کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام۲۵

*****************

علی اشتری - هادی جانفدا

تو آمدی به شبم حسّ سر شدن بدهی

به شام تیره توان سحر شدن بدهی

برای ما که جوانیم نذر چشمانت

رسیده‌ای که پر دربه‌در شدن بدهی

اراده کرده ای امشب برای پروازم

به بال خسته تمنّای پر شدن بدهی

تو ماه قبله‌نمایی که بهر هر ذرّه

رسیده‌ای که مجال قمر شدن بدهی

به دیده‌ی پدران شهید در هر شهر

بهانه‌ای شده‌ای چشم تر شدن بدهی

الا ستاره‌ی امّید حضرت لیلا

سلام آیه‌ی توحید حضرت لیلا

بگو بلا بنویسند، ها که می‌خواهیم

تمام دهر نخواهند ما که می‌خواهیم

تو جلوه کردی و ما نیز می‌پرستیمت

به دین نیاز نباشد خدا که می‌خواهیم

و چشمهای تو جنّاتُ تَحتِهاَالاَنهار

و چندتایی از این آیه‌ها که می‌خواهیم

به روز واقعه تنها رها نکن ما را

در آن بساط یکی آشنا که می‌خواهیم

به فرض، روز جزا بر عذاب تن بدهیم

بهشت هم که نباشد تو را که می‌خواهیم

تو باشی و پدرت باشد و خدا باشد

ببین بهشت تو را نیز با که می‌خواهیم

اگر که روز قیامت حسابمان نکنی

به زندگی سفر کربلا که می‌خواهیم

ببینم آنکه مرا نوکر آفریده تویی؟

کسی که قبل من این شعر را شنیده تویی

اگر به چشم تو لفظ غزال برگردد

به جسم مرده‌ی شعرم خیال برگردد

بدون تو من از این ماه بر نمی‌گردم

اشاره کن به دو ابرو هلال برگردد

نگاه می‌کنی و آفتاب حیران است

به سمت غرب و یا که شمال برگردد

به ساحتی که تویی آسمان چه میفهمد

کسی به پای بیاید به بال برگردد

اگر مکبّر ما هم قد قیامت نیست

به خال خویش بفرما بلال برگردد

الهی این قد و بالا بلندتر نشود

قلم الهی از این سطر لال برگردد

که از جوار تن جاری تو حضرت کوه

رشید و سخت بیاید هلال برگردد

و عقل کل به جز این پاسخی نمی‌یابد

که از جوار تو با صد سوال برگردد

از این به بعد در این شعر تو خدا هستی

و امر کن گذر ماه و سال برگردد

تو زیر پای پدر من به زیر پای شما

و دفن کرده مرا زیر روضه‌های شما

تو آسمان بلند همیشه‌ی مایی

قبیله‌ات همه خوب و شما هم آقایی

اراده می‌کنی انگور می شود پیدا

تو شهد جان حسینی، تو تاک لیلایی

بهانه می‌کنی از تشنگی که برگردی

تو دائماً به تمنّای روی بابایی

زبان بزن به زبانش ببین که تشنه‌تر است

نگو که آب نخوردی، تو روح دریایی

زبان قافیه لال از نوشتن این بیت

شنیده ام که تو بر خاک ارباً اربایی

ز داغ تشنگی‌ات سال و ماه می‌سوزد

هنوز قلب امیر سپاه می‌سوزد

*************************
مهدی نظری

عطرخدا دوباره در عالم وزیده است

کاسه بیاورید که باران چکیده است

خورشید آسمان شجاعت٬خدای عشق

از روی بام خانه ی آقا دمیده است

امشب خدا دوباره زمین را بهشت کرد

این هم ز برکت قدم نو رسیده است

خورشید بهر بوسه زدن بر قدوم او

از آسمان بسوی مدینه دویده است

واشد گلی که از ازل العشق تا ابد

مانند او مدینه به عمرش ندیده است

سجده بیاورید به شکرانه عاشقان

امشب خدا دوباره علی آفریده است

 حال تمام هاشمیان خوب و عالی است

صد حیف جای حضرت صدیقه خالی است

 گرچه حسین بود به مادر شبیه تر

اکبر ولی شده به پیمبر شبیه تر

جمع علی و احمد و زهراست این پسر

جاریست مثل رود به کوثر شبیه تر

عباس مرتضای دگر بود تا کنون

اکبر ولی شده ست به حیدر شبیه تر

در بین خاندان علی چون عموی خویش

بازوی او به شیر دلاور شبیه تر

جان حسین آمدو در عشق می شود

بر عمه جان خود دوبرابر شبیه تر

 ای غنچه های لب همه وقت شکفتن است

وقت مدینه رفتن و تبریک گفتن است

 یوسف کجاست یوسف زهراست این پسر

یونس کجاست مونس دلهاست این پسر

عیسی کجاست تاکه بگیرد نفس از او

موسی کجاست ماه دلاراست این پسر

امشب تمام آینه ها گرم مستی اند

از بسکه با محبت و زیباست این پسر

از یک طرف شبیه ترین به پیمبر است

از یک طرف شبیه به مولاست این پسر

مثل عموی خویش حسن با سخاوت است

از بسکه با کرامت و آقاست این پسر

در اوج گریه ساکت و آرام می شود

آن لحظه ای که خیره به سقاست این پسر

 این دو نفر چقدر به مولا کشیده اند

خورشید و ماه را به تماشا کشیده اند

 باید برای مقدم او سر بیاورند

صدها هزار باده ی کوثر بیاورند

وقتی کنار ساحل دریاست این پسر

باید فرشته پولک اختر بیاورند

هنگام رزم تیغ که در دستهای اوست

باید هزار لشگر دیگر بیاورند

وقت نبرد او پدر و عمه و عمو

کم مانده است تا همه پر در بیاورند

باید برای دیدن جنگاوری او

صدها هزار مالک اشتر بیاورند

باید برای دیدن نیروی دست او

او را بسوی قلعه ی خیبر بیاورند

 وقتی برای او عمو استاد می شود

بازوی او هر آینه فولاد می شود

 کرببلا رسید و دلش بیقرار بود

روی عقاب حیدر دلدل سوار بود

مانند رعد و برق به قلب سپاه زد

لشگر نگو بگو همه جا تار و مار بود

اکبر نگو بگو اسدالله کربلا

تیغش که هیچ هیبت او ذوالفقار بود

سربند یاعلی به سرش بسته بود پس

روز تمام لشگریان شام تار بود

هرکس که در مقابل او صف کشیده بود

با دیدنش هر آینه فکر فرار بود

از این طرف کنار حرم عمه زینبش

پیش حسین خسته و چشم انتظار بود

 یک مرتبه زعالم بالا خبر رسید

آقابرس که عمر عزیزت به سر رسید

************************
محمود ژولیده

اینک دوباره نور ولا جلوه می کند

بار دگر رسول خدا جلوه می کند

سرچشمه ی زلال ولایت که سر زَنَد

جام طهورِ آب بقا جلوه می کند

در خانه ی حسین به امرِ خدای او

نور تمامِ ارض و سما جلوه می کند

یک شِمّه از جمال و جلال پیمبری

در آسمان چو شمس و ضحی جلوه می کند

این مَه اگر نقاب بگیرد ز روی خود

وجه کمال آل عبا جلوه می کند

آمد گره گشای جمیع پیمبران

حالا تمام معجزه ها جلوه می کند

یوسف کجاست تا شود از این جمال مست

یوسف ترین جمالِ خدا جلوه می کند

عیسی کجاست تا نفسی زنده تر شود

احیاگر نفوسِ هُدی جلوه می کند

تا خُلق و خوی و منطقِ احمد شود مسیر

شهزاده ی حسین به ما جلوه می کند

باید عقیقه داد برایش تمام عمر

ذبح عظیم کرب و بلا جلوه می کند

ترسم دهد بهانه به چشمانِ شور و شوم

روزی که بی نقاب دو جا جلوه می کند

یک روز درب خانه ی مادر به رهگذر

روزی دگر به دشت بلا جلوه می کند

با صد هزار جلوه برون آید از حرم

با صد هزار جلوه نما جلوه می کند

از قلب خیمه می زند آتشفشان برون

تا قلب آن سپاهِ جفا جلوه می کند

می رَزمَد از یسار و یمین بر سپاه خصم

وای از کجایْ تا به کجا جلوه می کند

وقتی نقاب می زند از چهره اش کنار

انگار مصطفی ز خفا جلوه می کند

چشمش کنند لشگری از چشم شورها

آخر به زیر تیغِ بلا جلوه می کند

وقتی فتاد هِیمَنه اَش در محاصره

دیدند از زمین و فضا جلوه می کند

دیدند مثل فاطمه فریاد می زند

مثل علی بدون خطا جلوه می کند

شمشیر می زند همه سو یا علی کنان

مانند رزم شیر خدا جلوه می کند

یک ماه پاره بود و تمام سپاه خصم

گفتند او هنوز چرا جلوه می کند

دُورَش زدند نیزه به پهلوی او زدند

دیدند باز هم به خدا جلوه می کند

***

فرق علی دوباره خدایا شکاف خورد

انگار باز فاطمه ضربِ غلاف خورد

شمشیرِ او شکست و نگاهش به خیمه شد

در یک زمان تنش به زمین قطعه قطعه شد

افتاد زیر نیزه و شمشیر پیکرش

شد پاره پاره پیکرش از پای تا سرش

***

ناگه صدای یا ابتایش بلند شد

حالا دوباره خون خدا جلوه می کند

گاهی صدای یا ولدی می رسد به گوش

گاهی نوای عمّه بیا جلوه می کند

حالا علی کنار پیمبر رسیده است

دارد برای اهل سما جلوه می کند

روز شفاعت از همه ی کربلائیان

او با سپاهی از شهدا جلوه می کند

**************************
غلامرضا سازگار

جهان هست آفرین را صفای دیگر مبارک

به بیت شمس ولایت نزول اختر مبارک

طلوع حُسن محــمد که شد مکرّر مبارک

جمال احمد مبارک جلال داور مبارک

نشاط زهرا مبارک سرور حیدر مبارک

ولادت نجل احمد علیّ اکبر مبارک

به بزم آل محــمد بیا که احمد به بینی

بیا که احمد ببینی فروغ سرمد به بینی

فروغ سرمد ببینی جمال بی حد به بینی

جمال بی حد ببینی رسول امجد به بینی

رسول امجد ببینی علی محــمد به بینی

علی، محــمد، شما را طلوع دیگر مبارک

به چشم چشم الهی دمی که صورت گشاید

به هر نگاهش زبابا هزار دل می رباید

سزد که شخص محــمد ثنای او را سراید

سلام بر آن جمالی که دشمن او را ستاید

به وقت دیدار او دل به یاد پیغمبر آید

چنین شکوه و جلال و جمال و منظر مبارک

حسین و عبّاس و زینب گرفته بر روی دستش

زنند گل بوسه بر رخ به یاد عهد الستش

سر بشر خاک راهش دل ملک پای بستش

دل از پدر می رباید دو چشم یکتا پرستش

فدای یک تار گیسو وجود، با کلّ هستش

ملاحت طلعت او به صنع داور مبارک

حسین و لیلا و زینب شکفته از خنده ی او

چراغ آل محــمد جمال رخشنده ی او

کمال ایمان، شهامت، وفا ادب، زنده ی او

جلال، عزّت، کرامت، شرف، کمین بنده ی او

هماره نام نکوی علی برازنده ی او

به خاندان ولایت علیّ دیگر مبارک

تمام خلقش محــمد تمام خویش محــمد

بهار حسنش محــمد بهشت رویش محــمد

شعاع چشمش محــمد شکنج مویش محــمد

چه عطر و بویش محــمد چه گفتگویش محــمد

به دیده ی جدّ و مام و اب و عمویش محــمد

بر او شکوه محــمد زپای تا سر مبارک

حقیقت مصطفی و جلالت چار امامش

سلام داور به جدّ و به جدّه و باب و مامش

جلال زهرا جلالش مقام عصمت مقامش

علی است آری، از آن رو، علی نهادند نامش

زحیّ داور درودش زکلّ خلقت سلامش

ولادت این پسر را بگو به مادر مبارک

به کلّ مخلوق، مولا به ملک معبود، والی

وجود او کربلایی زدوره ی خردسالی

زشوق و شور شهادت هماره حالی به حالی

شبیه جدّش محــمد نظیر مولی الموالی

به پیش سر و قد او قد شهادت هلالی

هزار زخمش به پیکر زتیر و خنجر مبارک

به دل تجلاّی داور به چهره تصویر حیدر

به سینه اخلاص زهرا به دست شمشیر حیدر

دعا مناجات بابا، صداش تکبیر حیدر

جبین و خال و خط و رخ تمام تفسیر حیدر

به بزم ها عبد صالح به رزم ها شیر حیدر

امام سجّادِ ما را چنین برادر مبارک

فتاده آتش به دریا زهرم داغ لب او

به سینه ها تا قیامت شرار تاب و تب او

گرفته روح عبادت شب از نماز شب او

ملک دل از دست داده به نغمه ی یارب او

چراغ جان جوانان تجلّی مکتب او

به نسل پاک جوان این خجسته رهبر مبارک

عروج ایثار و ایمان علیک منّی سلامش

به ذات معبود، ممسوس، زهی جلال و مقامش

پیام احمد رسانده به موج خون بر امامش

تمام کرب و بلاهات کتاب خون و قیامش

به نخل «میثم» دهد بر، فضیلت ناتمامش

به طبع او این عنایت به نخلش این بر مبارک

************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی