کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

مناجات امام حسین علیه السلام

********************

محمود ژولیده

بگذرید از گنهم من خجل اربابم

هر چه باشد نمی از خاک و گل اربابم

بین ما گرچه زمین تا به سما فاصله است

نیستم دور،که من متصل اربابم

حور و قلمان جنان هم دل من را نبرند

من فقط مشتری روی گل اربابم

هر کسی روز جزا همره ارباب خود است

من کی ام ،منتسب و مشتمل اربابم

گرمی مهر حسین است انیس دل من

با وجودی که بدم مشتعل اربابم

شب جمعه ست گدا سوی حرم آمده است

راستش مست و خمارم کسل اربابم

با غم روضه ی شهزاده ی او میسوزم

سخت میسوزم و خود معتدل اربابم

ارباً اربا که شنیدید خدا میداند

من مصیبت زده ی داغ دل اربابم

خویش را با سر زانو به تن پاره رساند

لشگری خندد و من منفعل اربابم

************************
رضا قربانی

مهرِ تو را هرکس ندارد دین ندارد

اصلا که گفته دشمنت نفرین ندارد

گیسوی پُرچینت مرا هم  گیر انداخت

چینِ تو را مغرب زمین و چین ندارد

در کوچه ی تو انبیا هم صف کشیدند

مثل تو جایی سفره ی رنگین ندارد

از این کرم خانه بیا یک لحظه بیرون

جز دیدن تو حاجتی مسکین ندارد

دل خوش نکردم به نماز و روزه هایم

جز گریه بر تو که دلم تضمین ندارد

لفظِ"بفرمایید بالا" اشتباه است

چون مجلس آقای ما پایین ندارد

مشقِ شبم صدمرتبه نام حسین است

جز نام زیبایش لبم تمرین ندارد

آوازه ها از شه بُوَد پس آفرین او

شعرِ من و شعر شما تحسین ندارد

من بی هنر بودم هنرمندم نمودند

در گوشه ی میخانه پابندم نمودند

************************
سیدمجتبی شجاع

تا از می و باده ی تو مستم...هستم

تا رشته ی دل را به تو بستم...هستم

من زندگی ام بسته به این نوکری است

تا نوکر مادر تو هستم...هستم

************************
قاسم نعمتی

همه سرمایه ی مجنون غم لیلا باشد

عاشق آن است که سر گشته و شیدا باشد

بعد از آنى که شده دلبر ما خیمه نشین

عاشق دلشده آواره ی صحرا باشد

قطره اى مى چکد و لذت عمرش این است

آخر راه دگر وصل به دریا باشد

پرچم مشکى هیئت همه جا محترم است

چونکه شیرازه اش از چادر زهرا باشد

رو سپیدند قیامت همه ی زوارت

چون به پیشانیشان نام تو آقا باشد

با همه معرفتم عرضه کنم محضر تو

اعتقادى که ز هر شبهه مبرا باشد

در عزا خانه ی تو دست خدا در کار است

تا خدا هست مصیبات تو بر پا باشد

گرچه بر سینه غم کرب و بلا دارم من

شک ندارم که حریم تو همین جا باشد

نوکر آن است که یک لحظه شده چون ارباب

وقت جان دادن خود بى کس و تنها باشد

در قیامت که بگیرى سر خود را بر دست

تا به زهرا برسى محشر کبرى باشد

لحظه ی بوسه گرفتن ز رگ حنجر تو

به خدا ذات خدا غرق تماشا باشد

************************
مهدی رحیمی

 

به گوش تیر گفتا تیغ، بی سر کردنش با من

اگر چشمی به سوگش خشک شد ، تَر کردنش با من

تو کارت را بکن با شعبه ها من هم حواسم هست

حسین اکبر اگر آورد، اصغر کردنش با من

جواب تیغ را تیر اینچنین از روی زه پَر داد

اگر اصغر بیارد ذبحِ اکبر کردنش با من

اگر که لاله ی عباسی خود را حسین آورد

تو دستش را بزن ای تیغ،پر پر کردنش با من

رها شد نیزه ای و گفت مسئولیت این سر

از اینجا تا شبِ تقدیمِ دختر کردنش با من

صدای نیزه را خاری شنید و گفت بعد از ظهر؛

ز خیمه هر که آمد سَدِّ مَعبَر کردنش با من

یقیناً شیشه ی پای رقیه بی تَرَک مانده

مغیلان را خَبر کردم مشجّر کردنش با من

همین طور اسبی از آن دور با نُه اسب دیگر گفت

شبیه قاسمش ، چندیدن برابر کردنش با من

************************
حسن کردی

لحظه لحظه عمر ما با عشق تدوین میشود

تلخ کامی های ما با روضه شیرین میشود

کفه ی اعمال ما از نورِ سجده خالی است

این سبک وزنی به نور اشک سنگین میشود

ای تپش های دل شوریده ی ما یا حسین

نبض دل با نام تو بالا و پایین میشود

زائرت با کوله بار فقر می آید ولی

در حرم یکباره برتر از سلاطین میشود

شاعرت در تنگای واژه ها در خلوتش

با دخیل اشک خود غرق مضامین میشود

پای منبرهای روضه هر که شاگردی کند

زودتر از حوزه ها معناگر دین میشود

تا چراغ روضه در هر خانه ای روشن شود

رزق آن خانه به نور عشق تأمین میشود

عشق اگر آید به میدان در نبرد کفر و دین

یک مسیحی چون وهب در راه گلچین میشود

کربلا میدید زخم سرخ اصحاب الحسین

لحظه ی آخر به یک لبخند تسکین میشود

************************
محمد جواد پرچمی

هر آنچه غیر غمت را کنار باید زد

شبانه روز دم از زلف یار باید زد

هر آنچه هست به راه تو خرج باید کرد

تمام نیروی خود را به کار باید زد

تنی که خرج نشد را به گور باید برد

سری که خرج نشد را به دار باید زد

برای آنکه به ما غمزه ای نشان بدهی

درِ سرای تو را چند بار باید زد؟

بنا نبود که عاشقی کنی محل ندهی

ز کم محلی معشوق زار باید زد

جبین شکستن ما التیام زخم دل است

که سر به خاک تو بی اختیار باید زد

برای مثل تویی آبشار باید شد

ز گریه طعنه به ابر بهار باید زد

ببند حلقۀ قلادۀ مرا به درت

به پای عبد فرار ی حصار باید زد

از این به بعد برای تو ناز خواهم کرد

که گاه پیش تو زیر قرار باید زد

سر مرا بستان و پر مرا برسان

که سر بریده  پر از این دیار باید زد

مبند راه مرا با مژه که میمیرم

که گفته بر روی ما ذوالفقار باید زد

من آخرش همه را میکِشم به سوی حرم

که عشق را سر هر کوچه جار باید زد

مخواه ز آتشت آرام باشم ای تشنه

به یاد حنجر خشکت هوار باید زد

************************
کمیل کاشانی

قبله نمای اهل ولا کربلای تو

دارد همیشه بوی خدا نینوای تو

تا تو دلیل راه منی گم نمی شوم

راه بهشت می رود از روضه های تو

عشق شما خوش است "من المهد الی اللحد"

خوشبخت آنکه پیر شد آقا به پای تو

پهلو زند به کوثر و تسنیم و سلسبیل

ته مانده ای ز چایی داغ عزای تو

حسن ختام بهتر از این میشود مگر ؟

شد روسفید " جون" سیاه از دعای تو

از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام

شد پرچم خدا سر از تن جدای تو

از حنجر بریده ی خشکیده ات هنوز

آید به گوش عالم هستی صدای تو

در شعله ی محرم تو کائنات سوخت

سنگ است آن دلی که نسوزد برای تو

"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق"

فانی است کل عالم و باقی بقای تو

**************************

محمد جواد شیرازی

در گنهکاری ز بس مشهور هستم

هر کجایی می روم مقهور هستم

طعنه ی مردم به من، دردی ندارد

درد من این است از تو دور هستم

بال پرواز مرا غفلت شکسته

در حصار جهل خود محصور هستم

غافل از سرمایه ی عمرم که طی شد

در سراشیبی تند گور هستم

معصیت های زیادم را ندیدم

بر عبادات کمم مغرور هستم

ذره ای سختی صدایم را درآورد

این همه نعمت، ولی من کور هستم

حق من عریانی و بی آبرویی است

با بزرگی خودت مستور هستم

سر پرستم باش در بازار دنیا

کودکی ناپخته و محجور هستم

سائلم، دور و بر باب الجوادم

در شعاع انتشار نور هستم

وقت جان کندن به دنبال رضایم

مثل سلمانی نیشابور هستم

خادم زوار اربابم حسینم

از تبار فُطرس و منصور هستم

دوست دارم روضه را، پس در قیامت

با غم ارباب خود محشور هستم

ساربان مزدش گرفت اما خدایا

شاکی از وجدان آن مزدور هستم

در نیامد خاتم از انگشت و می گفت:

حلقه ات تنگ است پس مجبور هستم...

***********************

قاسم نعمتی

صد شکر میکنم که گرفتار تو شدم

منت نهاده اى و عزادار تو شدم

احرام عشق بسته به میقات آمدم

حیران کوى وصل به دیدار تو شدم

یک عمر روسیاهى من را حلال کن

کردم گناه و باعث آزار تو شدم

تا خویش را عزیز کنم نذر مادرت

یا ایها الغریب طرفدار تو شدم

سر بند نوکرى تو بستم به این امید

تو میخرى مرا سوى بازار تو شدم

این اشگ را که راه گرفته ز چشم تر

دارد نشان که محرم اسرار تو شدم

تا گم شدم میان ره غفلت و گناه

راهى به راه عشق ز انوار تو شدم

بر جان خریده ام همه زخم زبان خلق

بر نام تو قسم همه جا یار تو شدم

تا خواستم به نوکریت کم بیاورم

ناخواسته دخیل علمدار تو شدم

ما راهیان کرببلائیم تا ابد

سینه زنان خون خداییم تا ابد

***********************

سعید خرازی

قبله ام روىِ تو و خانه ى تو جاىِ من است

یاحسین وِردِ زبانِ منو لب هاى من است

مُرده آرند به هر مجلسِ تو ، زنده شَوَد

محفلِ روضه ى تو وادىِ سیناىِ من است

کودکى بیش نبودم ، به تو وابَسته شُدَم

این هَم از مَرحَمَتِ مادرِ مولاىِ من است

هَر زَبانى که"سه"بار عَرضِ سلامَت گوید

بارِ سِوّم نَشُده اَشک به سیماىِ من است

همه ى دِلخوشىِ من به تو و مادرِ توست

گریه کردن به شُما لَذّتِ دُنیاىِ من است

***********************

قاسم نعمتی

عاشق غمزده را یاد تو جانان کافیست

سینه ی سوخته را ناله ی سوزان کافیست

بهر راضى شدن مادر زارت زهرا

لحظه اى زمزمه ی ذکر حسین جان کافیست

کربلائى شدن ما به خدا آسان است

روضه اى کوته و یک دیده ی گریان کافیست

گریه شیرازه ی خون باشد و تسکین قلوب

قطره اش بهر دواى غم دوران کافیست

چون که سر چشمه ی اشک از دل پر درد بُود

به تسلاى غمِ قلب پریشان کافیست

گر که با لطف تو از دل حُجب نور رَود

صحنه ی داغ تو بر دادن هرجان کافیست

هر کسى دیده خودش صحنه ی یک قتلى را

روضه نه بهر غمش یاد عزیزان کافیست

دختر از دور اگر بوسه فرستد بر نى

بهر تکریم لب قارى قرآن کافیست

بهر زخمى شدن آبله پاى نهیف

یک اشاره ز سوى خار مغیلان کافیست

حیف سر بى بدن آمد که به یک پنجه ی ناز

بهر شانه شدن موى پریشان کافیست

***********************

مهدی رحیمی

یا در فراق کرب و بلا می کُشی مرا

یا با غم امام رضا می کُشی مرا

بالای سر اگر نکشی ام بدون شک

پایین پای خود به خدا می کُشی مرا

پایین پا و روی تل و پیش قتلگاه

در کربلای خویش سه جا می کُشی مرا

با روضه ی کشیده ی قاسم اگر نشد

با روضه ی حصیر و عبا می کُشی مرا

بیمار روضه ات منم ای بهترین طبیب

اما تو در ازای شفا می کُشی مرا

حا سین و یا و نون مقطع،به وقت ذکر

با اسم خود هجا به هجا می کُشی مرا

در بین اسم های خودت آخرش حسین

با اسم سیدالشهدا می کُشی مرا

دائم مرا به روضه ی گودال می بری

یا می کِشی به روضه و یا می کُشی مرا

***********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی