کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت امام علی علیه السلام۲۴

×××××××××××××××××××

قاسم رسا

یارب این ماه کدامین مه و امشب چه شب است

که فلک غرق نشاط است و زمین در طرب است

شد مگر چشم مه، امشب به جمالی روشن

کاین چنین خرم و تابنده و پر خنده لب است

آری از منظره ی ماه و کواکب پیداست

که شب سیزده ماه شریف رجب است

گوش دل باز کن ای بی‌خبر از عالم غیب

تا منادی دهدت مژده که امشب چه شب است

مژده جبریل امین آمده از عرش برین

که مبارک شب میلاد امیر عرب است

ذات اقلیم ولایت که همایون ذاتش

مطلع نورِ حق و آینه ی ذات رب است

مه خورشید و زمین و فلک و لیل نهار

به ولای علی و آل علی منتسب است

علیِ عالیِ اعلی، اسدالله که او

گردش دایره ی کون و مکان را سبب است

با چنین جلوه که از پرده برون آمده ای

گر کنم جان به فدای تو نه جای عجب است

هر که با خط ولای تو رود در دل خاک

فارغ از محنت و آسوده ز رنج و تعب است

در پی رزم، پی کشتن روبه صفتان

همچو شیریست که در حالت خشم و غضب است

نرسد شهد به شیرینی گفتار علی

که کلامش چو درختی ست که غرق رطب است

خلق را دوستی شاه ولایت روحی است

که روان در تن و شریان و ورید و عصب است

دم فرو بند «رسا» قطره به پیش دریا

عرض اندام نمودن نه طریق ادب است

××××××××××××××××××××××××××
حجت الاسلام رضا جعفری

ما فاطمیان اهل خرابات بهشتیم

خاکیم ولى از خاک نجف روضه سرشتیم

گاهى شجر طیّبه گاهى شجر طور

گه اهل بهشتیم و گهى باغ بهشتیم

ما مزرعه ی گریه ی شب هاى على‏ایم

او آب به ما داد و کنون حاصل کشتیم

در عمر کم خویش فقط اشک فشاندیم

یعنى که در این بادیه جز نور نگشتیم

بر ما حرجى نیست اگر باده کشیدیم

آن را که در این مدرسه گفتند نوشتیم

 ××××××××××××××××××××××××
غلامرضا سازگار

فردوس به صحرای کویر آمده امروز

یا با نفس صبح عبیر آمده امروز

فرمان ز خداوند غدیر آمده امروز

پیغمبر اسلام بشیر آمده امروز

عید است ولی عید غدیر آمده امروز

حیدر به همه خلق امیر آمده امروز

اصحاب ، رس رود ارس را بگذارید

در عید علی دل به محــمد بسپارید

عید است ولی عید خداوند قدیر است

عیدی است که پیغمبر اسلام بشیر است

عیدی است که حیدر به همه خلق امیر است

عیدی است که بر جان عدو نار سعیر است

این عید نه نوروز، نه مرداد، نه تیر است

این عید غدیر است غدیر است غدیر است

حق است که از پاره دل گل بفشانید

تا عیدی خود را ز محــمد بستانید

عیدی که ز معبود رضایت شده کامل

انوار جهانگیر هدایت شده کامل

از سوی خدا لطف و عنایت شده کامل

با نطق نبی امر وصایت شده کامل

آئین پیمبر به نهایت شده کامل

ابلاغ رسالت به ولایت شده کامل

جبریل دل از خواجه عالم برباید

با نغمه اکلمت لکم دینکم آید

حکم آمده از خالق دادار ، محــمد

ابلاغ کن از لعل گهربار ، محــمد

ای دست خداوند تو را یار ، محــمد

برگیر عنان ناقه نگهدار ، محــمد

مگذار رود قافله مگذار ، محــمد

فریاد ز اعماق وجود آر ، محــمد

اعلام کن این حکم خداوند غدیر است

بعد از تو علی بر همه خلق امیر است

او شیر خدا فاتح پیکار تو بوده

جان بر کف و پیوسته خریدار تو بوده

در غزوه ، احزاب و احد یار تو بوده

در حمله اشرار طرفدار تو بوده

در غار حرا شمع شمع شب تار تو بوده

شمشیر تو و خالق دادار تو بوده

این است که یک لحظه تو را ترک نگفته

این است که در موج خطر جای تو خفته

×××××××××××××××××××××××××
علیرضا لک

غزلیات قدیمی شما از اول

عشق بوده ست که با دست خدا از اول

خِشت خشتِ همه را با برکاتِ نفسش

پایِ خاکستر خود کرده بنا از اول

آسمان عطر نفس های تو را دارد ای

قُوَت بالِ کبوتر شده ها از اول

تاری از معجزه ی سبز توسل بوده ست

بین چشمانِ تو و این دلِ ما از اول

نفسی دلهره و ثانیه ای دلتنگی

کار عاشق همه این بوده چرا از اول

چون پریشانِ پریشانِ نگاهت شده ایم

یا علی گرد و غبارِ سر راهت شده ایم

سر و کار همه عالم به درت می افتد

آسمان تا به زمین زیرِ پرت می افتد

هر چه حُسن است کنار حَسَناتت کم روست

مثل پائیز به پای هُنَرت می افتد

روزیِ چشم یتیمی که ندارد جز تو

از لبِ کیسۀ نانِ سحرت می افتد

تا که شمشیر بگیری نَفَسِ بی جرأت

از شُکوهِ غضب شعله ورت می افتد

ظرف یک یا دو سه تا پلک زدن بی تردید

سر دَه ها نفر از دور و برت می افتد

ای ابَر مَردِ همیشه، نفست طوفانی

اسدالله تویی فاتح هر میدانی

××××××××××××××××××××××××

مهدی نظری

هرکه از قافلۀ یار جدا می گردد

عاقبت اهل دو رنگی و ریا می گردد

گره اهل ولا کور اگر باشد هم

با نگاه علی و فاطمه وا می گردد

عبد آلوده نفس هم بکشد پیش علی

پاک تر از همۀ آینه ها می گردد

هرکسی روبروی نام علی سر خم کرد

در قنوت سحر فاطمه جا می گردد

هرکسی مست علی نیست بداند این را

تاخود حشر گرفتار بلا می گردد

هرکسی قطره ای از جام ولایت بچشد

علوی می شود و از عرفا می گردد

تَرَک خانۀ کعبه به دوعالم فهماند

دل که بشکست فقط جای خدا می گردد

عشق مولا گهر و سینه من من هم صدف است

دل من قبله نماییست که سمت نجف است

 

نام مولاست که هر لحظه گره باز کند

در دل حیدریون شور جنون ساز کند

جای دارد دل هر کس که در آن مهر علیست

روز محشر به بهشت ازلی ناز کند

شب معراج هم انگار نبی گفت علی

تاکه از خاک شود کنده و پرواز کند

شیعه با نام علی رقص جنون می گیرد

این فقط نام علی هست که اعجاز کند

سالی یک مرتبه آنهم شب میلاد علی

نذرکرده ست خود کعبه دهن باز کند

یاعلی عرش نشسته ست به امیدی که

قد و بالای تو را باز برانداز کند

مصطفی شمس بهشت است اگر ماه تویی

او رسول است اگر پس ولی الله تویی

 

غیرت حیدری تو دل کوثر را برد

مصطفی با تو فقط نام برادر را برد

شب معراج به سوی حرم قرب خدا

با پر نام تو جبریل پیمبر را برد

آمدی دردل میدان و همه ترسیدند

نعرۀ حیدری ات زَهرۀ لشکر را برد

ذوالفقار تو خودش کار خودش را بلد است

با مدد از نفست باد شد و سر را برد

لشگری از غضب مالک اشتر ترسید

چونکه نام اسداللهی حیدر را برد

موقع چرخش تیغ تو زمان می لرزد

پلک برهم بزنی قلب جهان می لرزد

 

گِل ما روز ازل تشنۀ باران تو شد

خود حق شیفتۀ اینهمه ایمان تو شد

تو اگر شکل خدایی خود او خواسته است

به کسی چه که اگر قبله مسلمان تو شد

تو علی هستی و عالم همگی حیرانند

که چگونه خود معبود تو حیران تو شد

نمک سفرۀ تو روزی عالم را داد

آدم این شد که نمک گیر تو و نان تو شد

دست تو دست خدائیست یدالله، علی

هرکه از علم غنی شد ز گدایان تو شد

همه گفته تو مهمان دل کعبه شدی

کس نفهمید که کعبه ست که مهمان تو شد

تو خودت کعبه ای و کعبه فقط از سنگ است

گشتن دور حرم بی تو علی جان ننگ است

 

عارفان باده میارند ز دریای نجف

بسکه ذکرت برکت داده به شبهای نجف

از همان روز که پا بر سر این خاک زدی

معدن دُر نجف گشته همه جای نجف

آرزوی دلم این است که روی قبرم

بنویسند مرا هم عبد مولای نجف

چقدر گوشۀ ایوان طلا می چسبد

بنشینی سحری و بخوری چای نجف

کاش میشد بنویسند در این ماه رجب

یک سفر کرببلا البته فردای نجف

کاش می شد بشود قبر من سوخته دل

در میان حرم حیدر و بابای نجف

من نجف باشم اگر تا به سحر میخوانم

ها علی بشر کیف بشر میخوانم

××××××××××××××××××××××××
قاسم صرافان

شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت اسد

می‌شنید از هر سرِ مو: قل هو الله احد

شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو

مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو

مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌اش

به چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش

شانه بر زلفش بزن بنت اسد! اما ببین

بین گیسویش، هزاران دل نریزد بر زمین

مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز

از هزاران نکته‌ی باریک تر از مو، هنوز

یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است

عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است

پیچ و تاب راه عشق، از پیچ و تاب زلف توست

ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست

آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازک تر است

در معاد عاشقان، یک تار موی قنبر است

تیغِ کج، شد عاشقانت را صراطَ المستقیم

یک دعا داریم، آن هم: «یا علی و یا عظیم»

ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی‌

از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی

من نه آن اللهی‌ام، مولا ! نه این اللهی‌ام

جای من، امن است در ایمان، امین اللهی‌ام

عاقلان در مکه گرمِ علم و آگاهی شدند

عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند

می‌کشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون

در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون»

می‌شویم السابقون، در عشقِ تو مولا ! به صف

می‌شویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف

×××××××××××××××××××××××
مهدی مقیمی

علیست با خداست یا خداست با حیدر

خدا نبود و نبود از خدا جدا حیدر

گره گشای تمام پیمبران خدا

به زیر تیغ بلا بود ذکر یا حیدر

رسوخ کرده به دلهای مومنین زهرا

نفوذ کرده به اعماق سینه ها حیدر

به نام نوح ، اگر چه تمام شد تو بدان

که نوح مجری طرح است و ناخدا حیدر

نبی به غیر علی جلوه ای ندید آن شب

بگو چکیدهء معراج مصطفی حیدر

ضحی و فجر و بلد، نور و مومنون و نباء

بروج و فتح و قلم، قدر و هل اتی حیدر

یگانه احد و بدر و خیبر و صفین

به کارزار ، اسدالله انما حیدر

به روی دوش نبی بت شکن علیست علیست

به حق قسم یل مرحب فکن علیست علیست

 

صفای کعبه فزون با قدوم مهمان شد

کم است گرچه که صحبت ز تو فراوان شد

چنان ز بام خدا مهر روی تو سر زد

که خواب ناز ابوجهل ها پریشان شد

کجاست چشم بصیرت که بنگرد آنروز

به احترام تو لات و هبل مسلمان شد

عجب نبود که تورات را زِ بر خواندی

و یا که بر لبت انجیل هم نمایان شد

عجب که قبل تر از آنکه بعثتی باشد

ترانه های لبت آیه های قرآن شد

چه افتخار بزرگی نصیب ما شده است

که پایگاه تشبع زمین ایران شد

قرار و وعدۀ ما سال بعد این موقع

نجف میان حرم روبروی ایوان شد

ز راه دور دلم روزیش مضاعف شد

به صحن حضرت زهرای تو مشرف شد

 

ز روی توست اگر روشن است این آفاق

ز عشق توست که دیوانه اند این عشاق

پدر بزرگ ، اذان گفت تا که در گوشم

همان نخست علی جان خوش آمدی به مذاق

چو گفت اشهد ان علی ولی الله

به حُرمت نفس او به تو شدم مشتاق

اگر که حال و هوای حرم گرفته دلم

هوای هی‍أتتان را نمودم استنشاق

به دستِ خالی دلها تصدقی فرما

زیارت حرمت کن به عاشقان انفاق

به نوکری بپذیرم به آستان نجف

به نوکری ات اگرچه ندارم استحقاق

به شوکت و عظمت هر چه را دهم نسبت

به تو به غیر خدایی نکرده ام اغراق

حدید و فاطر و فرقان و سجده و شعراء

علی ولی خدا غالبٌ علی الاعداء

 

ابوتراب شد آقای خانه کعبه

خداست محو تماشای خانه کعبه

به شوق بنت اسد کعبه آمد استقبال

بریز گل به قدمهای خانه کعبه

به گوش دل بشنو ذکر یاعلی گل کرد

بلند بر لب بتهای خانه کعبه

به کعبه آمدنش روح تازه ای بخشید

علی شده است مسیحای خانه کعبه

به عشق حیدر کرار بوده کز اول

نوشته اند الفبای خانه کعبه

دمی که حضرت قا‍‍‍ئم به انتقام آید

بایستد چو نبی پای خانه کعبه

اذان به اشهد ان علی ولی الله

شنیدنیست ز بالای خانه کعبه

کنار کعبه چو با ذوالفقار برخیزد

اساس داعش و وهابیت فرو ریزد

 

علیست عالی و اعلاء و حُبُّهُ میزان

علیست والی و والا و بغضهُ نیران

کلام حق همه تفسیر خانوادهء اوست

علی یم و حسنینند لؤلؤ و مرجان

الا محب امیر نجف هنئیَا لَک

نسیم دلکش و انهار روضت الرضوان

شنیده اید یدالله فوق ایدیهم

علی ید و اسد و وجه خالق سبحان

یکی ز دست ،پرورده های او بوذر

یکی ز ماحصل مکتب علی سلمان

قسیم جنت و نار است روز رستاخیز

علی بود که به یوم الجزا دهد فرمان

بدا به حال شمایی که از علی دورید

سَنَفرُغُ لَکُم آنروز أَیُّهَا الثَقَلان  

علی امیر خلایق علی سفیر خداست

علی حقیقت انکار ناپذیر خداست

 

به استنادِ چنین آفریدن حیدر

خدای ماست خدایی خدای ذوق و هنر

لسان اهل سخن در ثنای او الکن

که ماورای زبانهاست ساقی کوثر

ز روی خطبهء بی نقطه و الف پیداست

یگانه است علی در خطابه و منبر

حقیقت اسدالله را کسی نشناخت

به غیر فاطمه و جز خدا و پیغمبر

علیست که زرهش نیمه بود و پشت نداشت

علی برای نبی داشت حکم یک لشگر

به هر کجا شب معراج پا نهاد نبی

به چشم دید عیان رد پایی از حیدر

علیست مرد دو عالم پدر برای همه

مبارک همگان روز مرد و روز پدر

امیر بود و غذا و لباس او ساده

زبان به مدح و ثنایش به لکنت افتاده

 

علی یکی بُوَد و بی نظیر می ماند

همیشه دشمن حیدر حقیر می ماند

هزار مرتبه با عشق یا علی گفتن

به ختمِ کامل جوشن کبیر می ماند

به حق که عاد من عاداه و وال من والاه

سپر بُود به دعای مجیر می ماند

علی بشیر و نذیر و بصیر بوده و هست

علی بشیر و نذیر و بصیر می ماند

چه کس چو روبهی از کارزار کرده فرار

علی درون احد مثل شیر می ماند

علی به لطف خدایش امیر بوده و هست

و تا قیام قیامت امیر می ماند

مسیر سمت خدا خطِّ رد پای علیست

برنده آنکه درون مسیر می ماند

قسم به حق که فراتر ز فهم ماست علی

هزار مرتبه شکرش که سهم ماست علی

 ×××××××××××××××××××××

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی