کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعارمشکی پوشان - استقبال محرم

******

تا زنده ایم مجلس روضه پناه ماست

آب و هوای عشق، همین اشک و آه ماست

غرق غمیم و عاشق ماه محرمیم

ای تشنه کام! ماه عزای تو ماه ماست

روی کتیبه نام «محبان فاطمه» است

این پرچم کبود تمام گواه ماست

ما رو سپیدِ خادمی ِ هیات توایم

روشن ترین لباس، لباس سیاه ماست

حر نیستیم اگر ولی از حر شنیده ایم

لطف حسین (ع) بیشتر از اشتباه ماست

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

اما ملال نیست! عطش خیمه گاه ماست

تا آخرین نفس به ولای تو زنده ایم

عطر هزار لاله میان سپاه ماست

هرصبحِ جمعه ناحیه ها ندبه می کنند:

می آید اوکه منتقم و دادخواه ماست

زهرا بشری موحد

***************************

حرفی ست رشته رشته ی پیراهن سیاه

بر لوح خون سرشته ی پیراهن سیاه

کفّه به سمت روسیهان کج شده ست در

قانون نانوشته ی پیراهن سیاه

شاید خداست ماه محرم که از سویش

نازل شده فرشته ی پیراهن سیاه

داغ است تا تنور محرم خوش است دل

با طعم نان برشته ی پیراهن سیاه

خضر است و مثل آب حیات است اشک هاش

هر کس که هست کشته ی پیراهن سیاه

 ***

پیراهن سیاه بفرما خوش آمدی

ای تار و پود آه بفرما خوش آمدی

سالی در انتظار تو چاووش خوانده ایم

ای آمده ز راه بفرما خوش آمدی

الا اللهی ست قطره به قطره سرشک ما

ای نیم لا اله بفرما خوش آمدی

هوهو زنان عشق حسینیم گرد تو

ای پیر خانقاه بفرما خوش آمدی

در بی کسی درون تو سنگر گرفته ایم

آه ای پناهگاه بفرما خوش آمدی

شهاب الدین خالقی

***************************
تا بیرقت به روی سرم سایه گستر است

من کافرم اگر که دلم جای دیگر است

از هر کجا که پر بکشم کربلا روم

تا هست گنبد تو کبوتر کبوتر است

ما را ز جمع اهل قیامت قلم زنید

هر شب میان روضه مان شور محشر است

ما را دوباره عمه سادات خوانده است

شکر خدا که بر دلمان نام نوکر است

ما را همیشه وقف عزاخانه کرده اند

عاشق شدیم اگر همه از نذر مادر است

آتش زدیم هرچه که داریم پای عشق

آقا سری بزن که نفسهای آخر است

حسن لطفی

****************************

بوی محرم آمده ما را صدا کنید

ما را دوباره در غم خود مبتلا کنید

سالی به انتظار شما گریه کرده ایم

شاید به چشم ما قدمی آشنا کنید

این هم شما و این دل ناقابلی که هست

وقتش شده که روضه خود را بپا کنید

قلبم برای سینه زدن تنگ آمده

رخصت دهید و در دلمان کربلا کنید

شال عزا به گردن من بسته مادرم

دارد امید درد مرا هم دوا کنید

حسن لطفی

**************************

آماده می شوم که فراهم کنی مرا

خرج عزای ماه محرم کنی مرا

آشفته ام؛به سینه زدن عادتم بده

تا بین این  صفوف منظم کنی مرا

فرموده ای که:" اشک شما مرهم من است "

اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا

آنقدر در طواف سرت گریه می کنم

تا پای نیزه چشمه زمزم کنی مرا

اصلا بعید نیست که در روضه خودت

همسایه رسول مکرم کنی مرا

روزی که اشک و خون تو در قتلگاه ریخت

می خواستی شهید محرم کنی مرا

رحمان نوازنی

***************************

شعر ماه ماتم و خون

نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد

فصلِ هبوطِ آدم و گندم، شروع شد

دریای بی‌کرانِ شهادت، که موج زد

طوفانِ نوح بود و تلاطم شروع شد

از «برکة غدیر»، «مُحرّم» طلوع کرد

سر مستی «حبیب» هم از «خم» شروع شد

بارانِ اشکِ شیفتگانِ غمِ حسین

«تا گفتم: اَلسَّلامُ عَلیکُم شروع شد»

روح دعا، به نام «اباالفضل» چون رسید

غوغایی از توسّلِ مردم شروع شد

وقتی گلوی نازک گل شد نشانِ تیر

لبخند باغبان و تبسم شروع شد

از اشک و خون، اگرچه وضو می‌گرفت عشق

از «تربتِ شهید» تیمّم شروع شد

ای آسمان! مصیبت عظمایِ اهل بیت

از قتلگاهِ عصمتِ پنجم شروع شد

فصلِ به خون نشستنِ گل‌های باغ وحی

از آیة «لِیُذهِب عَنکُم» شروع شد

با آنکه باغِ گل به محبت نیاز داشت

با تازیانه، ناز و تنعّم شروع شد

وقتی دلِ ستارة محمل نشین شکست

با ماه رویِ نیزه، تکلم شروع شد

محمد جواد  غفورزاده «شفق»

****************************

وقتش شده که هستی خود را فدا کنیم

تا اینکه نذر روضة خون خدا کنیم

وقتش شده که مثل حسینیه های اشک

دل را به رنگ پرچم ماه عزا کنیم

وقتش شده که در دلمان با محرمت

آقا دوباره هیئت گریه بنا کنیم

چشمی بده که هر شب روضه به پایتان

در آن هزار خیمة ماتم به پا کنیم

اشکی بده که دیدة خود را برایتان

تا روز حشر چشمة آب بقا کنیم

قسمت شده دوباره شب جمعه یا حسین

با نامتان حسینیه را کربلا کنیم

یک لحظه هم نمی شود آقا دخیل دل

از پرچم سیاه عزای تو وا کنیم

با یک سلام ، می شود از راه دور هم

دل را دوباره زائر قبر شما کنیم

یوسف رحیمی

***************************

شکر خدا که بوی محرم گرفته ام

در کوچه های سینه زنی دم گرفته ام

شکر خدا عبادت من روضه های توست

در دل دوباره هیئت ماتم گرفته ام

گاهی کنار روضه ات از دست می روم

با چشمهای پر شفق و غم گرفته ام

این آبروی نوکری هیئت تو را

از دستمال مشکی اشکم گرفته ام

دیگر هراس روز قیامت نمی برم

وقتی دخیلی از پر پرچم گرفته ام

با تربت تو کام دلم را گشوده اند

عمری اگر که بوی محرم گرفته ام

گفتم میان روضه از اعجاز چشمهات

دیدم رسیده ام به حوالی کربلات

یوسف رحیمی

*************************

شمیم عاطفه در کوچه ها رها شده است

دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است

وزیده در همه جا عطر سیب حضرت عشق

قسم به ساحت گریه قسم به ساحت عشق

دوباره شوق حرم تا خدا دلم را برد

به عرش روشن کرب و بلا دلم را برد

دوباره ماه محرم، رسیده ماه عزا

غروب غربت جانکاه سیدالشهدا

صدا صدای قدیمی طبل و زنجیر است

فضا فضای صمیمی ولی چه دلگیر است

خروش ناله‌ی حیّ علی العزا در راه

دوباره قافله‌ی روضه های ثارالله

برات گریه دوباره به چشممان دادند

 به ما حسینیه‌ی‌ گریه را نشان دادند

حسینیه است؟ نه، خیمه؟ نه، کربلا اینجاست

مزار خون خدا فی قلوب من والاست

محرم آمده آقا صدایمان کردی

برای عرض ارادت، جدایمان کردی

لیاقتی بده تا روضه خوان تو باشم

عنایتی که فقط در امان تو باشم

بگیر دست مرا وقت خسته حالی ها

پری بده به دلم در شکسته بالی ها

مرا به غربت بی انتهای خود بردی

شبی که گوشه‌ی‌ صحن و سرای خود بردی

هنوز ندبه‌ی غم در رواق تو جاری است

هنوز داغ عطش بین باغ تو جاری است

صدای مرثیه‌ی آب آب می آید

صدای گریه‌ی‌ طفل رباب می آید

هنوز علقمه لب تشنه‌ی لب سقاست

هنوز چشم حرم در مصیبتش دریاست

امید اهل حرم می رود به قربانگاه

و یا به سوی منا می رود ذبیح الله

شکسته قلب حرم، یا مجیب می گوید

نگاه خسته ای أین الحبیب می گوید

از آسمان و زمین تیر و دشنه می بارد

ز هر کرانه فقط تیغ تشنه می بارد

صدای ناله‌ی أمن یجیب می آید

صدای روضه‌ی‌ شیب الخضیب می آید

خمیده خواهری انگار می رود از حال

گمان کنم که رسیده حوالی گودال

میان هلهله‌ی بی امان چه می بیند؟

میان نیزه و تیر و سنان چه می بیند؟

نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

یوسف رحیمی

******************************

در سینه مان حسینیه هایی مکرم است

هر شب برای روضه ات آقا محرم است

ما پای شعر محتشمت سینه زن شدیم

"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"

سر های ما چه قابل اگر بشکند حسین

"سر های قدسیان همه بر زانوی غم است"

این رستخیز سینه زدن هاست کز زمین

"بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است"

هر دیده ای که گریه کند در غمت حسین

یک چشم او مطابق صد چشمه زمزم است

با یاد لحظه ای که علم خورده بر زمین

ما گریه می کنیم به هر جا که پرچم است

بی خود نمی دهند به کسی اشک ، این ثواب

مخصوص دیده ای است که با دوست محرم است

هر گوشه ای به داغ تو مشغول و بازهم

عالم برای روضه ی داغ شما کم است

ما را چه ارزشی است، به این چند قطره اشک

جایی که روضه خوان عزای تو آدم است

رضا حمامی آرانی (صفیر)

*********************

عالم محرم است  سلامُ علی الحسین

این ذکر عالم است سلامُ علی الحسین

این جمله واجب است بگوییم و بشنویم

هرجا که پرچم است سلامُ علی الحسین

بعد از خدا و قبله سوال درون قبر

تنها همین دم است سلامُ علی الحسین

هر ثانیه اگر چه بگوییم این سلام

نه؛ بازهم کم است سلامُ علی الحسین

هم ذکر فاطمه است سلام علی الغریب

هم ذکر خاتم است سلامُ علی الحسین

بر زخم های پیکر آقای تشنگان

این ذکر مرهم است سلامُ علی الحسین

هر کس ز بهترین دم عالم سوال کرد

گویید این دم است سلامُ علی الحسین

واجب شده است در همه جا شعر محتشم

باز این چه ماتم است سلامُ علی الحسین

هرکس شده است محرم حق هر کسی که هست

مدیون این دم است سلامُ علی الحسین

وقتی خدا نوشته به عرشش غم تو پس

این اسم اعظم است سلامُ علی الحسین

رضا حمامی آرانی (صفیر)

******************************

شور تو را به کشور جان ها دمیده اند

داغ تو را به بزم جهان ها دمیده اند

سینه به سینه ، داغ اهورایی تو را

در جان مردمان زمان ها دمیده اند

نام حسین می وزد از کوچه های شهر ؟

یا شعله در تنور دهان ها دمیده اند

با هر محرّم از تَف خون تو ، قطره ای

در نای خشک مرثیه خوان ها دمیده اند

خورشیدی و زجوشش خون تو ، سال ها

رنگ بهارها و خزان ها دمیده اند

نا منبر عروج تماشایی ات شوند

نی ها شکفته اند و سنان ها دمیده اند

اینک به پاس حنجر سرخ تو ، در زمین

گل دسته های سبزِ اذان ها دمیده اند

افشانده اند خون علی اصغر تو را

تا در رگ فلک ، فوران ها دمیده اند

آمد بهار و باغ مصیبت ، شکوفه کرد

تا از حجاز ، شاه عرب ، کوفه کرد 

*************************

شکر خدا که نوکری ام را قبول کرد

احرام حج دلبری ام را قبول کرد

شکر خدا که هیئتی ام کرده باز هم

نذر و نیاز مادری ام را قبول کرد

شکر خدا که نام مرا هم نوشته اند

یک عمر مشق حیدری ام را قبول کرد

شکر خدا که عاقبتم را به خیر کرد

بی دست و پا و بی سری ام را قبول کرد

شکر خدا که با همه روسیاهی ام

این گریه های آخری ام را قبول کرد

بی بال و پر ، به عکس حرم خیره می شدم

با اینهمه کبوتری ام را قبول کرد

شکر خدا که اول ماه محرمی

ارباب باز نوکری ام را قبول کرد

*************************

ابراهیم بازیار

شکر خدا که حاجت من مستجاب شد
بر من بیا بیا به محرم خطاب شد
شکر خدا نمرده ام و زنده ام هنوز
وز بُقچه ام لباس سیاه انتخاب شد
اینجا نفس زدن به گدا اوج می دهد
اینجا فقیر آمده و عبد ناب شد
باور نکردنی است که در بین روضه ها
قدری شدن شبیه گدا هم ثواب شد
از بس میان سینه نوشتم حسین حسین
تا اینکه خاطرات دلم یک کتاب شد
آنقدر در انتظار محرم به سر زدم
دیدم که اشک گوشه چشمم حباب شد
وقتی منادی سفر عشق روضه خواند
شیب الخضیب شنیدم و قلبم کباب شد

****************************

وحید قاسمی

در کوچه ها نسیم بهشت محرّم است

این شهر بی مجالس روضه جهنّم است

پیراهن سیاه عزاداری شما

زیباترین تجلّی عشق مجسّم است

شکر خدا که هیئتمان باز دایر است

شکر خدا که بر سر این کوچه پرچم است

بیرون ندیده اید زنی ایستاده است؟

بالش شکسته است ، قدَش هم کمی خم است

لبخند تلخ فاطمه بر تک تک شما

یعنی خوش آمدید و همان خیر مقدم است

من که ندیدمش دم در، خب شما چطور؟

صد حیف سوی چشم گنهکار ما کم است

پرواز می کنیم از این پیله های تنگ

فصل بلوغ شیعه یقینا محرّم است

در مجلس عزای امام قتیل اشک

روضه به شور و واحد و نوحه مقدّم است

*****************************

علیرضا قزوه

محرّم آمده از شهر غم، عَلَم در دست
برای سینه زدن، تکیه شد سراسر دست
محرّم آمد و خم­خانه ی ازل وا شد
وضو ز باده گرفتم، زدم به ساغر دست
حسین آمده با ذوالفقار گریانش
که: هان حسینم و تنهاترین علم بر دست
حسین آمده تا شرح شقشقیّه کند
حسین آمده با خطبه ی پدر در دست
"چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر ، دست ؟"
چو ذوالفقار علی چرخ می زند، بی تاب
چه حال داده خدایا مگر به اکبر دست ؟
ز خیمه گاه می‌ آید چو گرد باد عطش
حسین را بنگر پاره ی جگر در دست!
چه روز بود که دیدیم ما به کرب و بلا!
چه حال بود به ما داد روز محشر دست!
بدو شکایت اهل مدینه خواهم برد
به خواب گر دهدم دیدن پیمبر، دست

نشسته ام به تماشای زیر و رو شدنم

به لحظه ای که برد شمر، سوی خنجر، دست

به خویش می نگرم با دو چشم خون آلود

نگاه کردم و در نهر شد شناور، دست

به رود علقمه بنگر که می زند بر سر

به دستگیریِمان موج شد سراسر دست!

نمی توانم بر روی عشق، بندم چشم

نمی توانم بردارم از برادر ، دست

تو هر دو چشم من! از هر دو چشم، چشم بپوش

ز هر دو دست، برادر! بشوی دیگر، دست

به پای دست تو سر می دهند، سرداران

به احترام تو با چشم شد برابر، دست!

به یاد دست تو ای روشنای چشم حسین!

چقدر شام غریبان زدیم بر سر، دست

تو را فروتنی از اسب بر زمین انداخت

نمی رسید وگرنه به آن صنوبر، دست

قنوت، پر زدن دست­های مشتاق است

به احترام ابوالفضل می کشد، پر، دست!

مگر تو دست بگیری که دست­گیر تویی

به آستان شفاعت نمی رسد هر دست!

اگر چه پیش قدت شد قصیده ام کوتاه

به اشتیاق تو شد، سطر سطر دفتر، دست

حدیث دست تو را هیچ کس نخواهد گفت

مگر به روز قیامت رود به منبر ، دست

******************************

وحید قاسمی

مرثیه سربه زانوی ماتم گذاشته

دستی زغیب، قافیه را «غم» گذاشته

شعرم به سمت کرببلا رفت وحُرشدم

دیدم خدا دوباره مَحَلم گذاشته

ازماجرای گریه ی آدم مشخص است

راهی برای توبه ی ما هم گذاشته

عشق حسین موهبتی کبریایی است

ماندم چه منتی سرعالم گذاشته !

صدها هزارسجده به جا آورم کم است

پروردگارفیض دمادم گذاشته

وقتی حسین آینه ی رحمت خداست

دیگرچرا عذاب جهنم گذاشته !؟

روضه بخوان، که دست به نقدیم روضه خوان!

درجیب گریه خرج محرم گذاشته

باید به فکرزخم گلوی حسین بود

دراشک چشم، فاطمه مرهم گذاشته

نشنیده ام به جان خودم ازکسی هنوز

آقا برای نوکرخود کم گذاشته !

****************************

باید بساط روضه دوباره به پا کنیم

با اشک ، صحن دیده خود با صفا کنیم

باید برای اینکه دل ما حسینی است

روزی هزار مرتبه شکر خدا کنیم

تا حشر که می شود همه در ماتم حسین

باید کمک به حضرت خیر النساء کنیم

در محضر خدا همه هستیم رو سفید

وقتی به تن لباس سیاه عزا کنیم

در بین روضه درد هزاران طبیب را

با ذکر و نام یاد رقیه دوا کنیم

در روضه سر شکستن ما درس عاشقی است

باید به جان حضرت زینب دعا کنیم

ما را چرا ز لطمه زدن نهی می کنند

وقتش اگر رسد سر خود را جدا کنیم

ماه محرم آمده وقتش رسیده است

اشعار محتشم به تن کوچه ها کنیم

*******************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی