کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعارشهدا و دفاع مقدس-2

*************************

عباس‌های لب‌تشنه

در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بی‌کران دارد

سرفه‌هایش پر از جراحت بود، از لبش قطره قطره خون می‌ریخت
چفیۀ خاک خورده‌اش حالا نقشی از باغ ارغوان دارد

بین سینه بلال مجروحش غربت و داغ را اذان می‌گفت
باز هم روی شاخۀ لب‌هاش مرغ اندوه آشیان دارد

حجم بغضی که در گلو دارد کربلا کربلا مصیبت داشت
یاد شب‌های حمله می‌افتاد، روضه‌اش طعم شوکران دارد

السلام علیک یا باران السلام علیک یا عطشان
به فدای لبان خشکی که زخم از داغ خیزران دارد

یاس‌ها بین شعله‌ها پرپر، خیمه می‌سوخت یا همان سنگر
ماند یک مشت خاک و خاکستر باغ گل صحنۀ خزان دارد

قمقمه، مشک بچه‌های جنگ، تیر باران شد از نفس افتاد
چشم عباس‌های لب‌تشنه موج دریای خون‌فشان دارد

آتش تیر و بمب و خمپاره هر طرف سنگ و نیزه و شمشیر
قتلگاه علی‌اکبرها ماجرا با سر و سنان دارد

تانک‌ها، اسب‌های فولادی، خاک کردند خاطراتم را
آه تنها پلاک و انگشتر یادی از نسل بی‌نشان دارد...

سیدمسیح شاهچراغی

 **************

رایحۀ جبهه‌ها

غبار خانه بروبید، عید می‌‏آید
ز کوچه‏‌هاست که بوی شهید می‌‏آید

صدای دلکشی از دور، محملم را برد
دوباره رایحۀ جبهه‌‏ها دلم را برد

دوباره آینه از زیر خاک آوردند
هزار باغ گلِ سینه‏‌چاک آوردند

شراب نور دوباره به دست مستان است
بیا که پیکر خورشید، روی دستان است

کجا شهید بمیرد که پرپری بزنیم؟
بیا به مجلس ترحیم خود سری بزنیم

هنوز لشکر ده نذر سیدالشهداست
دوکوهه در تب پرواز حاج همت‏‌هاست

جبین آب از آن التهاب پُرچین است
هنوز ساحل والفجر هشت غمگین است

هنوز خاک شلمچه جنون به دل دارد
ز هجر آن همه خورشید خون به دل دارد

سخن بگوی طلائیه! باز دلتنگم
برای سجدۀ سرخ نماز، دلتنگم

خروش سینه‌زنان را، هویزه! می‌شنوی؟
صدای قاری قرآن ز نیزه می‌شنوی؟

تبسمی به من ای فکه! هر دو تنهاییم
چگونه بعدِ شهیدان خود، سر پاییم؟

پر از دعای کمیلی، پر از جنون، کارون!
کجاست منزل لیلی، جزیرۀ مجنون؟

تو ای شهید! که نامت خلاصۀ پاکی‌ست
چقدر پیرهن خاکی تو افلاکی‌ست

چقدر قمقمۀ خالی‌‏ات، ادب دارد
هنوز نام اباالفضل، زیر لب دارد؟

به جان مادر محزون نشسته‌‏ات، سوگند
به استخوان و پلاک شکسته‏‌ات، سوگند

دلم ز هجر تو ای دوست! شعله‌‏ور شده بود
ز استخوان تو قلبم شکسته‌‏تر شده بود

اگر چه پیکرت از زیر خاک می‌‏آید
به پیشواز تو صد سینه‌چاک می‏‌آید

جواد محمدزمانی

**************

 

 

عهدی تازه

مرگمان باد اگر، با وجود غمی
عمر ما بگذرد، بی ولایت دمی

هیأتی‌های با غیرت، هیهات از عمر با ذلت
این درس روز عاشوراست، مرگ و زندگی با عزت

سربند تو به سر، خطبۀ تو به لب
چه در این آب و خاک، چه مکه چه حلب

با ولایت چنان زهیر، شبیه عابس و بریر
می‌شویم عاقبت به‌خیر

«لکَ لبیکَ یا حسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرگمان باد اگر، در غم آب و نان
لحظه‌ای بگذریم، از شهیدانمان

ما عهدی تازه می‌بندیم، جاری چون رود اروندیم
با دشمن، غضب و خشمیم، با یاران، مهر و لبخندیم

عطر لطف و وفا، بوی کرببلا
می‌آید به خدا، از خون شهدا

دارد این سینه ناله‌ها، از غم و داغ لاله‌ها
پابه‌پای سه‌ساله‌ها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرگمان باد اگر، همچنان روزگار
خسته باشیم از این، دوری و انتظار

وعده داده خدا «یَهدی...»، ماییم و شور هم‌عهدی
می‌آید از سوی کعبه، روزی بانگ أنا المهدی

دلتنگیم به خدا، دلتنگ آسمان
عذر ما بپذیر، اَلغوث و اَلاَمان

شَقِیَ مَن خالَفَکُم، سَعَدَ مَن اَطاعَکُم
مَعَکُم مولا مَعَکُم

«اَلعَجَل صاحبَ الزّمان»

رضا خورشیدی‌فرد

**************

اَینَ مُعِزُّ الاَولِیا

دنیا بهشته واسه من، ماه محرم
افتادن از چشم حسین یعنی جهنم

با تو دلم آرومه، با تو خیالم تخته
همین که با تو باشم، همه میگن خوشبخته

دنیای منی، دنیامو نگیر
این دلخوشیِ فردامو نگیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کی میگه جا موندنا، غم خوردن نداره؟
هر کی شهید نیست راهی جز مردن نداره

«فدایی» این «دوران»، «شجاعِ» «همت» داره
شهید زنده‌ست هر کس، که نور عفت داره (۱)

زنده‌ست تو دلا، این نور «امید»
هر کوچه شده، وقف یه شهید (۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چل ساله طوفان‌ها دیدیم ما توی این راه
خاموش نمی‌شه چراغِ «اِن تَنصُروا الله»

تو زینبیه دیدیم، با دستِ بسته حتی
می‌شه قیامت هم کرد؛ چه باکی از تحریما

هم‌عهدی ما، می‌ذاره اثر
غالب میشه حق، «اَلصَّبرُ ظَفَر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پرچمدار پیروزی و فتح نهایی
«اَینَ مُعِزُّ الاَولِیا» آقا کجایی؟

کیه تو عصر غیبت، پرچمتو نشناسه
نائب عامت آقا، خیلی برا ما خاصه

تسبیح و دعا، عجّل فرجه
ذکر لب ما، عجّل فرجه

محمدکاظمی نیا

**************

برادرهای من!

خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون

به پای دوست دست از دست دادند
حسین‌آسا به پایش سر نهادند

چو «ابراهیم همت» در منا باش
سراپا غرق در نور خدا باش

اگر نمرود آتش زد به جانش
گلستان شد همه روح و روانش

اگر شوق خدا داری چنین کن
صفا و سعی در میدان مین کن

بیا چون «میثمی» عبد خدا باش
به شوق کعبه‌اش در کربلا باش

چقدر این آسمانی‌خاک، زیباست
به دنیا گر بهشتی هست، اینجاست...

مگو «چمران» بگو غیرت، بگو درد
بگو تنهاترین، عاشق‌ترین مرد

بخند ای گل که فردا سربلندی
بخند ای گل که حق داری بخندی

«بروجردی» جوانانی خداجوش
همه با یک جهان فریاد، خاموش

«بروجردی»، «جهان‌آرا» و «همت»
«
محمد»های کوی عشق و غیرت...

در این شب‌های غم، شب‌های غربت
ز ما دستی بگیرید ای جماعت...

چو «مهدی» عاشقی بی‌ادعا نیست
به «زین‌الدین» قسم، مثل شما نیست...

اگر «مهدی» شدی چون «باکری» باش
اگر خواهان حُسنی، «باقری» باش

«حسن» رازی که در خاکش سپردیم
دریغا پی به معنایش نبردیم

حسن یعنی حسین صبرپیشه
شهید کربلاهای همیشه

حسن گفتی، حسینی‌تر شد این دل
به یاد کربلا، محشر شد این دل

چه دید آن روز؟ قرآن روی نیزه
«حسین» کربلاهای هویزه...

حسینِ من ابوالفضلی دگر بود
صدایی تابناک و شعله‌ور بود

به حقّ حق، به حقّ «تندگویان»
شهید تازه‌ای از من برویان

«ز جانان مهر و از ما جانفشانی‌ست
جواب مهربانی، مهربانی‌ست»

دلم دلتنگ مردان صمیمی‌ست
مرید «حاج عباس کریمی»‌ست

چه ماند از او به جز مشتی غریبی؟
چه ماند از او؟ همین قرآن جیبی...

خوشا آنان که تا او پر گرفتند
حیات تازه‌ای از سر گرفتند...

به «زین‌الدین» قسم اهل نبردیم
اگر سر رفت از دین برنگردیم

اگر «فهمیده» را فهمیده بودیم
همه شیران میدان‌دیده بودیم...

تو یادت هست در شب‌های پاوه
چراغی آسمانی بود «کاوه»

شما از عشق یک دم برنگشتید
شهید کربلای چار و هشتید

شهیدان سورۀ والفجر هشت‌اند
که چون آب از دل آتش گذشتند...

چقدر اروند رنگ نیل دارد
چقدر این لشکر اسماعیل دارد

شهادت را چو اسماعیل عطشان
تمام روزهاشان عید قربان

به حیدر سیرتانِ لیلة‌القدر
به «اسماعیل»‌های لشکر «بدر»

به گلگون پیکران لشکر «نصر»
به حق سورۀ «والفتح» و «والعصر»

الهی گوشۀ چشمی به ما کن
به ما حال مناجاتی عطا کن...

تمام «قدسیان» «خوش‌سیرتان‌اند»
دل ما را به آتش می‌کشانند

به یاد بچه‌های «لشکر هفت»
قرار از دل شد و خواب از سرم رفت...

خوشا آنان که همچون شرزه‌شیرند
بلانوشان تیپ الغدیرند

چه گردانی همه ماه و ستاره
همه در عشق بازی «دستواره»

من از دنبال ایشان می‌دویدم
چو گرد کاروان از ره رسیدم

جرس بر هم زدم آن شب دوباره
خدا بود و من و ماه و ستاره

جرس بستم به محمل، محمل درد
شبی که ماه با من گریه می‌کرد

به حقِ «یا محمد! یا محمد
توسل کن بیاید «حاج احمد»

بیا در اوج زیبایی بمیریم
دم مُردن «تجلایی» بمیریم

افق، چاک دل خونین‌جگرهاست
سحر، جا پای مفقودالاثرهاست

بیا و مرتضایی کن دلت را
خدایی کن، خدایی کن دلت را

شهیدی بود چون «آوینی» این دل
چرا شد غرق در خودبینی این دل؟...

نسیمی تازه از لاهوت آمد
تمام شب گُلِ تابوت آمد

گل تابوت‌های خالی از خود
همه گرم دعا، گرم تشهد

گل خورشیدیِ الله‌اکبر
همه سر تا به پا، بی‌پا و بی‌سر...

دمی دارند چون عیسی بن مریم
دلی دارند از جنس محرم...

شبی که یوسفم یاد از وطن کرد
نگاهم بوی پیراهن به تن کرد...

برادرهای من! امشب بمانید
برایم سورۀ یوسف بخوانید

چو ماهی بی‌تکلف بود یوسف
درون چاه، یوسف بود، یوسف

کجا یوسف اسیر چاه تن شد؟
به هر گامی خلیل بت‌شکن شد

چرا ما ماه کنعانی نباشیم؟
چرا ما یوسف ثانی نباشیم؟

چرا ما چشم یوسف‌بین نداریم؟
مسلمانیم و درد دین نداریم

علیرضا قزوه

**************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی