کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها-۷

*************************

غلامرضا سازگار

من خاک بوس آستان مرتضایم

وقف شما از ابتدا تا انتهایم

هم نامتان هستم ولی در شأنتان نه!

باور کن این را از تکان شانه هایم

یاسم ولی در زیر پایت پا گرفتم

سبزم از آن وقتی که باریدی برایم

ممنونتانم این من چادر نشین را

در خانه پروانه ها دادید جایم

حرف از شما که می شود یا ابریَم من

یا خیس شبنم می شود سر تا به پایم

در زیر پایت یا کنارت یا نشاید!

باور مکن بانو نمی دانم کُجایم؟

رنگ و لعابم دادی و در یک شب تار

بر آن سپید گیسویت کردی حنایم

بانوی من! بانوی این خانه شمائید

من نیز سرگرم کنیزی شمایم

وقتی که خدمت می کنم به کودکانت

حس می کنم بی واسطه پیش خدایم

احساسی ام اما نه تا اندازه تو

دنباله ی آه شما در کربلا یم

پیش شمائی که خودِ صاحب عزائید

غم دیده ام! اما کجا صاحب عزایم

شد اشک آب و غذایم آه یعنی

آب و غذای نذری این سفره هایم

من داغدار شاخه های یاس هستم

ام البنینم، مادر عبّاس هستم

سعید توفیقی

**********************

بوی بهشت آیـد از تـربت با صفای تو

عرض سلام می کند، کعبه به کربلای تو

در قطرات خون تو گریۀ بی صدای من

در نی استخوان من نالـۀ نـینوای تو

آه بدم، که دم بدم ناله بـرآرم از جگـر

اشک بده، که روز و شب گریه کنم برای تو

زخم تن تو مـی‌زند خنـده به تیر و نیزه ها

نیزه و تیـر می کند گریه بـه زخم هـای تو

ای به گلوی فاطمه، بغض غمت گره شده

با چه گنه بریـده شد دست گره گشای تو

بر لب ماست ذکـر تو، در تـن ماست زخم تو

در سر ماست شور تو، در دل ماست جای تو

حج تـو زیـر تیغ هـا، سعی تو پیش تیرها

آب شراره می‌شـود، یـاد گلـوی تشنه‌ات

بحر ز شدت عطش، سر شکند به پای تو

دخت علی که کوفه شد، کرب و بلا ز خطبه‌اش

گوش شده کـه بشنـود از سـر نـی، صدای تو

کـوه بـه سنـگ سـر زده، سنگ به گریه آمده

کز چه خضاب شد به خون، صورت دلربای تو

میثم دل شکستــه‌ام، دل بــه غـم تـو بسته‌ام

زخـم تـو و سـرشک مـن، درد من و دوای تو

غلامرضا سازگار


***************************

در عشق اهل بیت که فانی ترین شدی

خود قبله ی قبیله ی اهل یقین شدی

ای معنی نجابت و ای مظهر حیا

بانوی خانه ی شه خانه نشین شدی

با نیّت کنیزی اطفال فاطمه

اُمّ الوفا، عروس ابوالمؤمنین شدی

از عطر مهربانی و عشق و صفای تو

بیت "علی" شبیه بهشت برین شدی

آورده ای پسر که شود یاور حسین

تنها تویی، تویی، تو که اُمّ البنین شدی

حور و ملک به منصب تو رشک می برند

در بین مادر شهدا بهترین شدی

راهی ست از مزار تو تا منتهای عرش

با تو بقیع فخر تمام زمین شدی

رضا فراهانی

******************************

گریه کن مراثی تو کائنات شد

اشک طهور دیده ات آب حیات شد

خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد

تا از تو خواستم بنویسم دوات شد

این شهر را ادامه دهی آب می برد

بانو بقیع از رشحاتت فرات شد

ای روضه خوان ممتدِ از صبح تا غروب

قدری نفس بگیر که وقت صلات شد

وقت قنوت، اشک تو افتاد روی خاک

فردا خبر رسید که آنجا قنات شد

***

او ماند و دختران یتیمی که مانده اند

ام البنین بی پسر ام البنات شد

آری پسر قمر به شب مؤمنین شد و

مادر ستاره ی سحر مؤمنات شد

میلاد حسنی

**************************

رسالتت نه فقط صاحب پسر شدن است

تو را کنار علی شأنِ همسفر شدن است

بزرگ مادرِ ماهِ همیشه کامل عشق!

هنوز نور تو در حال بیشتر شدن است

محبتت رقمی در دل علی دارد

که رو به آینه در حال ضربدر شدن است

رسیدن تو به وصل علی به ما آموخت

مهم تر از همه از جانبش نظر شدن است

حسودهای مدینه تو را نمی فهمند

و قلب تیره سزاوار شعله ور شدن است

تمام می شود این غم همین که برگردی

فرشته مشکلش از بابت بشر شدن است

تو آن ضمیر بلندی که راز عرفانت

نتیجه ی گذر از مرز خون جگر شدن است

سکوت کن که ادب یادداشت بردارد

سخن بگو که حیا فکر بارور شدن است

که عشق در تو نه با مهر مادری یکسوست

نه فارغ از غم هفتاد و یک نفر شدن است

دو دست خویش به جای تو داده فرزندت

وگرنه میل تو هم بر شکسته پر شدن است

حسین تا که نماند به روی نیزه غریب

سفارشت به پسرها بدون سر شدن است

خیال مرثیه سازم به روضه می کشدم

ولی تمایلم امشب به برحذر شدن است

به زخمتان دم رفتن نمک نمی پاشم

بشیرم و همه سعیم به خوش خبر شدن است

خیال مرثیه ساز مرا ببخش ای سرو

کبوترست و به دنبال نامه بر شدن است

کاظم بهمنی

************************

من در بقیع ناله زدم یا گریستم

باران شدم برای شما تا گریستم

مادر صِدام کردی و شرمنده ات شدم

بودم کنیز و پای تو آقا گریستم

زخمت زیاد بود و تو مادر نداشتی

من هم به جای حضرت زهرا گریستم

دیگر لبم به آب خنک بعدِ تو نخورد

تشنه به یاد خشکیِ لب ها گریستم

عباس و بچه های علی نذرِ موی تو

کردم فدای تو همه دنیا گریستم

دستش اگر جدا شده غصّه نخورده ام

از این که تو شدی تک و تنها گریستم

باور نمی کنم به سر او عمود خورد

بر روی نعشِ او شده دعوا؛ گریستم

رأسش به دست حرمله افتاد و کوفه رفت

با بستن سرش سر نی ها گریستم

از شرم معجر، او سر نی بی قرار بود

با گریه های غیرت سقا گریستم

در بیت حزن مادرتان صبح تا غروب

باران شدم برای تو آقا گریستم

*************************
غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته

گریه ها از پای، او را اینچنین انداخته

مادری کرده برای بچه های فاطمه

خویش را پای امیرالمومنین انداخته

چار فرزند او فدای پنج تن آورده است

سفرۀ نذریست که ام البنین انداخته

مادر قدیسه ی لب تشنه های کربلا

گریه اش لرزه تن روح الامین انداخته

مادر باب الحوائج دارد از دریا گله

چون که دریا روی او را بر زمین انداخته

عاقبت چشم حسودی لاله اش را زخم زد

لاله عباسی او را لاله چین انداخته

باورش هرگز نخواهد شد عمود بی حیا

پهلوان شهر را از روی زین انداخته

او شنیده زینبش افتاده روی خاک ها

یک نظر بر ساقی نیزه نشین انداخته

شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش

پوشیه بر صورتش با آستین انداخته

محسن حنیفی

****************************
چهار آینه آورده روبروی خودش

چهار قبر کشیده است چهار سوی خودش

چهار آینه اما مکعّب و خاکی

برای روح پر از حجم و تو به توی خودش

نشسته است دوباره به هم بیامیزد

گلاب قمصر لاهوت را به بوی خودش

زهوش می رود آخر عبادتش دارد

مقدمات خودش شیوه ی وضوی خودش

اگر چه قبله شده در نماز گریه ولی

نماز کعبه ادا می‌شود به سوی خودش

چنان نسیم که در باغ می رود از خویش

کسی نبود بیاید به جستجوی خودش

زبان گرفته و با خویش شعر می‌خواند

شبیه ناله ی برکه برای قوی خودش

کنار مثنوی اش قطعه ی مُخَدَّره ایست

که آمده است سر تربت عموی خودش

حجت الاسلام رضا جعفری

**************************

دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس

مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس

مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم

روضه شرم تو برپاست کجایی عباس

مثل هر روز منم فاتحه خوانت مادر

دلم از داغ تو غوغاست کجایی عباس

سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد

نا امید از همه دنیاست کجایی عباس

کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود

مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس

***

من شنیدم که شده فرق تو هم مثل علی

چشمم از داغ تو دریاست کجایی عباس

من شنیدم روی تل زینب کبری گفته

شمر بالا سر آقاست کجایی عباس

واشده روی همه در سرِ این ها فکر ِ

غارت خیمه ی زن هاست کجایی عباس

محمد حسین رحیمیان

***************************

در میان کوچه های شهر نور

مادری دلخسته در حال عبور

در میان کوچه با اشکی روان

می رود سوی بقیع دامن کشان

در بساطش ناله بود و آه بود

در کنارش کودکی چون ماه بود

بی خود از خود بود بین کوچه ها

در ترنّم بود با ذکر خدا

هر کجا می رفت حال زار داشت

در مدینه روضۀ سیار داشت

مثل طوفان بود اما با وقار

تا بقیع می رفت روزی چند بار

اول باب البقیع با احترام

زیر لب می گفت یا زهرا سلام

بعد از آن در حال ذکر و زمزمه

می گرفت اذن دخول از فاطمه

تا  که در خاک بقیع می زد قدم

اشک او می ریخت آنجا را به هم

روی خاک و زیر برق آفتاب

تشنه بود اما نمی زد لب به آب

گریه ها می کرد در حال عطش

گاه بین ناله ها می کرد غش

ای مدینه قرص ماهی داشتم

بعد حیدر تکیه گاهی داشتم

ای مدینه بود فرزندی مرا

با مرام و با حیا و با وفا

حیف شد در کربلا دست ستم

دلخوشیّ و هستی ام را زد بهم

دست غم نیروی پایم را گرفت

در دم پیری عصایم را گرفت

بود فرزندم علمدار حسین

روز بی یاری مددکار حسین

یک أباالفضل و تمام دشمنان

یک سپاه و یک علمدار جوان

من همین دیشب شنیدم روضه را

از لب زینب شنیدم روضه را

مستمع من بودم و او روضه خوان

روضه طفلان و سقای جوان

گفت:ساقی رفت تا آب آورد

آب بهر طفل ارباب آورد

از غم طفلان پریشان حال او

آب می آمد به استقبال او

آب در دستش ولی آن را نخورد

آری یک قطره به آن لب ها نخورد

ماه بود و جلوه خورشید داشت

روی دوش خود هزار امید داشت

چید دشمن شاخه های یاس را

دید عالم غیرت عباس را

خویش را از بهر طفلان حفظ کرد

مشک را فوری به دندان حفظ کرد

حیف شد تیر بلا از ره رسید

رشته امید سقا را برید

ناامیدانه کشید آه از جگر

تیر، زحمتهای او داده هدر

تا که مشک افتاد در این فاصله

ناگهان دیدند تیر حرمله...

بگذرم...،نور نگاهش را گرفت

گوئیا بر قلب زینب جا گرفت

ای مدینه قدر او نشناختند

با عمود او را زمین انداختند

لب به طعنه دشمن اینگونه گشود

ای عمود خیمه ها خوردی عمود

ای مدینه شد پریشان گیسویش

فاصله افتاد بین ابرویش

حال بهر من خبر آورده اند

جای سوغاتی سپر آورده اند

مجتبی شکریان همدانی

*********************

مهدی رحیمی

ابالفضلش چنان باشد که این زن اینچنین باشد

فقط عباس او کافی ست تا ام البنین باشد

همانطوری که تنها فاطمه گشته حسین آور

فقط این زن توانسته ابالفضل آفرین باشد

رباب و زینب کبری عروس و دخترش هستند

که بعد از فاطمه او باید ام المؤمنین باشد

به دور نام او از چار سو عمری پسرهایش

رکاب از نام خود دارند تا این زن نگین باشد

تمام بچه هایش بهترند از دیگران اما

یکی این بین چون عباس باید بهترین باشد

رباب و زینب از عباس می خواندند قبل از او

که قطعا روضه خوانِ خبره باید آخرین باشد

وَمادر روضه ی عباس را تا آب می خواند

چرا که آخر این روضه باید نقطه چین باشد

به سطح آب، عکس ماه می ریزد به هم گاهی

ولی ماهش چگونه ارباًاربا بر زمین باشد

حضور  چار امام در بقیع و مادری یعنی؛

که بعد از مرگ هم باید که او ام البنین باشد

**********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی