کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


نوحه شهادت امام کاظم علیه السلا۴

××××××××××××××××××××

چشـم امـید مـا ، در روز نتـایـج

به شفاعت توست ، یا باب الحوائج

السلام ای نور دو عین       گره گشای عالمین

غریب شهر کاظمین

واویلتا واویلتا

×××

در گوشه ی زندان ، بسته بال و پرت

می گرید سلسله ، بر زخم پیکرت

با آنکه غرق سجودی      بر چهره داری کبودى

وای از قاتل یهودی

واویلتا واویلتا

×××

شکر خدا نبود ، کنار پیکرت

لحظه ی جان دادن ، معصومه دخترت

اما غوغا شد کربلا       پیش چشم آل عبا

بر نی سر خون خدا

واویلتا واویلتا

دریافت سبک

یوسف رحیمی

××××××××××××××××××××××××××

همه عالم ، شده درهم ، به عزای سبط خاتم

حضرت امام کاظم ، هفتمین صاحب پرچم

دل خسته توی زندون     شد شهید زهر هارون

به یاد روضه ی مادر          پرزده با دلی پرخون

غریب آقـام

×××

کف زندون ، به سجوده ، دست و پاش همه کبوده

نمی دونم بنی عباس ، جنس زهرشون چی بوده

ذکر مادر رو لباشه      غم عالم تو نگاشه

توی لحظه های آخر     آقا تو فکر رضاشه

غریب آقـام

×××

داد و بیداد ، شده آزاد ، مرد زندونی بغداد

دیگه راحت شده امشب ، از شکنجه های شدّاد

رنگ و روی ماه پریده       وقت رفتنش رسیده

عباشو توی سیاهچال    روی صورتش کشیده

غریب آقـام

دریافت سبک

محمد مهدی روحی

××××××××××××××××××××××××××

کسی که آسمونیا حاجت می گیرن از نگاش
غنچه غم گل داده تو باغچه دلواپسیاش
خدا می دونه چقدر قلبش بی شکیبه
میون زندان آقا مون خیلی غریبه
توی باغ خشک و خالی و سرخ لبهاش
گلی که سبز مونده تنها أمن یجیبه
×××
چه طوری آروم بگیره تلاطم گریه هامون
که جون داده کنج قفس غریب و تنها آقامون
همه عالم پرشد از عطرو بوی غربت
دعای اون خسته دل شد آخر اجابت
همه تا دیدند تنش رو خون گریه کردند
روی دستاش مونده بود زنجیر اسارت
×××
شکر خدا که دخترش ندیده اون صحنه ها رو
طاقت نمی آورد دلش ببینه اشک بابا رو
خالی بود جاش بین اون دشت اشک و ناله
که پرپر می شد با شمشیرها باغ لاله
امون از اون لحضه ای که با گریه می دید
سر باباش و به روی نیزه سه ساله
یوسف رحیمی

××××××××××××××××××××××××××

آی عاشقا آی عاشقا بیاید بریم به کاظمین

بعد سفر به کاظمین بریم به بین الحرمین

پای امام کاظمو تو غل و زنجیر ببینید

شب شهادت آقا به پای غمهاش بشینید

ببین که زندونی شده – ببین پاهاش خونی شده

تو بین زندون آقا – ببین که مهمونی شده

کی اومده کی اومده – قدش چرا کمونیه

دست به پهلو گرفته و – پس چرا سینه اش خونیه

ببین که مادر اومده – زهرای حیدر اومده

مادر قد خمیده ای – با چشمای تر اومده

مادر چرا قد شما – کمونیه کمونیه

چرا روی بازوهاتون – نشونیه نشونیه

زهر جفا زهرجفا – دادن به آقای ماها

ذکر لبای کاظمه – ناله ی ای خداخدا

جیگر آتیش گرفته و سوز عطش تو گلوشه

خونش داره از جگرش از توی رگهاش می جوشه

با احترام پیکرشو – بیرون اوردن به خدا

با احترام پیکرشو به خاک سپردن به خدا

کسی نبود نیزه به اون پیکر لاغر بزنه

یا که جلو چشاش کسی سیلی به خواهر بزنه

کسی نبود که سرشو از بدنش جدا کنه

کسی نبود که سرشو به روی نیزه جا کنه

کسی نبود با سم اسب خرد و خمیرش بکنه

کسی نبود خواهرشو یه دم اسیرش بکنه

حسین چرا قدت خمیده – بگو کی رگهاتو بریده

سروده جعفر ابوالفتحی

××××××××××××××××××××××××××

به شام تارم اختر   به دل شیعه دلبر

باب الحوائج ما    تویی موسی بن جعفر

یقین ما خاک پاتیم       نوکر نوکراتیم

اگه عزت داریم ما    مدیون بچه هاتیم

مثلث عشق و وفا    معصومه و امام رضا

ضلع سوم شاه چراغ    بیمه شدیم با این سه تا

« آقام آقام امام کاظم، باب الحوائج »

×××

به عشق تو همیشه دلم به شور و شینه

خودم اینجام ولی دل تو صحن کاظمینه

آرزومه که آخر با یه نگاه مادر

پرو بالی بگیرم برات بشم کبوتر

رو گنبدت پر بزنم به زائرات سر بزنم

آرزومه تو حرمت نفس آخر بزنم

« آقام آقام امام کاظم، باب الحوائج »

×××

خیلی بلا کشیدی چه غصه ها که دیدی

زندان سرد و تاریک مثل مادر خمیدی

ولی خودت می دونی از ازل تا همیشه

هیچ روزی مثل روزه ارباب حسین نمیشه

توی نصفه روزی همه  عاشقا رو سر بریدن

راس عزیز خدا رو به روی نیزه کشیدن

« آقام آقام امام کاظم، باب الحوائج »

××××××××××××××××××××××××××

سوختم از زهرِ جفا ـ وای وای
ز دشمنان بی وفا ـ وای وای
من که غریبم آشنایم بیا
شرح تمامِ عقده‌هایم بیا
سرم به خاک است و به دامن بگیر
غریب‌تر از منی رضایم بیا
سوختم از زهرِ جفا ـ وای وای
ز دشمنان بی وفا ـ وای وای

حلقه‌ی زنجیر تنم خورده است
ساق من از زجرِ غل آزرده است
بیا ببین کُنجِ کویرِ عذاب
گل وجودم که چه پژمرده است
سوختم از زهرِ جفا ـ وای وای
ز دشمنان بی وفا ـ وای وای
وای که دشمن چه به روزم نشاند
زخمِ جنایت به تن و جان کشاند
کینه‌ی بابای غریبم علی 
زهرِ عدوات به دلِ من چشاند
سوختم از زهرِ جفا ـ وای وای
ز دشمنان بی وفا ـ وای وای

××××××××××××××××××××××××××

خسته از بند اسارت در تب و تاب شهادت
می زنم ناله ی خلصنی یارب    میروم خسته به معراج امشب
آه و واویلا یا مظلوم
مضطر و با دست بسته   ساق پای من شکسته
دیگر از رسم دنیا سیرسیرم   دلشکسته ترین مرد اسیرم
آه و واویلا یا مظلوم
سِندی شاهک شبانه   می رسد با تازیانه
نقطه نقطه تنم دارد نشانه   از رد ضربه های تازیانه
آه و واویلا یا مظلوم
رضا تاجیک

××××××××××××××××××××××××××

بیا مادر که مظلومم - مه محروم و مسمومم 
تاره چشمای معصومم وای وای وای وای

دیگه از زندگی سیرم - اسیر بند زنجیرم 
 روی سجاده می میرم وای وای وای وای

خسته از سختی اسارت رو خاک زندان دلم گرفته
جلوی قبله رو با چشمای پر غضب قاتلم گرفته
امون ای دل وای وای وای وای
×××
وای از این محبس هارون - شده ام بی کس و دلخون
 با چشای پر از بارون وای وای وای وای

دل هر کس برام خونه - زن رقاصه گریونه
 من و دید و پشیمونه وای وای وای وای 

چشای تار و نیمه جونم دیگه به تاریکی داره عادت
میکنم من شکر خدا رو ندارم از غصه ها شکایت
امون ای دل وای وای وای وای
×××
یه مسیحای مجروحم - میکنم نوحه چون نوحم
 اسیرم شاه مذبوحم وای وای وای وای

من که استاد ایوبم - با دل پر ز آشوبم
 به روی سینه می‏کوبم وای وای وای وای

سندی شاهک یهودی با ناسزاهاش برده قرارم
به زیر تازیانه هاش من یه جای سالم به تن ندارم
امون ای دل وای وای وای وای

رضا تاجیک
××××××××××××××××××××××××××

باب الحوائج ، امید اهل عالمین موسی بن جعفرع
غریب شهر کاظمین موسی بن جعفرع
گریه کن غم حسینع موسی بن جعفرع
آه و واویلا ، واویلتا واویلتا ، آه و واویلا
×××××
ای داد بیداد ، از اون غریب بی کسی که رفته از یاد
بین غل و زنجیره  و اسیر صیاد
شکنجه ها کشیده تو زندان بغداد
غریب مادر ، واویلتا واویلتا ، غریب مادر
×××××
موسی بن جعفرع ، شده اسیر عده ای قوم ستمگر
که استخون شده یه تیکه پیکر
جسم عزیز فاطمه نحیف و لاغر
غریب مادر ، واویلتا واویلتا ، غریب مادر
×××××
خلصنی یا رب ، ذکریه که آقای من گرفته بر لب
هم گرم قرآن خوندنه هر روز وهر شب
هم گریه می کنه برای عمه زینب
غریب مادر، واویلتا واویلتا ، غریب مادر

امیر حسین الفت

××××××××××××××××××××××××××

مادر خسته ام دیگر از اسارت
تشنه جان دهم بین شهر غربت
امشب غرق آهم زار و بی پناهم
این سیه چال بی صدا گشته قتلگاهم
ای وای از غریبی
××
آید سندی شاهک وحشیانه
داده جیره ام را با تازیانه
گفتم غرق دردم روزه وا نکردم
بی حیا رحمی کن به این حالم پیرمردم
ای وای از غریبی
××
زنجیر گشته عضوی از جسم زارم
یاد کوفه و شامم؛ غصه دارم
یاد نیزه هایم یاد خیمه هایم
با لب عطشان یاد مظلوم کربلایم
ای وای از غریبی
رضا تاجیک
××××××××××××××××××××××××××

داره تو قفس پر می زنه ناله پیش مادر می زنه
به روی لباش ذکر و دعاس حاجت همه دست آقاس
نمی تونه بین نماز دستاشو بالا بیاره 
تو گریه هاش باز از خداش آقا تقاضایی داره
وای به حق زینب خلصنی یا رب خلصنی یارب
××
داره چی تو زنجیر می کشه تموم تنش تیر می کشه
سرش و رو تربت میذاره دوست داره که برنداره
خیلی ساله که این چشاش عادت به تاریکی داره
با ناله هاش از رو لباش چه روضه هایی می باره
وای به حق زینب خلصنی یا رب خلصنی یارب
××
دوباره پسرِ یاس کبود سر و کارش افتاد با یهود
باز اومده با تازیونه با دل پر و وحشیونه
چشای اون پر غضبه خدا چقدر بی ادبه
این آخرین ناله های شهید ماه رجبه
وای به حق زینب خلصنی یا رب خلصنی یارب
رضا تاجیک

××××××××××××××××××××××××××

برام امشب داره دیوار ترانه ی رهایی
غل و زنجیر به دست من می خونه از جدایی
یه چشمه ی درده چشمام سیاهه روز و شبهام
ز زهر کینه امشب می رسه جون به لبهام
×××
خداحافظ خداحافظ شب ز غصه لبریز
خداحافظ خداحافظ شکنجه های یکریز
حالا تو اوج غربت تو ماتم اسارت
ندارم هیچ انیسی امون از این مصیبت
×××
دلم تنگه دلم تنگه برای روی مهتاب
شدم دیگه اسیر غم برا ستاره بی تاب
سفید شده نگاهم براه قرص ماهم
بیا دیگه رضا جان! تموم تکیه گاهم!
احسان جاودان
××××××××××××××××××××××××××

داره از غم میکشه یه دختری آه نفس گیر 
روی یک تیکه چوب یه پیکری بسته به زنجیر 
بدنی که یه عمر بسته بوده به چوب
شده خورشید تو دم دمای غروب
داره بارون از چشای فرزند زهرا می باره
بمیرم آقام امام رضا رو چه دل بی قراره 
دوباره بارون غم می باره دلا چه بی قراره
سینه پر از شراره
واویلا واویلتا واویلا 
×××
اونکه بودش همه شب گرم دعا گرم عبادت 
نمی دونین چی گذشت به آقامون توی اسارت 
چیزی باقی نبود دیگه از بدنش
جای زخم عمیق مونده روی تنش
میزدن آقام و تازیانه امون از جسارت
امون از تنهایی و غریبی امون از اسارت 
دوباره بارون غم می باره دلا چه بی قراره
سینه پر از شراره
واویلا واویلتا واویلا 
امیر حسین الفت

××××××××××××××××××××××××××

دل من گرفته در این شام تارم
به کنج سیه چال پناهی ندارم
نه مادر نه خواهر کسی را ندارم
سرم را ز غربت به سجده گذارم
رضا جان کجایی امان از جدایی 
×××
اسیر و پریشان تمام ملائک
ز این جمله های لب ابن شاهک
میاید شبانه چقد وحشیانه
به جسم نحیفم زند تازیانه
رضا جان کجایی امان از جدایی 
×××
به ساق شکسته ندارم توانی
نگویم ز ظلم رخ ارغوانی
نفسهای سردم رسیده به آخر
نشسته دو چشمم به دیدار مادر
رضا جان کجایی امان از جدایی 
××××××××××××××××××


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی