کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام کاطم(ع) مرثیه» ثبت شده است

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۱۱

×××××××××××××××××××××

زمینه ، تک

دیگه راحت میشم از   غصه دلواپسی
خدایا وقتش شده   که به دادم برسی
خلصنی یارب   دیگه میرم ازدنیا
خلصنی یارب   روی لبم یازهرا۲
یادم میمونه   خاطره هام
یادم میمونه   زخم پاهام
دارم میسوزم ازدوری بچه هام

غل وزنجیرجاگذاشت  به روی پیکرمن
میگم ای معصومه جان  کجایی دخترمن
دلم گرفته   من اسیرصیادم
شبیه زهرا   روی زمین افتادم۲
شده افطارم   تازیونه
منومیزنن  بی بهونه
علی

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۱۰

×××××××××××××××××××××

رضا باقریان

زمینه

اینکه گوشه گیره، توی غم اسیره
گوشه ی زندانِ، داره می میره ۲

از زمونه، دلش شکسته
از مدینه، بارش و بسته
منتظرِ، اجل نشسته

دو تا چشماش یه کاسه خونِ
مث زهرا قدش کمونه
دم آخر روضه می خونه
مادر جوونم، یاس قد کمونم ۲


دل پر از شراره، سینه بی قراره
غیر غم و گریه، کاری نداره ۲

مثل علی، خونه نشینه
مثل حسن، نقشِ زمینه
بی طاقته، ز زهر کینه

روی سینش یه کوهِ درده
رخ ماهش تاریک و زرده
دست و پاهاش لرزون و سرده
خیلی دلشکسته، رو خاکا نشسته ۲


علی

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۹

×××××××××××××××××××××

محمد مبشری

واحد

سیدی موسی بن جعفر
ای عزیز آل حیدر
در عزای تو به جنت
( گریه کن گردیده مادر ( ۲

کشته ی زهر جفایی
کنج زندان بلایی
( وارث خون خدایی ( ۲
واغریبا وا شهیدا ۴


یادگار فاطمه ای
از غمش در زمزمه ای
روز محشر یابن الزهرا
( تو پناه ما همه ای ( ۲

دلربا و مه جبینی
نور قرآن مبینی
( کعبه ی اهل زمینی ( ۲
واغریبا واشهیدا ۴

علی

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۸

×××××××××××××××××××××

امیر عباسی

شور

 

می برم نامت را ای ماه عالمین

عزیز فاطمه مظلوم کاظمین

جان من به فدایت ، آقا منم گدایت

باشد اشک غم ما ، جاری بهر عزایت

مولا باب الحوائج ، مولا موسی ابن جعفر

××××××

بر اهل دو عالَم هستی تو آبرو

عنایت کن آقا بر منِ سیَه رو

مِهرِ تو در نهادم،محشر برس به دادم

هستم مرید عشق و،خاک درت مرادم

مولا باب الحوائج ، مولا موسی ابن جعفر

علی

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۷

×××××××××××××××××××××

امشب شب از قفس رها شدنه
فردا سحر طلوع بخت منه
شد وقت پریدن از حصار قفس
توی سر من هوای پر زدنه 2( 2
یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر ...
من ندارم یه ستاره تو هفت آسمونم
بار درده روی شونه های نیمه جونم
زرد زردم (بی رمق مثه برگ خزونم(2
می بارم تو قنوتم،شبیه ابر بارون
خدایا کن خلاصم،دیگه از دست هارون(5
امشب شب از قفس رها شدنه
فردا سحر طلوع بخت منه
علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۲۰
×××××××××××××××××××
دستش به زنجیر است و پایش را شکستند
با ناسزا بغض صدایش را شکستند
 
سجاده را از زیر پایش مى کشیدند
تا حرمت یاربّنایش را شکسته اند
 
این چند زندان بان که دورش را گرفتند
زیر لگدها چندجایش را شکستند
 
برخاست امّا ناگهان با صورت افتاد
نامردها حتّى عصایش را شکستند
 
حتّى دمِ افطار هم چیزى نمى خورد
وقت اذان ظرف غذایش را شکستند
 
سِندى و همدستان او، تا روضه مى خواند
با خنده قلب مبتلایش را شکستند

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱۹
×××××××××××××××××××
پوریا باقری
ما را گدای خانه ی زهرا نوشته اند
خاک قدوم حضرت مولا نوشته اند
مهمان سفره های تولّا نوشته اند
خود را زمین زدیم ، که بالا نوشته اند
 
ممنون لطف حضرت حق تا قیامتیم
ما روز حشر ، شامل احسان و رحمتیم
 
ما خاک پای حضرت سلمان حیدریم
ما نوکران کشور ایران حیدریم
مؤمن که نه ، بنده ی ایمان حیدریم
شکر خدا ، که جمله مسلمان حیدریم
 
ایران شده است ، مرکز یاران فاطمه
ما را سپرده "حق" به عزیزان فاطمه

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱۸
×××××××××××××××××××
زنجیره هفت آسمان در بند زنجیراست 
تنهاترین شب زنده دار از زندگی سیراست
 
از روزن تنگ سیاه حصر می تابد
یک رشته این نورعالم را فراگیر است
 
ایمان مطلق با سلاح سجده می جنگد 
هر ربنایش برهجوم کفر شمشیراست
 
سجاده اش بدکاره را هم آسمانی کرد 
موسی آل فاطمه دنیای تأثیراست
 
تنها اگر جسم نحیفی برعبا مانده
شیر درون بند آری بازهم شیراست
 
طوری به دور گردنش زنجیر پیچیده 
که مرغ زخمی نفس با سینه درگیراست

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱۷
×××××××××××××××××××
قاضی حاجات همه موسی بن جعفر
شور عبادات همه موسی بن جعفر
عشق تو در ذات همه موسی بن جعفر
مهرت مباهات همه موسی بن جعفر
با مهر تو ایمانمان را پروراندیم
بر ما نظر کردی و از عشق تو خواندیم
ای خانه ات آباد یا باب الحوائج
کارم به تو افتاد یا باب الحوائج
از دست دل فریاد یا باب الحوائج
داد آبرو بر باد یا باب الحوائج
اهل گناهیم و نکردیم اعترافی
بیدار کن ما را شبیه بُشر حافی

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱۶
×××××××××××××××××××
انیسِ این شب تاریک چهارده سالم
شب است و گریه به حالم کند سیه چالم
اگر چه رفته زِ دستم حسابِ این شبها
نرفته از نظرم خاطراتِ اطفالم
اُمیدِ دیدنِ رویِ رضا ندارم حیف
از این دو چشمِ نحیف و دو پلکِ بی حالم
چنان فشرده مرا در میانِ خود زنجیر
که حلقه حلقه فرو رفته در پَر و بالم
دوباره کعبه نِی امشب سری به من زد و رفت
دوباره طعنه گرفته سراغِ احوالم
به رویِ خاک مسیرِ کشیدنم پیداست
شکسته میروم و هر دو پا به دنبالم

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱۵
×××××××××××××××××××
افتاده است روی زمین درد میکشد
پایش شکسته زیر فشار شکنجه ها
با تازیانه روزه ی خود باز می کند
مردی که مانده بین حصار شکنجه ها
کنج سیاه چاله به این فکر می کند
معصومه ام میان مدینه چه می کند؟
دردی شدید سوی دو پهلوش می رود
وقتی که یاد فاطمه و کوچه می کند

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱۴
×××××××××××××××××××
خدا را شُکر اینجا دخترم نیست
نشانِ نیزه ای بر پیکرم نیست
کسی با دشنه بالای سرم نیست
به فکر غارت انگشترم نیست
لباس فخر ، تن کردند مَردُم
تنِ من را کفن کردند مَردُم
امان از ساعتی که شمر از پشت
شَهِ دین را شبیه صیدها کُشت ....

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱۳
×××××××××××××××××××
دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد
این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد
با دو دست بسته هم باب الحوائج بوده ام
کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد
ناله های ممتدم گویای این مطلب شده
بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد
تار می بینم ز بس که این حرامی یهود
گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد
صوت سیلی هم صدا شد با صدای خنده اش
هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد
نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد
بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد

علی

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۶

×××××××××××××××××××

من که شد زندان هارون قتلگاهم 
بی‌گناهی نزد هارون شد گناهم 
ای خدا ای حیّ بی‌چون 
نَجِّنی مِنْ حبسِ هارون 
×××× 
رو به روی خاک زندان می‌گذارم 
یا رضا می‌گویم و جان می‌سپارم 
ای خدا ای حیّ بی‌چون 
نَجِّنی مِنْ حبسِ هارون 
علی

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۵

×××××××××××××××××××××

منصور عرب

ای حضرت موسی دمت مسیحا

یوسف طاها ، یا باب الحوائج

فاطمه تباری دل و دلداری

هوام و داری ، یا باب الحوائج

نیم نگات کافی ، دل بشه صافی

بشرم و حافی ، دورت می گردم

با یه السلام ، تا حرم میام

تویی تو آقام ، دوای دردم

)غریب آقام3) مدد مدد

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱۲

×××××××××××××××××××

سید هاشم وفایی

ای که در پای دعا دستی توانا داشتی

در نیایش بال پروازی به بالا داشتی

ولوله افتاد از شور تو در هفت آسمان

در مناجات و دعا از بس که غوعا داشتی

ذکر تو هر روز یا سبوح و یا قدوس بود

با چنین آواز جا در عرش اعلا داشتی

هیچ از تاریکی زندان ننالیدی که تو

خلوتی با خالق محبوب و یکتا داشتی

جبرئیل از گوهر اشکت به کف تسبیح داشت

ای که در باغ دعا چشمی چو دریا داشتی

از نسیم مهر تو موسی کلیم الله شد

در نفس هایت تو اعجاز مسیحا داشتی

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱۱

×××××××××××××××××××

بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست

غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست

 زنجیر ها راه گلویت را گرفتند

در این نفس بالا که می آید صدا نیست

 چیزی نمانده از تمام پیکر تو

انگار که یک پوستی بر استخوانی است

 زخم گلوی تو پذیرفته است اما

زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱۰

×××××××××××××××××××

زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد

در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد

روزهای تیره هریک شب‌تر از دیروز تار

در میان دخمه‌ای سر شد ولی نفرین نکرد

 

هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار

روزی‌اش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد

 

روزه‌‌ی غم سجده‌ی غم شکر غم افطار غم

زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد

 

وای اگر نفرین کند دنیا جهنم می‌شود

از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد

 

وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور

یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۹

×××××××××××××××××××

امیر عظیمی

ای دستگیر خلق خدا دستهایتان

زیباترین جواب دعا دستهایتان

گفتم در این مسیر گدایی تان کنم

شاید رسد به دست گدا دستهایتان

دستانتان دو دست خداوند طاهر است

دست پُر از گناه کجا، دستهایتان

از این گناهکاری دستان من چقدر

افتاده است فاصله تا دستهایتان

باور نمی کنم فقط از کثرت گناه

نگرفته اند دست مرا دستهایتان

باشد! به خاک پای شما سجده می کنم

خورده به گیوه های شما دستهایتان

وقتی به خاک پای شما بوسه می زنم

دارم به دست های شما بوسه می زنم

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۸

×××××××××××××××××××

مهدی نظری

کاش از او خبری را به پسر می بردند

که برای پدرش خون جگر می بردند

همه از غصه ی زندان بلا بی خبرند

لااقل کاش به معصومه خبر می بردند

کاشکی عطر سلام سحر دختر را

با نسیم سحری سوی پدر می بردند

پیرمردی که خدا را به نظر می آورد

سجده بر خاک درش اهل نظر می بردندد

گریه اش بوی مناجات علی را می داد

فیض از گریه ی او شام و سحر می بردند

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۷

×××××××××××××××××××

مهدی علی قاسمی

دوباره سائلی آمد به دربار تو یا سلطان

دوباره بر سر خوانت شده ریزه خورت مهمان

اگر روزی کند مادر به دردت می خورم آخر

مگر صحن و سرای تو نمی خواهد سگ دربان؟

نگاه لطف تو بدکاره را هم بُرد در سجده

تفضل کن بر این عاصی نظر کن از سر احسان

برای غربتت آقا شده این روضه ها برپا

که زهرا مادرت باشد برای تو مصیبت خوان

دمِ عجل وفاتی را تو ارث از فاطمه داری

شبیه مادرت این روزها جسمت شده بی جان

شنیدم در دل زندان شکسته ساق پای تو

شنیدم حتک حرمت شد به اجداد شما آسان

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۶

×××××××××××××××××××

ای هــزاران مـوسی اَت از طـور آورده سلام

وی مسیحا برده بر حبل‌المتینت اعتصام

موسـی جعفـر، امـام العـارفین، نـورالهدی

روی قرآن، پشت دین، کهف التُّقی، خیرالانام

گوهر شش‌ بحر نـور استی و بحـر پنج دُر

خــود امـام ابـن امـام ابـن امـام ابن امام

صحن زیبایت همـان صحن امیرالمؤمنین

کـاظمینت کـربلا و مـرقدت بیـت‌الحرام

جان به خاک آستانت فرش چون بال ملک

دل در اطراف حریمت چون کبوتر گِردِ بام

هر دری از صحن زیبایت دو صد باب‌المراد

هـر قـدم از خـاک زوّار تـو یک دارالسلام

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۵

×××××××××××××××××××

دستم به دامن تو که آقا تری از آن

کز روی خشم سخت بگیری به دیگران

رخصت بده یکی دو غزل درد دل کنم

یعنی سلام خوب خوش اخلاق مهربان

آقا، سلامِ گرگ ولی بی طمع که نیست

ما را که نیست دغدغه ای غیر آب و نان

در اوج درد آمده بودم زیارتت

یادت اگر که نیست نشانی به آن نشان -

که تا به تو رسیدم از ذهن من پرید

آن حرف ها که بود تمامش نوک زبان!

از لطف دست های پر از مهربانیت

رد می شوند مردم آزاده همچنان -

علی

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۴

××××××××××××××××××××

چشـم امـید مـا ، در روز نتـایـج

به شفاعت توست ، یا باب الحوائج

السلام ای نور دو عین       گره گشای عالمین

غریب شهر کاظمین

واویلتا واویلتا

×××

در گوشه ی زندان ، بسته بال و پرت

می گرید سلسله ، بر زخم پیکرت

با آنکه غرق سجودی      بر چهره داری کبودى

وای از قاتل یهودی

واویلتا واویلتا

علی

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۳

×××××××××××××××××××

با حلقه های زنجیر مأنوس اشک و آهم
زندان سرد و تاریک گردیده قتلگاهم
آه؛ با شور کربلایی/ دارم به لب نوایی/ یافاطمه کجایی
من مثل حسین تشنه لب می میرم
با اشک دو عین تشنه لب می میرم 
××
با اینکه شیعیانم بگذشته از شماره 
تشییع پیکرم شد بر روی تخته پاره 
آه؛ من دیده ام به زندان/ با دیده های گریان/ بانوی مو پریشان
دشمن می رسد می دهد آزارم
از درد لگد تا سحر بیدارم 
علی

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۲

×××××××××××××××××××

دریافت سبک 

بیت الاحزان شد خدا ، وادی بغداد

یوسف زهرا شد از ، بند غم آزاد

از جفای اشقیا/شد امام ما فدا/آه و صد واویلتا

آه و صد واویلتا...

جسم و جان او شده ، با بلا درگیر

بسته پایش را عدو ، با غل و زنجیر

قلب عالم سوزد از/نوحه ی ارض و سما/آه و صد واویلتا

آه و صد واویلتا...

علی

نوحه شهادت امام کاظم علیه السلام۱

×××××××××××××××××××

دریافت سبک Description: C:\DOCUME~1\ADMINI~1\LOCALS~1\Temp\msohtmlclip1\01\clip_image001.gif

من که به عالمی پناهم،میره تا آسمونها آهم
زندان میشه به رسمه غربت،آخر گودی قتلگاهم
آتیش دل،سوز مرثیه هامه
ظلم و جفا،همدم لحظه هامه
جون میدم و،کاظمین کربلامه
ای خدا،ببین غریبم،دیگه نجاتم،بده ازین غم
واویلا واویلا واویلا...
×××
خصم ِ یهودی ِ بی وجدان،میزد من و چه بی بهانه
روزه بودم ولی افطارم،بوده طعام ِ تازیانه
برای دین،چه سختی ها کشیدم
زهر ستم به جان خود خریدم
طعنه ها از دشمن خود شنیدم
شد آهم،با دیده ی تر،برات بمیرم،شهیده مادر
واویلا واویلا واویلا...
علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۴

×××××××××××××××××××

ای دو صد موسی به طورت ملتَجی
آفتاب و مـه بـه نـورت ملتَجی
نـالۀ پنهان تـو، شمشیر تـو
حلقۀ وصل خدا، زنجیر تو
شمعِ خلوتگاهِ بـزم کبریـا
کعبۀ روح بـلند انبیـا
گوهر رخشانِ شش دریای نور
نخل سبز نور بخش هشت طور
آسمانِ پـنج خورشیـد کمال
هفتمین وجهِ خدای ذوالجلال

عرش اجلال و شرف را قائمه

حاصل عمرت رضا و فاطمه

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۳

×××××××××××××××××××

آسمانم من و دورم قمری نیست که نیست

گوییا بر شب تارم سحری نیست که نیست

اندر این حبس غم انگیز که من حیرانم

غیر تاریکی و ظلمت خبری نیست که نیست

تا کند رفع ملال از رخ غم دیدۀ من

به برم آخر عمری پسری نیست که نیست

بس که زنجیر به دور بدنم پیچیدند

بر تن خسته من بال و پری نیست که نیست

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۲

×××××××××××××××××××

زندان صبر بود و هوای رضای او

شوقش کشیده بود به خلوت سرای او

زندان نبود، چاه پر از کینه بود و بس

زنده به گور کردن آیئنه بود و بس

زندان نبود یک قفس زیر خاک بود

هر کس نفس نداشت در آن جا هلاک بود

زندان نبود، کرب و بلای دوباره بود

یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود

زندان نبود یوسف در بین چاه بود

زندان نبود گودی یک قتلگاه بود

علی

شعر شهادت امام کاظم علیه السلام۱

×××××××××××××××××××

در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم

ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم

 

فیضش به گوشه گوشه‌ی ایران رسیده است

یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم

 

هستی ماست نوکری اهل بیت او

ما خانه زاد زینب موسی بن جعفریم

 

قم آستان رحمت آل پیمبر است

در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم

 

با مهر و رأفتش دل ما را خریده است

ما بنده‌ی مُکاتَب موسی بن جعفریم

 

چشم امید اهل دو عالم به دست اوست

مات مرام و مشرب موسی بن جعفریم

 

حتی قفس براش مجال پرندگی ست

مدیون ذکر و یارب موسی بن جعفریم

علی