کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


مرثیه امام جواد - علیه السلام

خون شد از غم دلِ خدا جویم

درد بسیار و نیست دارویم

می فشانم سرشک و می گویم

یا جواد الائمه ادرکنی

سینه ای پُر شرار دارم من

دل و جانی فکار دارم من

دو جهان با تو کار دارم من

یا جواد الائمه ادرکنی

روزگارم ز غم تباه شده

قلبم از معصیت سیاه شده

راهِ من منتهی به چاه شده

یا جواد الائمه ادرکنی

خسته و دلشکسته و زارم

گره افتاده است در کارم

جز به کویت کجا پناه آرم؟

یا جواد الائمه ادرکنی

ای که روح عبادتی ما را

عذر خواهِ قیامتی ما را

جانِ زهرا عنایتی ما را

یا جواد الائمه ادرکنی

تشنه ام تشنه بر من آب بده

گنهم را ببر ثواب بده

به گدای درت جواب بده

یا جواد الائمه ادرکنی

دردِ من را دوا کنی چه شود؟

حاجتم را روا کنی چه شود؟

قسمتم کربلا کنی چه شود؟

یا جواد الائمه ادرکنی

عزت عالمین می خواهم

نجف و کاظمین می خواهم

طوفِ قبر حسین می خواهم

یا جواد الائمه ادرکنی

من که چون شمع بر فروخته ام

از غم غربت تو سوخته ام

چشم بر رحمتِ تو دوخته ام

یا جواد الائمه ادرکنی

همسرت کرد نامراد تو را

ساخت مسموم از عناد تو را

ای که خوانده پدر جواد تو را

یا جواد الائمه ادرکنی

سید رضا موید
**************************
ای کرامت سائل صحن و سرایت یا جواد

ای سلام جود بر جود و عطایت یا جواد

ایکه بارد جود از دست گدایت یا جواد

ای صفای دل حریم با صفایت یا جواد

ای دوای دردمندان خاک پایت یا جواد

دوست و دشمن کنند مدح و ثنایت یا جواد

ای کرم داران درم داران گدای کوی تو

حسن کل انبیا در طلعت دلجوی تو

خوی احمد خوی حیدر خوی زهرا خوی تو

نخل طوبی سایه ای از قامت دلجوی تو

چشم خلقت دست خلقت سوی خلقت سوی تو

کعبه جان همه دارالولایت یا جواد

ای غبار کاظمینت آبرو را آبرو

ای محمد هم بنام و هم به خلق و هم به خو

ای نهاده مهر گردون بر در صحن تو رو

من به خلوتخانه دل با تو دارم گفتگو

در کناری مرغ روحم پر زند از چار سو

تا گردد طائر صحن و سرایت یا جواد

اهل دانش مخزن علم خدایت خوانده اند

اهل بینش وجه ذات کبریایت خوانده اند

اهل دل اهل ولا بحر عطایت خوانده اند

دوستداران رضا ابن الرضایت خوانده اند

سیدی ابن الرضا جانم فدایت یا جواد

غلامرضا سازگار

**************************

امام الهدی یا جواد الائمه

ولی خدا، یا جواد الائمه

سپهر کرم، ابر رحمت، یم جود

محیط سخا، یا جواد الائمه

چگویم به وصفت که فرموده آن را

بقرآن خدا، یا جواد الائمه

به کشتیّ ایمان در امواج طوفان

توئی ناخدا، یا جواد الائمه

چه در هفت گردون چه در هشت جنّت

توئی مقتدا، یا جواد الائمه

سماواتیان راست مدح تو، بر لب

به صبح و مسا، یا جواد الائمه

بود نقش خاک ره کاظمینت

رخ اولیاء یا جواد الائمه

ز شاهیست عارم که در آستانت

گدایم گدا، یا جواد الائمه

بود بی ولای تو طاعات عالم

سراسر هبا، یا جواد الائمه

اگر بود واقف ز علمی که داده،

تو را کبریا یا جواد الائمه

نه بگشودی اندر برت پور اکثم

لب خویش را، یا جواد الائمه

گرم سر جدا گردد از تن، نگردد

دل از تو جدا، یا جواد الائمه

بغیر از خدا هر که گوید ثنایت

بود نارسا، یا جواد الائمه

خدا داد پاسخ به هر بینوا کو

تو را زد صدا، یا جواد الائمه

ببازار محشر ولای تو آرم

بروز جزا، یا جواد الائمه

ثنای تو گویم عطا از تو جویم

به هر دو سرا، یا جواد الائمه

رهایی به مهر تو خواهم که گشتم

اسیر هوا، یا جواد الائمه

خوش آن ملتجی را که در آستانت

کند التجاء، یا جواد الائمه

جوادی، جوادی، گدایم، گدایم

عطا کن، عطا، یا جواد الائمه

بخوان جانب کاظمینم وز آنجا

ببر کربلا، یا جواد الائمه

بمانم، بمیرم سپس زنده گردم

به مهر شما، یا جواد الائمه

به جان پیمبر به زهرای اطهر

به بابت رضا، یا جواد الائمه

مرا تا ابد از صف دوستانت

مگردان جدا، یا جواد الائمه

گرفتم که راندیّ و راهم ندادی

روم در کجا، جواد الائمه

تهی دستم و هستیم هست، تنها

گناه ورجا، جواد الائمه

قدم گشته خم، پا فرو مانده در گل

ز بار خطا، جواد الائمه

به یاد تو اشک از بصر می‌فشانم

به صبح و مسا، جواد الائمه

دریغا که از یار نامهربانت

کشیدی چه‌ها، جواد الائمه

تو را کشت، آخر به فصل جوانی

ز زهر جفا، جواد الائمه

به هنگام مرگ تو می‌زد به هم کف

بجای عزا، جواد الائمه

تو را کشت، اما لب تشنه آخر

ندانم چرا؟ جواد الائمه

ز بس ناله کردی در آن حجره تنها

فتادی از پا، جواد الائمه

تنت بیکفن ماند بر خاک از چه

در آن کوچه‌ها، جواد الائمه

ولی دیگر از جسم پاکت نشد سر

جدا از قفا، جواد الائمه

به قربان جسمی که گردید او را

کفن بوریا، جواد الائمه

به قربان آن سر که می‌خواند قرآن

به طشت طلا، جواد الائمه

به قربان آن رخ که شد شسته با خون

به دشت بلا، جواد الائمه

ببین نخل «میثم» که بر داده عموی

بوصف شما، جواد الائمه

غلامرضا سازگار
**************************

تا به دل مهر و تولای تو مولا دارم

کی دگر وحشتی از سختی فردا دارم

تاشدم سایه نشین کرم ولطف شما

به سرم سایه ای از نخله طوبی دارم

من دلخسته به تو بسته دل و چشم امید

به تو لطف تو و جود تو مولا دارم

تو جوادی و منم سائل بیت الکرمت

کرمی کن که به تو چشم تمنا دارم

همه هستی من مهر تو باشد آقا

مهر تو زاد ره و توشه فردا دارم

همه خلق جهان سائل دربار تواند

تو گل باغ ولائی وهمه خوار تواند

حرم پاک تو شد ماءمن ارباب نیاز

قدسیان محو تو وگرمی بازار تواند

کاظمین تو بود قبله گه اهل ولا

رو سپیدند کسانیکه به گلزار تواند

مهر تو راه نجات است به زهرا سوگند

تا ابد اهل ولا پیرو گفتار تواند

علی ملائکه
**************************
معدن جود و کرم ابن الرضا

ساقی چشم ترم ابن الرضا

من که مست این همه لطفت شدم

داده ای بال و پرم ابن الرضا

نام زیبای شما از کودکی

یاد داده مادرم ابن الرضا

من غلامم تا ابد در این حریم

می بری ام تا حرم ابن الرضا

امشبی را نوحه خوانی میکنم

بهر تو نوحه گرم ابن الرضا

 دست تو کار خدایی میکند

از همه مشکل گشایی میکند

 تا که لطف تو به من ابراز شد

این زبانم بهر روضه باز شد

در حریم خانه نامحرم شدی

این نوا ، آخر طنین انداز شد

رقص و پاکوبی بماند جای خود

تا که آهنگش در اینجا ساز شد

زهر کینه میکشد آخر تو را

تشنه ماندی ، این خودش یک راز شد

العطش گفتی و عطشانی هنوز

روضه روز دهم آغاز شد

 یاد آن روز و شهیدان خدا

گریه های خواهری در کربلا

من بمیرم پیکرش بی جان شده

العطش روی لبش مهمان شده

او حسین است و عزیز مصطفی

پس چرا آخر تنش عریان شده

پیرهن را برده اند و عاقبت

پیکر او ، دستخوش گرگان شده

خون نشسته در تمام کربلا

اربا اربا آیه قرآن شده

عاقبت بی سر میان قتلگاه

مظهری از حضرت رحمان شده

 دل پریشان مادرش زهرا رسید

قد او از این همه غربت خمید

جواد قدوسی

**************************
دردا که گشت با من، بیگانه یار جانى 
با دست خود مرا کشت، لب تشنه در جوانى 

من از نفس فتادم، بر خاک رخ نهادم 
او مى زند به مرگم، لبخند شادمانى 

اى بلبلان بنالید، اى لاله ها بریزید 
شد باغبان دل را گلزار جان خزانى 

غم بدل نهفتم، دردم به کس نگفتم 
بردم به گور با خود صد غصه نهانى 

لب تشنه ام ثوابى، اى ام فضل آبى 
بالله این نباشد، پاداش مهربانى 

بر دیده ام ستاره، در سینه ام شراره 
با قلب پاره پاره، رفتم ز دار فانى 

عمر چو عمر یک آه، کوتاه بود کوتاه 
شد اول حیاتم پایان زندگانى 

دردا که رفتم از حال از بس زدم پر و بال 
در لانه او فتادم از فرط ناتوانى 

گوئید تشنه جان داد، خاموش شد ز فریاد 
از این غریب تنها، پرسند اگر نشانى 
**************************

از درون حجره ی در بسته می آید صدا 
باشد این صوت غم انگیز جواد ابن الرضا 

نو گل باغ ولایت سوزد از لب تشنگی 
گلشن عمرش خزان گردیده از زهر جفا

گوهر بحر امامت شد اسیر ظلم و کین 
اسم اعظم اُفتاده در کف ایوان چرا 

از جفای معتصم گردیده دلخون و غریب 
گلشن عمرش خزان گردیده از زهر جفا 

عاقب جان داد اند شهر غربت تشنه لب 
سوخت زین غم قلب پاک مادرش خیر النسا 

قلب مهدی سوزد و دارد بلب آه و فغان 
لرزه افتاده زآهش بر تمام ماسوا 

کوشه حجره غریبانه زدنیا رخت بست 
آنکه بودی شهره اند بخشش و جود و عطا 
**************************
آنشب درون حجره مردی ناله می کرد
با ناله اش خون گریه باغ لاله می کرد

آنشب گلی پژمرده در دست خزان بود
از نیش خاری خسته قلب باغبان بود

آنشب دلی از تشنگی در سینه می سوخت
پروانه را بال وپری از کینه می سوخت

آنشب جواد ابن الرضا در تب وتاب بود
چون جد مظلومش حسین خشکیده لب بود

از تشنگی مرغ دلش فریاد می زد
آتش به دام ودانه صیاد می زد

جاری زجام دیده اش خوناب می شد
مانند شمعی پیکر او آب می شد

با اشک چشمش باغ دین را زنده می کرد
بر گریه او همسر او خنده می کرد

در نوبهاران نخل عمرش گشت بی برگ
در نوجوانی همچو زهرا شد جوان مرگ

در حال اغما نقش لب رازی مگو داشت
گوئی به زهرا مادر خود گفتگو داشت

می گفت آخر رشته عمرم گستند
آنانکه پهلوی تو را از در شکستند
ژولیده نیشابوری

**************************
در میان حجره جان می داد و یک یاور نداشت 
غیر درد و غم نهان در سینه آن سرور نداشت 

آفتاب عمر کوتاهش نهان می شد ولی 
آسمان دیده اش جز اشک و خون اختر نداشت 

کس عیادت جز اجل زان یوسف زهرا نکرد 
گرگ مرگ آمد ولی او تاب در پیکر نداشت 

تا کند رفع عطش آن لاله ی باغ رضا 
غیر سقای دو چشمش هیج آب آور نداشت 

او میان حجره جان می داد و قاتل پشت در 
پایکوبی کرد و شرم از روی پیغمبر نداشت 

بوی عطر غربت آمد از حریم حجره اش 
باغبان باغ حق چون او گل پرپر نداشت 

****************************

من جوادم که خدا خوانده جواد 
من چه کردم به تو اى بد بنیاد 
عوض آنکه مرا یار شوى 
بر دل غم زده غم خوار شوى 
رفتى و در به روى من بستى 
با کنیزان همگى بنشستى 
گفتى از آب مرا منع کنند 
شادى و هلهله آن جمع کنند 
تو که آتش به دلم افکندى 
حال استاده ‏اى و میخندى
حجره در بسته و من تنهایم 
به خدا من پسر زهرایم 
تن بى تاب مرا تاب بده 
جگرم سوخت مرا آب بده 
بدن زار ِمن ِتشنه جگر 
بعد قتلم به روی بام ببر 
تا که لب تشنه به زیر خورشید 
جان سپارم چون حسین شاه شهید 
شهید غلامعلی رجبی 
**************************
آن روز کاظمین چو بازار شام شد 
دنیا برای بار نهم بی امام شد 

دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت 
آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد 

جنت وزید و حُجره ی در بسته ی امام 
در بارش ملائکه خود، بار عام شد 

تا سایه بان شود به تن زهر دیده اش 
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد 

گل رفت و مستی از سر پروانه ها پرید 
دل بی خبر ز لذت شرب مدام شد 

آن روز ذوالجناحِ حسین از نفس فتاد 
آن روز ذوالفقارِ علی در نیام شد 

آتش نشست در جگر کربلایی اش 
یعنی به رسم خون خدا تشنه کام شد 

از بس که اشک ها به غزل پشت پا زدند 
این مصرع رمیده زمین خورد و رام شد 
عباس احمدی 
**************************

در این قبیله که سن کم و زیاد یکی ست
مقام ما و غلامان خانه زاد یکی ست
به چشم لیلی اگرچه مُرید بسیار است
به چشم این همه مجنون ولی مراد یکی ست
سوال کردی و دیدند بی سوادند وُ
جواب دادی و دیدند با سواد یکی ست
همه کریم و همه مهربان و دست به خیر
ولی برای گدایان فقط جواد یکی ست
***
همیشه خانه ی ارباب خانه ی فُقَراست
کریم بودنتان هم بهانه ی فُقَراست
کبوتران حرم سمت آن کسی رفتند
که فکر نان شب و آب و دانه ی فُقَراست
همیشه رسم بر این بوده که قسم بدهند
"
تورا به جان جوادت" ترانه ی فُقَراست
به نور چهره ی ارباب و نان و عشق خُوشیم
عجب شبی ست! شب شاعرانه ی فُقَراست
چقدر خوب هزار و چهارصد سال است
که کوله بار غمت روی شانه ی فُقَراست
***
نماز خواندن تو پای سرو دیدنی است
وَ میوه ای که پس از آن رسیده چیدنی است
خدا به سنّ ِ کَمَت علمِ صد برابر داد
قضیّه ی تو و آن توطئه شنیدنی است
تو یوسفانه از این در عبور خواهی کرد
کبوتر از قفس بسته هم پریدنی است
"
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید "
که ناز اهل سخاوت فقط خریدنی است
به یاد مادر پهلو شکسته افتادی
صبور باش که آن منتقم رسیدنی است

 حمیدرضا کامرانی

********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی