کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله-8

********************

 دخترم گریه ی تو  پشت مرا می شکند
بیش از این گریه نکن قلب خدا می شکند
 
رحم کن بر دل خود آب شدی از گریه
بغض سر بسته از این حال و هوا می شکند
 
تا که نشکسته قدت راه برو در بر من
که پس از رفتن من دیده بلا می شکند
 
باز بوسیدم از این دست که زد شانه مرا
حیف یک روز کسی دست تو را می شکند
 
تو سیه پوش من و شهر به همدردی تو
حرمت شیر خدا را همه جا می شکند
 
کودکانت همه در پشت سرت می لرزند
که در خانه به یک ضربه ی پا می شکند
 
می دوی پشت علی تا که رهایش نکنی
ضربه ای می رسد و آینه را می شکند
 
بس که دنبال علی روی زمین می افتی
دل جدا سینه جدا شانه جدا می شکند
 
************************

محمد بختیاری
حرف از وصیت های آخر میزنی بابا
از پیش زهرایت کجا پر میزنی بابا
 
این لحظه ها یاد گذشته کرده ای انگار
حرف از وصیت های مادر میزنی بابا
 
دل شوره داری ، از نگاهت خوب می فهمم
داری گریزی به غمِ در میزنی بابا
 
زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست
هرچند حرف از زخم بستر میزنی بابا
 
یکروز می بینی مرا بین در و دیوار
یکروز می آیی به من سر میزنی بابا
 
گفتی که خیلی زود می آیم کنار تو
پس لحظه ها را می شمارد یادگار تو
*********************
 یوسف رحیمی
هر عاشقی ست در طلبت أیها الرّسول
اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت أیها الرّسول
 
عالم هنوز تشنه ی درک حضور توست
أرض و سماست در طلبت أیها الرّسول
 
روشن شده است تا به ابد عالم وجود
از سجده ی نماز شبت أیها الرّسول
 
تو می روی و در دل هر کوچه جاری اَست
عطر متانت و ادبت أیها الرّسول
 
آماده ی سفر شدی و با وصیتت
جانها اسیر تاب و تبت أیها الرّسول
 
گفتی رضای فاطمه شرط رضای توست
خشم خداست در غضبت أیها الرّسول
 
اما تو چشم بستی و یک شهر درد و داغ
شد سهم یاسِ جان به لبت أیها الرّسول
 
اجر رسالت تو ادا شد ولی چه زود
بی تو نصیب فاطمه شد چهره ای کبود
***********************
 قاسم نعمتی

دو چشم بی رمق وا کن پدر جان
غم ما را تماشا کن پدر جان
همه پشت و پناه ما تو هستی
نظر بر حال زهرا کن پدر جان
***
کنار بسترت احیا بگیرم
میان وادی غم ها بمیرم
پدر جان تو دعایت مستجاب است
دعا کن زود بعد از تو بمیرم
***
کند آه دل تو بی قرارم
به روی صورتت صورت گذارم
خودت گفتی که حورای بهشتم
توان ضربۀ سیلی ندارم
***
پس از تو صبر زهرا سر بیاید
زمان غربت حیدر بیاید
پس از تو خانه‌ام آتش بگیرد
صدای من ز پشت در بیاید
***
کشد آتش به دور من زبانه
زنم ناله به زیر تازیانه
بیا بابا که زهرا بی پسر شد
میان این در و دیوار خانه

************************

رضاباقریان

بعد از تو سهمِ فاطمه آزار می شود
این راهِ ظلم، بعد تو هموار می شود

حرف از وداع می زنی و، سقفِ خانه ام
با حرف هات، بر سرم آوار می شود

ای دلخوشیِ فاطمه ناخوش مکن مرا
دارد دلِ شکسته ی من زار می شود

بسترنشینِ من به روی پا بلند شو
افتاده ای و داغ تو غمبار می شود

خیلی وخیم تر شده زخمِ دلم پدر
پیشم بمان وگرنه شبم تار می شود

بالا سرت نشسته ام و فکر می کنم
آیا پس از تو فاطمه بیمار می شود؟

بابا تو را نداشته باشم چه می شود؟
مزد تو گفته ای در و دیوار می شود

تو می روی و بعد تو این شهر کینه توز
از دخترت همیشه طلبکار می شود

تو می روی و بعدِ سه روز از نبودنت
روضه شروع از نوکِ مسمار می شود

*********************

رضاباقریان

بابا پس از تو حُرمتِ ما مستدام نیست
جای من و علی وسط این عوام نیست

تا هستی حُرمتِ حَرمت در مدینه هست
ورنه به اهل بیت تو هیچ احترام نیست

زانو زدم به بی کسی ام گریه می کنم
از گریه ی زیاد اثری در صدام نیست

ماه مدینه هستی و بعد از غروب تو
فرقی دگر میان همین صبح و شام نیست

دلشوره های دختر خود را نگاه کن
تو می روی و دلخوشی اصلاً برام نیست

این خانه بود بابِ حوایج ولی دگر
از این عشیره در حَرمت ازدحام نیست

بابا بمان و اشک مرا بیشتر مکن
زخم مرا به غیر پدر التیام نیست

این روزها نفس زدنت هم به سختی است
خنده دگر به روی لبت ای امام نیست

ارکانِ من تویی و علی، لیک بعد تو
غیر از علی به زندگیِ من قوام نیست

تنها شدی و خونِ جگر بود حاصلت
گفتم که، بینِ این همه یک بامرام نیست

گفتی مباد تشنه بخوابد حسین من
حالا غمی شبیهِ غم کربلام نیست

********************

مـحمدحسن بیات لو

ابر چشمان  خیس  بارانم
میچکد قطره قطره برجانم
چقدر هول کرده ام امشب
چقدر و مضطر و پریشانم
شاید امشب شب جدایی نیست
من چه می گویم و چه می دانم؟
باد تندی وزید و فهمیدم
در مسیر خطیر طوفانم
می رود از زمین سوی بالا
آن که کرده مرا مسلمانم
دستم از دامنش اگر کوتاست
ولی از قاریان قرآنم
من به درکش نمیرسم هرگز
ولی از نوکران سلمانم

ای رسول خدا، امین خدا
رحمت الله مسلمین خدا

شب رحمت شب پیمبر ماست
شب باران دیده ی تر ماست
بعد او نیست یک فرستاده
این پیمبر، سفیر آخر ماست
جای پایش به روی سرها بود
خاک عالم به روی این سر ماست
گر مدینه نرفته ایم امشب
همه تقصیر بال ما،پر ماست
جای او خالی است در اینجا
یاد او پر میان باور ماست
چقدر سنگ خورده بر سر او
او عزیز ز جان عزیزتر ماست
بانی روضه ی عزای نبی
دخترش هست آنکه مادر ماست

میرود سوی حق به سوی اله
السلام علی رسول الله

سینه ات مثل وادی سیناست
دل پر مهر تو چنان دریاست
سر گذشت تو جاودانه ترین
خاطرات تو اصل مطلب ماست
قلمم کند میرود از چیست ؟
آخر جمله های این انشاست؟
باغبان تمام اهل البیت
بعد تو فصل خشکی گلهاست
اولین کس که می شود ملحق
به حضور تو – دخترت زهراست
بعد  تو جانشین تو حیدر
می نشیند به خانه و تنهاست
چشم تو خوب شد نمی بیند
خانه ی دختری تو غوغاست

کن نگاهی سه نور عینت را
حسن و زینب و حسینت را

******************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی