کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شهادت حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام

*********************

در میان جمعم اما باز غربت میکشم

جُرم من این است که بار محبت میکشم

من همین در کنج عُزلت آخرش میبینمت

دودمان هجر را بعدش به عُزلت میکشم

من به جُرم عاشقی هرشب ملامت میشوم

من به جُرم عاشقی هرشب ملامت میکشم

با محبت میکِشی و با محبت میکُشی

هرچه دارم میکشم از این محبت میکشم

هم میایم پیش تو هم پیش تو می آورم

هم عبادت میکنم هم به عبادت میکشم

هرچه هم دارم در این خانه خدمت میکنم

هرکه ام دارم در این خانه زحمت میکشم

گریه کن های تو آقایند ، آقای من اند

خاک پاشان را به دیده عین تربت میکشم

آبرویم را بگیر و آب رویم را نگیر

گریه ام وقتی نمیگیرد خجالت میکشم

تا که من یک روز در هفته می آیم پیش تو

جان زهرا مادرت شش روز منّت میکشم

سمت روضه آمدن طیِّ طریقت کردن است

وقت مُردن هم خودم را سمت هیئت میکشم

یک دلی بشکن ز من تا گریه ی سیری کنم

ورنه بعد روضه ات تا صبح حسرت میکشم

بچه های ما به قربان زن و بچه ات حسین

با تو دور بچه های خویش را خط میکشم

منتت را میکشم هر سال راهم میدهی

گاهی از اوقات در گودال راهم میدهی

**************************

این اسبها از این بدنم پا نمی کشند

جانم درآمد از کفنم پا نمی کشند

تا که گلاب ناب مرا در نیاورند

از غنچه های یاسمنم پا نمی کشند

این نیزه ها که در جگرم پا گذاشتند

چون داد می زنم حسنم پا نمی کشند

می خواستم دوباره صدایت کنم ولی

یک لحظه هم از این دهنم پا نمی کشند

موی مرا به دست گرفتند و می کشند

اما زدست و پا و تنم پا نمی کشند

*************************

چشمی که بسته ای به رخم وا نمی شود

یعنی عمو برای تو بابا نمی شود

ای مهربان خیمه ، حرم را نگاه کن

عمه حریف گریه ی زنها نمی شود

تا جان نداده مادرت از جا بلند شو

زخم جگر به گریه مداوا نمی شود

باید مرا به سمت حرم با خودت بری

من خواستم که پا شوم اما نمی شود

باور نمی کنم چه به روزت رسیده است

اینقدر تکه سنگ که یکجا نمی شود

تقصیر استخوان سر راه مانده است

راه نفس گمان نکنم ، وا نمی شود

این نعل های تازه چه کردند با تنت

عضوی که از تو گمشده پیدا نمی شود

بی تو عمو اسیر تماشا شده ببین

قدت شبیه قامت سقا شده ببین

مثل دلم تمام تنت زیر و رو شده

دشتی از آه شعله زنت زیر و رو شده

پیراهنی که بر بدنت بود کنده اند

پیراهنی که شد کفنت زیر و رو شده

از بس که اسب بر بدنت تاخت با سوار

حتی مسیر آمدنت زیر و رو شده

با من بگو به دست که افتاده کاکلت

این طور موی پر شکنت زیر و رو شده

از بس که سنگ بر سر و پای تو ریخته

از بس که نیزه روی تنت زیر و رو شده

انگار جای فاصله ها پر نمی شود

از بس تمامی بدنت زیر و رو شده

***********************

تا لاله گون شود کفنم بیشتر زدند

از قَصد روی زخم تنم بیشتر زدند

قبل از شروع ذکر رَجَز مشکلی نبود

گفتم که بچه ی حسنم بیشتر زدند

این ضربه ها تلافی بَدر و حُنِین بود

گفتم و علی بر دهنم بیشتر زدند

می خواستند از نظر عُمق زخمها

پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند

*********************

لاله ی خشک شده! زینت صحرا شده ای

باغبان نیست ببیند که چنین وا شده ای

برگ برگ بدنت ریخته دورم ، قاسم

بر زمین مانده و پا خورده ای و تا شده ای

سنگها نُقل شدند و به سرت پاشیدند

تازه دامادِ عمو...بَهْ . که چه زیبا شده ای

آن قَدَر جسم نحیف تو به هم پیچیده

هرچه که می نِگرم شکل مُعمّا شده ای

خیز و برگرد به خیمه که ببیند نجمه

مثل سقّا چه قَدَر خوش قد و بالا شده ای

استخوانی سر راه نفسَت سبز شده

بی جهت نیست که یادآور زهرا شده ای

*************************************

آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی

کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی

خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد

بانگ إنّی قاسم بن المجتبایی که زدی

لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند

کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی

استخوان سینه ات میگفت اینجایم عمو

خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی

ذره ذره چون علیِّ اکبرم میبوسمت

این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی

سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون میکشم

در إزای سیزده جام بلایی که زدی

**********************************

من برایت پدرم پس تو برایم پسری

چه مبارک پسری و چه مبارک پدری

یاد شب های مناجات حسن می افتم

می وزد از سر زلف تو نسیم سحری

همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو

نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری

من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم

می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری

بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد

نیست ممکن بروی و دل ما را نبری

قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم

قمری را به روی دست گرفته قمری

نوعروست که نشد موی تو را شانه کند

عاقبت گیسویت افتاد به دست دگری

تو خودت قاسمی و سر زده تقسیم شدی

دو هجا بودی و حالا دو هجا بیشتری

بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم

از روی قامت تو رد شده هر رهگذری

جا به جا می شود این دنده تکانت بدهم

وای عجب درد سری وای عجب درد سری

*********************************

گُل پژمرده پژمردن ندارد

ز پا افتاده پا خوردن ندارد

مرا بگذار عمو برگرد خیمه

تن پاشیده که بردن ندارد

**

بیا شوق مرا ضرب المثل کن

تمام ظرفهایم را عسل کن

برای آنکه از دستت نریزم

مرا آهسته آهسته بغل کن

**

لبم بوی پدر دارد عمو جان

سرم شوق سفر دارد عمو جان

تمام سنگها بر صورتم خورد

یتیمی دردسر دارد عمو جان

******************************

خوب است هرعاشق قرنی داشته باشد

دردست عقیق یمنی داشته باشد

گرمیل به قربان شدنی داشته باشد

بد نیست که معشوق لن ی داشته باشد

این جذبه عشق است که رد کردمت اینجا

ورنه پی چشمم نمی آوردمت اینجا

تو فرق نداری به خدا با پسرخویش

اینگونه عمو را مکشان پشت سرخویش

خوب است نقابی بزنی برقمرخویش

تا قوم زمینت نزند با نظرخویش

آخر تو شبیه حسنی،حرز بیانداز

تو یوسف صحرای منی،حرزبیانداز

ماه از روی چون ماه تو وامانده دهانش

زلف تو پریشان شد و دادند تکانش

حق دارد عمو این همه باشد نگرانش

این ازرق شامی و تمام پسرانش

کوچکتر از آنند به جنگ تو بیایند

گرجنگ بیایند به چنگ تو میایند

زن ها چقدر موی پریشان تو کردند

از بس که دعا بر تو و برجان تو کردند

وقتی که نظر بر قد طوفان تو کردند...

وقتی که نگه بر تو و میدان تو کردند

گفتند:نبردش چه نبردی است ماشالله

این طفل حسن زاده چه مردی است ماشالله

بالای فرس بودی و بانگ جرس افتاد

بانگ جرس افتاد و به رویت فرس افتاد

از هرطرفی بال و پرت در قفس افتاد

سینه ت که صداکرد، عمو از نفس افتاد

از زندگی ات آه، تو را سیرنکرده؟

چیزی وسط سینه ی تو گیرنکرده؟

میل تو به شوق آمد و ضرب المثلت کرد

آئینه جنگیدن مرد جملت کرد

آنقدرعسل گفتی و مثل عسلت کرد

با زحمت بسیارعمویت بغلت کرد

از بسکه عدو سنگ به ظرف عسلت زد

دور و برت آنقدرشلوغ است که جانیست

خوبی ضریح تو به این است جدا نیست

برگیسوی تو خون جبین است،حنا نیست

نه ...بردن این پیکر تو کار عبا نیست

باید که کفن پوش بلندت بنمایم

آغوش به آغوش بلندت بنمایم

یک لحظه تو پاشو بنشین...جان برادر

آخرچه کنم ماه جبین ...جان برادر؟

تا پا مکشی روی زمین...جان برادر

از کاکل تو مانده همین؟...جان برادر

جسم تو زمین است .عمو ، میرود از دست

تو میروی ازدست ،عمو می رود از دست

**********************************

حیف مشتی ز کاکلت مانده

گیسویت دست قاتلت مانده

بیشتر مثل مجتبی شده ای

ولی افسوس بی صدا شده ای

مثل آئینه ای که خورده زمین

تکه تکه جدا جدا شده ای

قد کشیدی شبیه عباسم

هر کجا تیغ خورده وا شده ای

هرکجا دست می زنم گود است

وای من غرق رد پا شده ای

زیر سنگینی هزاران اسب

به گمانم که آسیا شده ای

سینه ات بس که جا به جا شده است

استخوان ها پر از صدا شده است

*******************************

گلی که رفته ای اما گلاب برگشتی

چو آب رفته ای و چون شراب برگشتی

پُر از سؤال به میدان قدم گذاشتی و

ز سُم اسب گرفتی جواب، برگشتی

روان شده بدنت بین دست هایِ عمو

بلند کردمت اما چو آب برگشتی

ستاره یِ حرمم بوده ای تو تا دیشب

قَدَت کشیده شد و ماهتاب برگشتی

به هم تنیده و پیچیده گشته پیکر تو

شبیه موت، پُر از پیچ و تاب، برگشتی

چه آمده سرت از چشمْ زخم این لشگر

چرا ز معرکه ات بی نقاب برگشتی؟!

به روی خاکِ بیابان که جای خواب نبود

رسیده ایم به خیمه، بخواب، برگشتی

**********************************

امان ز لحظه یِ آخر که دست و پا می زد

عموی بی کس خود را فقط صدا می زد

امان ز تشگی و پا کشیدنش بر خاک

که مُهر داغ دلش را به کربلا می زد

نفس کشیدن این گل چقدر سنگین بود

وَ نعل اسب به رویش چه بوسه ها می زد

عجیب نیست که قدش چو قد سقا شد

ز بسکه بر بدنش خصم نیزه جا می زد

هر آنکه بود در آنجا تن یتیمش را

به روی خاکِ زمین یا کشید یا می زد

به زیر سُمِّ ستوران کمی ز آهش ماند

به راهِ آمدنِ مادرش نگاهش ماند

*********************************

تو که حرفی نزدی حرف من اما مانده

به دلم حسرت یک گفتن بابا مانده

مادرت خورد زمین خواهر من خورد زمین

فقط این بین عمو هست که تنها مانده

کمرم خورد زمین بعد علی و گفتم

قاسمم هست اگر روز مبادا مانده

دیر شد آمدنم ، قاتل تو طولش داد

حال بر گریه ی من گرم تماشا مانده

سیزده مرتبه بر پیرهنت نیزه زدند

همه رفتند از این سینه و زهرا مانده

کاش میشد که دوباره تو صدایم بزنی

نقش یک نعل ولی روی لبت جا مانده

دشت پیداست که از این طرف سینه ی تو

نعل ها با تو چه کردند تنت وا مانده

میکشم بر سر دوشم سر و کتفت اما

نیمه ای از بدن توست که اینجا مانده

*********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی