کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت امام جواد علیه السلام ۲

×××××××××××××××××××

وقتی بساط عشق بازی چیده می شد
سجاده سبزی کنارش دیده می شد

یک پیرِ عاشق با دعای مستجابش
در امتحانِ عاشقی سنجیده می شد

صبرش اگر چه شهره هفت آسمان بود
گه گاهی از زخم زبان رنجیده می شد

گویا دوباره کوثری در بین راه است
کم کم سحر، شام دل غمدیده می شد

از نور زهراییِ این فرزند خورشید
طومار غربت در جهان برچیده می شد

دانید این اسطوره دلدادگی کیست؟
در آسمان ها این چنین نامیده می شد

او کیست؟ آقازاده شمس الشموس است
آرامش جان و دلِ سلطان طوس است

×××

او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد
همچون رسول الله پیغمبر ترین شد

از آسمان ها آمد و جاری تر از اشک
مانند زهرا مادرش کوثرترین شد

سر تا به پایش بود توحید مجسم
بر باده رب الکرم ساغر ترین شد

او چندسالی گر چه مهمان بود ما را
اما تجلی کرد و نام آور ترین شد

بر تار گیسویش گره خورده دل ما
این شاه زاده، تک پسر، دلبرترین شد

شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره
ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد

در چند جایی که عیان شد غیرت او
با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد

فرمود بابایش از او بهتر نباشد
مولودی از او با برکت تر نباشد

×××

او آمد و ابن الرضایی کرد ما را
از برکت نامش خدایی کرد ما را

مشتی ز خاکیم و قدم بر ما نهاد و
تا عرش برد و کبریایی کرد ما را

دست کریمِ این امامِ ذره پرور
یک عمر مشغول گدایی کرد ما را

صوت دل آرای مناجاتش سحر ها
سر مست جانان و هوایی کرد ما را

بوسیدن خال رطب دارش در این ماه
مهمان بزم با صفایی کرد ما را

یک قطره اشک از کنار سفره او
در نیمه شب مردی بکایی کرد ما را

از گوشه صحن و سرای کاظمینش
مست حسین و کربلایی کرد ما را

نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم
عبد امیر کاظمین، عبدالجوادم

×××

لبخند او آرامش جان رضا شد
یوسف شد و مهمان کنعان رضا شد

سجاده بابا شده گهواره او
لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد

آمد که باقی مانده توحید باشد
با نام او شیعه مسلمان رضا شد

هر کس که از باب الجواد آمد زیارت
با دست پُر، مشمول احسان رضا شد

×××

امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم
اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم

می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک
چله نشینی پای خَم کرده شرابم

امشب دخیل گوشه گهواره هستم
دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم

عشاق را گویم ازین پس تا قیامت
با نام اصلی ام کنید اینسان خطابم

عالم همه دانند در کوی محبت
من ریزه خوار سفره ختم المآبم

×××قاسم نعمتی×××

 ×××××××××××××××××××

در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست
در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست

ما خُمِّ شراب از جگر غوره گرفتیم
در میکده ی ما هنری بهتر از این نیست

سجاده بیارید که تا صبح نخوابیم
در بین سحرها ، سحری بهتر از این نیست

ما درد نگفتیم ولی باز دوا کرد
در شهر، طبیب دگری بهتر از این نیست

حق داشت بنازد پدر پیر مدینه
در هیچ کجایی پسری بهتر از این نیست

گفتند جواد است سر راه نشستیم
در جمع گدایان خبری بهتر از این نیست

پر کرد به اجبار خودش کیسه ی ما را
در کوچه ی ما رهگذری بهتر از این نیست

گفتند سلامی بده و زائر او باش
دیدیم در عالم سفری بهتر از این نیست

پس زائر یاریم توکلت علی الله
ما عبد نگاریم توکلت علی الله

×××

ابروی تو و تیغ بلا فرق ندارند
در طرز شهادت شهدا فرق ندارند

کافی است که پای تو به یک سنگ بگیرد
این گونه که شد سنگ و طلا فرق ندارند

ایام طفولیت تو عین بزرگی است
در معجزه، ایام خدا فرق ندارند

از رحمت تو دور نبودند،سیاهان
وقت کرم تو، فقرا فرق ندارند

پایین سرسفره تو نیز چو بالاست
در خانه ی تو شاه و گدا فرق ندارند

ما کار نداریم رضا یا که جوادی
در مذهب ما آینه ها فرق ندارند

تو آمده ای تا که سرآمد شده باشی
یکبار دگر نیز محــمد شده باشی

×××

بیمار شدن از من و عیسی شدن از تو
لب تشنه شدن از من و دریا شدن از تو

در راه عصای تو بیان کرد: امامی!
اعجاز عصا از تو و موسی شدن از تو

در مهد به اثبات خودت سعی نمودی
در کودکی ات این همه والا شدن از تو

چهل سال پدر – چشم به راه پسرش بود
حالا یکی یک دانه ی بابا شدن از تو

چشمان موفق به امید تو نشسته است
پس دست شفا از تو و بینا شدن از تو

تا زائر سرو قد و بالای تو باشد
جانم پسرم از پدر و پاشدن از تو

بگذار قدم های تو را خوب ببیند
در قامت تو جلوه ی محبوب ببیند

×××

هستند کریمان دو عالم سرخوانت
یکبار نخورده است گره کیسه ی نانت

اصلا حرم شاه خراسان حرم توست
هرصحن که گشتیم در آن بود نشانت

انگار که گهواره تو عرش زمین بود
وقتی پدر پیر تو می داد تکانت

تکبیر تو از داخل گهواره رسیده است
هستم اگر امروز مسلمان اذانت

یکبار پدر گفتن تو گر نمی ارزید
صدبار نمی رفت به قربان زبانت!

از چشم پدر دور مشو – گرگ زیاد است
براین پدرت حق بده باشد نگرانت

در راه مبادا قدمت خار ببیند
آن صورت چون برگ تو آزار ببیند

×××

یک روز می آید که می افتد بدن تو
لب تشنه بمانی و بخشکد چمن تو

یک روز می آید که می افتی و کنیزان
در خانه برقصند کنار بدن تو

ای یوسف زهرا – دل یعقوب فدای …
آن لحظه ی خاکی شدن پیرهن تو

هرچند کلام تو در آواز شود گم
اما نزند هیچ کسی بر دهن تو
علی اکبر لطیفیان

 ×××××××××××××××××××

بیا به شهر مدینه نگاه را حس کن
به دل سفر کن و نزدیک راه را حس کن

بیا به روی مسیح آفرین حق بنگر
شمیم یوسف بیرون ز چاه را حس کن

بیا به صفحه اعمال عاشقان امشب
شروع بخشش و ردّ گناه را حس کن

بیا به برکه چشم رضا زشوق امشب
جمال منعکس و روی ماه را حس کن

شکوفه ای علوی بردرخت طوبی بین
بیا حضور ولی عهد شاه را حس کن

مدینه مکّه شد وجلو ه گاه زهرا شد
بخوان ترانه که سلطان عشق بابا شد

×××

رسید آنکه به قرآن عشق کاتب شد
شبیه جدّ خودش مظهر العجائب شد

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
همانکه ماه رخش قبله کواکب شد

چقدر آمدنش بر رضا مبارک بود
که شکر و سجده برای امام واجب شد

به کوری همه بخل طینتان جهان
تمام جود خدا را رسید و صاحب شد

رسید آنکه جواد الائمه شد نامش
همانکه جود و کرم هست تشنه جامش

×××

جمال بی مثلش جلوه گاه خورشیدی
زبان پر گهرش آیه های تو حیدی

دلیل بندگی حق ولایت تامش
خدا ستیز بود هرکه کرده تردیدی

به جای پای خدا پا نهد هرآنکس که
کند همیشه از این شاهزاده تقلیدی

بگو بگو به خدا عشق او فزونتر ده
برای ما بپسند آنچه خود پسندیدی

تمام جلوه الله در رخش پیداست
رواست گرکه  ورا حجت خدادیدی

چه کفر باشد وایمان دلم بود آزاد
منم گدای ازل زاده امام جواد

×××

بهشت عاشق عطر و شمیم گیسویش
کلیم عابد محراب طور ابرویش

ترانه ساز غزل ها صدای زیبایش
قیامت ابدی می کند بپا هویش

ستاره عاشق برق نگاه پر فیضش
بهار ، فصل خزان بهار مینویش

یگانه ی پدر است و پدر بود عاشق
به چشم های زلال نگاه جادویش

قنوت دست گدایش روا کند حاجت
محّل رفع نیاز پیمبران کویش

زچشمه برکاتش می ولا عشق است
ز او شنیدن عرض دل گدا عشق است

×××

خمار دیده جام شرابناک توأم
منم که آدم دار و درخت و تاک توأم

همیشه ایمن حرز دعای تو هستم
به جستجوی نهم در پی پلاک توأم

منم که حرفه اجدادی ام گدایی توست
به رسم عشق و جنون عبد سینه چاک توأم

منم دخیل بخیلی که با تو می مانم
همیشه زنده ام از عشق چون هلاک توأم

زیادی گلتان هستم وخوشم آقا
که هم سرشت شمایم غبار خاک توأم

توئی ادامه نسل بلند وپر ثمرت
دلیل خنده رخشنده لب پدرت

×××

چه خوب آمدی ای امتداد پیغمبر
رسید ارث ولایت به دست تو آخر

ولید برتر و خوش یمن نسل ثار الله
صدای قلب امامت ، سلاله کوثر

برای اهل دو عالم تو حجت اللهی
برای شاه غریبان توئی علی اکبر

بیا به جمع شلوغی به امربابایت
که از تو بهره بگیرند مسلم وکافر

عصای پیری بابائی و عصای زمین
بشر توئی و کرامات توست فوق بشر

تمام جلوه چشم انتظاری پدری
نه ، بلکه بهر پدر جان و پاره جگری

×××

سلام حق به شما ای طلوع زیبائی
قشنگی همه ی خواب های رویائی

تو نور اوّل وآخر تو دائما هستی
تو آفتاب ازل ماهتاب شبهائی

به سن ّ وسال تو کاری ندارم ای آقا
به سن ّ کودکی ات هم امام و آقائی

بیا و خانه تکان دل سیاهم باش
کنون که جا به دلم کرده ای عجب جائی

اگر چه پای تو برسنگ خورد و افتادی
ولی تو تا به قیامت همیشه بر پائی

به روی خاک زمین خوردی و شدی مضطر
ز سینه ناله زدی وای مادرم مادر
مجتبی صمدی شهاب

××××××××××××××××××××××

هر که دل بُرد،دلبر ما نیست
هر که نازی فروخت،لیلا نیست

هر که هویی کِشَد مسیحا نیست
هر کسی با تو نیست با ما نیست

دلبر محض، غیر مولا نیست

×

عاشقان دف به کف ز حیرانی

صف کشیدند بر غزل خوانی

تا فِتد بر که فال قربانی
رحمت حق به قوم نصرانی

نزد آن شیعه کز تو شیدا نیست

×

ای پدر خوانده ی پیاله و خُم
هو تویی ای عزیز یازدهم

ای امیر عمارت مردم
تو به “نحنُ “بناز و من “انتم

که کتابت به شرح آتانی است

×

اربعینی به شیشه مِی بوده
کس نداند که تاک کِی بوده

مِهر یا این که تیر و دِی بوده
چون عروس علی ز ری بوده

نیمی از این شراب ایرانی است

×

شه به بزم جلوس می آید
منکر او عبوس می آید

جان سلطان طوس می آید
یا انیس النفوس می آید

جان دهیدش ، گهِ تماشا نیست

×

جلوات تو مشرق سحر است
خلوات تو فیض خونجگر است

سکنات تو مو به مو پدر است
حرکات تو حیدری دگر است

لمعات تو کم ز زهرا نیست

×

ای غروب بهانه را مرات
گریه کم کن بخور ز آب فرات

یافتی چون ز تشنگی تو نجات
به علی اصغر و لبش صلوات

بهتر از این به آب معنا نیست

×

جگرش را به روی دست گرفت
پسرش را چنان که هست گرفت

گردن نازکش شکست گرفت
بوسه ی تیر تا نشست گرفت

معنی، این غیر داغ مولا نیست
محــمد سهرابی

 ×××××××××××××××××××

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی