کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت حضرت امام سجاد علیه السلام۱۱

***************

ای لیل قدر تشنۀ راز و نیاز تو
قبله سزاست غبطه خورد بر نماز تو
چون بر قنوت دست دعا باز می کنی
صدها فرشته پر کشد از دست باز تو
چون تیر جان ز چلۀ مژگان رها کنی
گردد شکار هر دل شیدا ز ناز تو
آری عصارۀ حسنین است خلقتت
این افتخار در سخن دیر باز تو
خیر کثیر از قدمت آشکار شد
تفسیر گشت سورۀ کوثر به راز تو
از نسل دو امام چو نسلت به هم رسید
روح قیام و صلح شده سرفراز تو
نسل تو نسل پاک دعا و اجابت است
آری بهشت قبضۀ آل نجابت است

***
تفسیر آیه آیۀ قرآن صحیفه ات
تأویل سوره سورۀ قرآن صحیفه ات
تصویر نور و ذات و صفات و جمال حق
تشریح سوژه سوژۀ قرآن صحیفه ات
طرح فصاحت است و بیان بلاغت است
همتای صفحه صفحۀ قرآن صحیفه ات
همچون کلام وحی شگفت است مصفحت
دارد اساس و پایۀ قرآن صحیفه ات
بس که قرین به شیوۀ قرآن لسان توست
شد از خدای هدیۀ قرآن صحیفه ات
تقویم شیعه شمّه ای از خطبه های توست
نشناختم تو را که چه در گفته های توست

***
سجاد را حسین و حسن تا خدا شناخت
سجاد را کرامت و جود و سخا شناخت
سجاد را زمین و زمان عرش و فرش حق
کون و مکان یمین و یسار خدا شناخت
سجاد را بکا و مناجات و فکر و ذکر
در سجده گاه و مسجد و محراب ها شناخت
سجاد را به نثر و بیان و غزل مجوی
او را بهار و باغ و بهشت و فضا شناخت
بیمار باد آن که نیابد طبیب را
سجاد را اسیری درد و بلا شناخت
در کربلا به جان ز امامت دفاع کرد
او را مسیر کوفه و شام بلا شناخت
دنیای او به خانۀ زهرای اطهر است
فرزند شهربانوی ایران مطهّر است

***
چون نسل او ز بانوی ایران به هم رسید
ایران به برج عزّت و شأن و کرم رسید
ایران ز یمن اوست علمدار شیعه شد
یاران به هوش مقطع حفظ علم رسید
این مملکت چو گنج برای ولایت است
تأویل آن به سورۀ نون والقلم رسید
ما از سلالۀ حسنینیم مفتخر
زین رو به توس ملک رضا را حرم رسید
هان ای گروه شیعه مهیّای عشق باش
آری سخن به درک اهم فی الاهم رسید
اهل ولا بلا به دل خسته می خرند
عین خوشی است هر چه که از دوست غم رسید
ای دلربا بیا که قدومت مبارک است
میلاد توست شأن نزول تبارک است

***
تا زین العابدین به دو عالم امام ماست
دنیا و آخرت ز ولایش به کام ماست
ما را ز لشکرش دو سلاح است یادگار
اشک و دعا دو هدیه از او بر تمام ماست
ما را اگر غلام سیاهش لقب دهند
بر عرشۀ سریر بهشتی مقام ماست
گر عاشق دعا و نماز و عبادتیم
با راه و رسم او متمثـل مرام ماست
سجاده را که در دل آتش رها نکرد
مدیون آن نماز قعود و قیام ماست
آری خلیل ، شیعۀ سجاد عالم است
زین رو همیشه زائر کویش سلام ماست
ای دوست ما به دین رفیع تو زنده ایم
با آرزوی کوی بقیع تو زنده ایم

***

جانا اگر شبیه تو بودم چه خوب بود
آئینۀ وجیه تو بودم چه خوب بود
در روی خود جمال تو را جستجو کنم
یک بار اگر شبیه تو بودم چه خوب بود
تو بندۀ نزیه خدای منزهی
من هم اگر نزیه تو بودم چه خوب بود
باید نظر شبیه شهیدان به یار داشت
چون شاهدان وجیه تو بودم چه خوب بود
ای بازوان سلسلۀ ساسه العباد
گر بازوی فقیه تو بودم چه خوب بود
ای زادۀ حسین به ما التفات کن
ما را برای شیعه گی ات پر ثبات کن

***

ای یادگار کرب و بلا زین العابدین
وی باغبان باغ دعا زین العابدین
ما را دعای خیر تو اهل بکا کند
ای رهبر نظام بکا زین العابدین
کرب و بلاست در گروی انقلاب اشک
اشک تو رنگ خون خدا زین العابدین
بنیان گذار هیئت ما خطبه های توست
ای روضه خوان آل عبا زین العابدین
باغ و گل و یتیم و جوان هر کجا که بود
می ریخت اشک چشم تو را زین العابدین
از داغ های شام نه تنها دل تو سوخت
آتش گرفت آل ولا زین العابدین
زینب ز خسته جانی تو گریه می کند
زهرا به روضه خوانی تو گریه می کند

محمودژولیده

*************************

سلام! ای سلام خـدا بـر سـلامت!
درود! ای کـلام الهــی، کــلامت!
تو هم سجده؛ هم سیدالساجدینی
که قلب حسین است بیت‌الحرامت
مسلمـان نباشم نبـاشم نبـاشم
ندانـم اگـر بـر خـلایق امـامت
سلام خدا بـر سجـود و رکوعت
درود خـدا بـر قعــود و قیـامت
حجر بر در خانه‌ات قطعه سنگی
مقـام آورد سـر بـه پای مقامت
تو حَجّی صلاتی زکاتی جهادی
تو ممدوح بـا نامِ زین العبادی
تو در تیرگــی‌ها سـراج المنیری
تو همچون پیمبر، بشر را بشیری
سمـاوات و عرشند در اختیـارت
تـو آزادۀ عالمـی، کـی اسیـری؟
تو در کنـج ویرانه‌ها هـم بهشتی
تو در زیــر زنجیرهـا هـم امیری
به پای تو سر کرد خم «سربلندی«
تو تنها به نزدِ خدا سر به زیری
یمِ هشت بحری و درِّ سـه دریا
ولـی خداونــد حــیّ قدیـری
تو «قدر» و «تبارک» تو «فرقان» و «نوری«
تو عیسـی تـو گردون تو موسی تو طوری
تو با خطبه‌ات شام را شـام کردی
تو همچون علی فتح اسـلام کردی
تو از شـام، پیغـام خـون خـدا را
به هر عصر و هر نسل، اعلام کردی
تو بـر روی دشمـن نمـودی تبسّم
تو حتی به «مروان» هم اکرام کردی
تو دل پیش زخـم‌ زبان‌هـا گشودی
تو دعـوت ز سنـگِ لبِ‌ بـام کردی
تو در کوفه یک لحظه دخت علی را
بـه اوج خروشیــدن آرام کــردی
تو با صبر و با حلم و با استقامت
بـه قـرآن بقـا داده‌ای تا قیامت
تو زمزم، تو مروه، تو سعـی و صفایی
تو فرزنـد کعبـه، تـو خیـف و منایی
تو قرآن، تو احمد، تو حیدر، تو زهرا
تـو در حُسـن، آیینـه ی مجتبــایی
امامـی و، پیغمبــری از تـو زیبد
کــه تنهــا پیــام‌آورِ کــربلایی
کلامت بوَد وحیِ صاعد چه گویم
تــو از پــای تـا سر کلامِ خدایی
دعـا بــر دهـان و لبت بوسه آرد
همانــا همانــا تــو روح دعـایی
چه بهتر که «میثم» ثنای تو گوید
بـرای تـو خوانـد، بـرای تو گوید

غلامرضاسازگار

*************************

باز در بحر ولایت گهری پیدا شد
ابر، یک ‌سو شد و قرص قمری پیدا شد
گلشن عشـق و امیـدِ پسـر فاطمه را
الّه‌ الّه! چــه مبـارک ثمـری پیدا شد
یک‌صدا خنده ‌زنان اهل سماوات و زمین
همـه گفتنـد حسین دگـری پیـدا شد
یا حسین ای پسر فاطمه چشمت روشن
ذکر و تسبیح و دعا را پدری پیـدا شد
یم توحید به جوش آمد و در دامن آن
صدفی گشت عیان و گهری پیـدا شد
همه خوبان جهان یکسره کردند اقرار
که ز خوبان جهان خوب‌تری پیدا شد
روی حق روی نبی روی امامان یکسر
همـه در صورت زیبـا پسری پیدا شد
مژده ای اهـل تـولا شـب میلاد آمد
جان بگیرید به کف حضرت سجاد آمد

***

سوره ی نـور حسین ‌بـن ‌علـی سیمـایش
دو جهـان شیفته ی حسن جهـان‌ آرایش
چشم مادر به تماشای جمالش روشن
جـای گل ‌بوسه ی بابا بـه همه اعضایش
نقش فرقان محــمد خط و خال  حسنش
جـای پیشانـی جبریل به خاک پایش
شجـر نـور بــود آیتــی از جلـوه ی رخ
ملک العرش بـود بنـده و او مولایش
این همان سوره ی طور است و کتاب مستور
که بـود قـلب حسین‌ بن ‌علی سینایش
پای داوود پیمبـر بـه زمین می‌ چسبد
گـر بـه هنگـام تضـرع شنود آوایش
نور بر عرش کند سر ز مناجات شبش
روح بخشـد بر وی با دم روح ‌افزایش
پای تا سر قـد و بـالای علی را بیند
چشم بابا بـه تمـاشای قد و بالایش
معنی پنج کتاب است نهان در نفسش
چـارده سـوره ی نـور است رخ زیبایش
به جـلال و شـرف و قدر ندارد همتا
در همه عالم چون خالق بی‌همتایش
نه عجب عالم اگر گردد فرمانبر او
ابر بـارد بـه منـاجات غـلام در او


***

روی او مصحف قدر و شرفش پیغمبر
گوهـر چـار یـم نـور و یـم هفت گهـر
استـلام حجـرش کـور کند چشم هشام
کعبـه دور سـر او گـردد بـا حجر و حجر
می‌تـوان در غل و زنجیـر بگیرد چو علی
بــا دو انـگشت یـداللّهــی در از خیبــر
کـرم و جــود بـود سائــل پشـت در او
شـرف و قـدر به خـاک قـدمش آرد سر
حلقه ی سلسلـه در حلقـه ی فرمان وی است
سنـگها بـر لـب بامنــد از او فرمــان بر
این خلیلی است که با هر سخنش بت شکند
احتیاجش نه بـه دست است نه بازو نه تبر
اوست آن بنده که چون پای نهد در محراب
در نمـاز شبش از هـوش رود مـرغ سحر
این توانمند خطیبی‌ است که در مسجد شام
بر سـر تخت ستـم بشکنـد از خصم، کمر
این رسولی‌ است که بوده است چهل معراجش
سـوی معبـود بــه دنبـال سـر پـاک پدر
چه روی ناقه ی عریـان چه به ویرانه ی شام
این امام است امام است امام است امام


***

این امامی‌ است که همگام امام شهداست
پدر حلم و رضا و پسـر خـون خداست
موج در موج بـود لنگـر کشتـی نجات
گام در گام همه شعله ی مصباح هداست
در عنایت کفـی از کفه ی جـودش عالم
در حقیقت نمی از قطره ی علمش دریاست
طاعت خلق سماوات و زمین بی‌ مهرش
به خـدا روز قیـامت سنـد بی‌ امضاست
این خدا نیست خدا نیست خدا می‌داند
طلعت غیـب در آیینـه ی رویش پیـداست
بــی‌جهت سـدِّ رهِ زائــر او گردیدنـد
حـرم حضـرت سجاد، بقیـع دل ماست
این علی‌بن‌حسین است که با فریادش
همه جا کرببلا و همه دم عاشوراست
تـا خدایی خداونـد، امـام است به خلق
بـه خدایـی خدایی که جهان را آراست
«میثما!» از سخن مدح، فراتر خوانش
این کتابی‌ است که هرگز نبود پایانش

غلامرضا سازگار

*******************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی