کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر شهادت امام علی علیه السلام-۲۴

*******************
کوفه امشب چه ساکت و سرد است
کوفه امشب چقدر پُر درد است


کوفه امشب نمیرود در خواب
کوفه گرچه عجیب نامرد است

چشمهایِ یتیمها پُر خون
سر راهِ امیر شبگرد است

کاسه ها خالی است از شیر و
چهره از فرطِ گریه ها زرد است

آه مادر، غریبه امشب نیست
نانِ ما را پدر نیاورد است

نذر دارم که خونجگر نشوم
من یتیمم یتیم تر نشوم

*

پیرمردی که می رسید اینجا
مو سپیدی که در دلِ شبها

رویِ دوشش همیشه زخمی بود
ردّی از بارِ ِ کیسه ی خرما

در کنار تنور نان می پخت
خنده اش می ربود غمها را

جایِ بازیِ ما به دامنِ او
پهلوان بود بود مَرکبِ ما

آه مادر بگو کجا رفته؟
آه بابا دلم گرفته بیا

*

چهره اش بینِ خانه دیدن داشت
حرفهایِ دلش شنیدن داشت

گفت زخمی به زخمها نزنید
یا نمک رویِ زخم ما نزنید

گفت با ما که طعنه ها نزنید
دستِ رد بر من و خدا نزنید

گریه می کرد و زیرِ لب میگفت
که نمک رویِ زخمِ ما نزنید

روزگاری یتیم اگر دیدید
خنده بر اشک بی صدا نزنید

پیشِ چشمانِ دختری کوچک
سنگها را به نیزه ها نزنید

سرِ ِزنجیر را به هر طرف نکشید
عمه اش را به ناسزا نزنید

از سرِ بامهایتان آن روز
شعله بر معجرِ حیا نزنید

گر نوازش نمیکنید او را
چنگ از پشت و بی هوا نزنید

خواهشی دارم از شما این است
دخترم را به زیر پا نزنید

حسن لطفی

************************

دوسه روز است خانه دلگیر است

دوسه روز است مثل بارانیم

دو سه روز است همدم اشکیم

دو سه روز است روضه می خوانیم

**

دو سه روز است کوفه نشنیده

نغمه های خوش اذانت را

وقت افطار بر سر سفره

یاد کردیم لقمه نانت را

**

دو سه روز است مثل فاطمیّه

دور هم گریه می کنیم ولی

روضه ها رنگ دیگری دارد

ختم آن است ذکر وای علی

**

دو سه روز است نان و خرما را

حسنت می برد برای یتیم

می دهد سهم کودکان را بعد

می کند بغض مثل کوچه کریم

**

دو سه روز است قلب زینب را

داده آزار حرف بی پایه

شده اوضاع مدینه ای انگار

بازهم طعنه های همسایه

**

دو سه روز است چاه و نخلستان

شده دلتنگ ربّــنای علی

شده رویای مسجد و محراب

گریه و سجده و دعای علی

**

دو سه روز است کوفه فهمیده

می رسید از کجا غذای فقیر

از کجا می رسید خرمایی

تا شود باز روزه های فقیر

**

دو سه روز است اشک می ریزد

گاه و بیگاه ازغمت حسنم

بیش از پیش لرزه می افتد

با دعای کمیل بر بدنم

**

دو سه روز است چشم عبّــاسم

سرخ مثل زمان جنگ شده

کوچه پس کوچه های کوفه پر از

خشت و خاشاک و قلوه سنگ شده

**

دو سه روز است دختر حیدر

خوابهای عجیب می بیند

گاه گودال و خنجر و حنجر

گاه شیب الخضیب می بیند

**

دو سه روز است کربلائیّم

چشم بر چشم یار می دوزم

مانده در بغچه یک کفن باقی

وَ به یاد نگار می سوزم

**

دو سه روز است سخت می خواهم

بزنم بوسه بر گلوی حسین

وای از دود و خون و خاکستر

پنجه ی گرگها و موی حسین

**

دو سه روز است درس قرآنم

سوره ی کهف نی نشین شده است

سینه ام مثل دامن و خیمه

یا در ِ خانه آتشین شده است

**

دو سه روز است مثل بابایم

می کنم گریه یاد لب تشنه

وای از لحظه ای که می بینم

بر روی حلق دلبرم دشنه

**

دو سه روز است بیشتر دارم

انتظار وصال دلدارم

با دعای فرج پس از روضه

به امید وصال می بارم

************************

کوفه، مدینه بود مگر؟ التهاب داشت
محراب، کوچه بود مگر؟ اضطراب داشت

تیغ عدو کجا و سَرِ سِرِّ عدل و داد !
دشمن دوباره بر سر نیزه کتاب داشت


این فتنه ها ز گور خوارج بلند شد
دینی که بی علی است، اساسی خراب داشت

بار دگر ز پشت به نامردی اش زدند
غربت  به نام نامی او انتساب داشت

در سر، هوای ماندن در کوفه را نداشت
او که دلی به یاد مدینه کباب داشت

تنهاترین غریب، هوایی یار بود
با یاد فاطمه، نه خوراک و نه خواب داشت

قلبش به یاد فاطمه می زد، که مرگ خواست
آن شب علی لبی به دعا مستجاب داشت

دیگر حساب روز و شب از دست داده بود
در تنگنای سینه، غمی بی حساب داشت

موی سپید او که ز رویی کبود بود
از خون سرخ سر ز چه قصد خضاب داشت

جان در تنش چه شد که چنین بیقرار بود؟
مثل مسافری که به رفتن شتاب داشت

میلی به شیر و نان و رطب هم نداشت او
تنها نمک که زخم دلش التهاب داشت

از سهم شیر خویش به قاتل دهد که او
روحی پر عاطفه به زلالی آب داشت

زینب ز نیشخنده ی قاتل تمام عمر
 
روحی اسیر پنجه ی رنج و عذاب داشت

سید محـمد میرهاشمی

************************

پلکهای نیمه بازش آیه های درد بود
آخرین ساعات عمر حیدر شبگرد بود
 
چادر خاکی زهرا بالش زیر سرش
عکس دربی سوخته در قاب چشمان ترش


زخم فرقش،ترجمان عمق زخم سینه بود
کوفه هم مثل مدینه دشمن آیینه بود
 
آتش آه حزینش بر جگر افتاده است
این دم آخر،به یاد میخ در افتاده است
 
در نگاه زینب دل خسته زخمش آشناست
زخم فرقش شکل زخم پهلوی خیرلنساست
 
زخم های کهنه بر رفتن مجابش کرده اند
نا امیدانه طبیبان هم جوابش کرده اند
 
معنی فـُـزتُ وَ رَبِّ الکـَعبه ی او روشنست
حیدر مظلوم سی سال ست،فکر رفتنست
 
کوفه شبها آشنا با اشک فانوسش  شده
ماجرای کوچه سی سالست، کابوسش شده
 
اضطراب زینب او را بُرده در هُول  و ولا
زیر لب با گریه می گوید که وای از کربلا
 
گریه های مرتضی دنیای رمزوراز بود
معجر زینب برایش روضه های باز بود
 
دانه های اشک او می گفت باصد شوروشین
کربلا عباسِ من!جانِ تو و جانِ حسین

وحید قاسمی

************************

یک عمر زمان به اشک مولا خندید
یک عمرتمام غربتش را می دید
این لحظه ی آخری چه حالی دارد!!
باید که زبان حال اورا فهمید

افسوس که قید ماندنش را بزنند
یا آتش کینه گلشنش را بزنند
ای کاش بدانی که چه حالی دارد?
مردی که به پیش اوزنش را بزنند

آتش زده غصه قلب مأنوسش را
آزاد نکرده بغض محبوسش را
یک عمرمقابلش عذابش می داد
دستی که شکست دست ناموسش را

مهدی قاسمی

************************

زخم عمیق تو مداوایی ندارد
برخیز زینب را ببین نایی ندارد
هر دم می بینم حسن را اشک دارد
از بهر مخفی کردنش جایی ندارد

وقتی که می پرسم دلیل گریه ها را
محض دل من گفته “معنایی ندارد
بردم غذا بر قاتلت می گفت بابات
امروز زنده مانده، فردایی ندارد
دیشب چه می گفتی به عباس و حسینم
راز که می گفتی هویدایی ندارد
مادر به من گفت آنچه می آید سر من
آن غصه ای که مثل و همتایی ندارد
آن دم حسینم بر زمین می افتد و بعد
خنجر که با آن سر مدارایی ندارد
از مردم کوفه که سنگم می زنند و
از گریه هایی که تماشایی ندارد
از دخترت که می شود ام المصایب
در اوج ماتم هم تسلایی ندارد
از دختر شیرین و مظلوم حسینم
جز دیدن باباش رویایی ندارد
از آن سه ساله بس که خورده سیلی از زجر
رویش پر از خون است و سیمایی ندارد

قاسم احمدی

******************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی