کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار شهادت امام صادق علیه السلام -19

***********************

 محـمد علی کردی

 بین آتش دیده ات بارانی است


خانه ات در معرض ویرانی است

باز هم کوچه، تهاجم، ریسمان ...


قصه این واژه ها طولانی است

جنس مظلومیتت مثل علیست


ساکتی اما دلت طوفانی است

دردهایت مثل مادر آشکار


اشکهایت چون پدر پنهانی است

بگذریم، امشب به بزمی دعوتی


کاخ، امشب گوییا مهمانی است


نزد تو هر چند که این حرف ها


باعث یک اظطراب آنی است


گر چه اینها خود گریز محرزِ


روضه هایی که خودت میدانی است


حرفم ای مولا! ولی اینها نبود


حرف من یک سطر مقتل خوانی است


 خواستم تنها بگویم، غم مخور


بی عبایی بهتر از عریانی است


 ***********************


به گریههای یتیمانهی گدایانت


اراده کن برسد، دست ما به دامانت


 


بریدهایم ز شهر و به خاکراه زدهایم


به این امید که باشیم در بیابانت


 


گناهکاری ما خشکسالی آورده


نمیرسد به نفسهای شهر بارانت


 


«بُطونُهم مُلِئت بِالحَرام» هم شدهایم


که نیستیم زمان عمل مسلمانت


 


چقدر گریهی یعقوب شب به شب برسد


ولی تو راه نیفتی به سوی کنعانت


 


ز ره نیامدی و جمعه جمعه پیر شدند


تمام پیر غلامان ز داغ هجرانت


 


بیا بهار به پا کن بهار یعنی تو


بیا که گل بدهد دانه دانه گلدانت


 


عزای حضرت صادق رسیده آقاجان


فدای شال عزا و دو چشم گریانت


 


برات کرب و بلا را بیا محبّت کن


به حقّ خشکی لبهای جدّ عطشانت


**********************


آتش گرفت کاشانه ات مانند زهرا س


می سوخت درب خانه ات مانند زهرا س


آسیب دیده شانه ات مانند زهرا س


شد روضه جانانه ات مانند زهرا س


 


سر لوحه ی نجوای شبهایت علی بود


غم دیدی اما مشق غمهایت علی بود


 


گرچه تورا دنبال مرکب میکشیدند


آوای محزون لبانت را شنیدند


دنبال تو اهل و عیالت می دویدند


پای تو را در بزم‌ مستی شان کشیدند


 


آمد پیمبر بر هواخواهیت آنجا


شمشیر او می کرد همراهیت آنجا


 


گر اهل بیتت بر فراقت دل سپردند….


اما مرتب پشت هم سیلی نخوردند


یا زیر دست و پای مرکبها نمردند


همشیره ات را در اسارت که نبردند


 


وای از شراب و وای از بزم‌ حرامی


وای از نگاه هیز نامردان شامی


 


شکر خدا از پشت سر نیزه نخوردی


ناگاه و گاهی بی خبر نیزه نخوردی


اطراف پهلو یا کمر نیزه نخوردی


یکباره از چندین نفر نیزه نخوردی


 


غارتگری آیا تنت را جستجو کرد.؟!


با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد؟!


محـمد کیخسروی


***********************


 اندوه و غم به چشم ترت سخت می گرفت
یک عمر غصه بر جگرت سخت می گرفت
از روضه های خانه ی مادر دل شما
در کوچه موقع گذرت سخت می گرفت


از روی در به خانه ی امن تو ریختند
دشمن شبانه آنقدرت سخت می گرفت
بین نماز از سر سجاده ات کشید
از چه به ناله ی سحرت سخت می گرفت
حتی امان نداد که نعلین پا کنید
آن بی حیا که دور و برت سخت می گرفت
گاهی چنان لباس تو با جبر می کشید
گاهی چنان به موی سرت سخت می گرفت
پای برهنه در پی مرکب به کوچه ها
با ریسمان به بال و پرت سخت می گرفت
هر چه به کوچه بیشتر افتادی از نفس
ای مو سپید بیشترت سخت می گرفت
بر تخت بود و اذن نشستن نداد آه
بر پای خسته و کمرت سخت می گرفت
لبریز خشم بر سرتان داد می کشید
تیغ برهنه اش به سرت سخت می گرفت
این روزها که پیرتر و پیرتر شدید
با زهر کینه بر جگرت سخت می گرفت
بعد از گذشت اینهمه سال از غریبی ات
خاک بقیعِ غم، به برت سخت می گرفت
آقا سؤال؟ رفتی و در ماتمت کسی
با تازیانه بر پسرت سخت می گرفت


علیرضا شریف


 ***********************


خلق و خویت پیمبری بوده
قلمت کار حیدری کرده
از مقام فُضَیل* فهمیدم
منبرت شیعه‌پروری کرده


 


مرجع و مقتدای دنیایی
ای امام تمام دوران‌ها
ریزه‌خوار کلام پر فیضت
سِیلی از جابربن‌حیان‌ها*


ای که با هر روایت نابت
مثل خورشید میدرخشیدی
با کلامی فصیح بر شیعه
آبرویی عظیم بخشیدی


علما در مناظره با تو
همه انگشت بر دهان ماندند
فقهای مذاهب دیگر
در کلاس تو درس میخواندند*


با اشاره تمام مردم را
در همان لحظه بنده میکردی
مات و مبهوت کار تو بودند
تا که یک مرده زنده میکردی*


همچو دریای رحمتی بودی
که دل از هر کویر میبردی
ظاهراً مثل مرتضی هرشب
نان برای فقیر میبردی*


روضه‌خوان حسین بودی، ای
بانی روضه‌های عاشورا
هرکجا فرصتی محیا شد
گریه کردی برای عاشورا


هرکجا فرصتی محیا شد
مثل ابری به ناله افتادی
یاد گهواره‌ی علی اصغر
یاد طفل سه‌ساله افتادی


هرزمان شیرخواره‌ می‌دیدی
یاد طفل رباب میکردی
ناگهان بین روضه اقاجان
یاد بزم شراب میکردی


آخرش هم شبیه عاشورا
روضه‌های تو هم رقم خوردند
حرمتت را شکسته‌اند آقا
بدنت را کشان‌کشان بردند


عده‌ای، نیمه‌شب، غریبانه
جلوی بچه‌ها تو را بردند
بی عبا و بدون عمامه
پا برهنه کجا تو را بردند؟


هرکجا بردنت ولی اقا
معجری از سری کشیده نشد
جای شکرش هنوز باقی هست
سری از پیکری بریده نشد


من بمیرم برای مظلومی
که سر از پیکرش جدا کردند
بی‌حیا ها سر امامم را
جلوی مادرش جدا کردند


من بمیرم برای آن جسمی
که زیر دست‌وپا رفو کردند
پیش چشمان خواهرش زینب
نیزه را در گلو فرو کردند


محـمد زوار


***********************


گفتم خلیل زاده ام اتش عقب کشید
دستى به روى شانه من با ادب کشید
لعنت بر انکه اتش از او با حیاتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشید
با انکه در مقابل خانه مرا زدند
همسایه اى ندید و کتک ها به شب کشید
اینجا میان روز زمین خورد مادرم
رویش عباى خویش امیر عرب کشید
شهر مدینه شهر زمین خوردها شده
سجاده را ز پاى من ان بى نسب کشید
در کربلا زمانه غارت غلام شمر
در خیمه ها رداى تنى غرق تب کشید
شبهاى جمعه مادر ما داد میزند
گیسو گرفت قاتل و سر را عقب کشید
بازار کوفه گریه کنان عمه جان ما
از دست بچه ها همه نان و رطب کشید
صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا
ان لحظه اى که کار به بزم طرب کشید
میخواست داد عمه ما را در اورد
اتش به قلب سوخته ان بى ادب کشید
اول شراب خورد و به سر یک نگاه کرد
با خنده چوب دستى خود روى لب کشید
یک سرخ مو بلند شد از ما کنیز خواست
ترسید دخترى و خودش را عقب کشید


 قاسم نعمتی


***********************


تش به جان دلبر جانانه می زنند
با شعله ای که بر در این خانه می زنند


پیر و جوان که فرق ندارد برایشان
در میزنند و بعد چه جانانه می زنند


اینجا به هر روش که شده میزنند خلق
ضربه جدا و طعنه جداگانه می زنند


آتش نکرد افاقه و شمع غریب را
در پیش چشم مضطر پروانه می زنند


باشد بزن ولی نه سر کوچه بین خلق
یک سرشناس را که به هرجا نمی زنند


اینجا مدینه است طبیعی است هر کسی
تا زد برای حق علی چانه می زنند


افتاد یاد داغ عمویش که عده ای
دارند غنچه را دم گلخانه می زنند


جایی که بار شیشه پناهنده شد به سنگ
از دست مردمی که وقیحانه می زنند


مسمار هم حساب علی را نکرد پاک
اینجا فقط به نیت بیعانه می زنند….


علی اکبر نازک کار


 ***********************


آتش گرفته بارِ دگر آشیانه ات
چون شعله ها گرفته ام امشب بهانه ات


هر گوشه ای که می نگرم خاطراتِ توست
اینجا پُر است گوشه به گوشه نشانه ات


دیوار و دود و آتش و لبخندهای شوم
حالا شده ست خانه ی من روضه خانه ات


امشب که کودکان زِ پِی ام گریه می کنند
اُفتاده ام به یادِ تو و نازدانه ات


یک سو تویی و عمه ام و گریه های او
یک سو کسی که باز زند تازیانه ات


آخر جدا شد از کفِ تو دامنِ علی
ای وایِ من شکسته مگر دست و شانه ات


حسن لطفی


***********************


شیخ الائمه صادقی و رکن دین تویی
بر خاتم شریعت احمد نگین تویی
ای وارث محـمد باقر امام حق
اَولی به اَنفُس ِ بر مومنین تویی
مسند نشین کرسی علمی پس از پدر
آگه به علم آخر و هم اولین تویی
علم هوا و فضا , علم بَرُّ و بحر را
دانا به حق به سِرِّ یسار و یمین تویی
گردید فقه شیعه زسعی تو ماندگار
در راه دین , مُبیِّن شرعِ مُبین تویی
از جام علم شما شد مُفضَّلَت استاد
عالِم به اِذن حق ,به زمان و زمین تویی
بر دشمنان تهاجم نرمت اثر گذاشت
وقتی که با شعار و شور حسینی عجین تویی
غم نیست حاصل ما روز واپسین جانا
تا رهنمای ما به بهشت برین تویی
با این همه جلالت و فرزانگی چرا
بی شمع و قبر در دل آن سرزمین تویی
ای خازن علوم الهی چه کرده ای
مدفون به خاک بقیع این چنین تویی
محزون فاطمه ,دلخون حیدری آقا
پیوسته در عزای حضرت مادر حزین تویی
پهلوی تو چو مادر و دستت چو حیدر است
با یاد جد غریبت غمین تویی


مهدی روحانی کاشمری


***********************


آتش که زبانه از دری می گیرد


یا شعله ی آن به شهپری می گیرد


با دیدن صحنه ی نفوذ آتش 


دل را غم و رنچ دختری می گیرد


آن دخترکی که با دوچشمش دیدست


آتش که به تار معجری میگیرد


دیدست لگد زدن به میخ و مسمار


این گونه امان ز مادری می گیرد


ای کاش تمام غم همین بود اما


جایی نفس برادری می گیرد


روزی برسد که انتهای گودال


از حنجری بوسه خواهری می گیرد


علی علی بیگی


***********************


خوش به حال کسی که تا حالا
پای او به مدینه وا نشده


یا اگر رفته خوب می فهمد
دردهای دلش دوا نشده


حرفهای نگفتنی بسیار
شهر پیغمبر خدا دارد


روضه در روضه هر وجب خاکش
کوچه در کوچه کربلا دارد


فاجعه در کمین یک مادر
خاک کوچه پر از تلاطم شد


حرمت چادری که در کوچه
خاکی از رد پای مردم شد


مادری که تمام مادرها
از ازل تا ابد به قربانش


به فدای دل پر از دردش
غم و اندوه بیت الاحزانش


در شب غربت امامی که
آبروی همه دو عالم بود


اشک پیغمبر خدا جاری
قد زهرا ز ماتمش خم بود


لشکر کوچه آمد و این بار
مثل مور و ملخ هجوم آورد


از بر و بوم و از سر دیوار
طرح یک ماجرای شوم آورد


سوی بزم شراب نامردان
با دل خون شبانه اش بردند


آه مثل علی غریبانه
دست بسته ز خانه اش بردند


اشک سرخی که داشت بر دیده
خبر از غصه نهانش بود


روضه خوان غروب عاشورا
لرزش دست و زانوانش بود


نیمه شب تا امام مظلومم
بین آن کوچه ناله ای می کرد


یاد دستان بسته ی زینب
یاد اشک سه ساله ای می کرد


در حضور تو ای امام غریب
روضه را یک اشاره ای کافیست


تا کنی یاد خیمه های عطش
گریه شیر خواره ای کافیست


من فدای تو ای گل زهرا
چه بلاها که آمده به سرت


باز هم شکر لحظه آخر
شمر و خولی نبود دور و برت


محمود قاسمی


***********************


وحشیانه هجوم آوردند
کودکت داشت ناله سر میداد
وسط کوچه دست بسته تو را
تا کشیدند امامه ات افتاد

بی عبا ، قد خمیده ، چون زهرا
پا برهنه ز خانه ات بردند
ای محاسن سپید آل رسول
خون دل اهل خانه ات خوردند

بین آن کوچه ای که باریک است
چه غم گریه آوری داری
از زمین خوردن تو فهمیدم
بی کسی، ارث مادری داری

ارث آن مادری که در کوچه
صورتش در هجوم سیلی بود
بعد آن ضربه سخت وا میشد
پلکهایی که شد سیاه و کبود

ولی آقا خیالتان راحت
بین آن کوچه ظلم باطل شد
معجر مادر زمین خورده
بین صورت و دست حائل شد


مسعود اصلانی


***********************


باز یثرب روضه سازی می کند
با دل هر شیعه بازی می کند
باز هم مردانی از قوم جهیم
نسلی از هیزم به دستان قدیم
باز طرح بردن مردی بزرگ
باز هم یک یوسف و یک گله گرگ
باز اید بوی درب سوخته
باز دیوار و دری افروخته
باز دود و اتش و بند و طناب
یاد کرد از غصه های بوتراب
یاد کرد ان غصه ی دیرینه را
خاطرات میخ و زخم سینه را
اری ان ابن ربیع بی حیا
امد انشب بر در بیت ولا
امد و انشب نمازی راشکست
دست پیری را میان بند بست
امد و پاشید بر زخمی نمک
باز اجرا کرد او طرح فدک
امد پور علی را مو سپید
پا پیاده درپی مرکب کشید
امد و یک حرف وحشیانه زد
بدتر از صد ضرب تازیانه زد
بین کوچه بر حسین دشنام گفت
نا سزا بر مادر سادت گفت


 حمید کریمی


***********************


هوای بال و پرم میل کربلا دارد
دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد


دلیل اشک مرا اهل اشک میفهمد
نمیشود بنویسم قلم حیا دارد


حکایتی جگرم را به درد آورده
حکایتی که اشاره به روضه ها دارد


میان سجده لگد خورد غیرت سحرم
کسیکه میزندم بغض مرتضی دارد


بریده شد نفسم بارها پی ناقه
کجا سه ساله چنین طاقت مرا دارد


دلم شکست و روی خاک با سر افتادم
که پای خسته من آبله کجا دارد

رضا باقریان

 ***********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی