کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر شهادت امام علی علیه السلام

*****

 تو حیدری که خدا خوانده حیدرت مولا!

 سـلام روح بـه جسـم مطهـرت مولا!

 نوشتـه‌انـد: یــدالله فــوق ایـدیهــم

 به دست و بازوی اسلام‌پـرورت مولا!

 سلام هفت اب و، چار مام و، هشت بهشت

 به یـازده پسر و بـر دو دختـرت مولا!

 تویی کـه پیشتـر از ابتـدای عالم، بود

 خـدای عـزوجل مـدح‌گستـرت مولا!

جحیم، شعله‌ای از بغض دشمنان شماست

 بهشت، عکس بلال است و قنبرت مولا!

 هـزار مرحب خیبـر، هـزار عمـرو دلیر

 به وحشت آمـده از نام حیـدرت مولا!

 لوای فتح الهی بـه روی شـانۀ توست

 گواه، خندق و بدر است و خیبرت مولا!

 بقای ارض و سماوات حفظ در کنفت

 تمـام ملک الهـی‌ست وسعت نجفت

 تمام وحـی، نمـایانگـر ولایـت توست

 تمام نـور، همـان پرتـو هدایت توست

 تمام عالم هستی‌است مشتی از خروار

 تمام آب یکی جرعـه از عنایت توست

 تو آن کتاب خدایی که تا جهان برپاست

 خطابـه و کلمـات قصـار آیـت توست

 هنوز هم سخنت ناشنیـده مانده علی!

 اگرچه عالم هستی پر از روایت توست

 چو آفتاب در آیـات وحی معلـوم است

 که قصـۀ همـۀ انبیـا حکـایت توست

 چه بـاک از عطـش و از حرارت محشر

 که چشم شیعه در آن روز بر سقایت توست

 خدا بـه خلق، کرم می‌کند هماره ولی

 وسیلۀ کرمش دست با کفـایت توست

 به روی چشم زمین آسمانـی ای مولا

 زمــامدار زمیــن و زمانــی ای مولا

 تو گنج‌هـای خـدا را بـه زیر پـا داری

 سر از کرم بـه تهی‌دست‌هـا فرود آری

 شب و ستاره و مه، نخل و چاه می‌گویند

 که شب گذشت علی‌جان! هنوز بیداری؟

 گهی به تخت خلافت گهی کنار مریض

 زمــام‌دار وجـودی تــو یـا پرستـاری

 بـرای غـارت خلخـال یـک یهــودیه

 فـراز منبـر پیغمبــر اشـک می‌بـاری

 رعیّـت تـو بـه جـان تـو می‌دهد آزار

 به جـرم آنکـه تو یک مور را نیـازاری

 قیـام عـدل و مـروت شـود تمـاشایی

 دمی کـه پای بـه بـازار کوفه بگذاری

 مقـام و مرتبه‌ات را نهـاده‌ای به زمین

 که مشک آب زنی را به دوش برداری

 شرافت شرف و عدل از شرافت توست

 چهار سال عدالت فقط خلافت توست

 تو روح پاک محمّد تو جـان قرآنی

 فراتـر از ملکـی در لبـاس انسـانی

 ز هـیبتت جگـر کوهسـار مـی‌لرزد

 به پیش اشک یتیمی چو بید لرزانی

 هزار کـوه طلا را نگیـری ای مولا

 که پوست جوی از مـور راه بستانی

 کنار طفل یتیمی بـه خنده بنشینی

 ورا به دامن پُرمهـر خویش، بنشانی

 لباس کهنه کنـی اختیار بر تن خود

 لباس نـو به غلامان خـود بپوشانی

 میان جمع فقیران کسی نمی‌دانست

 تو یک فقیـر و یـا شهریـار امکانی

 هزار حیف که قدر تو ناشناخته ماند

 تو در تن بشریت غریب چون جانی

 تو ناشناس جهانی جهان تو را نشناخت

 چارده صده رفت و زمان تو را نشناخت

 رسول خواست تـو تنهـا برادرش باشی

 بـرادرش نـه کـه نفس مطهرش باشی

 هـزار حیف که در پهـن‌دشت ظلمت‌ها

 بشر نخواست تـو مولا و رهبرش باشی

 لــوای فتــح محمّـد در اهتــزار آیــد

 به غزوه‌ای که تو سـردار لشکرش باشی

 سلام صبـح قیـامت سلام اهـل بهشت

 به محشری که تو ساقی کوثـرش باشی

 شکـست ره نبـرد تـا ابـد بـه اردویـش

 محمّدی که تو در جنگ، حیدرش باشی

 سزد ملائکـه تا صبح حشـر سجده برند

 به منبـری کـه تو تنها سخنورش باشی

 تمام اهـل قیـامت نـدا دهنـد علی

 خوشا کسی که تو امروز محشرش باشی

 بهشت کوثـر و رضـوان من تویی مولا!

 صراط و محشر و میزان من تویی مولا!

 تو فاتـح احـد و بـدر و خیبـری مولا!

 تـو شیـر داور و شیـر پیمبــری مولا!

 هنوز کوه احـد، شاهد شجاعت توست

 هنـوز بالـد و گویـد تو حیـدری مولا!

 تو را مقایسـه بـا هیچکس نشاید کرد

 که دیگـران دگرنـد و تو دیگری مولا!

 تو بـا خرابـه‌نشینان کوفـه می‌جـوشی

 خدا گواست تو از عـرش، برتری مولا!

 اگر چه فاطمه خود، حجت امامان است

 تو خـود امام بـه زهرای اطهری مولا!

 به جز رسول که او هستِ تو، تو هستی او

تـو از تمـامی پیغمبـران سـری مـولا!

 دهـد همـاره شهـادت چراغ بیت‌المال

 فقـط تـو پادشـه عـدل‌گستری مـولا!

 درود کـل پیــام‌آوران بـه رهبـری‌ات

 سلام دائم «میثم» به مدح‌ گستری‌ات

غلامرضا سازگار

***********************

دیوان قضا خطی ز دیوان علی است

سُکان قدر، در یَدِ فرمان علی است

طبع من و مدح مرتضی، شرمم باد

آنجا که خدای من ثنا خوان علی است

***

تا حُبّ علی بُود مرا در رگ و پوست

رنجم ندهد سرزنش دشمن و دوست

جز نام علی لب به سخن وا نکنم

«از کوزه همان برون تراود که در اوست»

***

چون گاه ولادت ولّی حق شد

در خانه حق، علی به حق ملحق شد

گر مظهر حق ذات علی نیست چرا

از نام خدا نام علی مشتق شد؟

***

در برج ولا مهر جهانتاب علی است

در شهر علوم سرمدی، باب علی است

از اول خلقت جهان تا محشر

مظلوم ترین شهید محراب، علی است

***

آنجا که علی واسطه ی فیض خداست

برغیر علی هر که کند تکیه خطاست

با مدعیّان کور باطن گوئـیـد

آنجا که خدا هست و علی نیست کجاست؟

**********************

نرسد اگر به على کسى، به کجا رود؟ به کجا رسد؟

به خدا قسم که اگر کسى، به على رسد، به خدا رسد

سوى انبیا، سوى اولیا، ز طریق حب و ولا بیا

که به جایى ار برسد کسى، ز طریق حب و ولا رسد

ز خودى برون ننهاده پا، نرسیده است به هیچ جا

چو کسى ز راه دگر سزد، سر او به عرش علا رسد

ز ره طلب به ولى برس، ز ره ولى به على برس

که به خضر تا نرسد کسى، نتوان به آب بقا رسد

ز در على به در دگر، منه پا، که مى ‏ندهد ثمر

نرسد کسى به على اگر، به هدر رود، به هبا رسد

در کس به غیر على مزن، ره کس به جز ره او متن

که ازین در و ره اگر کسى، برسد به نور هدى رسد

نبود چو غیر على کسى، ز درش به عرش علا رسى

که به اوج عزت اگر کسى، برسد به فرّ هما رسد

نه به کعبه رو نه به دیر رو، نه به فکر رو نه به سیر رو

زمنیّت ار گذرد کسى، ز ره على به منا رسد

به مروت ار بنهى قدم، توبه مروه یى، به خدا قسم!

به ره على ز صفا قدم، نهد ار کسى، به صفا رسد

به على اگر تو یکى شوى، ز دنس رهى و زکى شوى

به جز این اگر ملکى شود، ملکیتت به خطا رسد

تو شنیده‏ اى به بقا اگر ز طریق فقر و فنا رسى

ز على رسد چو کسى اگر به طریق فقر و فنا رسد

چو کسى مزکىّ و متقى، شود از طریق على شود

ز طریق بندگى على، کسى ار رسد، به تقى رسد

نه همى ز «ناد على» او، شود آبگینه «سینجلى»

ملکوت هم پى صیقلى ز غبار او به جلا رسد

نرسد اگر که ز لافتى، به ثبوت نفى تو زاهدا

نه ز لم رسد، نه ز لو رسد، نه ز ما رسد، نه زلا رسد

به مریض دل نرسد شفا، ز دواى بو على از خدا

مگر از محبت مرتضى، مرض دلى به شفا رسد

من «کبریایى» خسته را، بده ساقیا ز مى‏ ولا

ز شراب حب على مگر همه درد من به دوا رسد

 

***********************

ساقی به پیاله باده کم می ریزی

این میکده را چرا به هم می ریزی

از گردش ساغرت شکایت دارم

آسوده بریز! بنده عادت دارم

با خستگی آمدم؛ فرح می خواهم

سجاده و تسبیح و قدح می خواهم

ما قوم عجم به باده عادت داریم

بر پیر مغان «علی» ارادت داریم

بر طایفه مان نگاه حق معطوف است

میخانه ی شهر طوس ما معروف است

من اهل ری ام؛ مست ولی اللهم

یک خمره میِ سفارشی می خواهم

در روز ازل که دل به آدم دادند

فریاد زدم؛ پیاله دستم دادند

فریاد زدم: علی - پناهم دادند

این گونه به این میکده راهم دادند

با دیدن این شوق عنایاتی کرد

لبخند علی مرا خراباتی کرد

من مستِ مِی ابوترابم یک عمر

سر زنده به نشئه ی شرابم یک عمر

یک ثانیه بی شراب نتوانم زیست

در مذهب ما حلال تر از مِی نیست

جامی بده لب به لب، خرابم ساقی

از مشتریان خوش حسابم ساقی

ساقی بده باده ای که گیرا باشد

از خُم کهنسال تولّا باشد

ساقی بده باده ای که روشن باشد

خوش رنگ و زلال و مردافکن باشد

زُهّاد پر از افاده را دلخور کن

با نام خدا پیاله ها را پُر کن

بد مستی من قصّه ی پر دنباله است

زیرِ سرِ باده ای صد و ده ساله است

این بزم، مرا اهل سخن می سازد

تنها مِی کوثری به من می سازد

من معتقدم باده سرشتی دارد

انگور نجف طعم بهشتی دارد

می داخل خُم سینجلی می گوید

قُل می زند و علی علی می گوید

هُوهُوی تمام خمره ها را بشنو

تفسیر شگرف « هل اتی» را بشنو

با تلخی این دُرد، رطب می چسبد

با حال خوشم توبه عجب می چسبد

گویم به تو حرف عشق بی پرده علی

این شور، مرا به رقص آورده علی

با غصه و غم عجب وداعی دارم!

سرمست توأم! چه خوش سماعی دارم!

هوُهوُ نکنم؛ جنون مرا می گیرد

این دل به هوای کربلا می گیرد

دیوانه ترم نکن، کجا می کِشی ام!؟

سمت حرم دوست چرا می کِشی ام؟

تا طور کشانده ای، عصا می خواهم

یک تذکره ی کرب و بلا می خواهم

وحید قاسمی

*********************

به هر جایی که ذکر خیر مولای کریمی هست

یقینا روی بامش رد بال یاکریمی هست

چه شب های دل انگیزی دوباره جمع مان جمع است

خدا را شکر بر لب یا علی و یا عظیمی هست

شبانگاه از میان کهنه کاران سر در آوردم

دلم مرهون لطف این گدایان قدیمی هست

بیا ای شاعر عاشق بخوان که عشق سوزان است

بگو که شور بسم الله رحمن الرحیمی هست

علی دارم چه غم دارم چه غم دارم علی دارم

مرا در شهر گمراهان صراط المستقیمی هست

دلی که خالی از حب امیرالمومنین گردد

یقین دارم اقامتگاه شیطان رجیمی هست

امین الله خواندن زیر ایوان احتیاجی نیست

برای مستی من از نجف طرفه نسیمی هست

حسابی وا نمی کردم به روی نار و جنت من

اگر که مرتضی... اما ، بنازم که قسیمی هست

به فردای قیامت که حساب من جدا باشد

علی گویان عالم را در ان محشر چه بیمی هست

پس از عمری غزل گفتن در این دفتر نمی بینم

همین سوز و گدازی که در اشعار قدیمی هست

" این سخن ورد زبان ها افتاد   دیدی آخر علی از پا افتاد "

برای مرثیه امشب تمام جنس من جور است

گریز روضه ام از کاسه ی شیر یتیمی هست

بماند...میرسد روزی که در راه همین کوفه

به دور محمل زینب دو تا فرق دو نیمی هست

 علیرضا خاکساری

****************************

ای اولین سروده ی شب زنده دارها

زیباترین ترنّم فصل بهارها

با دست جبرئیل چه زیبا و دیدنی است

از گونه هات چیدن باغ انارها

ای وصله پینه های عبایت کسای عشق

ای بسته دل به گسیوی تو نونوارها

روز ازل کشیده خدا در ضمیر عرش

دور نگاه نافذ چشمت مدارها

تو اسم اعظمی که کسی منکرت نشد

برآمده است از تو و دستت چه کارها

باید همیشه نام تو را با طلا نوشت

نشناختند گرچه تو را بی عیارها

آقا شما که هیچ که با شوق می زنند

بوسه به خاک پای غلامت غبارها

شکر خدا که جبر نگاهت گرفته است

از دست عاشقان شما اختیارها

 حالا که مثل رود از احساس جاریم

قدری صفا بده به شب بی قراریم

*** 

ذکرم همیشه و همه جا یا علی مدد

زیباترین حدیث خدا یا علی مدد

من حاجی صفات خداوندی توام

ای مروه و صفا و منا یا علی مدد

از مهربانی تو کمی کم نمی شود

سلطان همنشین خدا یا علی مدد

تفسیر آیه آیه ی قدراست نام تو

مقبولی نماز و دعا یا علی مدد

شور تمام ماست اگرچه حسین حسین

شور اذان کرب و بلا یا علی مدد

ما ریزه خوارهای سر سفره ی توایم

ما را رسان به نان و نوا یا علی مدد

نان را به نرخ روز علمدار خورده ایم

یعنی به نرخ عشق شما یا علی مدد

زهرا نوشته است به ذیل کتیبه ی

هر حاجتی که گشته روا یا علی مدد

 ما از خدا فقط طلب اشک می کنیم

با عشق تو به عالمیان رشک می کنیم

*** 

ای دست های تو ز کریمان کریم تر

مولا شدند بی تو یتیمان یتیم تر

وقتی که بغض کرده حسن بی تو گوشه ای

یعنی که غصه با دل او شد سهم تر

دیگر صدای ناله و شیون نمی رسد

انگار حال زینب تو شد وخیم تر

انگار یاد کودکی خویش کرده و 

برگشته روضه هاش به چندی قدیم تر

آن شب که با حسین میان خرابه گفت

ای کاش بود قاتل مادر رحیم تر

از کینه اش لگد به در خانه پرت کرد

مردی که بود از خود شیطان رجیم تر

صد شکر میخ، کار خودش را تمام کرد

شاید که می شد آتش از آن هم عظیم تر

روز تمام آینه ها را سیاه کرد

دستی  ز حجم صورت مادر حجیم تر

بستند هر چه حور و فرشته دخیل اشک 

بر صورتی که می شد از اشک نسیم، تر

 زینب صبور باش گریزی به آه نیست

آرام گریه کن، به خدا قتلگاه نیست

رضا دین پرور

***********************

علی از پا افتاد

خبر زخم سرش ورد زبان ها افتاد

اسمان ها لرزید

ناگهان ولوله در عرش معلی افتاد

روضه ای برپا شد

ناله ی فاطمه در صحن مصلی افتاد

تا زمین خورد علی

کنج محراب دگر حضرت زهرا افتاد

یادی از خانم کرد

بی رمق بر روی سجاده سرش تا افتاد

به در خانه رسید

پیش چشمان تر زینب کبری افتاد

باز هم زخم زبان

بار دیگر شرری بر دل آقا افتاد

همگی دلگیرند

محنی بر دل مرغابی دریا افتاد

بستری پهن که شد

یاد باغ گل انسیة الحورا افتاد

نه فقط در کوفه

کربلا هم علی دیگری از پا افتاد

باز هم ضرب عمود

اربا اربا پسری در دل صحرا افتاد

باز هم فرق دو نیم

از روی زین به زمین اکبر لیلا افتاد

ساعتی بعد از آن

چشم شوری به سر حضرت سقا افتاد

ابن ملجم آمد

حیدری در وسط حلقه ی اعدا افتاد

آمد انجا زهرا

تا به زانو بگذارد سرش اما افتاد

عاشقی دردسر است

هر که هم نام علی شد به خطرها افتاد

 علیرضا خاکساری

***************************

شیرش حلال آنکه مرا خاک پاش کرد

نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد

 هر آنچه می دهد کرمش کم نمی شود

باید کریم بلکه کرم را گداش کرد

پایم اگر به سمت جهنم نمی رود

دستم توسلی به ضریح عباش کرد

موسی و خضر و یوسف و عیسی به جای خود

هنگام مشکلات، نبی هم صداش کرد

تصویر اوست عکس تمام پیمبران

او را خداش آینه انبیاش کرد

کعبه برای آمدنش بود نه طواف

پس کعبه را برای قدومش بناش کرد

خیلی گره زدند به اسلام باز کرد

هر آنچه کرد پنجه مشکل گشاش کرد

در کودکی ش نیز علی مرد جنگ بود

پس ذوالفقار نیست اگر لافتی ش کرد

در آستان یک نخ عمامه سرش

باید تمام خلق جهان را فداش کرد

رد می شد از محله ی ما دلدل علی

افتاد سنگ زیر سم او، طلاش کرد

علی اکبرلطیفیان

**************************

زخم سر تو باعث چشم ترم شده

انگار شعله ای به دل مضطرم شده

وقتی که خون فرق تو را پاک می کنم

سختی داغ رفتن تو باورم شده

باور نمیکنم ، چقدر آب رفته ای

باور نمیکنی که چه خاکی سرم شده

باور نکردنیست تماشای حال تو

باور نمیکنم نظر آخرم شده

حق میدهم که اینهمه در فکر رفتنی

قلبت در انتظار رخ مادرم شده

شکر خدا که بعد تو پیشم حسین هست

آنکه همیشه و همه جا یاورم شده

شکر خدا که هست اباالفضل در برم

با بودنش محافظ این معجرم شده

 محمد حسن بیات لو

************************

امیرالمومنین(ع)- شب شهادت

 

پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر

حرف سفر و داغ مکرر، شب آخر

اشکی که شده نذر غم فاطمه سی سال

انگار شده چند برابر شب آخر

انگار همین چند شب پیش شبانه ...

آمد چه به روز دل حیدر شب آخر

حالا شب وصل است ولی با سر خونین

شرمنده نمانده ست ز کوثر شب آخر

با اشک غریبانه ی خود گفت سخن ها

از بی‌کسی آل پیمبر شب آخر

از کرب و بلا گفت و حکایات غریبش

از داغ برادر به برادر، شب آخر

گویا خبر آورده نسیم از دل صحرا

پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر

یوسف رحیمی

**********************

امیرالمومنین(ع)- شب شهادت

 

شود جان، لحظه لحظه از تن مولا جدا امشب

کسی دیگر نیارد شیر بر شیر خدا امشب

طبیبا زخم مولا را گشودی نسخه ننوشتی

چه گفتی مخفی از زینب به گوش مجتبی امشب؟

طبیبا همتی کن بلکه مولا باز برخیزد

برد یک بار دیگر بر یتیمانش غذا امشب

دل خلق جهان گردد به گرد بستر مولا

دل مولا بود در گوشۀ ویرانه ها امشب

مزن این قدر سوسو ای چراغ مسجد کوفه

که مولایت نمی آید به محراب دعا امشب

نسیم ساکت کوفه برو با چاه ها برگو

که مهمان شما افتاده در بستر ز پا امشب

مداوا نیست حاجت اولین مظلوم عالم را

که از شمشیر زهرآلوده می گیرد شفا امشب

زدوران جوانی سیر بود از عمرِ بی زهرا

علی، ای اهل عالم میشود حاجت روا امشب

زاشک دیده شسته دامن ویرانه را طفلی

گرفته بر پدر در دامن مادر عزا امشب

به سوز ناله های خود بسوزانید (میثم) را

که در کوی شکما آورده روی التجا امشب

غلامرضا سازگار

*************************

خون تو میچکد از عمق شکاف سر تو

خون دل میخورد امشب به خدا دختر تو

گرچه با پارچه ای زخم سرت را بستم

میکند آب مرا سرخی پلک تر تو

تو نفس میکشی و من ز نفس می افتم

حق بده جان بدهم پای همین بستر تو

چادر خاکی مادر به سر انداخته ام

که شده شمع و وجودم همه خاکستر تو

استخوان در گلویت ، خار به چشمت داری

از همان روز که افتاد زمین همسر تو

هیبت حیدری تو همه را می لرزاند

ولی حالا چقدر زرد شده پیکر تو

جان من آه مکش قلب مرا سوزاندی

صحبتی کن به فدای سخن آخر تو

علتش چیست که گفتی به حسینت بابا

به فدای تن زخمی شده و پرپر تو

ماجرا چیست که اینگونه به من میگویی

دخترم چشم طمع هست بر آن معجر تو

 محمد حسن بیات لو

************

نظرات  (۱)

۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۳ علیرضا دولت آبادی
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه بندگان در این ماه عزیز.
ممنون از زحمات شما.خیلی مفید بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی