کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار مناجات ماه رمضان - 12
*************************

علی سپهری

یک روز می رسد به خدا خوب می شوم


بیمارم و به طب شما خوب می شوم


تنها امید بنده ی عاصی نگاه توست


آخر به این امید و رجا خوب می شوم


از من دعا و از تو اجابت رسیدن است


در هر سحر به ذکر و دعا خوب می شوم


تنها سلاح عبد گنهکار گریه است


من با همین سلاح بکا خوب می شوم


دستان من به دامن جز تو دراز نیست


غیر از تو رو زنم به کجا خوب می شوم؟


هر بار با گناه و خطا می خورم زمین


فورا به لطف آل عبا خوب می شوم


وقتی میان سینه ی من حب مرتضی است


پس با هزار جرم و خطا خوب می شوم


گیرم که هیچ کس گره ام وا نمی کند


من می روم امام رضا خوب می شوم


بیمار،هر که شد به شفاخانه می رود


یک کربلا روم به خدا خوب می شوم


من کربلا نرفته ام اما ز دیدن


عکس ضریح کرب و بلا خوب می شوم


از خوان سیدالشهدا رزق می خورم


با لطف سیدالشهدا خوب می شوم


خود را همه اش به روضه ی ارباب می کشم


در بین این حسینیه ها خوب می شوم


کنج خرابه دخترکی ناله زد پدر


یک شب به این خرابه بیا...خوب می شوم


پهلوم با نفس زدنم تیر می کشد


عمرم بگو سر آمده یا خوب می شوم؟


****************************


سید محـمد میر هاشمی


حسبی الله ، خدا ما را بس


نیمه شب ، شهد لقا ما را بس


چشم پوشیم به روی دو جهان


میل دیدار خدا ما را بس


شب این عمر عجب یلدایی است


سحری فیض دعا ما را بس


یا رب از دولت پر شوکت دوست


گوشه چشمی به گدا ما را بس


اهل دنیا به زمین خوش باشید


هر سحر سیر سما ما را بس


ما گذشتیم ز خضر و ظلمات


اشک این آب بقا ما را بس


دم افطار کمی تربت یار


روی دستان صبا ما را بس


سر هر سفره نشستن نتوان


محفل اهل ولا ما را بس


ره نداریم سر کوی کسی


بودن با شهدا ما را بس


آن شهیدان که به خون می گفتند :


هوس کرب و بلا ما را بس


سوختند ، آب شدند و گفتند :


عطر یار ، ای رفقا ما را بس


بی نشانیم پی خیمه ی یار


مهدی آل عبا ما را بس


 ****************************
غلامرضا سازگار


با کثرت معاصی از سر گذشته آبم


نه تاب دوری از تو، نه طاقت عذابم


لبریز تر ز دریا سوزان تر از کویرم


آواره تر ز امواج، خالی تر از حبابم


گر قطره ام بخوانی با بحر همنشینم


گر ذره ام بخوانی در چشم آفتابم


من از تو می گریزم تو می کشی به سویت


از بس  که مهربانی عبدت کنی خطابم


من با تو قهر کردم تو می کنی رفاقت


یاللعجب ندانم بیدار یا که خوابم


اُدْعونی استجب را هم خوانده هم شنیدم


نه من جواب دادم نه تو کنی جوابم


من بندة بد تو، تو آن خدای خوبی


کز لطف بی حسابت آسان کنی حسابم


پیری زپا فکند و از دست رفت عمرم


شرمنده تا قیامت از دورة شبابم


اشکم روان زدیده آهم درون سینه


این اشک و آه کرده مانند شمع آبم


گفتم به اشک توبه شویم گناه خود را


دیدم که از گناهم بدتر بود صوابم


"میثم" به عذر خواهی دارد دو هدیه با خود


آه است شاخه گل، اشکم بود گلابم


 ****************************
یوسف رحیمی


دل من! در هوای مولا باش


یار بی‌ادعای مولا باش


گر نشد یاورش شوی همه عمر


گاه گاهی برای مولا باش


به گدایی تو هر کجا رفتی


یک سحر هم گدای مولا باش


دست من! دست‌گیر مردم باش


پینه‌ی دست‌های مولا باش


پهن کن سفره‌ای برای یتیم


مستمند دعای مولا باش


پا به پایش اگر نشد بروی


لاأقل ردپای مولا باش


جان من! تا که در بدن هستی


باش اما فدای مولا باش


بندگی کن به راه و رسم علی


عبد! عبد خدای مولا باش


ای نَفَس! می‌روی به سینه برو


چون برآیی صدای مولا باش


از یمن، از دمشق و غزه بگو


شیعه‌ی زخم‌های مولا باش


خار در چشم‌های مولا بود


چشم من! در عزای مولا باش...


 ****************************
علی اکبر لطیفیان


یک قطره اشک شرم مرا "یم" حساب کرد


کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد


آه یکى گرفت ،به پاى همه نوشت


ما باهم آمدیم که با هم حساب کرد


با این خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد


یک دم صدا زدیم, دمادم حساب کرد


پیش کریم ، دست به جیبم نمیبرم


خرج من است، کیسه حاتم حساب کرد


کارم اگر نداشت پس اینجا چه میکنم؟!


منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد


مقصد عبودیت که نباشد، نمیشود


حتى روى عبادت بلعم حساب کرد


معلوم بود آبرویم را نمیبرد


از اولش گناه مرا کم حساب کرد


اول بنا نداشت حسابم کند ولى


وقتى که دید فاطمه دارم، حساب کرد


ما را اگر خدا نخرد، میخرد على


باید به روى شاه دو عالم حساب کرد


این گریه قابلیت غفران نداشت که...


پس روى گریه هاى محرم حساب کرد


فرمود "بالحسین" بگو،گفتم و خرید


یعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد


چیزى نمانده بود که بیرونمان کنند


ممنون حیدریم که درهم حساب کرد


****************************
مجتبی شکریان


خدایا رسیدم به درگاه تو


رسیدم به پابوسی ماه تو


تو هستی نگهدار من دائماً


منم عبد فصلی و گه گاه تو


تو هستی همانی که می خواستیم


ولی ما نبودیم دلخواه تو


تو بودی به هر جا صدایت زدم


ولی من نبودم به همراه تو


تو با ما همه جوره راه آمدی


ولی ما نرفتیم در راه تو


در این چند روزی که رفته فقط


منم مورد خشم و اکراه تو


من و اُنس با یاد تو روز و شب


من و نام زیبای الله تو


تمامی ترس من این نکته است


که روزی نگیرد مرا آه تو


تو را خواندم و می کشم آه آه


تو هم یاد فرما مرا گاه گاه


ذلیل و حقیر و گرفتار من


همان مجرم رفته بر دار من


صفای دل و سایه سر خدا


همان بد زبان عبد دربار من


قوی و غنی و طلبکار تو


ضعیف و فقیر و بدهکار من


دعا تو شفا تو پرستار تو


همیشه پریشان و بیمار من


همیشه تو هستی صدا می زنی


همیشه تو صد بار و یک بار من


به پای دلم چشم بیدار تو


برای گنه مانده بیمار من


خداوند تواب و ستار تو


ولی عبد در حال تکرار من


حیا تو وفا تو هوادار تو


ولی بی حیایی بسیار من


تحمل خدا و تغافل خدا


و آن عبد انگار نه انگار من


تو بنده نواز و تو آغوش باز


سر افکنده و عبد فرّار من


اگر این همه بد شدم من ، درست


خدایا خلاصه امیدم به توست


 ****************************


یاسر حوتی


سنگ بنای نفس ، برادر ، شکستگی ست


گره ذره ذره « من » شود ، آخر شکستگی ست


از حلق ِ مستجار ، حقیقت ظهور کرد


" اوج کمال خلق ، فقط در شکستگی ست "


خارم  چنان ، که پای « تو » سر خم نکرده ام


این سرو قامتی « من » از سر شکستگی ست


حالا که گوشه گیر بیابان غفلتم...


احساس کرده ام ، اثر پرشکستگی ست


بالم شکست و ..، بند زدند و.. ، وبال شد


" من " را رها کنید ، که بهتر شکستگی ست


کشکولم از گدایی « شب » تا سحر تهی است


این هم دلیل « روشنی » از ور شکستگی ست


پرسیدم از حبیب ، طریق وصال چیست...!؟


فرمود : راه عشق سراسر شکستگی ست


****************************
سیّد پوریا هاشمى


ماندم چه کنم پیش تو شرمندگی ام را


دادم به گناهان، شرف بندگی ام را


برهم زده این نفس همه زندگی ام را


نادیده بگیرید سرافکندگیم را


هرچند بدم پیش کریم آمده ام من


با دست گرفتار درش را زده ام من


جای تو شدم بنده ی دینار ببخشید


دل داده ام عمریست به اغیار ببخشید


کارم شده معصیت و انکار ببخشید


هربار خطا کردم و هربار ببخشید


این بار گنه از من و این مغفرت از تو


در چنته ی من نیست به جز معذرت از تو


پرحرف شدم هر سخنم گشت وبالم


یک تکه زبان در دهنم گشت وبالم


از غیر غمت سوختنم گشت وبالم


این میل ریا داشتنم گشت وبالم


هیچ ازتو خبر نیست به هر راز و نیازم


پیدا شده هر گمشده ام وقت نمازم


با اینکه حقیریم سرخوان حسینیم


ما ریزه خور سفره احسان حسینیم


از مهد الی اللحد پریشان حسینیم


عمریست که سینه زن و گریان حسینیم


کاش از جگرم سنگ عقیقی بتراشد


تا یار که را خواهد و میلش به که باشد


****************************
سید محـمد میر هاشمی


پیش از آنی که به هر بی سر و پا دل بندم


کمکم کن که به مردان خدا دل بندم


من که باید به بقای ابدی ره یابم


آخر از چیست که بر اهل فنا دل بندم ؟


هیچ کس از من غفلت زده پرسش نکند


که چرا بر سخن اهل خطا دل بندم ؟


من که باید به عنایات تو دل خوش دارم


بر چنین نفس بد اندیش چرا دل بندم ؟


جسم و جانم شده بازیچه ی شیطانکها


مگذارید به فرمان هوا دل بندم


درد عصیان سرَطانِ دل بیمارم شد


کو طبیبی که به نامش به شفا دل بندم ؟


نه به قدرت طلبان و نه سیاست زدگان


جای آن است کمی بر صلحا دل بندم


دل نا اهل مرا خبره طبیبی بفرست


من نه آنم که به درمان و دوا دل بندم


من که درمان خود از تربت دلبر جویم


به کجا جز حرم کرب و بلا دل بندم ؟


شهدا کرب و بلایی شده ی واقعی اند


بگذارید به یاد شهدا دل بندم


مرغ عشق سحری گشته دلم می خواند


ای گل فاطمیان، آه ،بیا دلبندم !


 ****************************
علی ذوالقدر


وقت آن است به ما باده ی نابی برسد


جام در دست گرفتیم، شرابی برسد


لن ترانی و ترانی چه تفاوت دارد


هدف آن است فقط از تو جوابی برسد


گنج ها هست نهان در دل هر ویرانه


پس چه خوب است به ما حال خرابی برسد


عاشق آن است که بر دیده ی منت بنهد


اگر از جانب معشوق عتابی برسد


من به بخشندگی و مهر تو ایمان دارم


چه خیالی است اگر روز حسابی برسد


گر قرار است گنهکار بخوانید مرا


روز محشر به من ای کاش نقابی برسد


همه امید من این است که در آن غوغا


زود از حضرت صدیقه خطابی برسد:


عاشقانِ پسرم را سوی دوزخ مبرید


نگذارید بر این قوم عذابی برسد!


تا که آید به میان نام "حسین بن علی"


برگه ی بخشش ما با چه شتابی برسد


****************************
یوسف رحیمی


مرا از بند این دنیا رها کن


رها از این همه چون و چرا کن


دلم را زیر و رو کن با نگاهی


دلم را با نگاهی کربلا کن


***


ببین این اشک و این شور و نوا را


خدایا دوست دارم روضه ها را


بگیر از من هر آنچه خواهی اما


نگیر از من حسین و کربلا را


***


رها کن قلب من را از غم امشب


نگاهی کن به اشک شوقم امشب


اگر کامل کنی احسان خود را


شوم کرب‌و‌بلایی من هم امشب


*****************************
محمود ژولیده


دوباره سفرۀ شب زنده دارها وا شد


دوباره مسجد و محراب خانۀ ما شد


دوباره زمزمۀ دانه های تسبیحم


دوباره دست دعای من و مفاتیحم


دوباره بال گشایم دو دست خالی را


فرازهای ابوحمزۀ ثمالی را


دوباره با شهدا افتتاح می خوانم


و پای دین خدا با امام می مانم


دلا بیا که خطا را به آه می بخشند


بیا که کوه گنه را به کاه می بخشند


به روزه خوار بگو توبه در حضور اینجاست


هزار توبه شکستی بیا غفور اینجاست


ببار ابر خطاپوش ماه رحمت شد


ببخش صاحبِ خانه دوباره زحمت شد


کنار یار نشستن چه لذتی دارد


گناهکار هم انگار عزتی دارد


منی که بی سر و پایم کجا و مهمانی


ندای دعوت و این سفره های روحانی


کنار سفره من آداب را نمی دانم


فقط رسیده ام و خواب نمی دانم


بجز کنار دعا خوان دلم نمی ماند


دلم گرفته چرا روضه خوان نمی خواند


دل شکسته بیارید التیام اینجاست


فقیر و خسته بیایید بار عام اینجاست


خوشا به حال هر آنکس که ناله ای دارد


و التماس به دخت سه ساله ای دارد


 ****************************
محـمد جواد پرچمی


مینویسم خدا بحق حسین


یا سریع الرضا بحق حسین


ربنا آتنا بحق حسین


گویم العفو را بحق حسین


تا ببخشی مرا بحق حسین


ربنا ربنا اله کریم


سفره دار کریم ماه کریم


دست خالی به بارگاه کریم


آمدم باز در پناه کریم


نظری بر گدا بحق حسین


آمدم آشتی کنم با تو


رد من مستکین خود را تو


وحده لا رفیق الا تو


ما کریمیم ای خدا یا تو؟


کرمی کن به ما بحق حسین


منم و کوله بار سنگینم


دارد از دست می رود دینم


به خداوندی تو خوشبینم


من از این ذکر ، خیر میبینم


یا سمیع الدعا بحق حسین


جانم آنشب که بر دهن برسد


ملک الموت نزد من برسد


کاش آنجا امام حسن برسد


یکنفر یار سینه زن برسد


تا بگیرم نوا بحق حسین


چه نمایم برای وحشت قبر


چه کنم با فشار و غربت قبر


دستخالیم و خجالت قبر


مونسم باش بین خلوت قبر


رحمی آن لحظه ها بحق حسین


تستر الذنب ، کوه غفرانید


نام ما را اگر نمیخوانید


لااقل جرم ما بپوشانید


من نجف رفته ام ، نسوزانید


جان خیر النسا ، بحق حسین


شب جمعه است یا امام زمان


خجلم از شما امام زمان


دوست دارم تو را امام زمان


التماس دعا امام زمان


پیش ماهم بیا بحق حسین


باز دارم هوای شش گوشه


بی قرارم برای شش گوشه


درد ما و دوای شش گوشه


آه پایین پای شش گوشه


ببرم کربلا بحق حسین


ته مقتل بگو چه شد آقا


تن که شد پشت و رو چه شد آقا


پنجه شمر و مو چه شد آقا


چکمه روی گلو چه شد آقا


العجل مهدیا بحق حسین


****************************
محـمد مبشری


کاش جرم و گنهم این همه بسیار نبود


پیشه ام معصیت درگه دادار نبود


قلب آشفته ام از دوری یادت ای کاش


در دل سلسله ی نفس گرفتار نبود


می شدم گر پی نجوای تو در راز و نیاز


بهر من دوری و هجران تو هموار نبود


گر به هنگام گناهم ز تو می کردم یاد


دل غافل شده ام این همه بیمار نبود


جلوه ها کردی و مهرت به دلم تابیدی


قلب پر غفلت من حیف که بیدار نبود


صیقل روحم اگر توبه و اشکم می شد


لوح و آیینه ی جان غرق به زنگار نبود


بارها خوانده ای ام تا به برت برگردم


ولی این عبد فراری تو هشیار نبود


کوله باری ز گنه دارم و دستی خالی


کاش شرمندگی ام در دم دیدار نبود


می شدم یکسره نومید اگر حاصل من


حب زهرا و نبی، حیدر کرار نبود


یا چه می شد به قیامت به شفاعت خواهی


همره فاطمه گر دست علمدار نبود


****************************


مجتبی شکریان


 ای که می گویی خدایا در به رویم باز کن


من گشودم در بیا حالا تو کمتر ناز کن


دوست دارم عمر تو با معصیت پایان نگیرد


پس بیا آغوش من راه ثواب آغاز کن


ای زمینگیر گناهان ای شکسته بال و پر


بار عصیان را بریز از دوش خود پرواز کن


زرق و برق زندگیِ تو ندارد فایده


خویش را با بندگی در پیش ما ممتاز کن


من نمی گویم که با ما گفتگو کن دائماً


لاأقل دردی اگر داری به ما ابراز کن


بد مگو از ما، تو را من دوست دارم عبد من


خوبی ما را ببین بعداً دهان را باز کن


راه حل مشکلت را با کلید یا علی


می دهم دست خودت حالا برو اعجاز کن


با علی مومن بمان و با علی قرآن بخوان


سیر کن آیات ما را، کشف صدها راز کن


با علی بالا بیا آری به عرش ما بیا


بعد از آن با چشم حیدر سیر چشم انداز کن


****************************


امیر عظیمی


نفس امّاره مرا اهل خطا کرد خدا


غفلت از تو بنگر باز چها کرد خدا


پرده انداخت میان من تو این دنیا


این عجوزه چه مرا از تو جدا کرد خدا


تا هلال رمضان بار دگر ظاهر شد


لب این بنده ی شرمنده صدا کرد خدا


چشم وا کردم و دیدم که کنارت هستم


لطف تو باز مرا اهل دعا کرد خدا


لقمه ی عفو تو این عبد گنهکارت را


بر سر سفره ات انگشت نما کرد خدا


من کجا؟ ناله کجا؟ اشک کجا؟ دل را باز


روضه ی کرببلا اهل بکا کرد خدا


این که بخشیده شدم کار حسین است فقط


باز هم روضه ی ارباب چها کرد خدا


پیش زینب، سر او را که روی نیزه نشاند


بدنش را وسط دشت رها خدا


****************************


محمود ژولیده


از کجا آمده ام تا به کجا می بری اَم


بی پر و بالم و با دست دعا می بری اَم


هر شب از لطف تو هم سُفرۀ اَبرار منم


این چه لطفی است که با دل همه جا می بری ام


چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی


که تو با توبه ای از دل به سَما می بری ام


با وجودی که ندارم هنری می دانم


عاقبت هم تو شبیه شهدا می بری ام


آنقدر دورِ تو جبریل صفت می گردم


تا بگویند مرا زیر کسا می بری ام


بارِ من مانده زمین، مشتری ام کیست؟ حسین


عَن قریب است که تا خون خدا می بری ام


منم آن سائل خوشبخت که مهمان رضاست


ای خوش آندم که به ایوان طلا می بری ام


از نجف پای پیاده چه صفایی دارد


اربعینی که مرا کرب و بلا می بری ام


صحنِ بین الحرمین است همان سعیِ صفا


کعبه اینجاست ، صفا مروه چرا می بری ام؟


روزه آن نیست که با جرعه ای افطار شود


روزه آن است که لب تشنه مرا می بری ام


یا رب این خونِ سر و خونِ گلو نذر حسین


خرّم آنروز که با "واعطشا" می بری ام


آنکه از زیر سم اسب تو را می خواند


گفت اَلحمد که راضی به قضا می بری ام


****************************


سید محـمد میر هاشمی


به اشک و ذکر سحرگاه عادتم دادی


تو شور عشق و شرار محبتم دادی


دلت گرفت که بی دست و پایی ام دیدی


سحر به سیر مناجات همتم دادی


لباس پاره و مهمانی عظیم خودت


شفیع من شدی اذن شراکتم دادی


به جای این همه خوبی فقط بدی کردم


ولی تو قهر نکردی و فرصتم دادی


مرا که مستحق دوزخ و مجازاتم


شمیم رأفت و حکم برائتم دادی


هزار مرتبه از نفس خود کمین خوردم


دوباره آمده بر توبه جرأتم دادی


هزار پاره دل از زهر معصیت دیدی


سحر ز شور حسینیه شربتم دادی


مرا که رانده ز هر جا و هر کسی بودم


مقام سینه زنی ولایتم دادی


برای آنکه زنم سنگ عشق بر سینه


به نام عادت الاحسان جسارتم دادی


که گفته کرب و بلا من نرفته ام هر شب؟


به کوی پاک حسینی عزیمتم دادی


تمام کن کرمت را که در رکاب یار


شهادتم برسانی، سعادتم دادی


 ****************************
غلامرضا سازگار


ز کثرت گنه بی شمار گریه کنم


و یا ز خجلت پروردگار گریه کنم


گلی نچیده خزان گشت باغ زندگیم


روا بود که چو ابر بهار گریه کنم


خدا گواست که جبران نمی شود گنهم


تمام عمر اگر زار زار گریه کنم


جحیم از گنهم می کند فرار به حشر


مرا چه روی که از بیم نار گریه کنم


گناه بین من و یار دوری افکنده


به حال خویش و یا هجر یار گریه کنم


سزد که با سر و پای برهنه در هر کوی


به راه افتم و دیوانه وار گریه کنم


سزد ز کثرت عصیان کنم ز شهر فرار


نهاده سر به دل کوهسار گریه کنم


اله من به من آن اشک ده که تا دم صبح


چو چشم عاشق شب زنده دار گریه کنم


اراده تو به بخشیدنم گرفته قرار


بر آن شذم که دگر بیقرار گریه کنم


به حفظ آبرویم دادی از کرم دستور


که مخفیانه به شب های تار گریه کنم


به میثم علی اشکی ببخش «میثم» را


که در ولای علی پای دار گریه کنم


****************************


حسین ایزدی


بلا رسیده ز یار و همین دوای من است


بلا عنایت محض است و اعتلای من است


بلا نگاه طبیب است بر مریضی دل


اگر چه تلخ ولی مایه ی شفای من است


شکسته ظرف مرا تا خدا خدا بکنم


که اسم اعظم او بین ناله های من است


خدا خدای من از جانب خدای من است


بلا (بلی) خدا بعد ربَّنای من است


هزار مرتبه پیمان شکسته ام، اما ...


)برو) نگفته به من، مهربان خدای من است


بدون جام بلا، کربلا نمی بخشند


دلی که صاف شده شرط کربلای من است


کمی ز غصه ی قلب امام عصر بده


شریک غصه شدن، راه ارتقای من است


 ****************************


امیر عظیمی


ماه رمضان ماه خدا ماه ثواب است


روزه، سپر حضرت حق روز حساب است


سی روز عطش، فلسفه دارد به اباالفضل


این روزه ی سی روزه، همان روضه ی آب است


 ****************************


مهدی مقیمی


 غرور گشته رفیقم خضوع می خواهم


برای قلب مریضم خشوع می خواهم


گذشته عمر به غفلت ولی امیدی هست


دوباره توبه دوباره شروع می خواهم


غروب کرده دل از مغرب گناهانم


کمی ز مشرق رحمت طلوع می خواهم


گناه فاصله انداخت بین من با تو


ولی به دامن لطفت رجوع می خواهم


دلم برای سحرهای معنوی تنگ است


کمی قنوت و سجود و رکوع می خواهم


 ****************************


 سید محـمد میرهاشمی


ای بنده از راه خطا برگرد برگرد


سوی منِ صاحب عطا برگرد برگرد


ای با خدای مهربانِ خود غریبه


ای با معاصی آشنا برگرد برگرد


ای پشت گوش انداخته امر الهی


ای تابع نفس و هوی  برگرد برگرد


خلوت نشین کرده های زشت و باطل


ای صاحب صد ماجرا برگرد برگرد


ای پا نهاده در مسیر خود پرستی


ای عبد بی شرم و حیا برگرد برگرد


ما ساتریم و پرده بر کارت کشیدیم


اما تو بودی بی وفا  برگرد برگرد


بر خیز و با خوبان درگه آشنا شو


منشین تو با اهل جفا  برگرد برگرد


گاهی بیا آئینه ی دل را جلی کن


در ظلمت شب با بکا برگرد برگرد


دست نیازت کو ؟ که ما آن را بگیریم


خیز و دمی بنما دعا برگرد برگرد


فصل جوانی بگذرد پیری بیاید


بیدار شو قبل از فنا  برگرد برگرد


صدها جوان رفتند زیر خاک آری


بی بهره از شهد لقا برگرد برگرد


برگرد تا شهد شهادت را بنوشی


از جام مهر مرتضی برگرد برگرد


یک شب به مهمانی بیا تا بهره گیری


از سفره ی خیرالنسا برگرد برگرد


خواهی اگر محشور گردی با شهیدان


در زمره ی اهل ولا  برگرد برگرد


خواهی ز عاشورائیان محسوب گردی


خاک نو گردد کربلا  برگرد برگرد


خواهی اگر صبح ظهور یار بینی


فریاد کن مهدی بیا برگرد برگرد


 ****************************


غلامرضا سازگار


خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی


اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی


دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی


اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی


اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند


بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی


ای وای اگر برای افشای هر گناهم


گردند روز محشر هر عضو من گواهی


هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم


مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی


یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت


رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی


بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست


در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی


از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا


ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی


تن خسته پا شکسته درها تمام بسته


جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی


عمری گناه کردم دل را سیاه کردم


من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی


آلودگی دل را با اشگ تو به شویم


تا در دلم نماند آثاری از گناهی


با کثرت گناهم مپسند روسیاهم


کاورده ام علی را در عین روسیاهی


مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم


بی حب او نباشد طاعات جز تباهی


 ****************************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی