کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۲

*************************

غم با نگاه خیس تو معنا گرفته

غم با نگاه خیس تو معنا گرفته

یک موج از اشک تو را دریا گرفته

در فصل غم،فصل خسوف ماه خونین

خورشید هم مثل دلت گویا گرفته!

تا آسمانها میرود دلمویه هایت

کار دل خونت عجب بالا گرفته!

این روزها با دیدن حال تو بانو!

بغضی گلوی اهل یثرب را گرفته

هر روز اشک و آه، حق داری بسوزی

یک کربلا غم در نگاهت جا گرفته!

می دانم اینجا بارها با دست لرزان

اشک از دو چشمت حضرت زهرا گرفته

تاریخ را می گردم ـآری ـ تا ببینم

مثل دل تنگت دلی آیا گرفته؟

اینجا به همراه لب خشک تو مادر!

هر سنگریزه ختم "یا سقا" گرفته...

سید محمد بابا میری

****************************
وقتی که با صدای رسا گریه میکند

وقتی که با صدای رسا گریه میکند

گویا تمام کرب و بلا گریه میکند

راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است

مادر نشسته مشک تو را گریه میکند

با یاد دست های تو هی سینه میزند

زیر علم برای شما گریه میکند

وقتی به روی فرق سرش مُشک میزند

حتما از آن عمود جفا گریه میکند

مادر فدای روی خجالت کشیده ات

زهرا برای تو بخدا گریه میکند

مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها

دیدی که شیر خوار خدا گریه میکند

یک دست تو که بر سر راه حسین بود

آن دست دیگرت به کجا گریه میکند

آن دست را مدینه به یک کوچه دید که...

...بر روی دست مادر ما گریه میکند

مادر فدای وفایت شود ببین....

....ام الوفا برای وفا گریه میکند

من پا شدم که راه بیفتم، قدم شکست

حالا حسین در همه جا گریه میکند

رحمان نوازنی

*****************************

هرگز نبوده بیشهٔ حق را غضنفری

هرگز نبوده بیشهٔ حق را غضنفری

الا که بوده مادر او شیر مادری

ام البنین نه، مادر مردان کربلا

تو شیر داده ای به وفا و دلاوری

جز تو لبان هیچ مسیحی توان نداشت

بر جسم کربلا بدمد روح حیدری

در مذهبی که فاطمه پروردگار اوست

عشق و وفا و صبر و ادب را پیمبری

تا چون تویی نیاورد این چرخ کهنه باز

ماند فلک به حسرت عباس دیگری

هادی جانفدا

********************************

نوید عاطفه در گلشن امیدم من

و تا همیشه به درگاهتان مریدم من

به نبض عالم هستی که دست حضرت توست

برای خاطرتان بود اگر طپیدم من

قدم زدید و ز موزون رقص چادرتان

شدم نسیم و سر کویتان وزیدم من

به جای خال خود کاشتی وجود مرا

و از زمین شما تا خدا رسیدم من

حضور گرم شما تا همیشه حس شدنی است

اگرچه حضرت بانو تُرا ندیدم من

میان سرو قدی با رشیدگی فرق است

به لطف سایه ی طوباست ، قد کشیدم من

حضور دختر آیینه ها زدم زانو

و طعم کوثر عشق تو را چشیدم من

اگرچه دیر ولی جای شکرتان باقی است

به جایگاه کنیزیتان رسیدم من

چهار پاره برایت سرودم و آن وقت

به جای قافیه عکس قمر کشیدم من

هزار مرتبه شکر خدا به محضرتان

شبیه صفحه آینه رو سپیدم من

عجیب نیست یقین کن پس از حسین شما

کمی شبیه قد و قامتت خمیدم من

تمام دغدغه ی من ، ادای نذرم بود

برای زینبت عباس پروریدم من

یکِ شما به چهارم اگر چه می چربد

به حدّ وسع خودم مادر شهیدم من

چه عزّتی به از این با تمام آدابش

کنیز زاده بمیرد برای اربابش

***************************

کسی که چار پسر داشت نور چشم ترش

به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش

دلش گرفته چرا یک نفر کنارش نیست

بدون ماه، چه شب ها که صبح شد سحرش

عجب حکایت سختی ست مرگ این مادر

هنوز مانده به ره، دیدگان پر گهرش

تمام دل خوشی اش چهار صورت قبر است

چهار صورت زیبا همیشه در نظرش

اگر چه همره زینب نبود ام بنین

ولی شنید و شکست از غم حسین کمرش

نبود تا که ببیند چگونه حرمله ها

زدند تیر، به چشم حسینی قمرش

نبود تا که ببیند چگونه ریخت زمین

به خاک علقمه ای وای پاره جگرش

نبود تا که ببیند بدون عباسش

چه آمده به سر خواهران خون جگرش

نبود شکر خدا ور نه شام را می دید

نبود صحنه بزم شراب در نظرش

اگر چه صورت او را کسی کبود ندید

به وقت دادن جان یک نفر نمانده برش

جواد حیدری

************************

شد مدتی کز تو خبر ندارم

جز فکر تو ، فکری به سر ندارم

فخر تو بس که خادم الحسینی

من هم جزین فخر دگر ندارم

بنشسته ام د راه انتظارت

یک دم نظر زین راه بر ندارم

عباس من عباس من کجایی؟

صبر و توان ، زین بیشتر ندارم

من ره نشین وادی بقیعم

آن طایرم ، که بال و پر ندارم

جز خواب تو ، خواب دگر نبینم

جز یاد تو شب تا سحر ندارم

چشمم ز بسکه بر تو زار بگریست

دیگر به دیده اشک تر ندارم

ای عمر من برگ و برم تو بودی

من آن شجر که برگ و بر ندارم

دیگر امید بازگشتنت را

ای جان مادر زین سفر ندارم

فرق تو و عمود آهنینی؟

من باور این قول و خبر ندارم

با من مگوئید این خبر ، خدا را

در زندگی جز او ثمر ندارم

مردم مرا ام البنین مخوانید

حالا که من دیگر پسر ندارم

حسان

******************************

ممنونم از تو مادر، من را تو پروراندی

شهد وفا و غیرت، بر جان من چشاندی

گفتی که همچو بابا، از هر گُنه برّی باش

رفتی میون میدون، همیشه حیدری باش

من این همه ادب را، درس از شما گرفتم

من از صفای روحت، روحِ وفا گرفتم

از زحمت تو مادر، شد حالِ من خدایی

با شورِ تو ابالفضل، گردیده کربلایی

وقت وداع آخر، گفتی به شور و شین باش

تو کربلا عزیزم، قربونیِ حسین باش

وقتی که تو شنیدی، گشتم شهید و عطشان

ناله زدی و گفتی، ای وای غریب حسین جان

تا ذکر یا حسینت، را در جنان شنیدم

در پیش روی زهرا، کردی تو رو سفیدم

 

*********************************

سلام ما به تو ای هاجر چهار ذبیح

سلام ما به تو ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو ای مریم چهار مسیح
سپهر نور فروز سه اختر و یک ماه
عجب نه خوانم اگر مادرت به ثارالله
سلام بـر تو و ابناء و شوهرت، مادر
بـه عطر دامن عبّاس پرورت مادر

ادب بـه قامت زهرایی ات قیام کند
وفا بـه غیرت عبّاس تو سلام کند
سلام زینب کبرا و حضرت سجّاد
به خون پاک بنین تو پاک مادر باد
اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل محمّد عزیز زهرایی
تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه ای
تـو آسمان ادب را همیشه قائمه ای
 غلامرضا سازگار

****************************

حضرت ام البنین

تنها چرا نشسته، مگر گریه می کند؟

چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند

ازمردم مدینه شنیدم که روزها

می آید و ز داغ پسر گریه می کند

بالای چار صورت قبری که ساخته

با دیده های سرخ جگر گریه می کند

با ذکر جانگداز، حسینم غریب، بود

دائم زند به سینه و سر گریه می کند

از سوز روضه خواندن این مادر شهید

هر عابری میان گذر گریه می کند

گاهی دلش برای علی تنگ می شود

گاهی برای روضه ی در گریه می کند

بغض نگاه باد صبا گفت با دلم

دیگر غروب شد, چقدر گریه می کند

 وحید قاسمی

********************

 

ای امیرالمؤمنین را یار یا ام البنین

ای امیرالمؤمنین را یار یا ام البنین

ای سراپا پاکی و ایثار یا ام البنین

مکتب تو مهربانی اسوه ی تو فاطمه

داری از او همچنان آثار یا ام البنین

دامنت عباس پرور ، همسرت مولا علی

مرتضی خو فاطمه رفتار یا ام البنین

بهر فرزندان زهرا بعد زهرا مادری

ای تو می آید علی را یار یا ام البنین

از تو برد عباس میراث وفا و عشق را

تا که شد سقا و پرچمدار یا ام البنین

زن پدر نه مادر ریحانه های فاطمه

ای محبّت از وفا سرشار یا ام البنین

بوده ای چون حضرت زهرا غریب شهر خویش

غربت قبرت کند اقرار یا ام البنین

چار فرزند تو در صحرای سرخ کربلا

چار شیر  بیشه ی پیکار یا ام البنین

خویش را پیوسته می خوانی کنیز فاطمه

در حضور عترت اطهار یا ام البنین

چار فرزند شهیدت گشت تقدیم حسین

در زمین کربلا هر چار یا ام البنین

چار داغت بود بر دل باز بود اشکت روان

بر حسین آن رهبر ابرار یا ام البنین

بود نامت فاطمه دردا که همچون فاطمه

گریه کردی روز و شب بسیار یا ام البنین

فاطمه از داغ پیغمبر تو از داغ حسین

سینه پر از ناله های زار یا ام البنین

می کشیدی بر سر انگشت نقش چار قبر

می زدی آتش به دل صد بار یا ام البنین

گریه کن یا فاطمه در ماتم آن فاطمه

کز عدو پیوسته دید آزار یا ام البنین

تو نخوردی سیلی از دشمن میان خانه ات

تو ندیدی صدمه از مسمار یا ام البنین

دست تو سالم ولیکن بازوی زهرا شکست

پیش چشم حیدر کرار یا ام البنین

گریه کن ای مادر عبّاس بهر فاطمه

ای روان اشک تو بر رخسار یا ام البنین

چشم  (میثم) در غم تو در عزای فاطمه

گشته از خون جگر سرشار یا ام البنین

سازگار

***********************************

ای بــه بنیــن تــو درود همـه 
فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه
بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 
مـــادر عبــاس ســلام عـلیک 
ای همه از خود سفرت تاحسین 
اذن دخـول حــرمت یاحسین 
سایـــه‌نشین حـــرم آفتــاب 
غــرق شــده در کــرم آفتاب 
فـــاطمه دوم حیــدر شــدی 
مادر یک ماه و سه اختر شدی 
طوبـی، طوبـی لک زیـن احترام 
دختـر زهـرا بـه تو گوید سلام

قـدر تـو گـوی شرف از ناس برد 
ارث ادب را ز تــو عبــاس بــرد 
جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟ 
جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد 
جز تو که در کرب و بلای حسین 
چـار پسـر کــرده فـدای حسین 
چـار پســر دادی و زیــن افتخــار 
شــد حــرم چــار امــامت مــزار 
پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو 
فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو 
چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک 
رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک 
لیـک جوانــان عــرب ره سپـــر 
در پـی تابـوت تــو همچـون پسر 
بــر لبشـان نالـه یا فاطمه 
اشـک فشاندنـد بــرایت همـه 
دیــده اوتـاد بــرایت گـریست 
سیــدسجّاد بــرایت گــریست 
نیست عجب اینکه به ترفیع تو 
فاطمـه آیــد پــی تشییـع تو 
بـه غیـرت و وفا و احساس تو 
بـه خـون پیشانـی عبـاس تو 
ناله جانسوز تو در گوش ماست 
چوبۀ تابوت تو بر دوش ماست 
بـاز هـم آی ماه شهادت فروز 
مراسـم دفـن تـو مـی‌بود روز 
بـر در بیـت تـو شـرارت نشد 
بر گل روی تـو جسـارت نشد 
ضربــه بـه بـازوت نزد هیچکس 
لگــد بـه پهلـوت نـزد هیچکس 
کـاش شـود جـاری اشـک همه 
از حـرمت تــا حـرم فاطمه 
«
میثــم» آلـــوده دل ســوخته 
چشم بـه سـوی حـرمت دوخته 
ذکر دل اوست به هر صبح شام 
تـا کـه دهـد بـر تو مکرر سلام 
بــاغ گــل یــاس سلام علیک 
مــادر عبـــاس ســلام علیک

************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی