کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

ترکیب بند وحشی بافقی

*****

اول

روزیست اینکه حادثه کوس بلازده‌ست

کوس بلا به معرکه ی  کربلا زده‌ست

روزیست اینکه دست ستم ، تیشه جفا

بر پای گلبن چمن مصطفا زده‌ست

روزیست اینکه بسته تتق آه اهل بیت

چتر سیاه بر سر آل عبا زده‌ست

روزیست اینکه خشک شد از تاب تشنگی

آن چشمه‌ای که خنده بر آب بقا زده‌ست

روزیست اینکه کشته ی  بیداد کربلا

زانوی داد در حرم کبریا زده‌ست

امروز آن عزاست که چرخ کبود پوش

بر نیل جامه خاصه پی این عزا زده‌ست

امروز ماتمی‌ست که زهرا گشاده موی

بر سر زده ز حسرت و واحسرتا زده‌ست

یعنی محــرم آمد و روز ندامت است

روز ندامت چه ، که روز قیامت است

*****

دوم

روح القدس که پیش لسان فرشته‌هاست

از پیروان مرثیه خوانان کربلاست

این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان

آری در آن جهان دگر نیز این عزاست

کرده سیاه حله نور این عزای کیست

خیرالنساء که مردمک چشم مصطفاست

بنگر به نور چشم پیمبر چه می‌کنند

این چشم کوفیان چه بلا چشم بی‌حیاست

یاقوت تشنگی شکند از چه گشت خشک

آن لب که یک ترشح از او چشمه ی  بقاست

بلبـــــــل اگر ز واقعـــه کربلا نگفت

گل را چه واقعست که پیراهنش قباست

از پا فتاده است درخت سعادتی

کزبوستان دهر چو او گلبنی نخاست

شاخ گلی شکست ز بستان مصطفی

کز رنگ و بو فتاد گلســــتان مصطفی

*****

سوم

ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین

و آن نامه‌ها و آرزوی خدمت حسین

ای قوم بی‌حیا چه شد آن شوق و اشتیاق

آن جد و جهد درطلب حضرت حسین

از نامه‌های شوم شما مسلم عقیل

با خویش کرد خوش الم فرقت حسین

با خود هزار گونه مشقت قرار داد

اول یکی جدا شدن از صحبت حسین

او را به دست اهل مشقت گذاشتید

کو حرمت پیمبر و کو حرمت حسین

ای وای بر شما و به محرومی شما

افتد چو کار با نظر رحمت حسین

دیوان حشر چون شود و آورد بتول

پر خون به پای عرش خدا، کسوت حسین

حالــی شود که پرده ز قهر خدا فتــــد

و ز بیــــــم لــرزه بــر بدن انبیــا فتــــد

*****

چهارم

یا حضرت رسول حسین تو مضطر است

وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است

یا حضرت رسول ببین بر حسین خویش

کز هر طرف که می‌نگرد تیغ و خنجر است

یا حضرت رســـــول ، میان مخالفـــــان

بر خاک و خون فتاده ز پشت تکاور است

یا مرتضی ، حسین تو از ضرب دشمنان

بنگر که چون حسین تو بی‌یار و یاور است

هیهات تو کجایی و کو ذوالفقار تو

امروز دست و ضربت تو سخت درخور است

یا حضرت حسن ز جفای ستمگران

جان بر لب برادر با جان برابر است

ای فاطمه یتیم تو خفته‌ست و بر سرش

نی مادر است و نی پدر و نی برادر است

زین العباد ماند و کسش همنفس نماند

در خیمه غیر پردگیان هیـــچ کس نماند

*****

پنجم

یاری نماند و کار ازین و از آن گذشت

آه مخدرات حـــرم ز آسمان گذشت

وا حسرتای تعزیه داران اهــــل بیت

نی از مکان گذشت که از لامکان گذشت

دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد

تیغ آنچنان براند که از استخوان گذشت

یا شاه انس و جان تویی آن کز برای تو

از صد هزار جان و جهان می‌توان گذشت

ای من شهید رشک کسی کز وفای تو

بنهاد پای بر سر جان وز جهان گذشت

جان ها  فدای حر شهید و عقیده‌اش

کازاده وار از سر جان در جهان گذشت

آنرا که رفت و سر به ره به ذوالجناح باخت

این پای مزد بس که به سوی جنان گذشت

وحشی کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشر

کش روز نشـــر با شــهــــدا مــی کننــد حشر

وحشی بافقی

*******************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی