کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار عید سعید غدیر خم 16

************************

قطره ای بودم وچکیده شدم
سمت دریای تو کشیده شدم
بارهاست سنگ عاشقی خوردم
باز اطراف عشق دیده شدم
اشهدصبح وظهروشام توام
کز روی ماذنه شنیده شدم
تا که وحی ترا به شانه نهم
مثل جبیریل آفریده شدم
از درخت ولایت طوبی
مثل یک سیب سرخ چیده شدم
 
چارده قرن من نمک زادم
از اهالی حیدر آبادم
 
آب پیدا شده نگاه کنید
چشمه دریا شده نگاه کنید
وقت وقت نزول دادن من …
…کنت مولاه شده نگاه کنید
تا دوباره همه طواف کنند
کعبه ای پا شده نگاه کنید
پسر حضرت ابی طالب
شاه دنیا شده نگاه کنید
کوری چشم های آن سه نفر
علی آقا شده نگاه کنید
 
یاعلی یاابالحسن ای شاه
اشهدانک ولی الله
 
به نگاهت کمی نقاب بده
فرصتی هم به آفتاب بده
تا رطب های من شود باده
نخل جان مرا شراب بده
کمی از زیر پای سجاده ات
تا شود تربتم تراب بده
از خودت از بیان شرح خودت
دست پیغمبران کتاب بده

تا که امشب جهان فدات شود
به جهان حق انتخاب بده

ای بزرگ شگفت ناپیدا
ای امیر شریف بی همتا
آفتاب عشیره ی مجنون
قبله گاه قبیله ی لیلا
پادشاه حجاز و نان بر دوش
زخمی بار کیسه ای خرما
ما کجا و زیارتت خورشید
تو کجا و کوچه های این دنیا
تندتر میزند به نام شما
تبش قلب حضرت زهرا
نام تو فتح باب پیغمبر
در حوالی لیله الاسرا
نام تو نیل می شکافد باز
نام تو زهره میدرد هرجا
نام تو میشود رجز وقتی
تیغ عباس میکند غوغا
مادرم گفت جای لالائی
تا که خیزم به نام تو برپا
 
ذکری از والی الولی گفتم
راه افتادم وعلی گفتم
 
خواست حق آنچه میدمد گردد
چهره ات جلوه ی احد گردد
خواست حق تا که در احد آئی
که شرف با تو مستند گردد
خواست حق تا که طاق ابرویت
قبله ی جان الی الابد گردد
یاد تو ذکر موج دریاهاست
لحظه هائی که جزر ومد گردد
رد پای تو را نمی یابم
عرش حتی اگر رصد گردد
مرتضی مرتضی ست در همه حال
گرجهان جمله عبدود گردد
 
نفسی ده سینجلی گوییم
صدو ده بار یا علی گوییم
 
گردوخاکی میان میدان است
رزم گاهی دوباره حیران است
ابروانی کمی گره خورده
لحظه ها لحظه های طوفان است
ماندن اینجاچقدر ناممکن
مردن اینجا چقدر آسان است
لشگری را به خویش پیچانده
ذوالفقاری که گرم جولان است
حول روز قیامت آمده است
یا نه شیرخدا رجز خوان است
دستمال نبرد خود را بست
یعنی این کوه گرم طغیان است
هیبتش کوه را زمین زده ست
هر سپاهی از آن پریشان است
پهلوان پروری که می بینی
از نژاد امین رضوان است
 
این که پیچیده لافتی باشد
بانک تکبیر از خدا باشد
 
حب حیدر بود اساس نماز
عجلوا بالصلوه قبل الفوت
مهر او مایه ی حیات همه
عجلوا بالحیوه قبل الموت
بس بود واژه های تکراری
مدح خوانم ز بهر نوکر تو
مرده راجان تازه می بخشد
خاک پای غلام و قنبر تو

*************************

علی فردوسی

عُمری به خرابات تو از دور نشسته
شوری که در این مستی مستور نشسته

شک نیست که خُمخانه ی مستان غدیر است
بر نقش ضَریحَت اگر انگور نشسته

با حال دلم هیچ غمی جور نمی شُد
غیر از غم عشق تو که بدجور نشسته

هِرز شرف و شمس تو حَکّ روی عقیق است
بر حلقه ی خورشید اگر نور نشسته

برخاسته هر بی سر و پایی به مصافت
با پای خودش رفته و در گور نشسته

شمشیر تو رگ می زند انگار که مِضراب
بر سیم پُر از رَعشه ی سیم سنتور نشسته

مَحشَر شُد و گُفتَن علی آمده دیدم
در صف به تماشا چقدر حور نشسته

من آمده ام از گُل تو شَهد بچینم
در گوشت وِز وِز زنبور نشسته

گاهی نظرت با من ناچیز عجب نیست
هرکس که سُلیمان شُده با مور نشسته

دعواست سر شعر تو در بین قَوافی
این قافیه هم آمده با زور نشسته

 ************************

ابراهیم لآلی

نور الله الصمد هستی علی
قل هو الله احد هستی علی
در فضائل بی عدد هستی علی
انبیا صفرند و صد هستی علی

ای ولی مطلق روی زمین
جان فدایت یا امیر المومنین

با دلی خونبار گفتم یاعلی
یک صد و ده بار گفتم یاعلی
در دل اغیار گفتم یاعلی
بر فراز دار گفتم یاعلی

یاعلی گفتم که آبادم کنی
از همه غیر خود آزادم کنی

هم برایم مادری و هم پدر
میزنم من در هوایت بال و پر
از فراغت دیده هایم گشته تر
میگذارد زیر پایت کعبه سر

سفره داری و کریمی یا علی
تو صراط المستقیمی یا علی

بهتر از تو نیست آقا در جهان
تحت فرمانت بود کون و مکان
در چهل جا دیده گشتی یک زمان
برق چشمان تو شد رنگین کمان

حق گلم را با ولای تو سرشت
راضی ام از این قضا و سرنوشت

گل به عشق تو شکوفا میشود
با دم تو مرده احیا میشود
تو بخواهی قطره دریا میشود
هر که پیشت آید آقا میشود

شأنتان بالاتر از اینها بود
با خبر از شأنتان زهرا بود

ای وصی حضرت خیر الورا
ای که هستی رهنمای انبیا
خواهشم را رد مکن یا مرتضی
تا نمردم راهی ام کن کربلا

جان زهرا روبه راهم کن علی
سائلت هستم نگاهم کن علی

غیر تو جان رسول الله کیست
مثل تو مردی سخاوتمند نیست
از مقام و رتبه ات آگاه کیست
کی توان فهمید عین الله چیست

مثل و مانندی نداری یاعلی
ما خزانیم و بهاری یاعلی

تو امیر هر مسلمان هستی و
شاه مردان شیر یزدان هستی و
برتر از نوح و سلیمان هستی و
معنی آیات قرآن هستی و

خلق اما شأنتان نشناخته
حرمتت را زیر پا انداخته

روزگاری پیش چشمان ترت
خورد شد آئینه ی پیغمبرت
گشت ویران آسمان روی سرت
تا که سیلی خورد مولا همسرت

بعد زهرا زندگی کردی ولی
لحظه ای را هم نخندیدی علی

 ************************

محــمد صادق میرصالحیان

دستی به هم زدند و غدیر آفریده شد
اصلا علی از اول امیر آفریده شد

جبریل از زبان خدا گفت: مصطفی
از ابتدا برای غدیر آفریده شد

یک روز ریخت قطره ای از هیبت علی
در قالبی حماسی و شیر آفریده شد

بیرون کشید روز ازل از دلش نخی
خیاط چیره دست و حریر آفریده شد

لب را زهم گشود و سخن از بهار شد
پلکی به هم نهاد و کویر آفریده شد

ساقی کوثر است که از دست او نبی
جامی گرفت و خیر کثیر آفریده شد

اول خدا نشاند علی را کنار خود
دیگر هرآنچه بود به زیر آفریده شد

دل برد از خدا به نگاهی دم نخست
اینگونه شد که عشق اسیر آفریده شد

 ************************

محسن ناصحی

عهدی شکسته شد غم آن ماجرا که هست
مَن کنتُ را غدیر نخواندی، منا که هست
پیمان ببند فرصت قالو بلی که هست
"باشدعلی خدا نه، ولی ناخدا که هست
بعدازخدا بزرگ همه ماسوا که هست"

ناد علی بخوان و بگو یکصدا علی
فریاد کن به ماذنه ، حیّ علی علی
هم فاطمه است حیدر و هم مصطفی علی
"بعدازخدا و بعد رسول خدا ،علی
ساقی است گرشراب نداری بیا که هست"

یک یا علی است فاصله از عشق تا علی
یوسف ! چه غم زمکر زنان ، باش با علی
وا میشود تمامی درها به یا علی
"لشگر گشاعلی است  ومشکل گشاعلی
فرمانروا که بود و شه لافتی که هست"

هم مبتدای عاشقی ماست هم خبر
در کوچه اش یتیم و اسیرند رهگذر
دور کریمهاست گدایانِ بیشتر
"ما سائل رکوع علی نیستیم  اگر
او اِنّما ولیّکم الله ِما  که هست"

گفتی علی خداست نه آیینه ی خداست
پس هرچه از بزرگی او دم زنم رواست
هم ابتدای صبح قیامت هم انتهاست
"محشرصفی ز وسعت آغوش مرتضاست
ای عاشقان هجوم نیارید جا که هست"

نقّاش ، حیدر است که عالم منقّش است
مهرش حلول کرد به جان و دلم نشست
دل عاشق علی است، در این حُب دو آتشه است
"عاشق گناهکار اگر شد درآتش است
اما حسابش ازهمه عالم جداکه هست"

تاریخ را سپرد به ما ، رفت مصطفی
قرآن ورق ورق شد و عترت جدا جدا
آتش به در رسید و همان شد که مرتضی…
"فرق  علی شکافت،بخون خفت مجتبی
عباس من ! صبور بمان کربلاکه هست"

زهرا نفس کشید که جان داشت از علی
فریاد اگر کشید زبان داشت از علی
بازو ، کبود بود و نهان داشت از علی
" آن بی نشانه ای که نشان داشت ازعلی
دل بیقرار یافتنش هرکجا  که هست "

 ************************

غلامرضا فاتحی

از آن شبی که علی گشت صاحب دل ما
شده است ذکر هوالهو مصاحب دل ما

و حرز فاطمه را بسته بر سرم : سلمان…
عموی لفظی زهرا ،مواظب دل ما

هنوز بوی رطب میدهد لب انگور
به تاک بسته شده بسکه قالب دل ما

ببین که خوشهء انگور جور واجور است
یکی یکی به ضریحش مناسب دل ما

کشش،علاقه،هوس،میل و خواهش و جذبه
محاسن عنب است و معایب دل ما

نخورده آب تکان، در دل حسینی ها
که بوده حضرت سقا مراقب دل ما

عجیب در ُحسینی مقلب و القلب است
عجیب گریه شده حال غالب دل ما

نجف به یاد خراسان و طوس یاد نجف
علی رضاست دگر ، اسم جالب دل ما

اگر که عام و اگر سید و اگر که امام
ولایت است شده امر واجب دل ما

به سید رضی، ای خطبه های خطی نهج
بگو محــمد  دشتی است کاتب دل ما

به شقشقیه رسیدیم و نا تمام  ،تمام
شکسته مانده ،تمام مطالب دل ما

سه چار دانه ی ریگ و شن از زمین بردار
بریز داخل ظرف مواجب دل ما

بخوان به گوش همه شاعران خود الفی
به حد یا برسد تا مراتب دل ما

************************

حسین کریمی

شکر، حقّ عزّجل را بهره‌مندیم از غدیر
می‌رسد بر جان شیعه رحمت و خیری کثیر
می‌رسد بر ما بشارت می‌رسد یک مژده نور
شد عطا بر ما زعیم و یک امیر بی‌نظیر
می‌رسد از عالم بالا خطابی بر رسول
کای محــمد  ای رسول خاتم روشن‌ضمیر
میوه از ابلاغ دینت گر که خواهی بعد از این
بایدت باشد دگر هم یک شریک و یک وزیر
گو به عالم این سخن را ای محــمد  فاش کن
هرکه من مولای او بودم علی هستش امیر

یک نفر باشد سزاوار امامت… این و بس
یک نفر باشد سزاوار زعامت… این و بس

آن کسی که خفت بر بستر، شب لیل‌المبیت
مطمئناً نیست اینجا جای ترس و خار و خس
مطمئناً نیست جای نفاق اندر غنیمت
نیست دیگر جای جولان‌دادن هرشخص و کس
آن که یک سوسمارش امامت می‌کند فردا
نیست اینجا جای آن بیهوده‌ی تلخ عبس
یک نفر باشد سزاوار امامت… این و بس
یک نفر باشد سزاوار زعامت… این و بس
آن که سائل‌های شهرش می‌شناسندش همه
خوشه‌چینان را عنایت می‌کند وقت هرس
بی‌درنگ و وقفه ارکان نمازش را شکست
سائلی دارد برای خاتم از دستش هوس
او که حتماً دوستدارانش هواخواهی کند
می‌رسد آن لحظه که بالا نمی‌آید نفس..

یک نفر باشد سزاوار امامت… این و بس
یک نفر باشد سزاوار زعامت… این و بس

آن کسی که بی‌هراس از زخم‌ها و از گزند
درب خیبر را به یک دستش ز جایش برد و کند
مانده در ذهن عرب از روز خندق تا ابد
ضربه‌ای که کرده حیران هم فرس هم عبدود
ضربه‌ای که از عبادت‌هایمان بالاتر است
ضربه‌ای که از تمام آسمان والاتر است

یک نفر که در احد بر دین و ایمان شد سپر
خورده او هفتاد زخم اما نترسید از خطر

نعره زد در عرش جبریل ملک با افتخار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
نیست اینجا مقام بزدل اهل فرار
نیست اینجا غنیمت‌خواه در وقت قرار
از غدیر خم که رسوا می‌شود اهل نفاق
از غدیر خم معین می‌شود اهل ضرار
باز گردد چو بر خلق جهان درهای لطف
از غدیر خم زمستان می‌شود مثل بهار
از غدیر خم کمال دین محقق می‌شود
می‌رسد اتمام رؤیاهای دین کردگار
می‌شود آغاز ایام امامت بعد از این
از غدیر خم شود آغاز عصر انتظار
گر تو خواهی بشنوی معنای پنهان غدیر
این سخن را با توجه با عنایت گوش‌دار

هست در این جمله معناهای عید کامله
«فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه»

فاطمه یعنی غدیر و فاطمه یعنی ولایت
فاطمه یعنی علی تنها سزاوار امامت
فاطمه یعنی حفاظت از ولی تا پای جان
فاطمه یعنی کمربند علی را… با جسارت
فاطمه یعنی میان آتش نمرودها نیز
با علی باشی اگر هم بشنوی حتی جسارت
فاطمه یعنی بسازی با تمام دردهایت
فاطمه یعنی نه حتی درد «پهلو» را شکایت
فاطمه یعنی بسوزی هر شبت در بین بستر
فاطمه یعنی ببافی موی زینب با رضایت

 ************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی