کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها-۷

************************

روح الله عیوضی

تشریف زهرآلود دست ناکسانی

کرده است باغ چهره ات را ارغوانی

رخت عزا بر قامت عمرت کشیده

یعنی همان از اولش هم در خزانی

دارد رضا از طوس می آید نه بانو...

باید که هر طوری شده زنده بمانی

غارت شدی داغ برادر دیدی امروز

فردا برادر را به داغت می نشانی

از عمر کوتاهت ندیدی خیر، اما

زهراترین صاحب مزار این زمانی

ما پشت دستِ حیف بر دندان که یعنی

دیر آمدی و زود رفتی در جوانی

پای زیارت نامۀ مشتاقمان را

پشت غبار محمل خود می دوانی

با خود نگاه گریه دار تشنه ام را

تا چشمه سار روضه هایت می کشانی

محض عبور از کوچۀ پهلو گرفته

دادند از شهر شما نام ونشانی

این چند روزه با تو قم باغ بهشتُ

نازل شده بی تو عذاب آسمانی

حالا که میل پر زدن از خاک داری

حالا که بیش از این نمی خواهی بمانی

دنیا نه جای تو نه جای عمه ات بود

نه جای دست بسته و قد کمانی

نه جای چوب خیزران و چشم زینب

یعنی اهانت بر لب شیرین بیانی

************************

اسماعیل شبرنگ

با صد امید دربه دَرِ خانه ات شدم 

محتاج یک نگاه کریمانه ات شدم

روز ازل، نگاه شما شد نصیبِ ما

 از این سبب کبوتر آستانه أت شدم

نانی که می خورم همه از برکت شماست

 مدیون لطف آب و همان دانه أت شدم

عشق رضا، چو ارثیه ای، از شما رسید

 مدیونِ ارثِ کامل و جاودانه ات شدم

شمع محبتی که به ما نور می دهی

 از لطف یک نگاه تو، پروانه أت شدم

هستی شفیعه ی همه در موسم جزا

دست مرا بگیر، تو ای خواهر رضا

وقتی میان صحن شما می زنم قدم

 انگار در بهشت خدا می زنم قدم

آری بَدَم ، ولی به هوای تو آمدم

 با ذکر تو، به صحن و سَرا می زنم قدم

در باز کن ، رسیده گدا تا کرم کنی

کنج حرم به شوق عطا می زنم قدم

فرقی که نیست بین حریم تو و رضا

 پیش تو در کنار رضا می زنم قدم

شب های جمعه در حرم با صفای تو

 انگار بین کرببلا می زنم قدم

بانو میان لطف و عطای شما گُمیم

شکر خدا که زائر معصومه در قُمیم  

باز آمدم زیارتِ بالا سَرِ شما

 با دست خالی آمده ام بر دَر شما

این روزها که غرق عزای تو عالَمی است

 شد روضه خوان ماتم تو، نوکر شما

امّا اگر که جان شما روی لب رسید

 دستی نداشت نیّت آن معجر شما

از روی بام که سنگی به تو نخورد

 یا خیزران نخورد، لبِ سرور شما

گیرم که زهر تاب و توانِ تو را گرفت

 امّا نشد کبود، که بال و پَرِ شما

تا آمدی نثــارِ شما شد ســلام ها

کِی؟ سنگ برتو زد کسی از پشت بام ها

قم از نگاه لطف تو بانو بها گرفت

 با مهر تو وجود مراهم خدا گرفت

شب های جمعه در حرَمَت غلغله به پاست

 آری دوباره از تو کسی کربلا گرفت

************************

حجت الاسلام جواد محـمد زمانی

میخواستم که جانب میخانه رو کنم

دستِ نیاز حلقه جام و سبو کنم

در ساحل نیاز نشینم امیدوار

دل را به شطّ باده دَمادم فرو کنم

وقتى که هست شوق تیمم ز خاک یار

دیگر چرا ز چشمه زمزم وضو کنم

با من حدیث طعنه نا مردمان مگو

من آبروىِ مِى طلب آبرو کنم

تیغ زبان به کار نمى‏آیدم دگر

باشد به چشم خون شده‏ام گفتگو کنم

از دست رفته دل به تمناى دلبرم

ساقى کمى تحمل من کن که مضطرم

دست خمار جز به سوى خم نمى‏رود

کشتى ز بحر جز به تلاطم نمى‏رود

گر گُل اسیر پنجه باد خزان شود

از بلبل انتظار ترنم نمى‏رود

یک خوشه عشق آل على گر ثمر دهد

آدم سراغ دانه گندم نمى‏رود

حاتم بخیل نیست، اگر درهمى نداشت

لبهاش جز به مهر و تبسم نمى‏رود

تا گفت آشیانه ما آن دیار هست

آواره مى‏شود دل و از قم نمى‏رود

چشمم فرات و باز دلم مات مى‏شود

محوِ جلالِ عمه سادات مى‏شود  

تا باده از سبوى امامت گرفته‏ایم

پیش خدا جوازِ اقامت گرفته‏ایم

از حُسن خلقیتم به حیرت، گمان مبر

انگشت بر دهان ز ندامت گرفته‏ایم

دل را چو داده‏ایم به دست طبیب عشق

منزل به کوچه باغ سلامت گرفته‏ایم

با وعده بهشت برابر نمى‏کنیم

هر دِرهمى از او به کرامت گرفته‏ایم

خورشید را مُسخّر خود کرده‏ایم ما

تا ذره‏اى ز رحمت عامت گرفته‏ایم

تا سوخته چو لاله ز داغت دعاى ماست

خاک حریم شاه چراغت دواى ماست

یک صبح مى‏شود که برایم دعا کنى؟

یا نیمه شب به شوق نمازم صدا کنى؟

مرغ دل از قفس تن به درکشى

در آسمان صحن و سرایت رها کنى

ما را به پادشاهى عالم در آورى

یعنى که در حریم بلندت گدا کنى

امروزه کاینچنین به کرامت زبانزدى

تا رستخیز بهرِ شفاعت چها کنى؟

تو زائر مدینه‏اى و طوس مى‏روى

ما را ببر که زائر قبرِ رضا کنى

باشد نصیب ما بنمایى هزار حج

یعنى طواف در حرم ثامن الحجج

این جا که آمدى سخن از تازیانه نیست

حرفى ز بى وفایى و ظلم زمانه نیست

در دست‏هاى مردم شهر تو سنگ نیست

یعنى سلام مردم تو وحشیانه نیست

سیلى نزد کسى به رُخ داغدار تو

اینجا خبر ز خون دل و دردِ شانه نیست

با شاخ گل ترا به سوى خانه مى‏برند

کنج خرابه بهر تو آشیانه نیست

آرى حریم تو حرم اهل بیت شد

حتى فراز آنکه ز قبرش نشانه نیست

تا نیت زیارت معصومه مى‏کنم

یاد از مزار مادر مظلومه مى‏کنم

************************

غلامرضا سازگار

ای غبار آستانت، آبروی اهل قم

داده زینت خاک زوارت بـه روی اهل قم

وصف تو محفل به محفل، گفتگوی اهل قم

روز و شب چشم عنایاتت به سوی اهل قم

آفتاب و ماه، تا در چـرخِ گیتی‌ پرور است

سایه ی‌ گلدسته‌هایت بر سرِ این‌کشور است

*****

دخت موسایی و صد موسی مقیمِ طور توست

وسعت ملک خــدا، غـرق شعـاع نور توست

عصمت و تقوی و پاکی و شرف، منشور توست

قم اگر گردیده مشهور جهان، مشهور توست

نه فقط «موسی‌بن‌جعفر» را سرورِ سینه‌ای

چـارده معصـوم را سـر تـا قدم آیینه‌ ای

*****

نخل موسـای ولایت، بـر نـدارد مثل تو

بعـد زینب فاطمـه، کوثـر ندارد مثل تو

هفتمین بحر شرف، گوهر ندارد مثل تو

حجت هشتم، رضا، خواهر ندارد مثل تو

چارده خورشیدِ خورشید آفرین را کوکبی

بر سـر دست پدر، هم فاطمه، هم زینبی

*****

ای به جان و پیکر پاکت، سلام فاطمه

بضعـه ی پیغمبـر اکـرم، تمــام فاطمه

از دهـانت ریختــه دُرِّ کـلامِ فاطمه

بر تو چون زهرا برازنده است، نامِ فاطمه

گفتگویت یاد از «امّ ابیهـا» می‌کند

تا رضا روی تو بیند، یاد زهرا می‌کند

*****

خاک قم بالد که دارد نقشِ جای پای تو

وحیِ مُنزَل جوشد از گفتارِ روح افزای تو

می‌بـرد دل از امـامـان هُـدا، سیمای تو

تـا صـف محشـر ســلام‌ ا... بـر آبای تو

گـر جهان بـار دگـر «موسی‌ بن‌ جعفر» آورد

می‌توان چون حضرت معصومه، دختر آورد

*****

روی تو روی بهشت و خوی تو خوی بهشت

نی عجب کز سینه‌ ات بوی پـدر، بوی بهشت

قم شـده بـا مقـدم نـورانیَت، کوی بهشت

محو شد از ذهن اهل قم، هیاهوی بهشت

تا به سـوی قم تو را طیّ سفر، آغاز شد

یک در جنّت به خلق، از جانب قم، باز شد

*****

شعلـه ی داغ پـدر بـر سینـه می‌ زد آذرت

بود از هجر رضا سـوز دل و چشم ترت

حیف در سنّ جوانـی مثل زهرا مادرت

بعد هفده روز پر زد مرغ روح از پیکرت

کس نداند آتش داغت به اهل قم چه کرد

با دل زار رضـا آن حجت هشتم، چه کرد

*****

اهل قم کز مکتبت علم حـدیث آموختند

پای تا سر در عزایت چون شرار افروختند

دیده بر تابوت تو از چار جانب دوختند

روز تشییعت به یاد دفن زهرا سوختند

پیکر پـاک تـو را روز از زمیـن برداشتند

جسم زهرا را دل شب در لحد بگذاشتند

*****

تربت پـاک تـو را مـادر زیـارت می‌ کند

هم رسول ‌ا...، هم حیدر زیـارت می‌ کند

هم رضا، هم موسی‌ جعفر زیارت می ‌کند

هر امـام و هـر پیـام‌ آور زیـارت می ‌کند

بارگاه قدس تو، برتـر ز عرش کبریاست

تا خدا دارد خدایی کعبه ی دل ‌های ماست

*****

ای مـزارت کعبـه ی دل، تربتت، بیـت‌ الحرام

تا تو را، یا فاطمه!، در شهـر قم باشد مقام

از خراسان می‌دهد هر صبح، خورشیدت سلام

گویـی از قبـر رضـا، بـر اهـل قم آید پیام:

هر که چون «میثم» به خاک این حرم صورت نهشت

روز محشـر می‌شـود واجـب برای او بهشت

************************

روح الله عیوضی

زده آتش زمین آباد ما را

غروب چشم هایت ای مسافر

شدی دنبال یک نامه ز دلبر

میان کوچه های خسته عابر

پرستوهای بالت را شکسته

میان راه، سنگ بی وفایی

نیفتی ناگهان از پا که بانو

عمود خیمۀ عمر رضایی

عزادار دل زخم شما بود

زمین و آسمانِ شهر مردم

به پای چشمتان خرج خدا شد

حیای خاک و بوم و غیرت قم

ضریح مهر تو در سینه دارد

هوای قبر مخفیِ بهاره

عزای تو میان عرش بالا

عزای حضرت زهرا دوباره

گرفته از نگاهت زهر بی دین

شعاع نور و موج ناله ات را

شفای درد تو ذکر رضا بود

ولی از داغ او افتادی از پا

مگر تو زینب موسی نبودی؟

حسین آمد به بالینت به پا خیز

خدا را این که تا کوفه نرفتی

بهار تو نشد همرنگ پاییز

************************

محـمد حسین رحیمیان

ما گدایان قم و شهر خراسان هستیم

عاشق و دربه در و بی سر و سامان هستیم

خاک زیر قدم ذریه ی زهراییم

نسل در نسل همه نایب سلمان هستیم

نوکر حلقه به گوشیم همه می دانند

خاکبوسان دَر ِ بیت کریمان هستیم

سائل طایفه ی حضرت کاظم شده ایم

فاطمه کرده نظر، شیعه ایران هستیم

عاقبت ، عاقبت ما بشود ختم ِ به خیر

حاجیان حرم خواهر سلطان هستیم

کفتر مشهد و قم شد دل آواره ی ما

زینب ضامن آهوست همه کاره ی ما

ما گدایان تو هستیم سعادت داریم

از کرامات تو بانوست که قیمت داریم

کرمت کاسه ی ما را نگذارد خالی

بده در راه خدا باز ، که حاجت داریم

ما گنه کار ،گنه کار ،گنه کار، اما

روز محشر ز تو امّید شفاعت داریم

بین این طایفه ی آینه ها بعد حسین

جور دیگر به رضای تو ارادت داریم

هر که دارد به جهان عادتی و اخلاقی

ما به بوسیدن درگاه تو عادت داریم

دل ِ وابسته به تو خانه امّید شود

هر که شد خادم تو مرجع تقلید شود

آمدی شد همه قم یاور تو ، شکر خدا

خاکی و پاره نشد معجر تو ، شکر خدا

آمد اشک تو ز دوری برادر اما

کس نخندید به چشم تر تو ،شکر خدا

مردم قم همه خوبند نریزند ز بام

آتش و سنگ به روی سر تو ، شکر خدا

به سری نیست درین شهر ولایی فکر ِ

غارت زیور و انگشتر تو ، شکر خدا

آمدی و کسی از مرد و زن شهر نداشت

قصد توهین به تو و دلبر تو ، شکر خدا

غصه ی زینب کبری و چهل روز عذاب

بین این شهر نیامد سر تو ، شکر خدا

زینب و کوفه و اشرار امان از این غم

زینب و تشت و سر یار امان از این غم

************************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی