شعر ولادت حضرت مهدی عجل الله فرجه۱۹
*******************
محمود ژولیده
در خیال خویش من هم نوکری از نوکرانم
عاشقی از عاشقانم دوستی از
دوستانم
با تو این حرف مدامم چاکرم عبدم غلامم
بی تعارف ای امامم خسته از
ورد زبانم
خسته از این ادعایم که محب هل اتایم
یا مسلمان شمایم ای امام انس و جانم
شیعه اثنی عشر دانم خودم را حیف اما
بر سر عهد تو آیا مانده ام آیا
بمانم
گفته ام پای رکابم اهل جنگ و
انقلابم
گفته ام اما نمیدانم ز اینم یا ز
آنم
منکه یار دین نبودم پای
کار دین نبودم
افتخار دین
نبودم پس چرا دادی امانم
هر گناهی دیدی از من روی برگرداندی اما
روز بعد انگار، نه انگار اصلا من
همانم
از شهیدان دور ماندم وز
بصیرت کور ماندم
وصله ای ناجور ماندم هر چه
کردی امتحانم
از حلال و از حرام و مردی و خلق و
مرام و
راه رهبر تا امام و هر
چه گویی خوش بیانم
بی خبر اما ز دردت نیستم مرد نبردت
حیف از مردان مردت که شدند از دوستانم
راه را گم کردم
آقا
رو به مردم کردم آقا
میل گندم کردم
آقا از بهشت
افتادگانم
من کنار یار بودم روزی از
انصار بودم
دشمن کفار بودم بود سر
بندم نشانم
حال تنها ای امیرم از
رجب شعبان غدیرم
من فقط جشنی بگیرم این شده
رسم و دکانم
من کجا عمّارِ
یارم
میثم تمّارِ یارم
یا کجا سردار
یارم من
چنان سربار، مانم
مایه عزت
نگشتم مظهر
خدمت نگشتم
با تو هم صحبت نگشتم بی خبر از
شیعیانم
از شهیدان یمن بحرین صنعا زینبیه
تا دفاع کاظمین و سامرا
چیزی ندانم
آبرو داری نکردم
با تو همکاری نکردم
غزه را یاری نکردم
دوستی نا مهربانم
باز بر اهل سعادت
باز شد باب شهادت
در تمام آسمان عشق من
بی کهکشانم
نه بدستم ذوالفقاری نه بدنبال
سواری
نه سلاحی نه شکاری نه برایت دیدبانم
من نمیدانم کجایی
کربلایی سامرایی
مضجع پاک رضایی کعبه ای ، صاحب زمانم
از زمانت بسکه
دورم
دور از خط عبورم
نیست یک درک حضورم نیست
قربان تو جانم
با وجودی که پریشم همدم
و دلجوی خویشم
باز میآیی تو ،
پیشم ای حضورت
در نهانم
گرچه تو سرمد
نشینی میشود
با بَد نشینی
چون کُنی مسند
نشینی من کجای داستانم
در همه فتح و
ظفرها
در سفرها در حضرها
در خطرها ، درد
سرها
با تو ، یا بیگانگانم
چونکه فرمانت
بیاید امر
فرمایی که باید
وای بر" إن قُلت"و شاید از
فرامینت نمانم!؟
رو مکن پرونده ها
را رد مکن شرمنده ها را
مرده ها را ، زنده ها
را بر سر عهدت بخوانم
روز فجرت با
صدایت با أنابن المصطفایت
با أنابن
المرتضایت
با تو ، آیا همزبانم
ای خطاپوش
حقیقی من یقین دارم
دقیقی
با حسینی ها
رفیقی
منکه جزو نوکرانم
میخری سینه زنان
را خسته را پیر و
جوان را
قد خمیده نوکران
را میکند لطفت جوانم
هر چه گویی تو بما،
نه میکنی ما را صدا ؟ نه ؟
روضه خوان میخواهی یانه من به جدت
روضه خوانم
سر کنم ای نور
دیده
روضه ی رأس بریده
روضه ی حلق
دریده
روضه ی زینب بخوانم
روضه ی دستان
بسته
روضه ی سرهای خسته
روضه ی سینه
شکسته
گریه کن ای مهربانم
گریه کن بر
تازیانه
بر صدای دخترانه
بر بکاءِ
کودکانه
منهم از گریه کنانم
وای از زخم
مدینه
بازو و پهلو و سینه
ضربه های پر ز
کینه
کی میآیی ای امانم
مادرت دارد
سلامت گوید ای
ختم امامت
کی بیاید
انتقامت
مهدی صاحب زمانم
ذکر زهرا: یابن
زهرا
ذکر مولا: یابن زهرا
ذکر طاها: یابن
زهرا
چهره ات را کن عیانم
آخرین حرفم همین است نوکر تو دل
غمین است
مرهم دردم چنین است از شهیدانت
بخوانم
********************
مجتبی روشن روان
دل شکسته شد شب اجابت دعا بیا
نیازهای کهنه را عطا کند خدا بیا
به دستهای ملتمس شبیه یک گدا بیا
مرو به سمت دیگری به این طرف کجا؟ بیا
دل از هوای مهر این و آن رها نما بیا
که دردها به میکده فقط شود دوا بیا
نسیم صبح میوزد ز کوچههای آشنا
گمان کنم که میرسد صدای پای آشنا
به انتظار مقدم گرهگشای آشنا
نشسته بیقرار و دل غمین گدای آشنا
گوش بده دمی دلا به این صدای آشنا
بگیر با ملائکه تو هم دم بیا بیا
قلم گرفت شاعری نوشت میرسد کسی
غزل نویس ماهری نوشت میرسد کسی
دم سحر مسافری نوشت میرسد کسی
به کوچه مرد عابری نوشت میرسد کسی
زن شکسته خاطری نوشت میرسد کسی
نگار بی بدیل را ز دل بزن صدا بیا
بگیر تیر ذکر و هر چه خواستی هدف بزن
دست توسلی به سوی میر لو کشف بزن
پیالهای ز دُردِ خم تا نشدی تلف بزن
به حکم من حرام نیست به پای یار دف بزن
نثار مقدم امیر عاشقانه کف بزن
به بزم مستی و جنون دگر مکن حیا بیا
شب است و باز دلشده اسیر بیقراریم
قلم به کف گرفتهام بیا برای یاریم
ز هر چه غیر یاد تو نگاه کن که عاریم
دوباره بر لبم تویی ترانهی بهاریم
به عشق بوسه بر لب مطهرت قناریم
نوای استغاثه ی اسیرِ مبتلا بیا
تمام مشکلات را لبت شکست میدهد
شرارهی حجیم را تبت شکست میدهد
شب سیاه ظلم را شبت شکست میدهد
سپاه کفر را که مذهبت شکست میدهد
بنای شرک را که مرکبت شکست میدهد
به دست تو بنای عدل و دین شود به پا بیا
به عشق پای بوسی است لب رکاب منتظر
به شوق دست تو دعای مستجاب منتظر
کنار صالحان تو منِ خراب منتظر
بیا تمام فلسفه، قلم کتاب منتظر
شبیه چشم فاطمه ابوتراب منتظر
جواب ذکر یارب کمیل مرتضی بیا
سلام عشق فاطمه سلام سورهی خدا
سلام کعبهی کرم سلام قبلهی دعا
سلام دافع البلا سلام سایهی صفا
سلام عدل منتظر سلام حق مرتضی
سلام غربت حسن سلام اشک کربلا
قسم به خشکی لب شهید کربلا بیا
تو انتهای غربت شهید فاطمیهای
تو آخرین ستارهی امید فاطمیهای
طلوع کن غروب غم که عید فاطمیهای
تو روضهخوان گریهی شدید فاطمیهای
تو جمعهی عزیز سر رسید فاطمیهای
صدای ناله میرسد میان کوچهها بیا
تو بانی هزار سالهی غم محرّمی
تمام صبح و شامِ سال... همدم محرمی
همیشه فکر اعتلای پرچم محرمی
صفای ذکر و زمزمه تو زمزم محرمی
تو انتظارنامهی منظم محرمی
نوای گرم حنجر ذبیح مِن قفا بیا
خوشا دلی که با نگاه نافذت شکار شد
و خوشتر آن که از فراق یار بیقرار شد
خوشا کسی که دائماً ملازم نگار شد
خوشا سری که در مسیر راه تو غبار شد
خوشا خسی که بر لب عبای تو سوار شد
شکسته دل نشستهام خراب و بی نوا بیا
گدا برای دیدن تو انتظار میکشد
نوای العجل ز عمق قلب زار میکشد
ترانه...؟ نه که در هوای تو هوار میکشد
غم تو عاقبت مرا به پای دار میکشد
خوشا کسی که درد را به عشق یار میکشد
مراد اسمه دوا، و ذکرُه شفاء بیا
ندارم از ملامت کسی به جز تو واهمه
نوشتم این سروده را به سوز و اشک و زمزمه
به اصل حرف تا رسم گذشتم از مقدمه
قسم به آن دمی که میروی به سمت علقمه
قسم به لحظهای که میروی بقیع فاطمه
به "مجتبی" عنایتی به جان*مجتبی* بیا
************************
امیر عظیمی
سیزده بار زمین خورد دلم
سیزده مرتبه افسرد دلم
دفعه ی چاردهم مرد دلم
ناگه از قبر خودش دل پا شد
بخت من نیمه ی شعبان وا شد
کوکب طالعم امشب خندید
باز هم نور محــمد تابید
خانه روشن شده چون این خورشید
طلعتش فاطمی و حیدری است
حجت بن حسن العسگری است
پسری آمده دنیا، کاالشّمس
پسری زاده ی زهرا، کاالشّمس
صورتش، دُر دلارا، کاالشّمس
نور در نور بود در جلوات
به گل حضرت نرگس صلوات
نرجس از آمدنش مسرور است
پسرش پارچه ای از نور است
دل باباش حسن پر شور است
دست حق آمده با بیرقِ حق
زَهَقَ الباطِل و جاءَالحَقِ حق
نوه ی هاشمی عبد مناف
آل کعبه، که خودش هست مطاف
عرشیان دور سرش گرم طواف
زاده ی سید بطحا آمد
آخرین کعبه به دنیا آمد
ندبه های سحرم این آقاست
وارث تیغ دو دم، این آقاست
حیدر صاحب علم، این آقاست
خیبری زاده و خیرالناس است
هیبتش مثل عموش عباس است
تا که او ساکن این دنیا شد
پشت شیطان ز قدومش تا شد
اسوه اش فاطمه ی زهرا شد
آمده شاد کند عالم را
حیدرآباد کند عالم را
شب تاریک به نورش محتاج
بشریت، به ظهورش محتاج
دین و قرآن به حضورش محتاج
با ظهورش بنماید نابود
نسل وهّابیت و آل سعود
از سر لطف علی و زهرا
قطره افتاده میان دریا
جمکرانی شده ام، شکر خدا
جمکران موعد ما در دنیاست
مسجد کوفه ی ایران اینجاست
کاش وقتی که بیاید، باشم
برقع از چهره گشاید، باشم
تکیه بر کعبه نماید، باشم
روزی از کعبه زند بانگ جلی
طالب خون حسین بن علی
من همان منتقم خون خدام
صاحب ناحیه ی عاشورام
جد من کشته شد و بعد خیام
حرمتش را که به غارت بردند
عمه ام را به اسارت بردند
************************
مهدی مقیمی
این روزگار امشب به ما پا داده آقا
ما را میان مجلست جا داده آقا
روح الامین قنداقه ات را برده تا عرش
قنداقه را تحویل زهرا داده آقا
امشب حضور قائم آل محــمد
قلب علی را هم تسلا داده آقا
امشب تصدقها به دست دوستانت
زهرا سلام الله علیها داده آقا
گفتم بیا گفتند رمزی دارد انگار
زهرا کلیدش را به سقا داده آقا
این نوکر بی تاب روزی چند دفعه
شرح دل بی تاب خود را داده آقا
فکر ظهورت تا که آب و نان من شد
ذکر لبم یابن الحسن یابن الحسن شد
تنها گلی هستی که تنهایی بهاری
هم فاطمه هم مرتضی را یادگاری
صد بار کارم را دعایت راه انداخت
" من حیث لا یشعر" هوایم را تو داری
احیا گر عدل علی در عالمینی
خون علی باشد به رگهای تو جاری
شمشیر حیدر بوده عمری سیف الاسلام
حالا شما میراث دار ذوالفقاری
هرجا که رفتم صحبت از اوصافتان بود
ذکر تو جاری بر لب مداح و قاری
کنعان چراغانی شده یوسف کجایی
یعقوب می میرد ازین چشم انتظاری
شب تیره از ظلمت شد ای مهتاب برگرد
بی تاب بی تابیم ای ارباب برگرد
باید برای بردن نامت وضو کرد
یک نیمه شعبان دیدنت را آرزو کرد
آقا خدا می داند این حرف دل ماست
هر کس که شد عبد تو کسب آبرو کرد
فرزند زهرا و علی دست خداوند
امشب می عشق شما را در سبو کرد
آقا به این کوچه خیابانها نظر کن
هر عاشقی در چنته هر چه داشت رو کرد
دلهای ما از دورهء مرحوم کافی
با صبح زود جمعه و با ندبه خو کرد
مادربزرگم گفت جانم یا ابالفضل
تا تو بیایی سفره ای را نذر او کرد
پیوند قلبی بس که دارد با ابالفضل
رمز قیامش احتمالا : یا ابالفضل
دست الهی شیعه را بر حق نوشته
یاس و رز و داوودی و زنبق نوشته
مولای ما را ناخدای زورق عشق
ما را سواری روی این زورق نوشته
این دست لطف حضرت صاحب زمان است
ما را اسیر پرچم و بیرق نوشته
در سرنوشت ما خداوند تعالی
ما را به یاران شما ملحق نوشته
ای منتظر ، کوری چشم منکرانت
خالق شما را قائم مطلق نوشته
قنداقه ات را تا بغل کردند دیدند
بر روی بازوی تو جاءالحق نوشته
آیات قرآن خداوند آیهء توست
ایران ما یوم الابد در سایهء توست
وقتی علوم الکامله یعنی کمالت
حتما شموس الطالعه یعنی جمالت
پیغمبران عالم از آغاز خلقت
در حیرتند از آن همه قدر و جلالت
این جمله تکراریست اما واقعیت
یوسف اسیر آن جمال بی مثالت
ای یوسف زهرا کجایی ورد لبهاست
عمریست سر کردیم تنها با خیالت
دنیا به رنگ و بوی تو بر پاست مولا
قربان آن رخسارهء زهرا خصالت
مولای ما ای مهدی موعود گردد
دنیا به کام شیعه در روز وصالت
تنهای تنهاییم ای مونس کجایی
دلتنگتانیم ای گل نرگس کجایی
تو دلبری و با دل ما کار داری
سیصد نفر نه تو هزاران یار داری
قلبی پر از مهر حسین و سینه ای از
عشق علی و فاطمه سرشار داری
نیت کنی سر می شود فرش قدومت
نوکر فراوان ، جان به کف بسیار داری
آقا بیا دیگر بیا که شک ندارم
از ظلم بی حد جهان آمار داری
روز ظهورت در کنار کعبه قطعا
با دشمنان خود سر پیکار داری
وهابی از شمشیر تو باید بترسد
وقتی نشان از حیدر کرار داری
قهر خدا در چهره ات پیداست آن روز
آقا دعا گوی شما زهراست آن روز
عرشی زمینی آسمانی کهکشانی
مشهد نجف کرببلایی جمکرانی
در سهله ای در کوفه ای یا بیت الاقصی
پیداتر از خورشید هستی در نهانی
تو حاضری تو ظاهری ما غایب از تو
تو آن عیانی که فراتر از بیانی
فرقی ندارد شیعه یکفی بالاشاره
ایرانی و سوری عراقی یا یمانی
ای شیعه با یک یا علی باید به پا خاست
گر دوستدار مهدی صاحب زمانی
پرچم به دوش آماده باید بود کم کم
یک صبح جمعه می رسد از او نشانی
ما شیعیان روز ظهورش سرفرازیم
با یک اشاره راه پیمای حجازیم
*************************