کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت حضرت عباس علیه السلام۹

***************

درون سینه دارد جا ابالفضل

حضور عشق در دلها ابالفضل

عجب گفتند  " یکفی بالاشاره "

در این دنیا و آن دنیا ابالفضل

ابالفضل است پا تا سر حسین و

حسین اوست سر تا پا ابالفضل

سلام ای وسعتت ، دریا ابالفضل

سلام الله علیکَ یا ابالفضل

زمانی که تو را دارم کمم چیست

کنار سفره ات اصلاً غمم چیست

تو و بابای تو ساقی که باشید

فرات و دجله ، نیل و زمزمم چیست

تو هستی التیام درد عالم

به غیر از ذکر نامت مرهمم چیست

همیشه بیمه هستم با ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

همیشه فاتح پیکارها تو

توئی آسانیِ دشوارها تو

خدا داند که هستی رمز و رازِ

گشایش در تمام کارها تو

مسیحا درس ، پس داده به پیشت

که مُرده زنده کردی بارها تو

مسیحِ حضرت عیسی ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

مرا کردند حیرانت از اول

نوشتند از غلامانت از اول

چه دستان عجیبی داشتی تو

علی بوسید دستانت از اول

به دنیا آمدم با دست مادر

شدم من نذر چشمانت از اول

کنار سفرهء آقا ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

تمام انبیا چلّه نشینت

امامان، عاشقِ ماه جبینت

خودِ ارباب لذت بُرد هر بار

صدا می زد یل ام البنینت

تمام کائنات و ممکناتند

گرفتار جمال نازنینت

همه دیروز تا فردا ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

خدا وقتی که او را بر جهان داد

به زیبائیش ، دنیا را تکان داد

فقط یک درصد از زیبائی اش را

به شکل یوسف کنعان نشان داد

عجب سر مشق شیرینی نوشتیم

همان اول معلم یادمان داد

به جای آب ، نان ، بابا ، ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

شما را یک تنه لشگر نوشتند

کُپی از فاتح خیبر نوشتند

تو را از اول ای باب الحوائج

نمک ، در روضه و منبر نوشتند

نوشت الله ، حیدر را یدالله

تو را اما یدالحیدر نوشتند

پس از او لا فتی الّا ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

تو را مافوق دنیا می پسندم

تو را فرزند زهرا می پسندم

ببینم راستی آقا نگفتم ... !

ضریح تازه ات را می پسندم

لقبهای تو بسیارند اما

تو را با این لقبها می پسندم

علمدار و یل و سقا ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

کشیدی عشق را یک عمر در بند

به لبخند تو زینب داشت لبخند

سخاوت را تو اصلاً بخش کردی

نداری در سخاوت مثل و مانند

تمام آرزویت شد اجابت

که زهرا هم خطابت کرد فرزند

صدا زد حضرت زهرا ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

شبیه حیدری ، شیری علمدار

خودت بُرّنده شمشیری علمدار

به قصد تربت زینب بگو کِی ؟

علم در دست می گیری علمدار

که گیری انتقام خواهرت را

ز نامردان تکفیری علمدار

پناه زینب کبری ابالفضل

سلام الله علیک یا ابالفضل

مهدی مقیمی

*************************

آغاز می کنم سخنم را به نام ماه

دم می زنم دوباره ز لطف مدام ماه

سر می زنم به دور سرایش تمام سال

شعبان که می شود به خدا در تمام ماه...

...خیره به دست رازق باب الحوائجم

چون دست گیری است فقط در مرام ماه

فردا که می رسد همگی غبطه می خورند

هم اولیاء و هم شهدا بر مقام ماه

در سجده خواستم که در این شام با شکوه

کلب سرای دوست شوم یا غلام ماه

دار و ندار خود همه را بذل می کنم

هر بنده را مرید ابالفضل می کنم

تا که صدای شیر دلاور شنیده شد

لبخند بر لب اسدالله دیده شد

تبریک را به حضرت ام البنین بگو

کوه ادب ز کوه ادب آفریده شد

با صد امید ارمنی آمد به مجلسش

عباس مشتری است، یقین کن خریده شد

این چشم کال ما به نوایی نمی رسید

با آب مشک حضرت ساقی رسیده شد

کف می زنیم و باز کمی گریه می کنیم

دیوانگی ما به کجاها کشیده شد

دینم کنار ماه فقط کامل است و بس

صحن دلم به نام ابوفاضل است و بس

عمری دخیل و سائل کاشانه ات شدیم

مست از سبوی کوثر میخانه ات شدیم

از بس به ما بزرگی و شوکت رسانده ای

معتاد بر مواهب پیمانه ات شدیم

ما پست ها کجا... تو کجا... پس خودت بگو

اصلا چه شد که ما همه دیوانه ات شدیم؟!

حاشا به تو اگر که مریض از درت رویم

امشب که جمع، بین شفاخانه ات شدیم

آتش بزن تو این همه پَر را کنار خود

حالا که شمعی و همه پروانه ات شدیم

بالای کعبه خطبه بخوان بنده ات شویم

ما آمدیم تا که پناهنده ات شویم

در کاروان عشق سپاه عقیله ای

این روزها محافظ راه عقیله ای

در لفظ عام اگر چه که ماه قبیله ای

اما علی الخصوص تو ماه عقیله ای

در این مسیر قوت قلب رقیه ای

در این مسیر ضربِ سلاح عقیله ای

فکر کسی به هتک حریمش نمی رسد

تا علت شکوه نگاه عقیله ای

گیرم که روی نیزه رَوی باز حیدری

در مجلس یزید، پناه عقیله ای

ای تو رکاب زینت بیت ابوتراب

آبی بریز، تشنه شده کودک رباب

محــمد جواد شیرازی

***********************

دِلی دارم و خانه یِ بوتُراب است

سَری دارم و خاکِ عالیجناب است

عوض کرده روز و شَبَم جایِ خود را

که ماهی دمیده پُر از آفتاب است

مرا قبله بابُ الحُسینِ حسین است

مرا نامِ عباس فَصلُ الخِطاب است

حساب و کتابی ندارد دل ما

که دیوانه اش بی حساب و کتاب است

نوشته به ایوانِ میخانه ی او

که در بزمِ ساقی دعا مستجاب است

از امشب بهشت آفرین است زهرا

که مهمانِ ام البنین است زهرا

خدا گِرد گِردَت مداری کشیده

به هر یک صفِ بی شماری کشیده

و در طاقِ عرشش به تصویر سبزی

عَلَم را به دوشِ سواری کشیده

که نصرُمِن الله بر بیرقِ اوست

و در قبضه اش ذوالفقاری کشیده

شَبیهِ علی رویِ دُل دُل نشسته

و در زیرِ پا تار و ماری کشیده

نه اَبرو بگو ذوالفقاری دو پیکر

نه گیسو بگو آبشاری کشیده

اگر حالتِ چشمِمان التماس است

برای حریمش خُماری کشیده

نیازی ندارد به غیر از ضریحت

کسی که به چشمش غباری کشیده

رسیدم مرا زیرِ بالَت بگیری

امیری حسین وَنِعمَ الامیری

نگاه تو جُز شورِ دریا ندارد

طَنینَت به جز لحن مولا ندارد

تو مثلِ حسن کوچه هایت شلوغ است

که بی تو مدینه تماشا ندارد

برای تماشات یوسف رسیده

مدینه ولی بیش از این جا ندارد

من از ارمنی های شهرم شنیدم

که پیش تو رنگی مسیحا ندارد

پسرهای او جایِ خود ، می شود گفت

که مانند عباس زهرا ندارد

گره های کورِ همه، صَف کشیدند

که کارَت اگر،شاید،اما ندارد

اگر کار داری تو هَم با ابالفضل

بگو یا حسین و بگو یا ابالفضل

تو مهتابِ نوری برایِ سحرها

تو خورشیدی اما میانِ قَمرها

تو را روزِ اول برایِ حسینش

سوا کرده زهرا برایِ پسرها

مرا منصبِ تو به شاهی رساند

اگر جا دَهی در صفِ رُفتگرها

نقابی بزن وقتِ رزمت به صفین

که ذُخرالحسینی ...امان از نظرها

از آن دور لشگر تو را خیره دیدند

نیازی ندارد بِپیچَد خبرها

به میدان بیا تا به پایت بریزند

عرق ها جگرها و سرها و پرها

جوابِ رَجزخوانیِ تو سکوت است

فقط می رسد صوتِ اَین المَفَرها

عَلَم را بِزن وقتِ طوفانی توست

علی عاشقِ این رجز خوانی توست

کسی چون تو بر قلب لشگر نمی زد

کسی چون تو فریادِ حیدر نمی زد

تو در سیزده سالگی ات به دشمن

چنان می زدی مالک اشتر نمی زد

چنان گِرد بادی به پا می شُد از تو

که جبریل در پیش تو پَر نمی زد

فقط زانویَت جایِ پایِ عقیله است

که خواهر قدم جایِ دیگر نمی زد

اگر دستهایت نباشد که زهرا

قدم بر شفاعت به محشر نمی زد

فقط خاطرِ فاطمه بود وَر نه

به آقا خطابِ برادر نمی زد

به مدح علی زَر شود دفتر شعر

سه بیت از فؤاد آورم آخر شعر

(نبودی حَصینِ حِصنِ دین گَر زِ مردی

قدم بَر درِ حِصن خیبر نمی زد

چنان کَند در را از آن حِصن سنگین

که گَر حِلمِ او حلقه بر در نمی زد

زمین را هم از جا بِکَند و فِکَندی

به جایی که مرغِ نظر پر نمی زد)

حسن لطفی

************************

باز در سینه ها صفا پخش است

نوری از جلوه ی خدا پخش است

نور انوار کربلا پخش است

عطر یاس است در فضا پخش است

باز دنیا سرای احساس است

همه جا گفتگوی عباس است

ای خدا از جمال تو پیدا

یل ام البنینی و زهرا

عالمی قطره ‏حضرتت دریا

با وفایی و پرچمت بالا

دست تو بوسه گاه مولا شد

خنده کردی و گل شکوفا شد

ای که عمری قرار اربابی

تو همه اقتدار اربابی

جلوه ی کردگار اربابی

حیدر و ذوالفقار اربابی

تو مکرر علی کراری

آمدی تا کنی علمداری

دردها را دوا ابالفضل است

شیر شیر خدا ابوالفضل است

نجف مرتضی ابالفضل است

حیدر کربلا ابالفضل است

ای سراپای تو پر از برکات

بر جمال خداییت صلوات

ناصر شهریاری

***********************

ای لبالب از توحید    وی معلّمِ تجرید

ای نگاه زیبایت    آشیانۀ خورشید

تو قمر قمر نوری   آفتاب مستوری

تابع اولوالامری    تو مطیع دستوری

ای به مجتبی فانی    وی به مرتضی ثانی

آیة الحسینی تو    سوره سوره  قرآنی

باب علمی و ایمان    یار عترت و قرآن

عشق انبیایی تو    شیر بیشۀ میدان

با بصیرت و حجت    با نصیحتِ امت

نصرت خدا کردی    در دفاع از دینت

نور تو ولادت شد    خلق ، با سعادت شد

خلقتت پر از نور و    بعثتت شهادت شد

در خضوعِ رفتارت     در خشوع گفتارت

قلّۀ ادب پیداست    در تمامِ کردارت

در فضایلی یکتا    در خصایلی والا

در تمام عمر خویش     عبد صالحِ مولا

استوانۀ غیرت    آشیانۀ عصمت

جاری از رجزهایت    چشمه چشمۀ حکمت

ای تجلّی ایثار    پور حیدر کرار

وی پناه اهلُ البَیت    پشتوانۀ ابرار

اَلمُجاهِدُ الصابر    و المحامِیُ الناصر

هم ، اَخُ المواسی شد     بر زیارتت ناظر

اَفضَلُ الجَزا از توست    اکثر الجزا از توست

این کلام معصوم است    اَوفَرالجزا از توست

کاشف الکروبی تو    قبلة القلوبی تو

بندگان درگه را    ساتر العیوبی تو

مرقدت مکرّم شد    مشهدت معظّم شد

با اجازۀ ارباب    دیدنت مقدم شد

هَم حوائج دنیا    هَم شفاعت عقبا

هم قیامتِ برزخ    با تو می شود زیبا

ای که باب حاجاتی    کعبۀ مناجاتی

در تمام حالاتت     اسوۀ مواساتی

در شجاعتی معیار    در اطاعتی پرکار

در کرامتی بی مثل    در شهامتی بسیار

پهلوان صِفِّینی    قهرمان کونینی

ای علم به دوش ، عباس    مقتدای دارینی

یاد بدر و خیبر را     زنده کرده ای آقا

مأمن تو در جنت     فی منازل الاعلا

اَسعدِ سعیدانی     اَشهدِ شهیدانی

سَرورِ جوانمردان     آخرِ مسلمانی

ای سلیل مولایی    تو عزیز زهرایی

غبطه می خورد بر تو     هر شهیدِ والایی

دِینِ دین اَدا کردی     عهد خود وفا کردی

در ره دفاع از حق    جان خود فدا کردی

تیغ حیدری دستت    جام کوثری مستت

فرش راه مولایت     شد تمامیِ هستت

آن زمان که تو خونین    واژگون شدی از زین

فاطمه به بالینت    آمد و شدی غمگین

خجلت از حرم داری    بسکه تو کَرَم داری

پیکرت ز هم پاشید     باز هم علمداری

دست تو جدا افتاد    مشکِ تو کجا افتاد

پیشِ پیکرت عباس    دلبرت ز پا افتاد

آخرین سجودت را     زخمِ تار و پودت را

مادرت شنید و خواند     روضۀ عمودت را

محمود ژولیده

***********************

عباس عاشقی است که همتا نداشته

کس تاب درک عاشقی اش را نداشته

محرابِ ابروان ابالفضل قبله است

گیرم که شهر، صحنِ مصلا نداشته

از جای مهرِ روی جبینش مشخص است

شب ها بجز عبادت و نجوا نداشته

علامه بود، آیت حق بود او ولی

نزد حسین، دست به فتوا نداشته

باب الحسین گشته و کس جز طریق او

راهی به سوی منزل آقا نداشته

مدحش همین بس است اگر هم که منصبی

جز نوکری زینب کبری نداشته

خُلق و مرام و معرفتش ارث مادری است

ام البنین به وصفِ ادب تا نداشته

"یا مرتضی علی" رجزش بود وقت جنگ

مثل پدر ز واقعه پروا نداشته

چون رعد، بین جنگ سرِ کفر می زده

یعنی شکار وقت تقلا نداشته

هر کس که سر زده است به کویش نوشته است

در خانه اش به غیر بفرما نداشته

تأثیر تکه نان سر خوان نذری اش

دارُ الشفای حضرت عیسی نداشته

باور اگر نمیکنی... از ارمنی بپرس

طوری شفا گرفته که حاشا نداشته

حتی خدا به قدر گدایان کوی او

شب زنده دار در شب احیا نداشته

رحمت به سائلی که ز دستان باده ریز

جز معرفت به دوست تقاضا نداشته

میخواستم زبان بگشایم به مدح او

ظرفم برای منقبتش جا نداشته

قبرش چقدر کوچک و تنگ است پس چرا؟!

سقا مگر که قامت رعنا نداشته؟!

گفتند تشنه بود حسین و...نخورد آب

عباس عاشقی است که همتا نداشته

محــمد جواد شیرازی

******************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی