کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت حضرت امام جواد علیه السلام ۱۱

×××××××××××××××××××

نوشت اول شعرش به نام حضرت عشق

و باز میکند امشب زبان به مدحت عشق

کسی که شعرخودش را نگفته میداند

که هست ازبرکات وجود ورحمت عشق

اگرچه قافیه ی شعردست وپا گیراست

شروع میکند اینبارهم به زحمت عشق

منی که مثل همیشه خراب و حیرانم

منیکه گرم سرودن شدم به نیت عشق

 
کسی که آمدنش را خدا تبارک گفت

کسیکه آمدو شد منتهای زینت عشق
 
ترنمات لبش آیه های کوثر بود

و داد خاتمه بر افترا و تهمت عشق

عجیب نیست که مولود بی نظیر رضا

شود برای همیشه امام عصمت عشق

سلام برگل رویش بگو به قصد برات

نثار این پسر حضرت رضا" صلوات"

شکوه بی بدل لطف ومهرو جودی تو

 و بانی همه ی خلقت و وجودی تو

 
گرفته دور و برت را هزار پروانه

چراکه خوشترازعطر گلاب وعودی تو

 
تویی نتیجه ی نذر و توسلات پدر

 و ربنای قنوت و دم سجودی تو

ادامه داشت هنوزحرفهای مردم شهر

تو ای سلاله ی زهرا اگر نبودی تو

تو استجابت سبزی به دست های گدا

 زلال جاری فیضی شبیه رودی تو

پس از امام حسن سفره های رنگینی

برای مردم بی دست و پا گشودی تو

تودستگیر همه هستی ای خدای کرم

که هیچ چیز نمی خوای در ازای کرم
 
منم همیشه مرید در تو باب مراد

 دوباره قرعه ی فالم به نام تو افتاد

ببخش اینهمه بدکرده ام به جان خودم

نگاه گرم و صمیمی تو به من رو داد

چه قدر حاجت نا گفته را روا کردی

دم تو گرم و شود خانه ی دلت آباد
 
خوشا به حال گرفتار تو که مانند...

رهایی است-اسیری به دست توصیاد
 
هزار مرتبه شکر خدا که سائلم و

کرامت تو مرا در کنار تو جا داد

خلاصه اینکه منم خاکسار این درگاه

مزن به سینه ی من دست ردامام جواد

تمام آبروی من به زیر دین شماست

تمام آرزویم صحن کاظمین شماست

 

محــمد حسن بیاتلو
 
××××××××××××××××××××××××

درِ این خانه اَم گدا عشق است

کاظمینی شوم خدا عشق است

از خدا خواستم تو را آری

باتو بودن همیشه باعشق است

پرزدن کمترین کرامت تو

پَرگرفتن دراین سَراعشق است

بال وُ پَرهایِ بستۀ نوکر

شده بایک اشاره وا عشق است
یکی یکدانۀ رئوفِ حرم

بانگاهی سویِ حَرم بِبَرَم
×××
تو نگاهم کنی خدا هم هست

در جوارِ تو ربّنا هم هست

داخلِ صحنِ مشهدیِّ تو

زائرِ مشهدالرّضا هم هست

برقِ ایوان شبیهِ طاقِ نجف

آن جَلایِ پُراز صفاهم هست

پدرت درمیانِ زوّار است

این وسط حکمِ کربلا هم هست
 
پسرِ پادشاهِ ایرانی

دردها را نگفته میدانی
×××
 
مالکِ مسندِ رسولِ خدا

وارثِ بیرقِ علی مولا

حرفِ جود وُ کَرَم وسط آمد

حسنی کرده ای تو مجلس را

کاظمینِ تو درمسیرِ حسین

دلِ تو بی قرارِ کربُ وبلا

درِ باب الجواد باز شده

می شوم زائرِ حریمِ رضا
با جوادالائمه مانوسم

تشنه وُ بی قرارِ پابوسم
×××
 
می شود باکبوترانِ حرم...

به رویِ گنبد طلایِ بِپَرَم

گرچه بی ارزشَم به حقِّ جواد

بیش ازاندازه خرج کُن بخرم

من کجا ... کربلا کجا؟! امّا...

رحم کن بردلم حرم ببرم

روضه خوانی که می شود بَرپا

بانگاهی نَما تو شعله وَرَم
 
پایِ روضه بخوان توهم باما

العجل منتقم گُلِ زهرا

 حسین ایمانی

××××××××××××××××××

کعبه شد سر زلفت دل به سجده افتاده

لحظه ای کنارم باش در فضای سجاده

در سحر دو چشمانت باب اشک بگشاده

غربتی غریبانه نیمه شب تو را داده

در مسیر بی دردی ظلمتی فراگیرم

از نم سرشک تو آمدم بقا گیرم

نخل دلکش طوبی از غمت ثمر دارد

با اصالت نامت آه ما ثمر دارد

هر که شد مناجاتی بهره از سحر دارد

بی گمان نگاه تو بر دلش نظر دارد

صاحب دل مایی خالق دعایی تو

منشاء گل مایی سیّد البکائی تو

آزادی تو ممزوج با غم و بلا باشد

دل را که حریم توست بیگانه چرا باشد؟

شاهد مناجاتت چون ارض و سما باشد

باید که دعای تو مقبول خدا باشد

بر بندگی ات تا حشر حیّ ازلی نازد

چون شیعه، خدایش هم بر آل علی نازد

تو اسوه ی تقوا نه سر منشاء تقوایی

در سجده ثناگوی شهزاده ی لیلایی

با دست علی مامت شد شیعه ی زهرایی

شد مفتخر ایران از همشهریِ والایی

روح توبه هستی تو نفس آیه ی تطهیر

هر رکن نمازت را گفته هر ملک تکبیر

ای قرین لبهایت گوهر دعا سجاد

لحظه لحظه ی عمرت خلق هل اتی سجاد

بستر وفا سجاد معدن سخا سجاد

روح لافتی سجاد یا حبیبنا سجاد

خود فناء فِی اللهی ربّ متقین هستی

در ثنای تو این بس زین العابدین هستی

در خلقت ما نامت مقصود و دلیل آمد

هویِ سحرت ما را عمری است کفیل آمد

بر نم نم اشک تو یعقوب دخیل آمد

تا از تو بها گیرد با ندبه خلیل آمد

انبیا گرفتارت سائلان بازارت

از حق همه می جویند یک فرصت دیدارت

از خطبه ی غرّایت هر تبکده ویران شد

با فیض دعای تو هر دلشده سلمان شد

الشام مگو دیگر دل زار و پریشان شد

تو دیده ای آن مه را کز نیزه نمایان شد

ای نهضت عاشورا مدیون کلام تو

باشد دل زینب هم مرهون مرام تو

آسمان و شبهایش با غمت هماهنگ است

در صحیفه نجوایت لهجه ای خوشاهنگ است

در رثای درد تو صد صحیفه خونرنگ است

میل کربلا دارم سینه ام چو دلتنگ است

عمری است که مجنون لیلای بقیعم من

شادم که پرستوی شیدای بقیعم من

کاروان آل الله سوی کوفه مهمان بود

سجده های خون بود و یک گلوی عطشان بود

پیکری بدون سر در تب بیابان بود

جای بوسه پیدا کن بر تنی که عریان بود

تازیانه با جسم خسته در تلاقی بود

خواهری کبودین در جستجوی ساقی بود

نینوای پر دردی دیده ای تو هر غم را

ناقه ناقه می جوید خواهر محرم را

شانه زن که مب یاشد گیسوان درهم را

ناله ی تو آتش زد گریه ی محرم را

صدق نوکری امشب از کرم عطایم کن

سیّدی تو راهیِ حجّ کربلایم کن

 احسان محسنی فر

×××××××××××××××××××××××××× 

روز میلاد گل است و باغ شاد

عاشقان ! میلاد گل تبریک باد

خنده زد مهر نهم در آسمان

صبح صادق را به هستی مژده داد

کیست او ؟ ماه مدینه ، مهر عشق

آسمان جود ، رحمت را چکاد

کیست او ؟ پایان فصل تشنگی

روح باران ، عصمتی دریا نژاد

کیست او ؟ پیغمبر صبح ظهور

خصم شب ، بنیانگذار عدل و داد

کیست او ؟ سرفصل وحدت ، همدلی

قــــــاری تـــــــوحید ، روح اتحاد

فصل وصل آمد ، بشارت عاشقان !

" عشق ، شوری در نهاد ما نهاد "

بوی عود و عید می آید ، بخند

خنده زد بر عالم هستی " جواد "

تا چو گل از این بشارت بشکفی

این « غزل - لبخند » ، تقدیم تو باد

 رضا اسماعیلی

×××××××××××××××××××× 

از موج میسزد که تکاپو نشان دهد

تا رود برکه میشود آن را تکان دهد

 مرداب شد تلاطم دریایی دلم

 کو یک نسیم تا به دلم بلکه جان دهد

 من ورشکسته هستم و محتاج مهلتم

 بهره ادای دین بگو تا زمان دهد

 حاجات دل که سهمیه بندی نمی شود

 باب المراد را تو بگو تا کلان دهد

 خاکم نگاه سبز نیازم سماوی است

 روزی خاک را ملک از آسمان دهد

امشب غریق بحر پر از جود می شوم

 مشغول این گدایی پر سود می شوم

××× 

 تاثیر کرد سوز گدای ابالحسن

 حق نو گلی نهاد به پای  ابالحسن

 فامیل هم به قلب رضا زخم طعنه زد

 در خنده های اوست شفای ابالحسن

 او آمده که دلبری از عالمی کند

 بر مسند امامت و جای ابالحسن

 وقتی حدیث می کند این خلق تشنه را

 در حنجرش نشسته صدای ابالحسن

 وقتی که راه میرود انگار که رضاست

 در زیر تار و پود ابای ابالحسن

 نسل صدیقه را دهد این طفل امتداد

 جانم فدای او و فدای ابالحسن

 در باغ یاس یک گل تازه شکفته شد

 اسرار حق به سینهء پاکش نهفته شد

 ×××

 کارش رواج ثروت وسرمایه داری است

 سرمایه اش عبادت و پرهیزگاری است

 خالص شوید و بعد گدای درش شوید

 بیتش مکان محرم و از غیر عاری است

 هفتاد قل هواله و یک حمد بهر او

 هر کس که خواند عاری از هر نداری است

 از آن زمان که آمده در خانهء رضا

 آب و هوای خانهء بابا بهاری است

 اما همین که یاد غم مادرش کند

 رویش کبود باغچه ای لاله کاری است

 داغ خزان یاس شده بغض سینه اش

 حق از صدای انتقم او فراری است

 زهرا نسب حسین صفت حیدری مزاج

 اخلاق ناب فاطمه را می دهد رواج 

 ×××

 سائل کند به پیش قدوم تو دیده تر

ای آفتاب کوچهء زهرا مرا بخر

 دست مرا بگیر ز احسان و با خودت

 امشب به کاظمین و به کرببلا ببر

 مشهد که میروم تو مرا جلد میکنی

 باب الجواد مدخل من هست هر سحر

 گفته  رضا هر انکه مرا خواند اباالجواد

 بر نخل حاجت دل او می دهم ثمر

 پائین پای ضامن آهو که می روم

 دارد صفا کنار پدر روضهء پسر

 آخر چه کس خورانده تو را زهر کینه ات

 حال تو روشن است ز هر پارهء جگر

ساز و صدای هلهله و کف کجا و تو

 رقص و غنا و قهقه و دف کجا و تو

 ×××

 دنیا اگر رهین علمدار بی سر است

 عالم به زیر منت دستان اصغر است

 باب الحوائج  است و شبیه عموی خود

 چشمش به تار و پود گره های معجر است

 امروز چون نگین درخشان به روی دست

 شش ماه و چند ساعت دیگر دلاور است

 نامش علی مرامش علی طینتش علی

 الحق که مثل کودکی شاه صفدر است

 تنها علیست آنکه به صحرای کربلا

 با نیزهء سه شعبه شده پاره حنجر است

 وقتی ز روی دست پدر رفت با شتاب

 شد روضه خوان حنجر او مادرش رباب

 حسین قربانچه

××××××××××××××××××××××××

دل را شرر عشق مراد است امشب

از شوق نگار خویش شاد است امشب

ای غمزدگان عشق آئید اینجا

صحبت ز گل روی جواد است امشب

×××

شده است ماه جمال که جلوه گر امشب

که گرد نقره بریزد به بام ودر امشب

در آسمان مدینه دو ماه می تابد

شده است معجز شَقُّ القمر مگر امشب

بیا به ساحت شمس الشموس ره سپریم

که روی دامن خود دارد او قمر امشب

چه دیدنی است سپهر ولایت ای یاران

که ماه روی جواد است جلوه گر امشب

شمیم رحمت حق است در فزای چمن

که گشته گلشن دین غرق زیب و فر امشب

کُنند جمله ترنم قناریان در باغ

که بذر نغمۀ آنها دهد ثمر امشب

ز فیض نام جواد است وعطر جان بخشش

گرفته نخل ولا گرکه برگ وبر امشب

بگو به روح الامین سوره فلق خواند

که گشته شام امید رضا سحر امشب

گریست بر گل خود باغبان چو او را دید

چرا که دارد از آینده اش خبر امشب

به سوز دل همه آئید امشب ای یاران

دعا کنید که دارد دعا اثر امشب

به دیگران چه نیازم اگر جواد از لطف

کند به حال من خسته دل نظر امشب

رسد به مسند والا گر ((آذری)) چه عجب

جـــواز عفو بگیرد ز او اگر امشب

 حسین آذری

 ×××××××××××××××××××

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی