کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اسارت آل الله – کوفه

*********

از خیمه همه اهل حرم را بردند

از پیش نگاهم جگرم را بردند

بستند تمام یاسها را به طناب

در بند اسارت پسرم را بردند

وقتی که بریدند سرم را ز قفا

انگشتر و خود و سِپرم را بردند

تا مادر خسته‌ام عزادار شود

پیراهن دست مادرم را بردند

آن نیزه‌ سوارها که می‌خندیدند

بر شانه‌ی خویشتن سرم را بردند

دیدند کسی نیست مرا یار شود

با تیر، توانِ پیکرم را بردند

در پیش نگاه مادری غمدیده

گهواره‌ی طفل پرپرم را بردند

در خاک نهادم بدنش را اما

قنداقِ علیِ اصغرم را بردند

کردند تمام خیمه‌ها را غارت

حتّی سر طفل مضطرم را بردند

بر نیزه نشسته بودم و می‌دیدم

با پای برهنه دخترم را بردند

می‌دید اباالفضل، ولی با سیلی

بر ناقه سوار و خواهرم را بردند

دیدند که من داغ برادر دارم

مشک و علمِ برادرم را بردند

افتاد عمود خیمه بر روی زمین

تا آبروی دلاورم را بردند

ای وای یکی میان آتش می‌گفت

عباس بیا که معجرم را بردند

همراهِ غزالانِ حریم زهرا

تا شام، دل شعله‌ورم را بردند

تا زینب بی‌پناه را زَجر دهند

تا کوفه و شام، خنجرم را بردند

تا مادرم از مدینه آید آنجا

در کنج تنورشان سرم را بردند

رضا باقریان

*********************

حضرت زینب(س)

می روم امّا بدان جانم کنارت مانده است

تا قیامت یا اخا، دل بیقرارت مانده است

گر چه این گلبرگ ها را می برند از گلشنت

غم مخور یک باغ پرپر در کنارت مانده است

می روم با ساربان همراه خسته کاروان

دست یاران بسته امّا اقتدارت مانده است

بر گلویت جای بوسه، کار خود را کرده است

لااقل بر حنجرت جای زیارت مانده است

جسم خورشیدیت ای سالار زینب شد کبود

بسکه این عریان بدن زیر حرارت مانده است

کوفه در راه است و ما آماده ی آوارگی

روز روشن رفته امّا شام تارت مانده است

هر یکی از دختران با دیگری نجوا کند:

روی گوشت جای زخم گوشوارت مانده است

وقت توزیع غنائم هستی ام تقسیم شد

در حرم امّا صدای شیرخوارت مانده است

بردن نام شریفت جرم زینب شد ولی

با دعای خواهر شب زنده دارت مانده است

نعش های پاره و عریان و بی سر جای خود

بر غم ما خنده های نیزه دارت مانده است

خطبه هایت گر چه این جا سنگباران شد ولی

ترجمان خطبه های آشکارت مانده است

ای تنت با خاک یکسان از هجوم اسب ها

هر طرف عضوی ز نعش خاکسارت مانده است

ای تمام آرزوی انبیا و اولیاء

رفتی و عالم هماره داغدارت مانده است

مانده بر لب نغمه ی یا لیتنا کنّا معک

عقده بر دل ها از این ترک مزارت مانده است

محمود ژولیده

********************************

در غروبی میان آتش و دود

پسری را به نیزه ها بردند

روز ما شد سیاه، از وقتی

سحری را به نیزه ها بردند

بی تعادل شد آسمان، یعنی

قمری را به نیزه ها بردند

همره شیرخواره ای انگار

مادری را به نیزه ها بردند

چشم زینب اگر که کم سو شد

نظری را به نیزه ها بردند

دختری بینِ خیمه شد تنها

پدری را به نیزه ها بردند

چه بگویم ز ماتم زینب

چه سری را به نیزه ها بردند

اصغری را به نیزه ها بستند

اکبری را به نیزه ها بردند

رضا باقریان

*********************

نفرین به نیزه ها که تو را می برند ، حسین!
نفرین به کوفیان که درین لشکرند، حسین!
آه از غروب روز دهم...این چه مغربی ست...
سردارهای عشق، چرا بی سرند؟ ، حسین!
این چشمهای حضرت عباس ...(یا قمر!)
دلواپس گلوی علی اصغرند ، حسین!
سر می بُرند مدعیان ِ امور دین
سیم و زر و حکومت ری می خرند، حسین!
بادا حرامشان همه ی روزهای عمر
آنها که دزد ِ جامه و انگشترند ، حسین!
این اسب ها که روی تن ماه می دوند
فردا شغال های صف محشرند حسین!
دیدی که پا به پای عطش هات آمدند؟
این دستها! که ساقی ِ آب آورند، حسین!

*************************

محمدمهدی سیار

ما را نمانده است دگر وقت گفتگو

تا درد خویش با تو بگوییم مو به مو

از خار، گرچه گرد حرم پاک کرده ای

تا شام و کوفه راه درازی است پیش رو...

خون گوشواره ها زده بر گوشهایمان

صد بغض مانده جای گلوبند در گلو

تنها گذاشتیم تنت را و می رویم

اما سر تو همسفر ماست کو به کو

بی تاب نیستیم...خداحافظت پدر!

بی آب نیستیم ...خداحافظت عمو!

*********************

هجوم ناگهان و وای زینب

به سمت کاروان و وای زینب

 

تن آقا بدون غسل و دفن و

بدون سایه بان و وای زینب

 

شنیده شد صدای مادری که

نشسته قد کمان و وای زینب

 

رسیده بر سر گودال اما

خمیده ناتوان و وای زینب

 

دوباره دستهایی را که بستند

دوباره ریسمان و وای زینب

 

دوباره کربلا غوغا و غوغا

دوباره سایه بان و وای زینب

 

شب و صحرا و آتش ، طفل و معجر

امان و الآمان و وای زینب

 

دوباره گمشده در بین صحرا

دوتا از کودکان و وای زینب

 

نمانده روی گوشی گوشواره

به لبها نیمه جان و وای زینب

 

برای دخترکهای هراسان

نباشد پاسبان و وای زینب

علی اکبر لطیفیان

*************************

امان از دل زینب

چگونه با که بگویم دو دل جدا ماندند

که پاره های دلم بین بوریا ماندند

 

چگونه با تو بگویم که نوزده کودک

ز جمع قافله ی خواهرِ تو جا ماندند

 

یکی دو تا که در آن شب درون خیمه و دود

میان حلقه ی آتش به شعله ها ماندند

 

یکی دو تا که زمان هجوم جان دادند

و چند تای دگر زیر دست و پا ماندند

 

دو طفل در بغل هم ز درد دق کردند

دو طفل موقع غارت ز ما جدا ماندند

 

یتیم های تو را جمع کردم اما از

فشار حلقه ی زنجیر بی صدا ماندند

 

چو گیسویت که به دست نسیم میپیچید

طناب گرد گلوی یتیم می پیچید

؟؟؟

*********************

حضرت زینب(س)- اسارت

حّر و آزادم و روزی که ز مادر زادم

آمد الطاف حسینی به مبارک بادم

سر از آن روز به زیر قدمش بنهادم

فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم

بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم

من که امروز اسیرم به کف اهل نفاق

خواهر شاه عرب پادشه ارض وفاق

از مدینه شدم آواره سوی ملک عراق

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق

که در این دامگه حادثه چون افتادم

از ازل عشق حسین در دل شیدایم بود

جان فشاندن به رهش سرّ سویدایم بود

در ولای غم او منزل و مأوایم بود

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد در این دیر خراب آبادم

به خدا علت آزادی ام از همت اوست

لرزه ام در بدن و گریه شوقم به گلوست

بشکافد اگر عضو مرا تا رگ و پوست

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

اگرم عشق برادر به اسیری انداخت

چاره ای نیست به تقدیر قضا باید ساخت

با وجودی که مرا ناز محبت بگداخت

کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت

یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم

عقل آورد مرا تا به در خانه ی عشق

گفت این خانه بود خانه ی بی خانه ی عشق

باش اینجا به غلامی در کاشانه ی عشق

تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق

هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

*******************************

علی

اسارت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی