سر

بـر تــو و عبــاس تــو ســلام هماره
ای پــدر و مــادرم فــدای تــو مادر

گـــر بگــذارند دشمنــان تو «میثم»
گیرد چون جان خـود مـزار تو در بر

**************
سینا نژاد سلامتی

باز هم نشسته یک گوشه
طبق رسم همیشه اشتنها
زیر تیغ آفتاب بقیع
دورتر از هیاهوی دنیا

**
از صدای گرفته اش پیداست
دیشبش سخت گریه می کرده
یاد آن روزی افتاده است که
زینبش سخت گریه می کرده

**
یاد حرفهای زینب افتاده
کم کم آب میشود به پای حسین
باز تکرار کرده،میگوید
هرچه دارم همه فدای حسین

**
یاد حرفهای زینب افتاده
حسین را تشنگی ش آزرده
وقت میدان از عطش می گفت
از لبان خشک و ترک خورده

**
خواهرم!تشنگی عجب سخت است
احساس میکنم که سنگینم!
آسمان چرا سیاه شده
هوا را پر ز دود می بینم

**
ام البنین کاش تو هم بودی
آنجا که لحظه هاش پر از غم بود
بین دردهایشان تنها
سایه ی مادری فقط کم بود

**************
حبیب باقر زاده

ادب و غیرت ابالفضلت
همه مدیون مادری تو بود
هر کسی لایقش که حیدر نیست
این علامت ز برتری تو بود

**
پسرانت همه مرید علی
این برایت همیشه یک فضل است
افتخار شما همین بس که
پسرت حضرت ابالفضل است

**
تا که دیدی بشیر را گفتی
ای بشیر از حسین من چه خبر
پسرانم همه فدای حسین
از ضیاء دو عین من چه خبر

**
تا شنیدی حسین را کشتند
ناله ات از زمین به بالا رفت
جای زهرا براش ناله زدی
ناله ات تا به پیش زهرا رفت

**
بعد از آن روز گریه کارت شد
بهر دوری چار دلبندت
هر کسی از کنار تو رد شد
گریه کرد از فراق فرزندت

**
یادمانِ غروب عاشورا
روضه میخواندی از دل گودال
روضه میخواندی از غریبی و
روضه از سینه ای که شد پامال

**
تا که نیزه به او اصابت کرد
تیره گون آسمان عالم بود
نانجیبان مگر نمیدانید
این گلو بوسه گاه خاتم بود

**************
محسن حنیفی

من در بقیع ناله زدم یا گریستم
باران شدم برای شما تا گریستم

مادر صِدام کردی و شرمنده ات شدم
بودم کنیز و پای تو آقا گریستم

زخمت زیاد بود و تو مادر نداشتی
من هم به جای حضرت زهرا گریستم

دیگر لبم به آب خنک بعدِ تو نخورد
تشنه به یاد خشکیِ لبها گریستم

عباس و بچه های علی نذرِ موی تو
کردم فدای تو همه دنیا گریستم

دستش اگر جدا شده غصّه نخورده ام
از این که تو شدی تک و تنها گریستم

باور نمی کنم به سر او عمود خورد
بر روی نعشِ او شده دعوا؛ گریستم

رأسش به دست حرمله افتاد و کوفه رفت
با بستن سرش سر نی ها گریستم

از شرم معجر، او سر نی بی قرار بود
با گریه های غیرت سقا گریستم

در بیت حزن مادرتان صبح تا غروب
باران شدم برای تو آقا گریستم

**************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی