کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار مناجات با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه

************

ای آخرین توسل سبز دعای ما

آیا نمی رسد به حضورت صدای ما

شنبه دوباره شنبه دوباره سه نقطه چین

بی تو چه زود می گذرد هفته های ما

در این فراق تا که ببینی چه می کشیم

بگذار چشم های خودت را به جای ما

موعود خانواده کی از راه می رسی؟

کی مستجاب می شود آقا بیای ما؟

کی می شود بیایی و از پشت ابرها

خورشیدهای تازه بیاری برای ما

آقا اگر نیایی و بالی نیاوری

از دست می رود سفر کربلای ما

علی اکبرلطیفیان

************************

ای که دیدار تو رویای شب تار من است

یک نگاه تو طبیب دل بیمار من است

گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا

نامت آرامش این قلب گرفتار من است

همه جا بخشش و احسان و کرم کار تو است

و گدایی درِ خانۀ تو کار من است

دانم ای دوست که بی ارزشم و بی قیمت

ولی آخر چه کسی جز تو خریدار من است

بگذری گر شبی از گوشۀ سجاده من

بنگری آهِ جگر سوز فقط یار من است

کاش آید سحری که تو لیاقت بدهی

بعد یک عمر دگر نوبت دیدار من است

ای عزیزِ همه عالم تو خودت می دانی

کوله باری ز گنه تحفۀ بازار من است

پسر فاطمه ما سائل درگاه توایم

کرمی کن که گدایان سر راه توایم

************************

امام زمان(عج)- مناجات

عالم به غم نشسته و در آرزوی توست

دنیا در آستانۀ دیدار روی توست

کم کم ظهور دور تو نزدیک می شود

این فصل غم، بهار رسیدن به کوی توست

آقا به قبر مخفی زهرا قسم بیا

دل های خسته همدم بغض گلوی توست

دستان زینب است به سوی خدا بلند

ای چشم شیعه چشم رقیه به سوی توست

ای جان فدای حال دعا و تضرعت

بازا که شیعه در به در کو به کوی توست

این دردها که بی تو سر شیعه آمده

تنها نه از وقاحت و بغض عدوی توست

شاید که از گناه، بلا می رسد به ما

شاید همیشه نامۀ ما روبروی توست

من بارها از آبرویت خرج کرده ام

شیعه کسی ست که سبب آبروی توست

من با دل تو فاصله را کم نکرده ام

محروم تا به کی دلم از گفتگوی توست

آماده می کنم دل خود را برای تو

خوش آن دلی که بسته به یک تار موی توست

مشتاق دیدن پسر فاطمه کسی ست

کز هر غمی رسیده پی جستجوی تو

ای دل بیا که لشگر خون خدا شوی

آمادۀ مدینه و کرببلا شوی

************************

سید مجتبی شجاع

از این که دل آزار شوم، می ترسم

یا بهر شما عار شوم، می ترسم

از این که خدا نکرده با اعمالم

در چشم شما خار شوم، می ترسم

***

دین همه ، دنیا شده...اُف بر دنیا

زشت آمده زیبا شده...اُف بر دنیا

سخت است ببینی که میان مردم

مولای تو تنها شده...اُف بر دنیا

************************

حامد اهور

پروانه سوخت تا نفسی محرمت شود

بس نکته هست تا که کسی محرمت شود

عمری گذشت و فاصله نگذاشت تا دلم

حتی به وسعت نفسی محرمت شود

جایی که مرغ های هوایی نگشته اند

کی مرغ بی پر قفسی محرمت شود

مجرم ترین اگر تو بخواهیش محرم است

با حذف و وصل و پیش و پسی محرمت شود

هر سفره ای که لایق همراهی تو نیست

شاید پیاله ای عدسی محرمت شود

************************

گلم با این دل من ناله سر کن
بیا این دیده را با اشک تر کن
گلم این جمعه هم بگذشت بی تو
بیا تا جمعه بعدی سفر کن
گلم خاک دلم بیمار گشته
بیا خاک مرا زیر و زبر کن
شدم من دربه در از هجر رویت
بیا فکری به حال در به در کن
هوای کربلا دارد دل من
بیا مرغ دل من را تو پر کن
کنار ساحل عشقت نشینم
تو خاک ساحل عشاق زر کن
بود زهر جفا در تیر عشقت
تو ای زهر جفا در من اثر کن
درون هیئت عشاق ای جان
گهی یاد از جفای میخ در کن
گهی کن یاد از یک کوچه ی تنگ
گهی خود را به سیلی ها سپر کن
بیا مهدی دلم تنگ شما شد
دل من سالها بحرت گدا شد
جعفر ابوالفتحی

************************

چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی

با آن که ز من دوری، نزدیکتر از جانی

اوصاف کمالت را، آیات جمالت را

می خوانم و می بوسم، انگار که قرآنی

از صوت تو مبهوتم، در حسن تو حیرانم

تو حضرت داوودی، یا یوسف کنعانی؟

من با تو و تو با من،انصاف کجا رفته؟

من کمترم از مور و تو فوق سلیمانی

من زخم و تویی مرهم، من درد و تویی درمان

من خشکی و تو دریا، من تشنه تو بارانی

من شام غریبانم، تو صبحدم عیدی

من خار مغیلانم، تو سرو گلستانی

من بر سر راه تو، چون گوی به چوگانم

تو در دل زار من، چون نوح به طوفانی

با گل کنمت تشبیه، یا با نفس عیسی

هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی

قرآن به تو می نازد، عترت به تو می بالد

تو منتقم خون سالار شهیدانی

سوز جگر «میثم» آتش زده بر عالم

باشد که دمی با او،بنشینی و بنشانی

غلامرضا سازگار

************************

دیدن روی تو آسوده میسر نشود

این عطا بر من آلوده مقدّر نشود

ادبم رنگ ریا دارد و بی اخلاصم

عملم هم ...  امر تو دلبر نشود

کار خود می کنم و با تو ندارم کاری

چشمم از رنج فراق تو دگر تر نشود

یک به یک می رود از کف نعمات ای افسوس

مددی حال من غمزده بدتر نشود

اثر هیئت ارباب بُود بیداری

وای بر آن که از این فیض معطر نشود

هرکسی سمت ظهور تو قدم بردارد

دلش از ظلمت ایام مکدر نشود

گر چه نالایقم اما تو مرا می خواهی

بی نگاهت دل من پاک و مطهر نشود

جواد حیدری

************************

هر صبح می کنم به ظهورت دعا،بیا

ای آشنای خلوت هر آشنا، بیا

هر پنجره به سوی شما موج می زند

ای روح پر تلاطم دریا، بیا بیا

از ذوالفقار پاک نما آن غبار را

یعنی ستاره ی سحر مرتضی، بیا

ای در تو زنده تا به ابد صبر فاطمه

آقا به جان ناله ی خیرالنسا بیا

دریاب با تصدقی این مستمند را

ای حضرت کریم، عزیز خدا بیا

از فرط معصیت شده ام «تحبس الدعا»

بنما خودت برای ظهورت دعا، بیا

از قتلگاه ناله ی «هل من معین» رسد

ای وارث حسین سوی کربلا بیا

طفلان تشنه حسرت عباس می خورند

ای ساقی دوباره ی آن خیمه ها بیا

جواد زمانی

************************

شب های احیا در فراق تو گذر شد
عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد
ای روضه خوان و یوسف زهرا کجایی
آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد
از اول ماه خدا یاد تو هستم
اما چرا این ناله هایم بی اثر شد
آقا اجازه شب شب قدر است و روضه
از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد
مولای دین رفت و جسارت ها شروع شد
در سینه هاشان بغض مولا پر ثمر شد
اما امان از روضه ای که خون تو گریی
آقا اسارت رفت و زینب در خطر شد
بی تو چه سخت است از سر و سرنیزه گفتن
مولا بیا چون یک سه ساله در به در شد
طشت طلا و خیزران ها بر حسینت
بزم شراب و دختری غرق نظر شد
وقتی جسارت بر سر ببریده کردند
مویش سپید و زینب تو خون جگر شد
این بار در شام و پلیدی های بسیار
گوید رقیه ای پدر وقت سفر شد
مولا حلالم کن ولی ای صاحب من
چشمان زهرا مادرت از گریه تر شد
محمدمهدی عبدالهی

************************

سلام من به قرآن بر سر تو
سلام من به قبر مادر تو
اگر زائر شدی صحن نجف را
سلام من به بابا حیدر تو
اگر زائر شدی بین الحرم را
سلام من به جدّ اطهر تو
بگو از جانب من با حسینت
سلام من به خون پیکر تو
اگر رفتی کنار قبر عبّاس
سلام من به آن آب آور تو
شب احیا کند ناله سه ساله
پدر جان،کی بریده آن سر تو
اگر رفتی کنار قبر زینب
سلام من به آن چشم تر تو
به مشهد هم که رفتی یابن زهرا
بگو من هم بیایم در بر تو
خلاصه گویمت در بین سرداب
سلام من به سوز سحر تو

محمدمهدی عبدالهی

************************

بینوایم، نوای من، مهــــدیست          دردمــــندم، دوای من مهدیست

من غریبم در این زمــان، ولی         مـــونس و آشنای من، مهدیست

گر چه از داغ هجر می سوزم         راضیم چون شفای من مهدیست

گــه به یادش ز خواب برخیزم         نیمۀ شـــب دعای من، مهدیست

من نـــخواهم بهشت، بی مهدی        جنت بـــــا صفای من، مهدیست

در دم مــــــــــرگ با ولایت او        آخرین حرف نای من، مهدیست

چون قیامت ز خــــاک برخیزم        اندر آنجا نـــــدای من، مهدیست

آن که در روز حشـر می بخشد        از عنایت خطــای من، مهدیست

************************

اگر بدیدۀ ظاهر تــــــــــــرا نمی بینم         ولی تـــرا ز دل و جان جدا نمی بینم

چنانکه شیفـــــــــــتۀ آن جمال زیبایم         به هر چه می نگرم جز ترا نمی بینم

بود جـــــــــــــمال تو آئینۀ خدا مهدی        که در جمال تو غیر از خدا نمی بینم

نمـــــی کنی ز مراعات حال ما غلفت       که ایـــــن سجیه به غیر از شما نبینم

بـــــــــلای عشق ترا من بلا نمی دانم       گــــــــدای کوی ترا من گدا نمی دانم

ز بسکه پردۀ عصیان گرفته چشمم را       تو در کــــــــنار منی من ترا نی بینم

 

************************

بــــه کسی جز توام ای دوست امیدی نَبُوَد

خــــــوشتر از وعده وصل تو نویدی نبود

جز نگاه تو که هر غمزده را تسکین است

شب حِــــــــــــــرمان مرا نور امیدی نبود

تا بکی بسته بود بــــــاب فرج مهدی جان

غیر دست تو بر این قــــــــفل کلیدی نبود

با تو هر شام بود امت مــــــا را شب قدر

بی تو بر ملت ماتم زده عیـــــــــدی نبود

خود توئی شاهد حـــــال شهدا که آنها را

غیر نــــــــام تو بلب گفت و شنیدی نبود

خانه ای نیســت که ماتمزدۀ داغی نیست

کوچه ای نیســـــت که با نام شهیدی نبود

سید رضا مؤید

************************

بیا بیا گل نرگس جهان برای شماست
جهان به یمن وجودت به افتخار شماست
بیا بیا گل نرگس اگر چه بد کردیم
 ولی تمام نظرها به لطف و جود شماست

بیا بیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت علی به یاد شماست
بیا بیا گل نرگس زرنجمان تو بکاه

هزار همت و کاوه فدای راه شماست

بیا بیا گل نرگس که ندبه میخوانیم

اگرچه بر دلمان نیست ولی برای شماست

بیا بیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است که با نگاه شماست
بیا بیا گل نرگس که عهدها خواندیم
اگرچه هیچ نماندیم ولی به لطف شماست
  بیا بیا گل نرگس و دستمان تو بگیر
  که با ظهور وجودت جهان فدای شماست
بیا بیا گل نرگس که در زلال دلی
و بین این همه دلها دلی برای شماست
بیا بیا گل نرگس که کوفیان رفتند
هزار نامه مصری که جان فدای شماست
بیا بیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که قلب و روح جهانی به جستجوی شماست
بیا بیا گل نرگس بیا به دعوت یاس

که دست به پهلو نشسته به انتظار شماست

بیا بیا گل نرگس به مادرت زهرا
که جان برای شهادت به کربلای شماست
بیا بیا گل نرگس و العجل مولا

که این نوای هدایت و با نگاه شماست

فخر السادات تقی زاده

************************

ای یادگــار عتــرت و قـرآن بیا بیا 
جان‌ها به لب رسیده ز هجران بیا بیا 
گردیده سخت گلۀ بی صاحبت اسیر 
در چنـگ گرگ‌هـای بیابــان بیا بیا 
بشنـو صـدای نالـۀ مـولا درونِ چـاه 
تا چنـد چشم فاطمـه گریـان بیا بیا 
تا کی سـر حسین بـه بـالای نیزه‌ها؟ 
تا کی به خـاک آن تـن عریان بیا بیا 
تا کی کبـود قامت زینب ز کعـب نی؟ 
تا کـی غـریب عتـرت و قـرآن بیا بیا 
تا چند دست‌های عمویت به روی خاک 
تا چنــد عمه‌هــات پریشــان بیا بیا 
سقـای سـر بریـدۀ صحــرای کــربلا 
گویـد همـاره بـا لـب عطشان بیا بیا 
گر بی‌تو صبح عید برآید به چشم ماست 
دلگیر تـو ز شام غریبــان بیا بیا 
روز فراق بـاغ و گلستان بـرای ما 
باشد سیه‌تر از شب زنـدان بیا بیا 
اشعار «میثم»‌ات شده فریاد انتظار 
تـا عمـر او نیافتــه پایـان بیا بیا

************************

مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا

حال و هوای گریه داری یابن الزهرا

این روزها خیلی دلت را غم گرفته

دلخسته از این روزگاری یابن الزهرا

با واژه ی «مادر» شود آهت کشیده

در لا به لای اشک و زاری یابن الزهرا

«ای وای مادر» های تو می گوید آقا

خیلی برایش بی قراری یابن الزهرا

آقا مگر من مرده ام که مثل حیدر

سر را به زانو می گذاری یابن الزهرا

آقا! تنم، جانم، همه چیزم فدایت

آماده ام بر جان نثاری یابن الزهرا

گریه مکن که طفل اشک بی قرارم

با گریه ات گردیده جاری یابن الزهرا

جز اشک دیده مرهم دیگر ندارم

با عرض پوزش از «نداری» یابن الزهرا

از این که هستم دوستدار مادر تو

حتماً مرا تو دوست داری یابن الزهرا

تا این که باشم زائر قامت خمیده

دنبال یک سنگ مزاری یابن الزهرا

«زهرا» به «زهراها» شده تبدیل... یعنی :

در کوچه شد آیینه کاری یابن الزهرا

محمد فردوسی

************************

از همه سو می دمد، نور تجلّای تو

غایبی و عالمی ست، محو تماشای تو

تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان

کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو!

روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی

در سر ما شور توست، در دل ما جای تو

سرو قدان قائمند تا تو قیامت کنی

ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو!

خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَا المنتقم"

تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو

زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح

دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو

از حرم فاطمه تا صف کرببلاست

چشم دو شش ماهه بر قامت رعنای تو

موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان

تا که شود عالمی طور تجلّای تو

آرزوی فاطمه بانگ "اَنَا المهدی ات"

عقده گشای علی، دست توانای تو

آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی

چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو

"میثم" اگر می چکد، از نفسش شهد جان

میوۀ نخلش بود، شاخۀ خرمای تو

************************

چه دیده ها که دوخته به در شد و نیامدی

چه عمرها ز دوری تو سر شد و نیامدی

چه روزها که تا به شب نام تو برده شد به لب

چه چشم ها که از غم تو تر شد و نیامدی

شنیده بودم از کسی که با بهار می رسی

ببین که از بهار هم خبر شد و نیامدی

بیا ببین در این جهان امام خوب و مهربان

اسیر فتنه ی زمان بشر شد و نیامدی

تمام غصه ام همین شده که گویم این چنین

و امشبم بدون تو سحر شد و نیامدی

صبا به یار آشنا بگو که شاعر شما

ز دوری رخ تو خون جگر شد و نیامدی

از این زمانه خسته ام بیا که دل شکسته ام

به حق مادری که منتظر شد و نیامدی

سید مجتبی شجاع

************************

قبله می داند که باشد قبلۀ من روی تو

گر چه بی قدرم شب قدرم بُود گیسوی تو

هست محراب دعای من خم ابروی تو

کی شود یک بوسه گیرم من ز خاک کوی تو

ای مسیحائی نفس عمری ست بیمار توام

ای امیر هر دو عالم من گرفتار توام

ای تمام هستی ام تا کی ز من هستی جدا

تا به کی باید بگردم من، کجا هستی کجا

من تو را عبدم تو هستی عبد سر تا پا خدا

کی شوم من زائرت ای زائر کرببلا

تو کریمی سائل بی توشه می خواند تو را

در کدامین گوشه ای شش گوشه می خواند تو را

موج دریا و سفینه زد صدا مهدی بیا

کوچۀ تنگ مدینه زد صدا مهدی بیا

مادری بشکسته سینه زد صدا مهدی بیا

...

لاله ای تو لالۀ صحرا صدایت می زند

یوسف زهرائی و زهرا صدایت می زند

************************

من در پناه چشم هایت سرفرازم

از این که آقای منی بر خود بنازم

باشد تماشایی مناجات دل من

با نم نم گریه بود راز و نیازم

شد خاکساری حریمت آبرویم

خاک کف پای تو شد مهر نمازم

محراب قلبم طاق ابروی تو باشد

چشم انتظارت رو به صحرای حجازم

خانه خرابم کرد این طوفان نفسم

باید حریم تازه ای در دل بسازم

خواهم ز حق بین دعای عهد هر صبح

این جان ناقابل به راه تو ببازم

با این که من محتاج الطاف تو هستم

آقا کشیدی بارها در عشق نازم

می ترسم آقا گر کنی خالی تو پشتم

در جنگ با شیطان همه عشقم ببازم

آشوب دل آرام می گیرد سحرها

تا در میان با تو نهم اسرار و رازم

از داغ آن سیلیِ ناحق مدینه

آتش گرفته سینه در سوز و گدازم

زهرا صدا می زد میان دود و آتش

اَینَ غیاث المنتظر؟ ای چاره سازم!

************************

باریم به دنبال سرت اشک بصر را

چون کودک آواره که گم ‌کرده پدر را

یک عمر بگو از تن ما جان بستانند

یک لحظه نگیرند ولی خونِ ‌جگر را

هر شب ز فراق تو فشاندیم ستاره

شستیم ز خونِ ‌جگر خویش، سحر را

جان در خبر صبح ظهورت به کف ماست

قربان کسی کآورَد این طرفه خبر را

رخسار تو مانندِ مه نیمه و ما کور

دردا که شبِ نیمه ندیدیم قمر را

چشم تو مگر از دل ما عقده ‌گشاید

دست تو مگر باز کند پای بشر را

سوگند به صبح ظفرت تا تو نیایی

خورشید نیارد ز افق صبح ظفر را

فرزند علی! بت‌شکن آل محمّد!

عالم شده بت‌خانه، تو بردار تبر را

کی می‌رسد ای منتقم فاطمه روزی

کز قبر در آری بدن آن دو نفر را؟

افسوس که با ضرب لگد پشت در وحی

افتاد ز پا مادر و کشتند پسر را

چشم تو بوَد بحر و سرشکت همه‌ گوهر

«میثم» نبرند از کفت این بحرِ گهر را

 

************************

الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی

تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید

سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی
دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید

الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی
فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها

تو دست عقده گشایی، خدا کند که بیایی
ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن

تو دست عدل خدایی، خدا کند که بیایی
نظام هر دو جهانی امام عصر و زمانی

یگانه راهنمایی، خدا کند که بیایی
تو مشعری عرفاتی، تو زمزمی تو فراتی

تو رمز آب بقایی، خدا کند که بیایی
دل مدینه شکسته حرم به راه نشسته

تو مروه ای تو صفایی، خدا کند که بیایی
به سینه ها تو سروری به دیده ها همه نوری

به دردها تو دوایی، خدا کند که بیایی
ترا به حضرت زهرا، بیا ز غیبت کبری

دگر بس است جدایی، خدا کند که بیایی

*************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی