کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر مناجاتی امام زمان(عج)

****************

دلم بگرفت تا دور از تو گشتم

جدا از راه پرنور تو گشتم

زمانی آشنای درد بودم

شبیه تو بیابانگرد بودم

زمانی حرف من حرف دلت یود

دلم یک گوشه ی ظرف دلت بود

زمانی در پی عصیان نبودم

چنین بیگانه با قرآن نبودم

زمانی نام زهرا زینتم بود

به فکر تو تمام همّتم بود

زمانی آرزویم رنگ خون داشت

نماز و هم وضویم رنگ خون داشت

زمانی همرهان یکرنگ بودند

تورا از خویش راضی مینمودند

لباس خاکی و دربین صحرا

بدنبال تو بودم یابن زهرا

زمانی با دلت همراز بودم

همیشه در پی پرواز بودم

زمانی بود و دیگر رفت از دست

میان میکده پیمانه بشکست

مکن با کم محلی خسته جانم

مشو راضی که دور از تو بمانم

بیا تا نور تو بر دل بتابد

دل آلوده ام تغییر یابد

بیا رجعت بده این خستگان را

بده نیرو تو پربشکستگان را

بیا تا مقدمت را جشن بگیریم

جمالت را ببینیم و بمیریم

جواد حیدری

************************

امام زمان(عج)

 

من از شمار محبان بی شمار توام

من از تبار شهیدان گلعذار توام

چو غنچه سر به گریبان درد هجرانم

هنوز منتظر جلوه ی بهار توام

سیاه ، روز من از دیده ی سیاه تو شد

خراب جلوه ی آن دیده ی خمار توام

به سنگ " کم محکی " دورم از حرم مکنی

مرا که در طلب لطف بی شمار توام

دعای مادر و لطف شما نصیبم شد

که زیر خیمه ی تو یاد پاسدار توام

گمان مبر که نداریم نسبتی با هم

من از قبیله ی عشقم ، من از تبار توام

چگونه پا کشم از دام و دانه ات جانا

که صید غمزه ی چشمان دل شکار توام

شعار روز ظهور تو ذکر یازهراست

تمام ، شورم و قربانی شعار توام

به روی سنگ مزارم دلم نوشت به اشک

شهید حبم و تفسیر انتظار توام

سید محمد میر هاشمی

*************************

امام زمان(عج)

 

هرکه بی دل نشود محرم جانان نشود

آنکه سرگشته یار است پریشان نشود

لقمه نان تو غلامان، همه مِنّا سازد

ورنه هر دلشده ای حضرت سلمان نشود

نه دلم ، دارو ندارم ز غم هجر تو سوخت

جز به دستان تو این سوخته درمان نشود

"جابر العظم کسیری" دل ما را دریاب

نقص این عمر به جز وصل تو جبران نشود

گنهم دیدی و یک بار به رویم نزدی

وای بر حال غلامی که پشیمان نشود

ترسم این است و بدانم که سرم می آید

من بمیرم شب هجران تو پایان نشود

عرضه ی عشق کنم محضرت ای محبوبم

سِرّ این غربت خود را ، ز چه عنوان نشود؟

بر تسلای دل هرچه غریب وطن است

هیچ ذکری به خدا ذکر «حسین جان» نشود

قاسم نعمتی

********************

امام زمان(عج)- شهدا

 

من غریب افتاده ام اندر دیار بی کسان

من یکی جا مانده هستم از تبار بی کسان

ای سفر کرده بیا که کشت ما را هجر تو

پس تو کی پایان دهی بر انتظار بی کسان

گر بیفتم در میان بستر مرگم غریب

می شود حاضر شوی در احتضار بی کسان

در کنار ما نشد منزل نمایی اختیار

می شود آیا بیایی بر مزار بی کسان

بعد پیر میکده رنگ خزان بر دل زدند

سوی ما برگرد ای زیبا بهار بی کسان

خوبرویان جمله در هجران تو رفتند و ما

مانده ایم اندر رهت ای گلعذار بی کسان

بی قراری تو بهر ما بود ظاهر ولی

ما به فکرت نیستیم ای بیقرار بی کسان

کاش از شرم و حیای تو نصیب من شود

تا به سوی تو شوم من هم قطار بی کسان

********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی