کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت قاسم» ثبت شده است

شهادت حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام

*********************

در میان جمعم اما باز غربت میکشم

جُرم من این است که بار محبت میکشم

من همین در کنج عُزلت آخرش میبینمت

دودمان هجر را بعدش به عُزلت میکشم

من به جُرم عاشقی هرشب ملامت میشوم

من به جُرم عاشقی هرشب ملامت میکشم

علی

مرثیه شهادت حضرت قاسم علیه السلام

*******

آمد از خیمه برون نور چشمان حسن

صورتش پارۀ ماه پارۀ جان حسن

نوگل فاطمه و سَرو بستان حسن

مَرد میدان حسین شیر میدان حسن

چهره اش خورشیدی است ز شبستان حسن

حُسن رویش به مثال آفتابی به نقاب

ز نظرها پوشید صورتش را به حجاب

***

بر لبش وقت رجز بهترین قول و غزل

ریزد از لعل لبش بهتر از شهد عسل

با همه شوق و شتاب می رود سوی اَجل

و اَنَا بنُ الحَسنش ذکر نابی ز ازل

اذن میدان که گرفت شد به میدان عمل

و عمو با دل خون می کشیدش به بغل

رفت شمشیر بدست زِرِهَش بود کفن

بر لبش ذکر حسین بود بر دلش یاد حسن

علی

مرثیه شهادت حضرت قاسم علیه السلام

*******

شعری سروده ام به بلندای کربلا

هر مصرعش حکایت شبهای کربلا

من یادگار نسترن باغ کوثرم

غیر از غم حسین غمی نیست در سرم

من آبرو برای یتیمان گرفته ام

شکر خدا اجازه ی میدان گرفته ام

خورشیدم از کرانه ی زهرا دمیده است

حُسن حَسن میانه ی میدان رسیده است

از حُسن رویم آبروی ماهتاب رفت

مژده که پای کوچک من تا رکاب رفت

علی

شعر شهادت حضرت قاسم علیه السلام

*******

کاروان تشنه

هیچ موجى از شکست شوق من آگاه نیست

در کنار ساحلم امّا به دریا راه نیست

تا مپندارند با مرگم تو مى ‏میرى بگو

اینکه مى‏ بینید فعل است و ظهور، الله نیست

در مسیر لا و الا خون عاشق مى‏ دود

در دل معشوق مطلق راه هست و راه نیست

کاروان تشنه اشکت را نشانم داده است

منزل من چشمهاى توست، پلک چاه نیست

روى بر سمّ ستوران دادم و گفتم به خاک

در مقام جلوه خورشید جاى ماه نیست
علی
شعر شهادت حضرت قاسم علیه السلام

*******

قرص قمر

آمد از خیمه همچو قرص قمر

آنکه آماده بهر پرواز است

اشتیاق است و ترس جاماندن

بند نعلین او را اگر باز است

کربلا با نسیم گلبرگش

رنگ و بوی گلاب می گیرد

حسنی زاده است٬ حق دارد

چهره اش را نقاب می گیرد

آخر او  ماهپاره می باشد

مثل خورشید عرشه ی  زین است

آن گلی که به چشم می آید

زودتر در نگاه گلچین است

علی