کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار روز عاشورا

  • ۱۰۳۷ نمایش
  • اشعار روز عاشورا
    **********************

    میروی پشت سرت این دل من جا مانده
    قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده
    بس که سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟
    همه ی دشت به من گرم تماشا مانده
    بعد عباس به کار تو گره افتاده است
    حق بده پس گره روسری ام وا مانده
    خوب شد نیست اباالفضل وگرنه میدید
    خواهرش در وسط معرکه تنها مانده
    بوسه بر زیر گلویت عوض مادر بود
    نوبت بوسه ی من بر روی رگ ها مانده
    محمدحسن بیات لو
    ***************************

    تا که از جانب تو لن آمد
    چقدر خیر سوی من آمد
    یاده کرببلایت افتادم
    تا که حرف از خود وطن آمد

    تا بمیرد به پای معشوقش
    عاشقی از سوی قرن آمد
    چقدر نوکری تو خوب است
    چقدر نوکری به من آمد

    مادرت در غروب عاشورا
    موقع دست و پا زدن آمد
    جان مادر مرا حلالم کن
    نیزه ای گرسوی دهن آمد
    ساربان خنجری به دستش بود
    سمت انگشتر یمن آمد
    نشد آخر بگیرم از دستش
    به مصاف تو تن به تن آمد
    بوریا که به تو نمی آید
    از دهات آخرش کفن آمد
    حامد جولا زاده
    ********************

    تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید
    دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید
    مارا نوشته اند شکار کمند یار
    شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید
    کعبه نبرد و قسمت ما کربلا نمود
    سنگش به دیگران و طلایش به ما رسید
    حتی برات مشهد ما دست کربلاست
    سهمیه ی امام رضایش به ما رسید
    دستور داده است به ما: فَابْکِ لِلْحُسَیْن
    سلطانِ “طوس” توصیه هایش به ما رسید
    گرچه گرسنه کشته شد و تشنه ذبح شد
    اما همیشه آب و غذایش به ما رسید
    زخم هزار نیزه و خنجر به او رسید
    اجر طواف کرب و بلایش به ما رسید
    میگفت این قبیله عبا شد نصیب ما
    میگفت آن قبیله قبایش به ما رسید
    جمسش به خاک ماند و کسی دست هم نزد
    تا که پس از سه روز زنان بنی اسد
    رضاقربانی
    *************************

    خوردی زمین ، مقابل زهرا به قتلگاه
    بیــن حرامـــیان
    ماندی غریب و یکّه و تنها به قتلگاه
    کردنــد دوره ات
    در عصر جمعه ، لشکرِ اعدا به قتلگاه
    قلبِ خـــدا شکست
    وقتی گذاشت شمر لعین پا به قتلگاه
    بی حرکتی اگر
    از ازدحام نیست دگر ، جا به قتلگاه
    لـرزیــد پشت عــرش
    تقطیع شد حروف تنت تا به قتــلگاه
    سر نیزه ها زدند
    بر صفحه های پیکرت امضا به قتلگاه
    با بغض زد تو را
    هر کس که داشت کینه ی مولا به قتلگاه
    مشغول بود شمر
    وقتی رسید خواهـــرت ، آقا به قتلگاه
    محمد قاسمی
    **************************

    بدن شاه پُر از تیر شده

    تن به گودال سرآزیر شده

    نیزه با تَرقوه درگیر شده

    بی حیا گفت سریع دیر شده

    روی سینه بنشین با دقت

    کار را یکسره کن بی غیرت

    خنجر فتنه به روی حنجر است

    با خودش گفت که کار تَبَر است

    اثر بوسه ی ناب خواهر است

    لگدی زد هدفش پس سر است

    خنجرش پس سر دلبر بود

    روضه میخواند کسی،مادر بود

    مادری گوشه ی گودال نشست

    نیزه ای آمد و بر خال نشست

    روی تَل خواهر بی حال نشست

    غصه بر سینه ی اطفال نشست

    س ر بریده،وَ به عمّامه رسید

    هرکه آمد طرف خیمه دوید

    صحبت از اسب حرامی ها بود

    بر روی نیزه سر آقا بود

    شعله سهم حرم زهرا بود

    سیلی و مشت و لگد یکجا بود

    هدف کنایه ها زینب شد

    ندبه خوان کربلا زینب شد

    حسین ایمانی

    *************************

    ته گودال چه غوغایی شد

    تا زمین خورد چه بلوایی شد

    نیزه آمد به پَر و پهلو خورد

    وای از روضه که زهرایی شد

    با لگد بر سر و رویت کوبید

    سر تو شکست و مولایی شد

    ضربه بر پشت سرت زد آنقدر

    نفس تنگ، مسیحایی شد

    تو نفس میزدی و با نفست

    خواهرت غرق تمنّایی شد

    دست و پا میزنی و میکُشی ام

    سر عمّامه چه دعوایی شد

    گرگها پیرهنت را بردند

    قاریّ نیزه چه تماشایی شد

    پای نی دختر تو سیلی خورد

    ندبه خوان غم تنهایی شد

    حسین ایمانی

    ***********************

    ای وای من که نیزه به پهلو نشسته بود

    با پای چکمه سینه ی مولا شکسته بود

    گودال بود و خاک غریبی و تشنه ای

    با کام خشک هر دو لب خویش بسته بود

    بر تله زینبیه یکی روضه خوان شده

    یک بانوی خمیده که در بین دسته بود

    فریاد می کشید که ای بی کفن حسین

    بند دل علی و نبی را گسسته بود

    گودال قتله گاه سراشیب و تند بود

    خنجر به دست شمر خدایا چه کند بود

    زانرو نمیبرید غضب کردو ضربه زد

    بر حنجر و به صورت از آن ضربه های بد

    دیدم به زیر فاب نگاهش شراره بود

    می کرد گوشه گوشه ی گودال را رصد

    وحشت زده نقاب به صورت نهاده بود

    بهر شکار شیر حریفی است نا بلد

    با پای چمکه سینه شاه را هدف گرفت

    از بخل و کینه های قدیمی و از حسد

    بشکست استخوان گردن شاه غریب را

    میزد ضربه بر بدن شاه بی عدد

    از صدر سینه شمر لعین تا بلند شد

    در قتله گاه ناله ی زهرا بلند شد

    زینب به مقتل آمده کاری عجیب کرد

    آتش فشان سینه ی خود پر لهیب کرد

    در بین سنگ و نیزه به گودال می دوید

    ناچار رو به آیه ی امن یجیب کرد

    پیدا نمود گمشده اش را میان خون

    لب آشنا به حنجر شاه غریب کرد

    بر روی دست پیکر خونین شه گرفت

    قربانیش نثار خدای حبیب کرد

    گفت این قلیل از کرم خود قبول کن

    این فدیه را قبول ز آل رسول کن

    ای کشته ی فتاده به هامون حسین من

    ای صید دست و پا زده در خون حسین من

    بر سینه نقش سم ستوران چه میکند

    ای پاره پاره پیکر گلگون حسین من

    با کام تشنه موی پریشان به زیر تیغ

    از دست نحس قاتل ملعون حسین من

    لیلا تر از همیشه تورا مادری کنم

    در بین قتله گه شده مجنون حسین من

    گیسو به دست شمر به خاکت کشیده است

    زین غصه مادرت شده دلخون حسین من

    دشمن به فکر غارت و من فکر معجرم

    بین حرامیان چه کنم ای برادرم

    ناگاه دید عمه دخترکی آمده برش

    بگرفته دست کوچک خود را به معجرش

    با چشم بی رمق به تماشا نشسته است

    رنجور از عطش شده رنجیده پیکرش

    بر جسم پاره پاره ی بابا نظاره کرد

    نشناخت جسم غرق به خون را که باورش

    سخت است بر تمامی عالم که دختری

    نشناسد آن تنی که خدا بوده یاورش

    گفتا به عمه این بدن غرق خون کیست

    این جسم بی کفن چه شده ای عمه جان سرش

    گفت این بدن که غرق به خون ، در ناب توست

    شیب الخضیب حضرت لب تشنه باب توست

    مرتضی محمود پور

    ****************************

    نماز ظهر عاشورا ، نماز اضطراری بود

    نمازی سربسر اخلاص ومشق بیقراری بود

    درآن هنگامه خون وعطش،تکلیف وجانبازی

    توجه کن زعمق جان ، حدیث استواری بود

    که یعنی شیعه درهرحال،می خواندنمازش را

    حضور حضرت جانان ، جواز رستگاری بود

    بدان قدرشریعت را،چنین ساده ازآن مگذر

    برای ثبت در تاریخک ایمان ، یادگاری بود

    عبدالمجیدفرائی

    *************************

    علی

    عاشورا

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی