کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

غزل ولایی استاد سازگار

********************

یا مهدی (عج)

بیا پا بر سرم بگذار تا خاک درت گردم
غبارم کن، به بادم ده، بگو دور سرت گردم

اگر چه کم تر از سنگم، بیا آیینه ام گردان
که یک شب رو به رو با روی ازگل بهترت گردم

به جای آنکه باشم کوه آتش، هیزم خشکم
سرا پا آتشم کن تا مگر خاکسترت گردم

نگاهم مرده،ای چشم خدا، اینک نگاهم کن
که هر دم زنده از فیض نگاه دیگرت گردم

نه من آن قدر دارم تا شوم خاک سپاه تو
مگر خاکم کنی تا پایمال لشکرت گردم

غبارم کن که از جا خیزم و بر پات بنشینم
نسیمم کن که دور قبر زهرا مادرت گردم

اگر ازصحنه گیتی کنی محوم، چه غم دارم؟
نیاید لحظه ای بر من که محو از خاطرت گردم

خوش آن روزی که آید از کنار کعبه، آوایت
سراپا محو فریاد عدالت گسترت گردم

خدا را آتشی تا “میثمت” را آب گردانی
الهی اشک باشم، دور چشمان ترت گردم

*********************

یا صاحب الزمان

تو از سر تا قدم حُسن خدایی، دوستت دارم
تو تنها آرزوی مصطفایی، دوستت دارم

تو با سوز درون خود، چراغ قبر زهرایی
تو از قلب علی مشکل گشایی، دوستت دارم

تو پاسخ گوی فریاد علی در دامن چاهی
تو زهرا، توعلی، تومجتبایی، دوستت دارم

تو مشعر، تو منا، تو قبله، تو کعبه، تو لبّیکی
تو رکن مروه ای، سعی صفایی، دوستت دارم

تو تنها طالب خون خدایی، دوستت دارم  
تو فریاد رسای یالثاراتَ الحُسین استی

تو آن تنهای تنهایی که تنها یاور مایی
تو با مایی تو کی از ما جدایی؟ دوستت دارم

تو حتّی در میان آشنایان هم غریب استی
تو با بیگانگان هم آشنایی، دوستت دارم

تو شمشیر خدا، دست پیمبر، هست قرآنی
تو فرزند حسین و کربلایی، دوستت دارم

تو در کرب و بلایی یا نجف یا کاظمین استی؟
تو ای هر لحظه هرجا، هر کجایی دوستت دارم

تو هر بی دست و پایی را به عالم دستگیراستی
تو یار “میثم” بی دست و پایی، دوستت دارم

*************************

سلام بر آل محمد (ص)

نه نسیمم که به هر کوه و چمن سر بزنم
نه کبوتر که به هر بام و دری پر بزنم

ازازل داشته ام یک دل و دادم به یکی
نیستم عاشق اگر جز در دلبر بزنم

نه در خانه ببندد که براند ز درم
نه گذارد که جز این در، در دیگر بزنم

گاه بگشوده، در رحمت و راهم داده
گاه در بسته که من بار دگر در بزنم

دل سبو، دیده بود جام و سرشکم باده
ساقی ام او شده از دست که ساغر بزنم؟

عهد و پیمانم از آغاز همین بود، همین
که دم از آل علی تا دم آخر بزنم

وای اگر پا به سر خوان معاویّه نهم
دست دادند که بر دامن حیدر بزنم

دست من بشکند و پای من از کار افتد
گردری غیر در آل پیمبر بزنم

میثمم” پیروی از میثم تمّار کنم
مگر از دار تولای علی سر بزنم

**********************

قرآن وعترت

قرآن و عترت نور و خورشیدند با هم
در مطلع هستی درخشیدند با هم

در وسعت دل ها چراغ نور بودند
بر چشم خلقت، نور بخشیدند با هم

از صبح خلقت تا غروب روز محشر
دو صورت و یک نقش توحیدند با هم

دانی کدامین دسته از اهل نجاتند
آنان که دور این دو گردیدند با هم

قرآن و عترت هر دو یک باغ بهشتند
پیغمبران زین باغ گل چیدند با هم

 قرآن و عترت هر دو چون یک ابر رحمت
با قطره های نور باریدند با هم

 قرآن و عترت، چون دو نخل سبز یک طور
در لاله زار غیب، روییدند با هم

با هم درخشیدند از برج هدایت
بر ما لباس نور پوشیدند با هم

عترت بود قرآن و قرآن است
عترت ثِقلِینشان ز آغاز، نامیدند با هم

میثم”! به قرآن! عترت از قرآن جدا نیست
این هر دو را ز اوّل، یکی دیدند با هم

*******************

اهل البیت علیهم اسلام

من بهشت رضوان را بی شما نمی خواهم
خلد و حور و غلمان را بی شما نمی خواهم

جان چو گشت بی جانان، مرده ای بود بی جان
من قسم به جان! جان را بی شما نمی خواهم

گر رسد به کف مهرم یا فتد به پا ماهم
مهر و ماه تابان را بی شما نمی خواهم

گرچه خود مسلمانم، خاک پای سلمانم
صد هزار سلمان را بی شما نمی خواهم

برّ و بحر و هامون را، عرش و فرش و گردون را
بلکه ملک امکان را بی شما نمی خواهم

روی زخم، مرهم را، روز فقر، درهم را
وقت درد، درمان را بی شما نمی خواهم

مؤمنم، مسلمانم، با تمام ایمانم
کوه کوه ایمان را بی شما نمی خواهم

قدر و جاه آدم را، فیض پور مریم را
حُسن ماه کنعان را بی شما نمی خواهم

گرچه اهل ایرانم، کشورم بود جانم
من بهشت ایران را بی شما نمی خواهم

گر به دیدة “میثم”، باغ گل شود عالم
هرگز این گلستان را بی شما نمی خواهم

************************

اهل البیت علیهم اسلام

ما روی تو دیدیم، ندیدیم که دیدیم
بر گِرد تو گشتیم و به گَردت نرسیدیم

گفتیم مدام از تو و انگار نگفتیم
گویی نشنیدیم که وصف تو شنیدیم

تو بحر کرم، عالم هستی ز تو سیراب
افسوس که ما بهر درم، جامه دریدیم

چون گرد به خاکی که نشستند، نشستیم
چون باد به هر سو که دویدند، دویدیم

از چار طرف بر سر ما، پای نهادند
روزی که ز دامان شما، دست کشیدیم

یا دام هوس بود به هر جا که نشستیم
یا تیر هوا بود به هر سو که پریدیم

از کاه سبک، کفّة طاعات سبک تر
وز کوه گنه، سخت شکستیم و خمیدیم

از تیغ هوس، رگ رگ ما، گشت بریده
با این همه از مهر شما، دل نبریدیم

ازآن به خطا انس گرفتیم که یک بار
شیرینی دوری ز گنه را نچشیدیم

میثم” همه از نور به ظلمت بگریزند
ماییم که بر آل محمّد گرویدیم

*******************

السلام علی امام الرئوف

مزار توست بهشت وصال داور من
همیشه در همه جا، قبر توست در بر من

ز راه دور همان نیّت زیارت تو
بود به نزد خداوند، حجّ اکبر من

به خاک زائر کویت قسم! نگاهم کن
که خاک مقدم زوّار تو شود، سر من

به گوش همچو اذانم، رضا رضا می گفت
از آن زمان که به من شیر داد، مادر من

من و زیارت قبر تو، ای امام رئوف
بدون رأفت تو، این نبود باور من

رسد چو مرگ ز ره، اوّل حیات من است
اگر به روی تو افتد، نگاه آخر من

شبی که خواب تو دیدم، سحرگهان می رفت
به بوستان جنان، بوی گل ز بستر من

شنیده ام که سه جا، روز محشری با ما
خدا کند که بود لحظه لحظه، محشر من

ز بوی عطر نفس های زائر حرمت
هماره روح ولایت، دمد به پیکر من

ز شعر “میثم” اگر جان مرده، زنده شود
رواست، کز تو بود نظم روح پرور من

********************

السلام علی المهدی

لال است آن زبان که نگوید ثنای تو
کور است دیده ای که ببیند سوای تو

رحمت به روح “صائب” شیرین سخن که گفت
عالم پر است از تو و خالی است جای تو

از آن سری، که پای گذاری به چشم ما
ای چشم جبرئیل امین! جای پای تو

هر شب، دلم مسافر سرداب سامره ست
همچون کبوتری که پرد در هوای تو

شب های جمعه ناحیه خوانند انبیا
در صحن سیّدالشّهدا با صدای تو

ای کاش در کنار حرم، صبح جمعه ای
تو بر حسین گریه کنی، ما برای تو

هر نیمه شب که بهر ظهورت، دعا کنی
آمین فاطمه است، جواب دعای تو

دارند التماس دعا از تو دوستان
هر لحظه در زیارت کرببلای تو

بگذار ما به جای تو گوییم بر حسین
تبدیل تا به خون نشود، اشک های تو

میثم” اگر به کعبه بود، لحظة ظهور
زیبد کند هزار سر و جان فدای تو

***************************

السلام علی المهدی

از همه سو می دمد، نور تجلّای تو
غایبی و عالمی است، محو تماشای تو

تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان
کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو

روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی
در سر ما شور توست، در دل ما جای تو

سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی
ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو

خیز و بر آر از جگر بانگ اَنَاالمنتقم
تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو

زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح
دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو

از حرم فاطمه تا صف کرببلاست
چشم دو ششماهه بر قامت رعنای تو

موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان
تا که شود عالمی طور تجلّای تو

آرزوی فاطمه بانگ “اَنَاالمهدی ات
عقده گشای علی، دست توانای تو ”

آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی
چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو

میثم” اگر می چکد، از نفسش شهد جان
میوة نخلش بود، شاخة خرمای تو

****************************

السلام علی المهدی

زخم دل هجران زد گان را تو شفایی
درد غم بی نسخة ما را تو دوایی

عالم همه جا پر شده از تیرگی محض
ما گمشد گانیم و تو مصباح هدایی

مگذار که با ما همه عالم بستیزند
ما با همه گفتیم که تو صاحب مایی

سوگند به تنهایی تنهای مدینه
تنها تو فقط منتقم خون خدایی

تو وارث بازوی علمدار حسینی
تو پاسخ فریاد تمام شهدایی

با خون دل و اشک روان هر شب جمعه
با مادر خود فاطمه، در کرببلایی

ای کاش که یک لحظه به چشم همه عالم
زآن گوشة شش گوشه، به ما رخ بنمایی

ما پیش تو بودیم ولی حیف نبودیم
تو در دل مایی و ندانیم کجایی

گفتم که دعایی کنم از بهر ظهورت
دیدم تو دعایی، تو دعایی، تو دعایی

میثم” همه گوش است که از خویش بگویی
کعبه همه چشم است که در کعبه درآیی

***********************

السلام علی امیر المومنین

باغ فردوس چو دامان بیابان تو نیست
لاله را خرمی خار مغیلان تو نیست

می سزد تا چو گریبان به جگر چاک زند
هر که دلباخته و سر به گریبان تو نیست

جان به امید وصال تو نگه داشته ام
ور نه یک لحظه مرا طاقت هجران تو نیست

پای افبال به گل دست ملالش بدل است
هر که ای کعبه جان دست به دامان تو نیست

دوست مرهون عطای تو اگر شد نه عجب
دشمنی نیست که شرمنده احسان تو نیست

روزگارش زشب هجر تو تاریک تر است
هر که را روشنی از شمع فروزان تو نیست

خارم اما نگهی کن که گلم گردانی
تا نگویند مرا جا به گلستان تو نیست

بخدایی خدایی که منم بنده او
بنده آنست که جز بنده فرمان تو نیست

مرگ با دیدن تو لحظه میلاد من است
که حیات ابدم جز لب خندان تو نیست

یا علی رخ بنما دل بربا جان بستان
گر چه جان دو جهان قابل قربان تو نیست

نظم “میثم” در نابی است ولی در دهنش
گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست

************************

السلام علی علی بن موسی الرضا

قصد زیارت حرمت حجّ اکبر است
حجی که مثل عمره و حج پیمبر است

هر کس که گشت زائر تو زائر خداست
این گفته ام روایت موسی بن جعفراست

قدر و جلال  زائر قبر تو روز حشر
از زائرین کل امامان فراتر است

زوّار تو که شیعة کامل عیار توست
زوّار چارده حجج الله اکبر است

نام دو پارة تن احمد اگر برم  
نام مقدس تو و زهرای اطهراست

حسرت برند خیل عظیم فرشتگان
بر آن فرشته ای که به صحنت کبوتر است

روح هزار عیسی مریم در این مزار
چشم هزار موسی عمران بر این دراست

روحم شفا گرفت ز یک جرعه آب آن
این حوض صحن توست و یا حوض کوثراست

بوی بهشت می وزد از چار صحن تو
از بس نسیم بارگهت روح پرور است

میثم” که جرم او ز حساب آمده فزون
شاد است ازاین که عفو تو ازجرم او سراست

*********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی