کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت امام جواد علیه السلام ۴

×××××××××××××××××××

هر که سر خدمت نگار ندارد

هر چه که هم باشد اعتبار ندارد

بحث سر دیدن کریمی یار است

ور نه گدا بودن افتخار ندارد

وقت کرم دست تو به دست گدا خورد

بهتر از این لطف روزگار ندارد

شانه بزن بیشتر به زلف کمندت

این دل ما ترس تار و مار ندارد

صبح قیامت اگر تو دلبر مایی

هیچ کسی با بهشت کار ندارد

تا که خدا هست و تاکه شاه و گدا هست

شاه اگر یار ماست روزی ما هست

×××

لطف تو باشد اگر، حساب کدام است؟!

مهر تو باشد اگر، عذاب کدام است؟!

علت خلقت تویی در عشق و گر نه

جبر کدام است و انتخاب کدام است؟!

چله ای باید گرفت تا که بفهمیم

سرکه کدام است یا شراب کدام است؟!

این پدر پیر تو چگونه بخوابد

پهلوی گهواره ی تو، خواب کدام است؟!

روی تو و روی او... چگونه بفهمیم

در وسط این دو، آفتاب کدام است؟!

هیچ کسی مثل تو وجود ندارد

مثل تو و سفره ی تو جود ندارد

×××

باز بینداز سمت ما نظرت را

نوکر دربار کن غلام درت را

جای تو عرش است و خاک قابل تو نیست

این طرفی کرده ای چرا گذرت را؟!

بعد چهل سال گریه کردن و هجران

این همه خوشحال کرده ای پدرت را!

بعد چهل سال، عاقبت شده وقتش

تا بگذارد به روی سینه سرت را

وای اگر وا شود ز چهره نقابت

پر کنی از کشته کشته دور و برت را

شهر پر است از حسود، حرز بینداز

یا که عوض کن مسیر رهگذرت را

در همه مولودهای قوم پیمبر

هیچ کسی نیست از تو با برکت تر

×××

لطف تو را از ازل زیاد نوشتند

آینه ات را خدا نژاد نوشتند

خاک سر راه تو بهانه ی خلق است

خاک مرا از همین بلاد نوشتند

ایل و تبار مرا مرید نوشتند

ایل و تبار تو را مُراد نوشتند

هر چه خدا جود داشت داد به دستت

نام تو را این چنین، جواد نوشتند

یا کرم و یا جواد عبد تو هستم

حضرت باب الجواد عبد تو هستم

×××

هفت زمین در خور کبوتر تو نیست

غیر بلندای عرش بستر تو نیست

خواست پدر بوسه اش برای تو باشد

خوب شد این که کسی برادر تو نیست

گر چه علی اکبرِ امامِ رضایی

زخم ولی بر ضریح پیکر تو نیست

این شب جمعه بده جواب همه را

آب مگر مهریه ی مادر تو نیست

از چه علی اصغر از فرات ننوشید

از چه از آن مایه ی حیات ننوشید

علی اکبر لطیفیان

×××××××××××××××××××××

غلامرضا سازگار

ای وجودت حیات‌بخش وجود

سائل درگهت کرامت و جود

مظهر کامل امام رضا

آفتاب دل امام رضا

قبلۀ حاجت همه، حرمت

دشمن و دوست سائل کرمت

ماه، آیینه‌دار طلعت تو

رخ شمس‌الشموس صورت تو

آیۀ هشت سورۀ نوری

به جوادالائمه مشهوری

خلف پاک مرتضایی تو

کوثر حضرت رضایی تو

ملک و جن و انس مهمانت

دو جهانی نشسته بر خوانت

کاظمینت درون سینۀ ما است

نجف و مکّه و مدینۀ ما است

تو جوادی و ما گدای توئیم

هر چه هستیم خاک پای توئیم

لطف تو، عجز ما، بود معلوم

هر دو هستیم لازم و ملزوم

کرم و جود تا ادا گردد

هر جوادی پی گدا گردد

من اگر در گدائیم کاهل

تو به جود و کرامتی کامل

تو محــمد ، علی است ابن و ابت

کنیه ابن الرضا ، تقی لقبت

تو گلی و وجود گلخانه

ای به ریحانه روح و ریحانه

رنگ رخسار مرتضی داری

نقش گلبوسۀ رضا داری

پدرت گفت نازنین پسرم

ای فدای تو مادر و پدرم

پدران تو برترین پدران

پسران تو بهترین پسران

یم جود و فتوّت اید همه

اهلبیت نبوّت اید همه

دلتان بحر بی کرانۀ علم

کیست غیر از شما خزانۀ علم؟

معدن خیر و مظهر خیرید

اول خیر و آخر خیرید

ابر باریده با ولای شما

خلق خلقت بود برای شما

همگی باب‌های ایمانید

امنای خدای رحمانید

تا صف حشر اصل هر کرمید

رکن ارکان و قادَةُ الاُمَم اید

علم‌ها قطره و تو دریایی

عالمی بنده و تو مولایی

دو جهان ذرّه و تو خورشیدی

که به قلب همه درخشیدی

پیش علم تو علم عالم چیست؟

در حضور تو پور اکثم کیست؟

تو به بزم سخن تکلم کن

تو به روی رضا تبسم کن

نفس حلم زنده از سخنت

بوسة علم بر لب و دهنت

یک کلام تو صد سپهر کمال

یک سؤال تو سی هزار سؤال

تو دهی، ای کرم گدای درت

حِرز مادر، به قاتل پدرت

ای خجل گشته دشمن از کرمت

ای مسیحا نیازمند دمت

تو که در هر دلی حرم داری

تو که با دشمنت کرم داری

تو که بر خشم خصم می‌خندی

به روی دوست در نمی‌بندی

اَنت بابُ المراد ادرکنی

یا امام جواد ادرکنی

سیّدی "میثم" ام قبولم کن

خاک ذریّۀ رسولم کن

 ×××××××××××××××××××

مصطفی هاشمی نسب

حرف جود است و باز مرغ دلم ، سمت بام جواد پر دارد

خسته از راه های نافرجام ، به سوی خانه اش گذر دارد

می رود همره نسیم سحر ، تا دمی در برش بیاساید

مثل طفلی یتیم و خسته و زار ، که به دل حسرت پدر دارد

می رود سوی آن که نا گفته ، از دل عاشقان خبر دارد

بس که مشتاق روی سائل هاست ، بیتش آغوش جای در دارد

سفره ی او همیشه پر نعمت ، می ترواد ز خوان او حکمت

هر کسی هم به قدر معرفتش ، از فیوضات او ثمر دارد

گرچه نالایقیم و بی مقدار ، و گناهانمان شده بسیار

با کریمان امور مشکل نیست ، باز هم او به ما نظر دارد

اصلاً از رحمت نگاه جواد ، زندگی های ما شده آباد

عاشق چشم نافذش شده ام ، وَ تَوَکَّلتُ... هرچه بادا باد

شب شبِ عاشقان و بی دل هاست ، آخر امشب نگار می آید

مژده مژده به جمع بی تابان ، بی قراران ؛ قرار می آید

تا قدم در زمین نهاد این طفل ، همرهش خیر بی کران آمد

رحمت لایزال حضرت حق ، از یمین و یسار می آید

این مبارک پسر که آمده است ، کوثر خاندان فاطمه است

کوثری که عجیب مادری است ، همره او بهار می آید

آمد و با قدوم پر خیرش ، شیعیان عاقبت بخیر شدند

سربلندیِ پیروان علی ، مایه ی افتخار می آید

پدرش عالمِ تبار رسول ، برده ارث از پدر پسر که چنین

تا که لب می زند به یک مجلس ، پاسخ سی هزار می آید

امشب او روی دست های پدر ، به زمین و زمانه نور دهد

پدرش هم به یُمن مقدم او ، به زمین و زمانه سور دهد

امشب از لطف حضرت سلطان ، ذکر ابن الرضاست بر لب ما

اثر باده ی محبت اوست ، این همه عاشقی و این تب ما

ماهتاب است و زاده ی خورشید ، آسمان مثل او ستاره ندید

دم به دم ان یکاد باید گفت ، بس که نورانی است این شب ما

دوست با دوستان او هستیم ، دشمن دشمنان او هستیم

پیروی کردن از طریقت او ، اصل دین و اساس مذهب ما

دشمنان را بگو که امت ما ، زیر بار ستم نخواهد رفت

جان سپردن به پای این پرچم ، اولین درس سرخ مکتب ما

گرچه محبوس بند دنیاییم ، آرزوی رها شدن داریم

کاش از راهِ لطفِ باد صبا ، برساند به یار مطلب ما

آه ای دست گیر آل الله ، دست ما و عنایتت امشب

چشم بارانی ام به سوی شماست ، کم ما و کرامتت امشب

ای جواد سلاله ی زهرا ، تو کریمی و ما گدا آقا

کاسه هامان ز معرفت خالیست ، بده به خاطر خدا آقا

این که ما سائل شما هستیم ، همه از لطف بی نهایت توست

نور محضید و ما سیاهی محض ، ما کجا و شما کجا آقا ؟

من و خاندان من همه مجنون ، تو و خاندان تو همه لیلا

چقَدَر خوش بحالمان شده است ، که تویی مقتدای ما آقا

قلب من از گناه آکنده ، شده ام بر درت پناهنده

ای مسیحا تباه خواهم شد ، ندهی گر مرا شفا آقا

شب میلاد نامه ای دارم ، که به دست نگار بسپارم

نامه ام آرزوی کرب و بلاست ، مهر کن نامه ی مرا آقا

از شما شور و شین می خواهم ، و  بُکا لِلِحسین می خواهم

بعد پابوس کربلا و نجف ، سفر کاظمین می خواهم

 ×××××××××××××××××××

سید هاشم وفایی

باز گل وا شده و دهر گلستان شده است

گلبن عشق شکوفا و گل افشان شده است

با نسیم سحری عطر بهار آمده است

چمن حسن پر از لاله و ریحان شده است

باز کن پنجره را صبح وفا سر زده است

نهمین مهر جهانتاب نمایان شده است

مهبط وحی خدا، شهر پر از نور رسول

از تجلای همین مهر چراغان شده است

آفرینش شده از شوق تماشاکده اش

چشم هستی به رخش واله و حیران شده است

آری این آینۀ نور جواد است کز او

آسمان مثل زمین آینه بندان شده است

یک نظر کرد به او شمس ضحی ناگه دید

جلوۀ او به هزار آینه تابان شده است

همره زمزمۀ خواب و زلال اشکش

شادی شمس ضحی باز دو چندان شده است

بضعۀ پاره تن اشرف انسان ها اوست

هرکه در مکتب او آمده انسان شده است

پور موسی است که انوار  خداوندی او

باعث حیرت صد موسی عمران شده است

نه همین کور شفا یافته از حضرت او

دردها با نگه اوست که درمان شده است

سائلان حرم عشق کریم آمده است

آن که از جود و کرم شهرۀ دوران شده است

آسمان دید که با جوشش دریای کرم

ساحل جود پراز لؤلؤ و مرجان شده است

پور اکثم به خداوند که حیرت زده از

پاسخ مسأله هایی است که عنوان شده است

جز خدا کیست که آگه بُود از منزلتش

قدر او در دل هرکس که فروزان شده است

چون کند شکر«وفائی» که ز فیض نگهش

آبرومند دراین عالم امکان شده است

×××××××××××××××××××

حسن لطفی

باز شد یک سحر آن پنجره ی شرقی عشق

نفسی باز بخوان حنجره ی شرقی عشق

آه ای دل چه کنم در شب بارانی خویش

به کجا خیره شوم با تب طوفانی خویش

آسمان جلوه گر حُسن تماشایی کیست؟

این همه همهمه از کار مسیحایی کیست؟

کیست امشب که به مهمانی نور آمده است

کیست امشب که بر این طاق بلور آمده است

آسمان خاک بهاری شده از آمدنش

تا زمین آیینه کاری شده از آمدنش

باغ ها غرق گُل اند و همه گُل ها مستند

موج ها پر زمی و در دل دریا مستند

تاکها غرق شرابند و سبوها لبریز

قلبها مست ترینند و گلوها لبریز

همه آفاق ز گیسوی شقایق سرشار

آفرینش همه از بوی شقایق سرشار

کوچه کوچه همه جا باغ بهشت است ببین

خانه خانه همه گل خشت به خشت است ببین

کیست این آمده ای دل دل دلخسته ی من

کیست این گمشده ی هر گره ی بسته ی من

مشکلم وا کن و از باده ی او نوشم کن

بوی یار آمده ای دلشده مدهوشم کن

گفت با زمزمه ی شعر خراسانی خویش

گفت با نغمه ی حیرانی و طوفانی خویش

ای گره خورده ترین،فصل مراد آمده است

در و دیوار گواه است،جواد آمده است

آمده روح دل انگیز بهاران کرم

آمد از راه خداوند سخا،جان کرم

آمده ناب ترین عید در این عید ترین

آمده ماه ترین،آمده خورشید ترین

آمد و رونق خورشید شکست از قدمش

قفل هر سینه ی نومید شکست از قدمش

شب یوسف شده در خانه ی یعقوب ترین

شب محبوب ترین هدیه ی ایوب ترین

شب گلخنده ی زهراست،خدا می خندد

شب لبخند جواد است خدا می خندد

همه تا صبح پی عقده گشا می گردند

همه پروانه صفت گردِ رضا می گردند

×××××××××××××××××××××

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی