کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار ولادت امام حسین علیه السلام۲۳

************

ولی الله کلامی زنجانی

من آن شب خیز بیدارم زجان مشتاق دیدارم

به نان او خریدارم حسین را دوست می دارم

**

حسین را دوست می دارم که او پرورده زهراست

حسین آزاده سردار کفن پوشان عاشوراست

جهان تشنه حسین سقا همه قطره حسین دریا

حسین گل من ولی خارم حسین را دوست می دارم

**

حسین را دوست می دارم سرو جانم به قربانش

شب میلاد آمد فطرس و بگرفت دامانش

خدایش بر حسین بخشید چون بود از محبانش

بگفتا نوکر یارم حسین را دوست می دارم

**

حسین را دوست می دارم چو او محبوب جانان شد

ورا در سوم شعبان ملک گهواره جنبان شد

امین وحی از رویش ببوسید و ثناخوان شد

که ای خلاق دادارم حسن را دوست می دارم

**

مشرف گشت سلمان بر حضور حضرت زهرا

که ای خیر النسادر دل مرا رازیست پر معنا

ندانم از چه بی تاب است آخر این دل شیدا

به عشق او گرفتارم حسین را دوست می دارم

**

به سلمان فاطمه فرمود کای سردار ایرانی

تو را در دل بود دردی ندارد هیچ درمانی

مرا هم اینچنین دردیست در سینه پنهانی

خدا می داند اسرارم حسین را دوست می دارم

**

غرض سلمان و زهرا ب حضور مرتضی رفتند

محبان مشکل خود را برآن مشکل گشا گفتند

به جای چاره جویی از علی این نکته بشنفتند

منی که فخر ابرارم حسین را دوست می دارم

**

کلید حل این مشکل به دست مصطفی باشد

سه عاشق آمدند آنجا که طا ها را سرا باشد

رسول الله فرمود عشق من بیش از شما باشد

حسین منی اذکارم حسین را دوست می دارم

**

چو حل این معما بر پیمبر نیز مشکل شد

به لب نیکو پیامی جبرئیل از عرش نازل شد

بشارت یا رسول الله حدیث عشق کامل شد

قسم بر چرخ دوارم حسین را دوست می دارم

*********************

روز ازل که قسمت ما را نوشته اند

ما را به نام حضرت دریا نوشته اند

 

کار جنون ما به تماشا کشیده است

ما را غبار محمل لیلا نوشته اند

 

بر روی بال های تمام فرشتگان

از سرگذشت عاشقی ما نوشته اند

 

یوسف کجاست تا سر خود را فدا کنیم

ما را ز دودمان زلیخا نوشته اند

 

گیرم نوشته اند که ما هم کسی شویم

تنها به خاطر دل زهرا نوشته اند

 

روز ازل مقابل اسمی که تا ابد

یک یا حسین گفته مسیحا نوشته اند

 

همچون تو را نه این که دوعالم ندیده است

مثـل تو را به خـاک خـدا هم ندیده اسـت

 

آن جلوه ای که نور تو را آفریده است

در پیش خویش قبله نما آفریده است

 

آیینه ای گرفت و خودش را نظاره کرد

یعنی خدا دوباره خدا آفریده است

 

حتی تمام بود و نبودی که هست و نیست

محض گل جمال شما آفریده است

 

یک کعبه را برای خودش خلق کرده است

شش گوشه را به خاطر ما آفریده است

 

تا قبله را برای همیشه نشان دهد

در خاک خویش کرب و بلا آفریده است

 

جبریل زیر پای تو فهمیده است

غیر این بال رو برای کجا آفریده است

 

مردم شنیده اند و لیکن ندیده اند

ما دیده ام آنچه که مردم شنیده اند

 

شب با قنوت های شبت روشنا گرفت

اصلاً تمام عرش در این سایه جا گرفت

 

ازآن زمان که دورسرت چرخ می زند

خورشید و آسمان و زمین هم بها گرفت

 

این حُسن را بگو که خدا ازکجا کشید؟

این عشق راببین که درین سینه جاگرفت

 

این دل کجا و آن همه الطافتان کجا

دست مرا عنایت آن خاک پا گرفت

 

چون فطرسیم گرچه به زنجیر می شویم

شـــکر خدا که پای شما  پیر می شویم

 

تو انتهای جاده “قالوا بلی” شدی

زهرا شدی، علی شدی و مصطفی شدی

 

روزی که هر فرشته بر آدم به سجده رفت

ای سِر ناگشوده حق بر ملا شدی

 

در سایه سار جلوه ات عباس قد کشید

یعنی چقدر بی حد و بی انتها شدی

 

ما قسمت همیم، خدا خواست اینچنین

ما بر تو مبتلا تو به ما مبتلا شدی

 

ما قسمت همیم که با عمر روزگار

ما دردمند عشق و تو دار الشفا شدی

 

دید که بی کسیم و نداریم دل خوشی

همسایه قدیمی این چشم ها شدی

 

تا زنده ایم پای شما گریه می کنیم

با آرزوی کرب و بلا گریه می کنیم

 

تو تشنه دریغ ز یک جرعه آه، آه

تو تشنه و تمامی صحرا سراب، آه

 

در زیر نیزه های شکسته نهان شدی

با زخم های تازه تر و بی حساب، آه

 

یک سوی صدای العطش آرام میرسید

یک سو صدای هلهله ها در شتاب، آه

 

یک سو صدای ضجه زینب بلند بود

یک سو صدای مادرت اما کباب، آه

 

یک سو علم به خاک و علمدار غرق خون

یک سو به روی نیزه عزیز رباب، آه

 

**

هستی بهانه بود که سری نهان شود

مستی بهانه بود که ساقی عیان شود

 

خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد

تا معنی وجود زمین و زمان شود

 

با دست غیب وقت ظهورت نوشت عشق

وقتش رسیده نوبت دیوانگان شود

 

حتی بهشت با سر مژگان رسیده است

جارو کش همیشه این آستان شود

 

تو حیدری، تو فاطمه ای، تو پیمبری

سوگند بر خدا که خداییش محشری

 *******************

قاسم احمدی

امشب لبم لبریز از شرب شبانه ست
چون آبشار جاری از شعر و ترانه ست

دستم ندارد اختیاری از خودش، چون
پای قلم بر جاده مدحش روانه ست

نامش همیشه تازگی دارد همیشه
این میوه ی تازه، صفاتش نوبرانه ست

یادش سر ذوق آورد بی ذوق ها را
از بس که گفتن از صفاتش شاعرانه ست

زرگر که او باشد کویر هر دو چشمم
لبریز از الماسهای دانه دانه ست

حال و هوای پر زدن دارم به کوی اش
امشب الهی عفوهایم فطرسانه ست

دارم مدال افتخار عشق او را
شکر خدا بر سینه ام از او نشانه ست

نه، ادعای عاشقی حرف گزافی ست
این حرفها انگار قدری ناشیانه ست

حب حسینی از صفات خواهر اوست
دریاست زینب، بازی ما کودکانه ست

در عرش بر بال ملایک پا گشا شد
امشب خدا دارای مهمانی یگانه ست

بردند تا عرش از چه رو قنداقه اش را
حرف خدا با او گمانم محرمانه ست

طرز نگاه مصطفی دارد دلیلی
گل بوسه چیدن از گلوی او بهانه ست

درسی که احمد داد بر آن امت دون
بر خاک نه، جای حسین بر روی شانه ست

حیف از پرستویی که جای دوش احمد
او را نوک نیزه سرا و آشیانه ست

***************

 رضا باقریان

چه زیباست اشک سحر داشتن
خدا را فقط در نظر داشتن
به سمت حرم بال و پر داشتن
هوای زیارت به سر داشتن

خوشا آن دلی که هوایی شود
در این روزها کربلایی شود

خدا باب حاجات را باز کرد
گنه بخشی اش را که آغاز کرد
در آنجا یکی قصد پرواز کرد
به عشق حسین خویش را ناز کرد

به زهرا گلی تا که تقدیم شد
پر و بال فطرس ترمیم شد

هوای مدینه چه بارانی است
ملک غرق شور و غزلخوانی است
چه رخ داده و این چه مهمانی است
که این بزم را مرتضی بانی است

ندا آمد از عرش، با شور و شین
ز ره آمده عشق زهرا، حسین

جهالت به پوچی گرفتار شد
مدینه سحرگاه بیدار شد
خداوند با مادری یار شد
علی بار دیگر پسردار شد

زمین و زمان را چراغان کنید
حسین آمده، خویش قربان کنید

شرافت ز نامش که معنا گرفت
نمی از سرشکش که دریا گرفت
عصا را به دستش که موسی گرفت
و اذن شفا را مسیحا گرفت

ندا آمد این است خون خدا
همه کاره ی ما به روز جزا

حسین آمد و سینه بی تاب شد
برای گدا آمد ارباب شد
به دوش پیمبر فقط خواب شد
برای علی گوهری ناب شد

همه هستیِ مصطفی هستِ او
نبی می زند بوسه بر دستِ او

شبی که تو از شاخه چیده شدی
برای دلم آفریده شدی
تو از حوض کوثر چکیده شدی
برای حرم برگزیده شدی

شدی تاب دلهای بی تاب ما
شدی مثل امروز ارباب ما

تو که آمدی من شکوفا شدم
به نام غلام تو املا شدم
گرفتی دو دست مرا پا شدم
و تحت عنایات زهرا شدم

نظر کردی و شور و شینی شدم
خودت خواستی که حسینی شدم

خلاصه از این در جدایم مکن
اسیر تو هستم رهایم مکن
مرا دور از کربلایم مکن
جدا از حریم رضایم مکن

کسی را که خط امانش دهی
حریم خودت را نشانش دهی

**************

حسن لطفی

ما که هستیم؟ انتخاب حسین
از دعاهایِ مستجابِ حسین
گَردِ راهی در آفتابِ حسین
پرِ کاهی در التهابِ حسین
گِلی از خاکِ بوترابِ حسین

ما که هستیم؟ یک صواب حسین

دورِ مَجنون گذشت،نوبتِ ماست
قرنها می‌شود که صحبتِ ماست
چهارده قرن حرف حیرتِ ماست
قصه یِ قِدمَتِ رفاقتِ ماست
عشق فرمود آنکه قیمتِ ماست

نیست غیر از دلی خرابِ حسین

در میانِ دلم حرارتِ کیست؟
شده ام عاشق، این عنایت کیست ؟
سوختم آتشِ محبت کیست ؟
بویِ سیب است بویِ تربتِ کیست ؟
محشرِ کیست این،قیامتِ کیست

کیست ارباب جُز جنابِ حسین

ای تمامییتت تمامِ علی
پدر سه علی امام علی
نور ای نورِ مُستدامِ علی
می تپد سینه ات به نام علی
چیست روی لبت سلام علی

جز علی نیست در کتابِ حسین

رنگ سبزِ سیادت زهرا
عطر و بوی قداست زهرا
نورِ صبح عبادت زهرا
آفتابِ سعادت زهرا
جان حسین است عادت زهرا

خود زهراست بازتابِ حسین

کیست زینب جز انعکاسِ علی
کیست زینب همه حواسِ علی
کیست خانوم؟ انبعاث علی
باغبانِ حسین یاسِ علی
کیست زینب علی شناسِ علی

حضرت فاطمه به قابِ حسین

جلوه ی اعتبارت عباس است
جذبه ذوالفقارت عباس است
سایه ی اقتدارت عباس است
در شب بعد کارَت عباس است
همه ی کارو بارت عباس است

مستم از ساقیِ شرابِ حسین

سر سال است و این شبِ جمعه
آمدم با یقین ،شبِ جمعه
تا شَوَم خوشه چین شبِ جمعه
حاجتم را همین شبِ جمعه
داد ام البنین شبِ جمعه

مادری از بَنی کِلابِ حسین

ذکر ما کربلا امام رضاست
لطف آقایِ ما امام رضاست
اثرِ ذکر یا امام رضاست
دستِ ما نیست با امام رضاست
کَس و کارِ گدا امام رضاست

گفته ام بارها رضا به حسین

از دعایِ نماز مادرها
حَرَمَت پُر شد از کبوترها
خوشبحال من و پیمبر ها
سجده داریم رویِ مرمرها
ما که بُردیم صد برابرها

تاکه رفتیم در حسابِ حسین

از تو داریم سَروَری ها را
آبروها و نوکری ها را
بین روضه برادری ها را
بشمارید آخری ها را
نتکانید پادری ها را

کُلُّ خیر است تا به باب حسین

جلوه ات تا نصیبِ غیر تو شد
سائلی آمد و زُهیر تو شد
جُون شد عابِسَ و،بُرِیر تو شد
وَهَبَت شد،حبیبِ دِیرِ تو شد
حُر شد و عاقبت بخیر تو شد

همه سر داده در رکاب حسین

می کُشیَم سزایِ دل این است
پشتِ در دستهایِ مسکین است
حاجتم گیرِ یک ، دو آمین است
پایِ شش گوشه گریه تسکین است
وایِ من نامِ تو چه شیرین است

می چکد از لبم گلابِ حسین

آه از شام هول آور قبر
ما و تنهایی مقدر قبر
در شب تنگی و مکدرِ قبر
بینِ تاریکی مکررِ قبر
در سوال نکیر و منکر قبر

ما چه داریم جز جواب حسین

منم و این سلام و این تسلیم
تو و زلفی گشوده دست نسیم
منم و باز هم هوای قدیم
گوشه ای در حرم کنارِ کریم
کاش می شد شبیه ابراهیم

می شدم در شبی مُجابِ حسین

پایِ ایوانِ تو خلیل اُفتاد
پشت سر باز جبرئیل اُفتاد
پدری پیر آمد و  عَلیل اُفتاد
مادری خسته با دخیل اُفتاد
در شفایش چه قال و قیل اُفتاد

چایِ روضه است یا شرابِ حسین

تشنه بودی بگو که آبت داد؟
آب گفتی کسی جوابت داد؟
آب بر کودکِ ربابت داد؟
کمکی وقتِ اضطرابت داد؟
یا که با چکمه ای عذابت داد

گریه ام هست از آب آبِ حسین

*******************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی