کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت معصومه مرثیه» ثبت شده است

اشعار شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها-۸

************************

محمود مربوبی

مائیم گدای حضرت معصومه

محتاج عطای حضرت معصومه

همراه رضا ز دیده خون می ریزیم

در روز عزای حضرت معصومه

***

آمد ز مدینه تا که در قم باشد

در مملکت امام هشتم باشد

یعنی که خدا نخواست تا مرقد او

مانند مزار فاطمه گم باشد

***

در سَر هوس دیدن دلبر دارد

بر سینۀ خود داغ برادر دارد

افسوس که تا دیار ساوه آمد

دیگر نتوانست قدم بردارد

***

زخمی به جگر داشت و در تب می سوخت

از داغ برادرش مرتب می سوخت

هر جا که سَرِ دردِ دِلش وا می شد

می گفت: امان از دل زینب... می سوخت

علی

اشعار شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها-۷

************************

روح الله عیوضی

تشریف زهرآلود دست ناکسانی

کرده است باغ چهره ات را ارغوانی

رخت عزا بر قامت عمرت کشیده

یعنی همان از اولش هم در خزانی

دارد رضا از طوس می آید نه بانو...

باید که هر طوری شده زنده بمانی

غارت شدی داغ برادر دیدی امروز

فردا برادر را به داغت می نشانی

از عمر کوتاهت ندیدی خیر، اما

زهراترین صاحب مزار این زمانی


علی

اشعار شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها-۶

************************

حسان

آیتى از خداست معصومه

لطف بى‏انتهاست معصومه

          جلوه‏اى از جمال قرآن را         

چهره‏اى حق نماست معصومه

عطر باغ محـمدى دارد

زاده مصطفى است معصومه

پرتوى از تلألوء زهرا

گوهرى پربهاست معصومه

ماه عفت نقاب آل کسا

دختر مرتضى است معصومه

اخترى در مدار شمس شموس

یعنى اخت الرضاست معصومه

علی

اشعار شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها-۵

************************

مهدی رحیمی

 از دل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت

از تنت تا بعد هفده روز ،سَم بیرون نرفت

خانه ی «موسی»* بدون طور،کوه نور شد

نور در واقع ز بیت النور هم بیرون نرفت

بعد شادی_آن رفیق نیمه راه_از سینه‌ام؛

هرچه گفتم غم برو ، غم از دلم بیرون نرفت

از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت

چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت

چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح

هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت

علی

اشعار شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها-۴

************************

در پیش خواهر از برادر گفتن عشق است

پیش برادر هم ز خواهر گفتن عشق است

از دختر موسی بن جعفر گفتن عشق است

از شافع صحرای محشر گفتن عشق است

 

در ماتمش زهرا پریشان گریه کرده

سینه زنان ، شاه خراسان گریه کرده

 

زهراست اما پهلویش خنجر نخورده

دوشیزه مانده غصه ی همسر نخورده

پیشانیش محکم به چوب در نخورده

یک مرتبه به یک حرامی بر نخورده

 

اما شبیه فاطمه خم راه رفته

این چند روز آخرش کم راه رفته

 

با تازیانه پیکرش شد لاله گون ، نه!

با چوبه ی محمل سرش شد غرق خون ، نه!

خلخال را از پایش کسی کرده برون ، نه!

اصلا نامحرمی دیده قدش را تاکنون ، نه!

علی

اشعار شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها-۳

************************

حسن لطفی

رسیده ام به نفسهای آخرم دیگر

که دستهای خزان کرده پرپرم دیگر

 

میان سینه ی خود قلب پرپری دارم

نه سایه ی پدری نه برادری دارم

 

دو چشمِ من به در اما کسی نمی آید

برای دیدنم آیا کسی نمی آید

 

نشد که حرف دلم را به آشنا گویم

به روی بستر مرگم رضا رضا گویم

 

اگر چه داغ برادر شکست خواهر را

ولی به نیزه ندیدم سر برادر را

 

تمام زمزمه ام زینب است در دمِ مرگ

که دوخت سوی عزیزش نگاه آخر را

 

دوباره روضه به پا کرده ام در این خانه

دوباره می شنوم گریه های مادر را

علی

اشعار شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها-۲

************************

      دل تنگم دوباره بی بی جان
      آمده خدمت حریم شما
      بوده و هست این دلم بانو
      بر سر سفره کریم شما

      **
      گاه وقتی که دل پر از درد است
      مأمن بی قراریش هستید
      پر گناه است این دل غمگین
      شاهد گریه زاریش هستید

      **
      می چکد اشک تا که از چشمم
      می سپارم دلم به دست خدا
      نزدتان گریه می کند چشمم
      چون خجالت زده است پیش شما

      **
      شده دل،دشت پر زعصیان و..
      طالب چند قطره باران است
      راستش این دلم کمی تنگ
      حرم با صفای سلطان است

      **
      رفته از یاد این دل زارم
      آن سحر های ناتمام حرم
      شده ام من هوایی عشق و
      گریه در بین ازدحام حرم

علی

اشعار شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها-۱

************************

قاسم صرافان

و دانه ریخت بیایی کبوترش باشی

دوباره آینه‌ای در برابرش باشی

نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی

میان راه پرستوی پرپرش باشی

مدینه شهر غریبی برای فاطمه هاست

نخواست گم شده‌ای مثل مادرش باشی

خدا تو را به دل بی قرار ما بخشید

و خواست جلوه‌ای از حوض کوثرش باشی

به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را

چو دید آمده‌ای سایه‌ی سرش باشی

علی

شعر ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها- 1

***********************

ای خاک پاک ملک ری حریمت

قم قطعه ای از جنت نعیمت

هرکس که این منظومه را شناسد

اخت الرضا معصومه را شناسد

غم را جدا از بخت شیعه کردی

قم را تو پایتخت شیعه کردی

درگاه تو جنات عالمین است

شهرت سه باب از جنت الحسین است

آنانکه تاریخ تو را بدانند

ام ترا ام البنین بخوانند

وقتی گل زهراییت سرشتند

میلاد نوری ترا نوشتند

علی