کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت مسلم(ع)» ثبت شده است

نوحه حضرت مسلم علیه السلام

****************

من و شهری پر از آدمای بی حیا

پشیمونم برات نامه نوشتم آقا

قسم میدم تو رو به جون زهرا نیا

نیا به کوفه ، یابن الزهرا

واویلا ، دل پریشون و حزین

واویلا ، از غمت شدم غمین

واویلا ، اشک چشمام و ببین

واویلا  یاحسین کوفه میا

علی

نوحه حضرت مسلم علیه السلام

****************

ندیده شهر کوفه زمن خونین جگرتر

ندیده کوچه هایش زمسلم در به در تر

خودم دانم دگر فردا به پیکر سر ندارم

به جسمم تا نفس دارم همین باشد شعارم

حسین کوفه میا

******

بسوز ای دل که باید بسوزی و بسازی

ز دست کوفیان و چنین مهمان نوازی

علی

اشعار شهادت حضرت مسلم علیه السلام

*******************

کوفه بهر قتل من اصرار دارد یا حسین
کوفه بر بغض علی اقرار دارد یا حسین

کوچه های کوفه همرنگ مدینه گشته اند
دربهای بسته چون دیوار دارد یا حسین

موقع افطار هم کوفه به من آبی نداد
سفره ای خشکیده در افطار دارد یا حسین

کاش من مهمان یک قوم مسیحی می شدم
کوفه رسمی بدتر از کفار دارد یا حسین

در میان کوچه می گردم دعایت می کنم
مسلم تو دیده ای خونبار دارد یا حسین

علی

اشعار شهادت حضرت مسلم علیه السلام

*******************

پیک مجروح تو شرمنده ات آقا شده است
یار آواره ات ای یار چه تنها شده است

عرق شرم من و اشک دو چشمان من است
اگر این شهر شبیه شب دریا شده است

خبرت آمده و دست به کارند همه
شهر آذین شده بازار چه غوغا شده است

سنگ ها دست به دست از همه جا جمع شده
پای خاکستر و آتش همه جا وا شده است

کوچه هایش چقدر مثل مدینه تنگ است
وای هر کوچه پر از روضه زهرا شده است

علی

اشعار شهادت حضرت مسلم علیه السلام

*******************

چه کنم؟ نامه نوشتم که بیایی کوفه
کاش برگردی ازاین راه ونیایی کوفه

درشب عیدخضابی بکنم مستحب است
بسته بر صورت من به چه حنایی کوفه

بین یک کوچه باریک گرفتار شدم
کرده برپا چو مدینه چه عزایی کوفه

وای اگر آیه قرآن وسط راه افتد
وای آن هم وسط راه چه جایی کوفه

نگذارم که شود حج تو بی قربانی
بین بازار به پا کرده منایی کوفه

گر به جسم پدر تو نرسیده دستش
می کند با تن من عقده گشایی کوفه

علی
اشعار شهادت حضرت مسلم علیه السلام

******

کوچه کوچه می روم شاید کسی پیدا کنم
ای دریغ از خانه ای تا لحظه ای مأوا کنم
کوچه گردی من از شهر مدینه باب شد
دست بسته اقتدا بر حضرت مولا کنم
گوئیا یک مرد از نامه نویسان نیست نیست
با که یارب شکوه از این بی وفائیها کنم؟
می زنم بر قلب لشگر از یسار و از یمین
یا علی می گویم و با رزم خود غوغا کنم
علی

اشعار شهادت حضرت مسلم علیه السلام

******

یوسف رحیمی

تماشایی شده مهمانی من

دل آشفته و طوفانی من

همه در کوفه بیعت می شکستند

به مُهر سنگ بر پیشانی من

×××

نسیم آورده با خود بوی سیبی

نمانده از غمت در دل شکیبی

همین جا پرده ها افتاد و دیدم

به روی نیزه ها شیب الخضیبی

علی