کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-17

*********************

مهدی رحیمی

 

داغ، داغ چهارتا پسر است

داغ اما برای یک نفر است

گرچه افتاده است در بستر

چشم هایش هنوز هم به در است

همه بچه هاش چون ماهند

یکی از بچه هاش ماه تر است

مثل یک آسمان و یک مهتاب

یک بنی هاشم است و یک قمر است

روضه خوان غریب کرببلاست

این که امروز راهی سفر است

نقل قول از شنیده ها دارد

غم او چون ندیده،بیشتر است

راز ام البنینی اش این است

که شب مرگ خویش بی پسر است

«کربلا گرچه غایب است این زن»

«ولی ام المصائب است این زن»

 

 

اینکه امشب به بستر افتاده ست

زده بر سینه ی دو دنیا دست

دیگر ام البنین نخوانیدش

چون که شسته ست از پسرها دست

روضه خوان،روضه اش شروع شده

روضه اشک،مشک،سقا،دست

روضه خوان مادر است و تا به ابد

قهر کرده ست اینچنین با دست

از غم ساقی اش ننوشیده

ازلب آب های بالادست

روضه خوان گفت:شیر من عباس

گرچه در نوع رزم استادست

تا که تا خیمه مشک را ببرد

گفت:دستم به دامنت یا دست

روضه خوان گفت: شیر من عباس

نه که انداخته جهان را دست

دست خالی بر او برو که کند

دست گیری ز بی کسان با دست

«گرچه باب الحوائج عباس است»

«روی مادر همیشه حساس است»

 

حسرتی مثل حسرت من داشت

داغ کرب و بلا نرفتن داشت

تا بدوزد به اشک، عالم را

بین مژگان نخی به سوزن داشت

در خیالش همیشه وقت وداع

دست فرزند را به گردن داشت

سوخت در خویشتن که کاش آن روز

سر عباس را به دامن داشت

گله از تیر هر قَدَر هم داشت؛

بیشتر از عمود آهن داشت

ناگهان نور حُجره را پُر کرد

جان،خیال عبور از تن داشت

روضه خوان چشم های خود را بست

مثل عباس قصد رفتن داشت

«حجره کم کم شبیه علقمه شد»

«مثل ام البنین که فاطمه شد»

 

یا اباالفضل گفت و در، وا شد

دشت کرب و بلا هویدا شد

روضه خوان پا گذاشت بر منبر

کمر هفت آسمان تا شد

بغل خویش را گشود از هم

چار فرزند در بغل جا شد

کربلایش دوباره شکل گرفت

خانم ام البنین چو زهرا شد

علت سر به زیری عباس؛

در کنار حسین پیدا شد

شیرهایش اگرچه جمع شدند؛

عمل جمع زود مِنها شد

شیرهایش یکی یکی رفتند

تا که وقت نبرد سقا شد

تیر با مَشک چون که خلوت کرد؛

اشک در چشم خیمه تنها شد

تا ابالفضل رفت و تا برگشت

روضه خوان ارباً ارباً اربا شد

«چشم مادر که خیره شد بر در؛»

«آمد عباس لحظه ی آخر»

************************
محـمـد جواد پرچمی

 گداى خوشه چینم تا قیامت خرمن او را

که حسرت می کشد فردوس عطر گلشن او را

چنان مشکل گشا ، باب الحوائج ، کاشف الکرب است

گرفتند اولیا الله عالم دامن او را

ندیدم سربلندو سرفرازى را مگر اینکه

بدیدم محضر ام البنین خم گردن او را

معین گشته مزد فاطمیه دست این بانوست

که معنا کرده سفره دار زهرا بودن او را

امیرالمومنین همسر ، ابوفاضل پسر ، به به

بنازم این مقام و جاه و شأن احسن او را

عباى مرتضى را وصله که میزد همه دیدند

که نخ میکرد جبرائیل بعضا سوزن او را

زیارت میکنم جاى رباب و نجمه و زینب

مزار اطهر او را ، معلا مدفن او را

اگر دیروز جارو کرد زیر پاى زینب را

کنون جارو کشند اینسان ملائک مسکن او را

چنان جانسوز مرثیه میان کوچه سرمیداد

که میدیدند مردم گریه هاى دشمن او را

به او گفتند عباست صدا میزد حسینم کو؟

نشانش داد زینب پاره ى پیراهن او را

اگرچیزی جز این میماند از عباس ، میدادند

فقط دادند دستش تکه تکه جوشن او را

عمود آهنین ، تیر سه شعبه ، نه نه اینها نه

فقط شرم از رباب انداخت بین خون تن او را

**

رباب از در که می آمد دل ام البنین میریخت

غم لالایی اش میبرد بالا شیون او را

*********************

حسن لطفی

 

هر نفس هربار در هربار : یا ام‌البنین

هر تپش تکرار در تکرار  یا ام‌البنین

نذرِ من شد سُفره‌اش از مادرم آموختم

خوانده‌ام بسیار در بسیار یا اُم‌البنین

با گره‌هایی که کور است آمدیم و واشدند

رو به او گفتیم تا یکبار یا ام‌البنین

سینه‌ام آماج غمها شد ولی زخمی ندید

تا نوشتم روی این دیوار یا ام‌البنین

بچه سیدها که بر زهرا توسل می‌کنند

با رعیت هرکه دارد کار : یا ام‌البنین

کار عباسش که مشکل شد مدد از او گرفت

ناله‌های سینه‌ی سردار : یا ام‌البنین

چادرش باب‌الحوائج  خانه‌اش بابُ المراد

چاره‌ی هر مشکلِ دشوار یا ام‌البنین

با دلِ زهرایی‌اش دین باوری‌اش را ببین

با امیر‌المومنین همسنگری‌اش را ببین

بچه‌های فاطمه مادر صدایش می‌زنند

مادری‌اش را ببین نامادری‌اش را ببین

کارِ عباس است وقفِ زینبِینِ خانه‌اش

دائما میگفت زینب نوکری‌اش را ببین

بی حسین‌اش می‌نشست و می‌شکست و می‌شکست

روضه خوانی‌اش ببین نوحه گری‌اش را ببین

بسکه از خاکِ بقیع رویِ سر خود ریخته

چادرِ خاکی ، سرِ خاکستری‌اش را ببین

از همه شرمنده اما از ربابش بیشتر

مَشک را می‌گفت خاکِ روسری‌اش را ببین

روزها گِرد سکینه می‌زند بر سینه‌اش

 آه زینب چهره نیلوفری‌اش را ببین

زینبش پیشش نشست و مُشت خود را باز کرد

گفت مادر ردِ خون انگشتری‌اش را ببین

*********************
محسن درویش

وقتی عمود روی سرآمد شکسته شد

قدش بلند درنظرآمد شکسته شد

شق القمر ادامه ی محراب کوفه بود

در دشت کربلا  قمر آمد شکسته شد

از کوه غم  خمیده  شده  پشت  آفتاب

وقتی که صحبت ازکمرآمد شکسته شد

خودرا رساند سوره ی کوثر به واقعه

مادر خمیده  از سفر آمد شکسته شد

ام البنین چهار پسر  نه، فقط حسین

وقتی برای او خبر آمد شکسته شد

************************
 
مرضیه نعیم امینی

یه مادر داره از احساس میگه

داره از روضه ی حساس میگه

گمونم روضه خون ام البنیه

داره از قامت عباس میگه:

 

قد و بالای عباسم نظر خورد

به چشم شیر من تیر سه پر خورد

خود من از بشیر اینو شنیدم

عمود آهن دشمن به سر خورد

 

شنیدم کوفیا دورش رسیدن

شنیدم دست عباس و بریدن

شنیدم بچمو شرمنده کردن

شنیدم مشکشو تیرا دریدن

 

تا وقتی روضه خون ام البنینه

ربابم گوشه ی مجلس میشینه

تا وقتی حرف مشک پاره میشه

رو لب گل میکنه داغ سکینه:

 

همین قد میگم از داغ زیادم

نگاه مهربونش مونده یادم

الا ام البنین شرمنده ام من

خودم دسته عموجون مشک دادم

 

شدیم آواره با زخم و تب و درد

سر ما نعره میزد شمر نامرد

پایین نی رد خونو میدیدم

عمو بالای نی خون گریه می کرد

 

میگه ام البنین، غم بی حسابه

جلو چشمام یه مشکه پاره قابه

میسوزه قلبمو آروم نمیشم

دلیل شرم من اشکه ربابه

 

خدایا پُر اگه پیمونه می شد

علی اصغرم گریون نمی شد

حسین من با طفل شیرخوارش

میون هلهله حیرون نمی شد

 

همین که روضه میره سمت گودال

رباب و زینبَن که میرن از حال

امون از تیغ و تیر و سنگ و نیزه

امون از غارت پیراهن و شال

 

چرا تشنه تو رو کشتن حسینم

سرت رو روی نی بردن حسینم

همه رفتن...یه گوشه دم گرفته

حسین من حسین من حسینم

*********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی