کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار شهادت امام رضا علیه السلام-14
************************
 در ظلّ روزگارِ شما یا ابالحسن

هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن
از خیلِ دوستدارِ شما یا ابالحسن

مشهد زمین نیست ولی آسمان که هست
مشهد بهشت نیست ولی بیش از آن که هست
مشهد کَرانه نیست ولی بی کَران که هست
شُکرِ خدا برای سَرَم آسِتان که هست
شُد قبله ام دیارِ شما یا ابالحسن
 


باید گرفت زیرِ پرِ جبرئیل را
باید که پا برهنه ببینی خلیل را
در صحنِ انقلاب،مِیِ سَلسَبیل را
لطفِ کثیرِ حضرت و ظرفِ قَلیل را
چشمِ من و غبارِ شما یا ابالحسن
 


عالم علی و در همه جا سَر به سَر علی
آئینه شد خدا و علی ضَرب در علی
دل گفت علی و دیده علی و جگر علی
هشت است روبرویِ من و جِلوه گر علی
جانم فدایِ چارِ شما ابالحسن


خوش گفته است تا به قیامت بایستَد
هر کس که رو بروی ضریحت بایستد
کوه هم مقابل تو به زحمت بایستد
خورشید قد کشیده به حیرت بایستد
دنیا شده است بارِ شما یا ابالحسن


وقتی که چشمهام سحر خیز میشود
شبها حرم عجیب دل انگیز میشود
از بس عنایت است سرازیر میشود
حج مشهد است،قسمتِ ما نیز میشود
حاجی شدم کنارِ شما یا ابالحسن


بعد از حرم تو هستی و حالِ خُماری اش
دل تنگِ لحظه‌ لحظه شادی و زاری اش
مبهوتِ شَمسه هایِ طلا ، نقره کاری اش
حِسِ وداع با همه یِ بی قراری اش
ماییم بی قرارِ شما یا ابالحسن


یک ذره کَم نمیشود این اشتیاق ها
شکرِ خدا دوباره من و این رواق ها
امشب نشسته ام بنوسیم به طاقها
اینجا پر از شفاست از این اتفاق ها
کارِ خداست کارِ شما یا ابالحسن


پیری رسید و پنجره فولاد را گرفت
یک گریه باز صحنِ گوهرشاد را گرفت
یک اشکِ چشم جامِعُ الاَضداد را گرفت
عطری وزید و یک دلِ آباد را گرفت
از سَمتِ کَفشدارِ شما یا ابالحسن


امشب حرم قُرُق شده دِل تا خدا رَوَد
مادر رسیده است به ایوان طلا رَوَد
بالایِ سر نشیند و پایینِ پا رَوَد
تا که زیارتی کُنَد و کربلا رَوَد
مُردیم در جوارِ شما یا ابالحسن


امشب زیارتِ تو اگر مادر آمده
عباس آمده است و علی اکبر آمده
عمه دوباره با دو سه تا دختر آمده
حتی رباب آمده و علی اصغر آمده
جَمع اند در مَدارِ شما یا ابالحسن


دارُالکِرامته است اگر با حبیبها
دارُالاِجابه است برای غریبها
دارُالهِدایه و شبِ ابنِ شبیبها
مانند کربلاست حرم بویِ سیب ها
می آید از مزارِ شما یا ابالحسن


نون و قلم نَبی است و ما یَسطُرون حسین
طاقِ فلک علیست به عالم ستون حسین


خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و ما فِی الْبُطون حسین
ذکر حسین کارِ شما یا ابالحسن


حسن لطفی


************************


قبل از قدم برداشتن در راه هجرانش
باید رفاقت کرد با خار بیابانش


هجران کشیدن به امید وصل میارزد
گر اولش تلخ ست,شیرین است پایانش


هر کس که عاشق نیست پس اصلا چرا زنده ست
یا چه جوابى میدهد فردا به وجدانش


خاکستر پروانه اى را دیدم و گفتم
هر کس که عاشق میشود این است تاوانش


آن کوچه اى که یار ما از آن گذر کرده ست
عشاق منت میکشند از سنگ طفلانش


منکه چهل سال است روى خاک میخوابم
حیف است نگذارم سرم را روى دامانش


این شمعها که بر تن پروانه میگریند
زنده نمیمانند تا شام غریبانش


اشک جوانى بهترین سرمایه پیرى ست
خوب است باشد آدمى فکر زمستانش


در وقت مردن روبه قبله میشود هر کس
من وقت مرگم میشوم رو به خیابانش


در اصل بنده بودنش را جار خواهد زد
عبدى که سجده میکند اول به ایوانش


باران که آمد بعد از آن خیرات میبارد
خیر کسى را خواستى اول بگریانش


سنگینى زنجیر بر گردن نمیگیرد
از گریه هر که خیس میگردد گریبانش


من سالها در گیسوى تو سیر میکردم
سیرى که خیل عارفان خواندند عرفانش


وقتى دلم را دست چشمان تو میدادم
باور نمیکردم بیندازى به زندانش


یک شب در آغوشت نباشم خشک خواهم شد
پژمرده میگردد گلى که نیست گلدانش


آنکه لبش را از ضریحت برنمیدارد
صدها گره وا میکند از کار , دندانش .

گفتم همه هستند شاید جاى من هم هست
منهم یکى از این کبوترهاى مهمانش


شکر خدا اینجا کریمان سلطنت دارند
دنیا به ایران نازد و ایران به سلطانش


سیرش دو چندان و سلوکش هم دو چندان است
هر کس که از قم میرود سمت خراسانش


علی اکبر لطیفیان


************************


اولاد موسی دایماً اهل کرم هستند
در کشور شیعه عزیز و محترم هستند
روی زمین نه، در دل هر عاشق شیدا
این خانواده صاحب چندین حرم هستند
فرقی ندارد، کاظمین یا قم ویا مشهد
هر جا که هستند سایه ی روی سرم هستند
دست تهی آوردم و با دست پُر رفتم
فهمیدم از اول، امید آخرم هستند
روزی نشد تشنه بیایم تشنه برگردم
اینها همان سرچشمه های کوثرم هستند
بال ملایک دایماً پهن است و، می مانم
در این حرم ها که بهشت دیگرم هستند
مادربزرگم کودکی در گوش من می گفت
باب الحوائج ها همیشه یاورم هستند
وقت گرفتاری خدا را در نظر دارم
بعد از خدا اینها فقط در باورم هستند
رضاباقریان
************************


با دل خویش گفتم اگر بیقراری


یا اگر حالِ پرواز تا طوس داری


لحظه ای هم مکن شک و تردید ، آری


دیده واکن ببین تا حرم رهسپاری


سر به دیوار باب الجوادش گذاری


تا دهد راه ، سلطان ، به کویش گدا را


گاه اگر دل کشد پر به سوی خراسان


این همان جذبۀ اوست از شهر رضوان


زائرِ خویش را او صدا کرده هر آن


هم خودش زائرش را دهد جان ز جانان


هم به دادش رسد لحظۀ دادنِ جان


تا دهد پاسخ هر سلام شما را


هیچ فرقی ندارد جنان با حریمش


کو دخیلی که افتد به دست کریمش


دیده را شستشو کن به خوان نعیمش


لحظه ای گفتگو می سزد در صمیمش


چون رئوفیست جزو صفات قدیمش


زود راضی کن امشب ز دستت رضا را


نیست بهتر از اینجا در عالم ، خدایی


نیست بِینِ گدایان و سلطان جدایی


چیست کار بزرگان در اینجا ، گدایی


ما چه کردیم در راه این آشنایی


بی نوا   با نوا می شود با  نوایی


همنوایی چه خوب است این بی نوا را


چون شدی همدم و همنشین با دلِ او


می شود آدم و عالمی با تو همسو


گفتن یا رضا نیست جز ، ذکر یا هو


آنکه شد ضامن اُشتر و کَلب و آهو


خود ز غربت فتاد عاقبت روی زانو


می کشید از سرِ دوش بر سر عبا را


ظلم و بیداد بار دگر بر ملا شد


کوچه انگار باز از جفا کربلا شد


زهرِ انگور اینبار جام بلا شد


روح زهرا دوباره به غم مبتلا شد


این بجای بقیع است گنبد طلا شد


در حریم رضا یاد کن مجتبا را


یار ، اینبار دل خسته تر از همیشه


راز ، اینبار سر بسته تر از همیشه


ناله ، اینبار پیوسته تر از همیشه


گریه ، اینبار آهسته تر از همیشه


حجره ، اینبار در بسته تر از همیشه


پس قسم می دهد بر جوادش خدا را


گرچه آقا ز سوز جگر ناله دارد


از مصیبات جدّش دلی واله دارد


کِی ز تیر و سنان گِردِ خود هاله دارد


کِی به دور تَنَش رقصِ رجّاله دارد


کِی یتیم سه ساله و نُه ساله دارد


آنکه یک عمر گریَد غم عمّه ها را


گفت : یاران غریبم ببینید امّا


گرچه بی جان ، جوادم مرا دید امّا


گرچه این جسم بر خویش پیچید امّا


گرچه از تشنگی کام ، خشکید امّا


گرچه گودال را دیده گریید امّا


من سفارش کنم گریۀ کربلا را


من سفارش کننده به اِبنُ الشَّبیبم


روضۀ کربلا هست تنها حبیبم


گریه تنهاست بر جدِّ شَیبُ الخضیبم


من که عمری است گریان خَدُّ التَّریبم


هست تنها دعای دلِ بی شکیبم


مهدی آید بگیرد همه حقّ ما را


محمود ژولیده


************************


سلام و درود خدا، ای رئوف


به روح بلند شما ای رئوف


شهنشاه ایران ما، ای رئوف


علیّ بن موسی الرّضا، ای رئوف


بده تو عطای زیادی به من


بگو« فَادخُلی فی عِبادی» به من


من آن آهوی خسته جان توأم


که از گرگ ها در امان توأم


پناهم بده، میهمان توأم


ببین در حرم نوحه خوان توأم


مرا چشم های تو مجذوب کرد


مرض هام را ناگهان خوب کرد


تو با نوکرت همنشین هستی و


شهنشاه و شاه آفرین هستی و


به انگشتر دین، نگین هستی و


جواز قبولی دین هستی و


در اینجا پر زائرت می شوی


سه جا یاور زائرت می شوی


من آن زائرم که پرم سوخته


دلم مثل شمع حرم سوخته


به تو فکر کردم، سرم سوخته


برای تو شاه کرم سوخته


تو را از مدینه کجا می برند؟


بدون جوادت چرا می برند؟


اگرچه تو در عرش نامت رضاست


شه ارتضایی، مقامت رضاست


قعودت رضا و قیامت رضاست


سکوتت رضا و کلامت رضاست


رضایت نده زهر آبت کند


شرارش به قلبت اصابت کند


وجود تو  لبریز از سم که شد


دلت گر گرفت و پر از غم که شد


توان تنت ناگهان کم که شد


و در کوچه ها قامتت خم که شد


میفتی بیاد همان مادری


که در کوچه شد یاس نیلوفری


به حجره رسیدی، جوادت رسید


علی اکبر تو بدادت رسید


برای وداع و عیادت رسید


در آن لحضه آقا بیادت رسید


حسینی که بالاسرش شمر بود


بجای علی اکبرش شمر بود


نکش خنجر ای شمر بالاسرش


نَبَر دشنه ات را روی حنجرش


ببین می دود سمت تو خواهرش


تو نشنیده ای ناله ی مادرش؟


حسین مرا تشنه ذبحش نکن


چو قصّاب با دشنه ذبحش نکن


امیر عظیمی


************************


در حریم رضوی دل ، چو ز اغیار جداست
زائر کوی رضا شامل الطاف خداست
بین هر صحن بود زمزم اشکی جاری
سعی هر صحن به حق ، افضلِ هر سعی و صفاست
حرفی از جنت فردوس در این کوی مزن
که بهشت همه عشاق سر کوی رضاست
هرکه یک بار رود او به سه جا می اید
بسکه ارباب به اربابی خود بی همتاست
جای جای حرمش ، گنبد و ایوان طلا
بهر ما همچو حریم نجف و کرب و بلاست
هر طرف دیده فتد جانب سقا خانه
گوئیا صحنه ی یک علقمه ی بی سقاست
گفته خود هست دو تن ، باب همه جاجاتم
یک جوادم دگری مادر زارم زهراست
قاسم نعمتی


************************


 باز شُد در پیشِ رویم، شعری از دیوانِ اشک
دفتر و جوهر، چه می سوزد دراین بارانِ اشک
دَم به دَم بالا گرفت و اوج دارد: شَرحِ عشق
سینه زنها! آفرین! اِی نازَنین یارانِ اشک!
با کبوترها حَرَم رفتند: رِندانِ طریق
هرکه زائر بود، طائر گشته با فرمانِ اشک
کاروان: عزمِ صَفَر کرد و مُسافر، شد: قَطار
شور دارد سینه ها: بَر روضۀ رِضوانِ اشک
بانی و باکی فراهم، سُفرۀ رَحمت: طویل
لُقمه هایِ نور، روزی شد به هر مهمانِ اشک
اِی گدا! کاهِل نباشی! ظرف را آماده کُن!
این دُعایِ آخرینِ سُفره اَست، از خوانِ اشک
هر کسی پیمانۀ صبرش سَرآمد، یا علی
عاشقی را بیمه کُن! آری! دراین پیمانِ اشک
جان بِقُربانِ جگرهائی که مظلومانه سوخت
اِی بِقُربانِ « بَنِی الزَّهرا » دلِ سوزانِ اشک
روضه خوانا! از « وَلی نِعمت » بخوان و گریه کُن!
دِعبِلا! برخیز! تا لُطفی کُنَد: سُلطانِ اشک
زَهر شُد بَر کامِ هیئت! ریخت قلبم! ألأمان!
سخت می آید نَفَس بالا، دراین جولانِ اشک
روضه ای کوتاه می خوانم! « بیا! بابُ الجواد »
بِینِ در ، دیوار ، فهمیدی! دَرآمد: جانِ اشک
حمید رضا کسرایی


************************


من با دلی شکسته، به سوی تو آمدم
من با پَری شکسته، به کوی تو آمدم
چون بلبلی که گُل همه دار و نَدارِ اوست:
در اوجِ عاشقی، پیِ بوی تو آمدم
از بَس قطار آمد و با خود مرا نَبُرد:
بر ریلِ موج وارۀ موی تو آمدم
بَس بادۀ حرم زده من غبطه خورده ام :
هرشب به عشقِ خوابِ سَبوی تو آمدم
با سینه ای غَریقِ تمنّا و جستجو
بَهرِ زیارتِ گُلِ روی تو آمدم
من نَه! تو آمدی و مرا رَهگُشا شدی
حقّا! که با إراده و « هو »ی تو آمدم
با « ذکرِنابِ فاطمیِ یاعلی مدد »
در سایه سارِ اُمّ و أبو یِ تو آمدم
اِی هشتمین بَهانۀ رَشکِ فَلَک! سلام
با روضه های داغِ گلوی تو آمدم
« إن کُنتُ باکیا »ی تو پیچیده در حرم
با گریه بر حسین و عموی تو آمدم
غرقِ اُمیدِ تَذکِرۀ تربتِ حسین:
با شاکلیدِ وَصفِ نِکوی تو آمدم
آغوشِ خود، براین دلِ تنگم گُشوده ای
پس کربلائیم که به سوی تو آمدم
حمید رضا کسرایی


************************


 از حرمت بوی خدا می رسد
بوی حسین(ع) و شهدا می رسد
دست که بر پنجره فولاد خورد
پنجه به شش گوش صفا می رسد
زائر صحن تو به پابوســــیِ ی
پادشه کرب و بلا می رسد
مشهد تو جنت و بوی بهشت
در حرم تو همه جا می رسد
لب به هوای تو که وا می کنم
نای و نی من به نوا می رسد
روضه تو خواندم و زهرا(س) رسید
لطف کریمانه به ما می رسد
سینه زنت عرش نشین می شود
عرش به عرشی شده ها می رسد
در حرمت ندبه غم واجب است
چون که اجابت به دعا می رسد
حسین ایمانی


************************


دل شود گاهی گدای کوی سلطان بهتر است
نیمه شب عازم شود شهر خراسان بهتر است
در حریمت بنده ی عاقل پریشان میشود
من اگر دیوانه باشم یا پریشان بهتر است
گندم ما با عنایات رضا نان میشود
گر بگیرم از دو دستان رضا نان بهتر است
دانه ی تسبیح من مانوس با نام رضاست
از همه اذکار عالم یا رضا جان بهتر است
آینه کاری و کاشی کاری دور ضریح
بی شک از آیینه کاری های رضوان بهتر است
هرچه من گویم تو از آن برتری شمس و الشموس
پس اگر این بیت باشد بیت پایان بهتر است
حبیب باقر زاده


************************ 


کرده دلم هوایت یا ثامن الائمه
هر دم زنم صدایت یا ثامن الائمه
دست مرا تو هرگز خالی نمی گذاری
قربان این عطایت یا ثامن الائمه
بهر توسل امشب دلها روانه گشته
از صحن باصفایت یا ثامن الائمه
یک شعبه از بهشت است صحن و سرایت اقا
دل میبرد سرایت یا ثامن الائمه
در روز محشر آقا این افتخار من بس
من نوکرم برایت یا ثامن الائمه
خورشید مشرقین ایرانیان همیشه
آن گنبد طلایت یا ثامن الائمه
آقا اجازه دارم یک پرسشی نمایم
داری ز من رضایت یا ثامن الائمه ؟
دلتنگت هستم آقا اذنی بده بیایم
تا جان کنم فدایت یا ثامن الائمه
هنگام جان سپردن کردی صدا جوادت
قربان آن نوایت یا ثامن الائمه
یاد حسین زهرا لب تشنه جان سپردی
شد طوس کربلایت یا ثامن الائمه
در شهر طوس بودی هرگز کسی ندزدید
انگشتر و عبایت یا یا ثامن الائمه
حبیب باقر زاده


************************



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی