کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام۱۴

*******************

این خانواده یوسفان بی بدیلند 
هر یک برای خویش خورشیدی جمیلند 
جاری ترین رودند در رگ های دنیا 
بهتر بگویم صد هزاران رود نیلند 
فرقی ندارد سنّ شان کم یا زیاد است 
کم سن و سالش عمر صد نوح و خلیلند 
بر هر نخ موی علی های قبیله 
صدها فرشته با وضو هر شب دخیلند 
بی پرده گویم کمترین هاشان مسیحند 
در معرفت استاد درس جبرئیلند
در این میان یک تن شبیه مصطفی بود
او هم علیِ خانه ی ارباب ما بود
 
***
امشب زمین را عرش اعلی کردی اکبر
با مقدمت یکباره غوغا کردی اکبر
لبخند تو در سینه ها قند آب کرده
با خنده لب ها را ز هم وا کردی اکبر
از بس که مثل مصطفی جذاب هستی
در هر دلی خود را عجب جا کردی اکبر
وقتی که چشم خویش را از هم گشودی
اول تو سقا را تماشا کردی اکبر
تو آمدی و پادشاه کربلا را
با مقدمت امروز بابا کردی اکبر
زیباترین نام جهان را بر تو بگذاشت
بعد از تو این دنیا دوباره یک علی داشت
 
***
در باطنت خُلق پیمبر می گذارند

امشب همه بر پای تو سر می گذارند
امشب به یُمن مقدم پاک تو آقا
در سفره ی عشاق کوثر می گذارند
از بس که تو والا مقامی و بزرگی
بر نام تو پسوند اکبر می گذارند
بر کاسه ی اسپند خورشیدی عمه
اسپند نه! هر لحظه اختر می گذاردند
وقتی در آغوش اباالفضلی ملائک
بر پایتان از شوق شه پر می گذارند
بعد از تو آقا در صف زیبا جمالان
بیچاره یوسف را در آخر می گذارند
ای شاه زاده شاه را بی تاب کردی
خورشید را هم از خجالت آب کردی
 
***
با دیدنت خون خدا لبخند می زد
هر لحظه بوسه بر رخ فرزند می زد
وقتی که جبرائیل لب های تو را دید
با شهد لب های تو زین پس قند می زد
تا ریشه هایت را در عالم دید ارباب
این ریشه ها را با علی پیوند می زد
می خواست تا پیروز میدان باشد عباس
نام تو را در صفحه ی سربند می زد
وقتی که خاک زیر پایت را زمین دید
قید تمام عرش را سوگند، می زد
خورشید از دامان لیلا سر زد امروز
پیغمبر و حیدر به دنیا آمد امروز
 
***
آئینه ی پیغمبر اکرم تو هستی
هر کس نداند، من که میدانم تو هستی
ساقی کوثر حضرت مولاست اما
از روز اول ساقی زمزم تو هستی
هم حیدر کراری و هم مصطفایی
با این وجود عشق همه عالم تو هستی
شمشیر پیغمبر علی، روحش حسین است
در دست او انگشتر خاتم تو هستی
عباس در کرببلا نقش علی داشت
در این میان مولای عیسی دم تو هستی
خیمه حسین و دست عباسش ستون است
بالای این خیمه یقین پرچم تو هستی
تو آمدی تا عشق در عالم بریزی
کرببلا را با دمت برهم بریزی
 
***
رفتی و زینب بعد تو چشمان تر داشت
دستی به پیشانی و دستی بر کمر داشت
داغ تو سنگین بود که ارباب افتاد
زخم عمیقی از غمت روی جگر داشت
رفتی و گفتی من علی عشق حسینم
این بردن نام علی خیلی خطر داشت
میخواست با مرگ تو مولا هم بمیرد
وابستگیت را به بابایت خبر داشت
فهمید که نامت علی ابن الحسین است
سنگین ترین تیری که آورده ست برداشت
رفتی و بابای تو خیلی غصه میخورد
عمه نمی آمد یقین پیش تو، می مرد
مهدی نظری

******************************

یازده روز گذشت از مه شعبان معظم
که عیان گشت دوباره رخ پیغمبر اکرم
ذات حق جلّ جلاله پسری داد به لیلا
که سراپای بود آینه ی جد مکرم
نه عجب اینکه به یوسف بدهد وام ز حسنش
یا دهد از نفسش روح به ریحانه ی مریم
مگر اوصاف ورا شرح دهد یوسف زهرا
ورنه آرند به وصفش ملک و جن و بشر کم
می‌سزد تا که شود گوش همه عالم هستی
تا ز وصفش زند آقای رسولان خدا دم
یوسف فاطمه در منطق و در خصلت و خُلقت
اشبه الناس ورا خواند به پیغمبر خاتم
صلواتی که خداوند فرستد به محــمد
به جمال و به کمال و به جلالش همه با هم
ابرویش خیل ملک را شده محراب عبادت
صورتش قبله ی جان و دل ذرّیه ی آدم
اگر از جام تولاش یکی جرعه بنوشد
پسر هاجر تا حشر کند ناز به زمزم
دشمنش گفت که او راست همان شأن امامت
تا به وصفش چه بگویند دگر مردم عالم
ما کم از ذرّه و او بیشتر از مهر درخشان
ما یکی قطره ولی وسعت او بیشتر از یم
یوسفِ یوسف زهراست که از حضرت یوسف
به جمال و به کمال و به جلال است مقدم
هدفش یاری بابا شرفش حیدر و زهرا
سخنش آیت عظما قدمش ثابت و محکم
گویی از دامن گهواره و آغوش ولایت
در ره دوست به بذل سر و جان بود مصمم
باید او را به رسول مدنی کرد شبیهش
او که سر تا به قدم آمده پیغمبر خاتم
هر طرف چشم بر آن مرقد شش‌گوشه گشودم
تن صدپاره ی او در نظرم گشت مجسم
من و توصیف جوانی که ولی خوانده امامش
چه بیارم؟ چه نویسم؟ چه بخوانم؟ چه بگویم؟
پسر خون خدا خون خدا خون محــمد
که بود زنده ز خونش مه پرشور محرم
نام نامیش علی بود که شد در پی قتلش
در صف کرب‌و‌بلا این همه جلّاد، فراهم
سنگ‌ها بر سر او بود به از لاله و ریحان
زخم بر زخم تنش بود به از دارو و مرهم
بس‌که چشمش به ره تیر بلا بود به هرسو
بس‌که فرقش سپر تیر بلا گشت به هر دم
او که سر تا به قدم رشک جنان بود جمالش
غرق خون شد بدنش از ستم اهل جهنم
آسمان! دور مزارش ز بصر اشک بیفشان
که شود غرقه به خون جگرت دفتر «میثم»

*****************************

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

تو همان کتاب حسن احمدی

تو همان وجه خدای سرمدی

تو همان آینۀ محــمدی

به جمال بی مثالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

**

ای ولیّ حق و فرزند ولی

جدّه ات فاطمه، جدّ تو علی

چهره ات آینۀ لم یزلی

به چنین قدر و جلالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

**

شب میلاد تو دل نور گرفت

ملک از شوق و شعف شور گرفت

لب خندان، دل مسرور گرفت

به سرور و شور و حالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

**

ای رخت شمع ره هاشمیان

آفتاب سپه هاشمیان

گفت عباس مه هاشمیان

به دو ابروی هلالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

**

ای همه عشق من و تاب و تبم

ای ثنایت سخن روز و شبم

گل لبخند وصالت به لبم

به گلستان وصالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

**

ای رخت آینۀ مصطفوی

در تن پاک تو روح علوی

صفت و خلق و خصالت نبوی

به تو و خلق و خصالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

**

به جمال تو قمر مبهوت است

به دعای تو سحر مبهوت است

به کمال تو پدر مبهوت است

به تو و اوج کمالت صلوات

گل لیلا به جمالت صلوات

به جبین و خط و خالت صلوات

*********************************

علی اکبر لطیفیان

دلم را هوای تو پر کرده است

غم آشنای تو پر کرده است

حسینیه و مسجد و دیر را

نسیم دعای تو پر کرده است

تو پیغمبری و بلاد مرا

اذان صدای تو پر کرده است

چه باکی ز گمراهی ام جاده را

اگر ردّ پای تو پر کرده است

هزاران سده می شود که خدا

سبو را برای تو پر کرده است

دلم را به گیسوی تو بسته اند

به طاق دو ابروی تو بسته اند

***

من از گیسوانت پریشان ترم

ز چشم خراب تو ویران ترم

تو از نور خورشید پیداتری

من از نور مهتاب پنهان ترم

کویرم ولی از کرامات تو

من از عطر گل های باران، ترم

تو لیلایی و بلکه لیلاترین

من از آهوان تو حیران ترم

اگر روی تو قبله گاه من است

من از هر مسلمان مسلمان ترم

تو موسایی و رود نیلت منم

شرار غمی و خلیلت منم

***

فدای دو چشمان شهلایتان

به قربان این قدّ و بالایتان

مگر از کدامین جهت آمدی

مَلَک می چکد از سراپایتان

نگاه تو کرده است مجنونمان

خدای تو کرده است لیلایتان

اسیران زلف تو را چاره نیست

به قربان طرح معمایتان

تو آنی که روح القدس می شود

گدای نسیم نفس هایتان

جمال تو پیغمبر اکرمی ست

اسیری زلف تو هم عالمی ست

***

تو در سینه ی ما حرم می زنی

برای دلم حرف غم می زنی

تو آنی که در قله ی ماذنه

قدم می زنی و علم می زنی

سحر با اذان سحرگاهیت

سکوت دلم را به هم می زنی

تو در محضر ماه ام البنین

ادب می کنی حرف کم می زنی

نبودی اگر نامی از گُل نبود

ترنم نبود و تغزل نبود

***

تو شه زاده ای و علی اکبری

علی اکبری یا که پیغمبری؟!

درِ خانه ات ازدحام گداست

ولی خم به ابرو نمی آوری

تو آنی که در بین گهواره ات

به نازی دل عمه را می بری

مرا از مناجات شب بهتر است

دو رکعت نماز علی اکبری

برای اذان گفتن کربلا

تو از هر کسِ دیگری بهتری

نمازت نیاز شب کربلاست

گرفتار تو زینب کربلاست

***

خدایی ترین جلوهٔ بی نیاز

موذن ترینِ زمینِ حجاز

غلامی کوی تو را کرده ام

اگر آبرومندم و سرفراز

ندیدم در این کوچه های کَرم

کسی را شبیه تو مهمان نواز

کنار خرابات گهواره ات

اذانی بگو تا بخوانم نماز

بیا از بقایای خاکسترم

حسینیّه ی ام لیلا بساز

مرا تا بهشت نگاهت ببر

به پابوسی قتلگاهت ببر

***

مرا وصل دریا شدن بهتر است

گرفتار لیلا شدن بهتر است

کنار حریم کریمانه ات

مرا مردن از پا شدن بهتر است

به پای رکاب تو له له زدن

مرا از مسیحا شدن بهتر است

تو ممسوس حقّی و جذب خدا

تو را ارباً اربا شدن بهتر است

فراقت توان پدر را گرفت

کنار تو پس تا شدن بهتر است

*********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی