کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسارت» ثبت شده است

اشعاراسارت در شام

*******************

شفق مشهدی

الا که مقدم تو مژده ی سعادت داشت

به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت

 

سلام بر تو که ماه جمادی الاول

ز جلوه ی تو به رخ هاله ی مسرّت داشت

 

سلام بر تو که امّ المصائبت خوانند

چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت

 

سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز

به پاس پیروی ات از حجاب زینت داشت

 

تو از همان شجر پاک عصمت آمده ای

که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت

علی

اشعاراسارت در شام

*******************

 

 بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
      دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است
       
      کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده
      گهواره نیست دست خودت را تکان نده
       
      با دست های بسته مزن چنگ بر رخت
      با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت
       
      بس کن رباب حرمله بیدار می شود
      سهمت دوباره خنده انظار می شود

علی

اشعاراسارت در شام

*******************

      به روی نیزه چگونه تو را نظاره کنم  
      بخند تا که منم خنده ای دوباره کنم
       
      اگر اجازه دهی لا اقل برای تنت
      کمی ز چادر خود را کفن قواره کنم
       
      رسیده وقت نماز و برای قبله نما
      به زلف های رهای تو من اشاره کنم
       
      زترس دشمن جانی هراس دارم که
      به گوش های زخمی طفل تو گوشواره کنم
       
      محسن مهدوی 

علی

اشعاراسارت در شام

*******************

علی اکبر لطیفیان

لب های تو مگر چه قدر سنگ خورده است
قاری من چقدر صدایت عوض شده

تشریف تو به دست همه سنگ داده است
اوضاع شهر کوفه برایت عوض شده

تو آن حسین لحظه ی گودال نیستی
بالای نیزه حال و هوایت عوض شده

وقتی ز رو به رو به سرت می کنم نگاه
احساس می کنم که نمایت عوض شده

جا باز کرده حنجره ات روی نیزه ها
در روز چند مرتبه جایت عوض شده

علی

اشعاراسارت در شام

*******************

دیر راهب
بعد شهر بعلبک آل زیاد
راهشان در دیر راهب اوفتاد
کهنه دیری در درونش راهبی
شعله های طور دل را طالبی
دیر نه، نه، یک جهان دریای نور
او چو موسی بر فراز کوه طور
ترک دنیا گفته ای در کنج دیر
همچو عیسی آسمان را کرده سیر
لحظه لحظه سال ها در انتظار
تا شود دیرش زیارتگاه یار
بی خبر خود رازها در پرده داشت
در تمام عمر یک گم کرده داشت

علی

اشعاراسارت در شام

*******************

سید حبیب حبیب پور

با کوهی از دریغ و ملامت برای شام

زینب رسیده است به دروازه های شام

 

ای غرق ماجرای تپش خیز کربلا

بگذار تا بگویمت از ماجرای شام

 

داغی عظیم در دل و قصدی عظیم تر

زینب چنین رسید به ظلمت سرای شام

 

آنان که محو زیستنی کربلایی اند

عادت نمی کنند به آب و هوای شام

علی

اشعاراسارت در شام

*******************

یوسف رحیمی

دروازه ورودی شهر است و ازدحام
بر پا شده دوباره هیاهوی انتقام

این ازدحام و هلهله ها بی دلیل نیست
یک کاروان سپیده رسیده به شهر شام

یک آسمان ستاره آتش گرفته و
یک کاروان شراره و غم های نا تمام

در این دیار، هلهله و پایکوبی است
انگار رسم تسلیت و عرض احترام

چشمان خیره و حرم آل فاطمه
سرهای روی نیزه و سنگ از فراز بام

خاکستر است تحفه پس کوچه های شهر
بر زخم های سلسله، شد آتش التیام

علی

اشعاراسارت در شام

*******************

غلامرضا سازگار
فتنه و بیداد و بلا بود شام
سخت تر از کرب و بلا بود شام

شام بلا تیره تر از شام بود
عصمت حق در ملأ عام بود

ساز و نی و نغمه و آهنگ بود
دسته گل سنگدلان سنگ بود

خلق به دور اسرا صف زدند
کوچه به کوچه همگی کف زدند

فاطمه های حرم فاطمه
زخم زبان مرهم زخم همه

علی

اشعاراسارت در شام

*******************

علی زمانیان

وای از نگاه بی خرد بی مرام ها
بر نیزه بود جاذبه انتقام ها

بازی کودکانه اطفال گشته بود
پرتاب سنگ از وسط پشت بام ها

آن روز از تمامی دیوار های شهر
با سنگ می رسید جواب سلام ها

در مدخل ورودی آن سرزمین درد
از بین رفته بود دگر احترام ها

وای از محله های یهودی نشین شهر
وای از صدای هلهله و ازدحام ها

یک کاروان به ناقه? عریان گذر نمود
آهسته از میان نگاه امام ها

علی

اشعاراسارت در شام

*******************

علی اکبر لطیفیان

هفتاد و دو شهید به صحراى زینب است

پایین نامه همه امضاى زینب است

 

میمیرم و دم تو مرا زنده میکند

قارى من صدات مسیحاى زینب است

 

از سربلندى تو سرافراز میشوم

بالاى نیزه ها سرت آقاى زینب است

 

جاى مرا گرفته اى و پس نمیدهى

جاى تو نیست بر سر نى، جاى زینب است

علی

نوحه های اسارت در شام

*********************

ای خدا زینب و مجلس نامحرمان

تشت زر پیش رو راس حسین در میان

ناله ی کودکان

ضربه ی خیزران

وا حسینا وا حسینا

علی

اشعار اسارت آل الله – شام 

*********

فلک، در کربلا آل علی را میهمان کردی 
میها آب و نان بایست، شمشیر و سنان کردی 

حریم مصطفی را از حرم، در کربلا خواندی 
هلاک از تشنه کامی بر لب آب روان کردی 

غزالان حرم را تاختی از یثرب و بطحا 
گرفتارِ درنده گرگهای کوفیان کردی 

فلک، بی‏خانمان گردی که اولاد پیمبر را 
نمودی از وطن آواره و بی‏خانمان کردی 

گهرهای یتیمِ درجِ عصمت را به هم بستی 
به بزم زاده ‏ی مرجانه بردی، ارمغان کردی 
علی

اشعار اسارت آل الله – شام

*************************************

      ای سرت سعیِ صفای سنگ ها
      نیزه ات قبله نمای سنگ ها
       
      روی نی قرآن نمی خواندی اگر
      در نمی آمد صدای سنگ ها
       
      تا که پیدایت نمایم، شهر را
      گشته ام با ردّ پای سنگ ها
       
      می خورند و می خورند و می خورند
      وای از این اشتهای سنگ ها

علی

اسارت آل الله – کوفه

*********

از خیمه همه اهل حرم را بردند

از پیش نگاهم جگرم را بردند

بستند تمام یاسها را به طناب

در بند اسارت پسرم را بردند

وقتی که بریدند سرم را ز قفا

انگشتر و خود و سِپرم را بردند

تا مادر خسته‌ام عزادار شود

پیراهن دست مادرم را بردند

علی

اشعاراسارت آل الله – کوفه

ورود به کوفه

سری به نیزه بلند است در مقابل زینب

سری که سایه کشیده ست روی محمل زینب

سری که معجزه اش روی نی تلاوت وحی است

مسیح ِ روی صلیب است در مقابل زینب

چه دلفریب صدایی، چه آیه های به جایی

که بعد خطبه ی خواهر شده مکمِل زینب

علی

نوحه اسارت آل الله – کوفه

*************

در کوفه ای اُمیدم ، سرت به نیزه دیدم

ای سَر و سامان زینب

قاری قرآن زینب

یابن اُمّی ای حسین جان

***
چشمانت بسته دیدم ، سرت شکسته دیدم

خواهرت ازاین غصه مرد

سنگ کینه بر سرت خورد

یابن اُمّی ای حسین جان

علی