کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعار عید مبعث رسول الله(ص)۴

*******************

همای نور شده راه مکه را پویید

به آب چشمۀ زمزم، زبان و دل شویید

سپس به زمزمۀ لا اله الا الله

دهید دست به هم لا شریک له گویید

ز خَلق بانگ هو الهو جدا جدا شنوید

درون کعبه ز بت‌ها خدا خدا شنوید

***

به چشم دل همه جا نقش جای پای خداست

به نی نوای وجودم چو نی، نوای خداست

الا تمام جهان گوش، گوش تا شنوید

زبان، زبان محــمد، صدا صدای خداست

ز کوه و سنگ و ز هامون دعای دل شنوید

ندای ختم رسل از حرای دل شنوید

***

فرشتگان همه در دستشان صحیفۀ نور

جهانیان شده غرق نشاط و مست و سرور

ز قبضه قبضۀ خاک حجاز می‌شنوم

که ای تمام پری چهره گان زنده به گور

طلوع صبح سفید شما مبارک باد

محــمد آمده عید شما مبارک باد

***

به جسم مردۀ هستی دمیده جان امروز

مکان شده یم انوار لامکان امروز

طلوع کرده ز غار حرا مگر خورشید

و یا زمین شده مسجود آسمان امروز

رسد ز کوه و در و دشت و بام و نخل و گیاه

صدای اشهد ان لا اله الا الله

***

جهان بهشت وصال محــمد است امشب

چراغ ماه، بلال محــمد است امشب

زمین مکه گل انداخته ز بوسه نور

خدیجه محو جمال محــمد است امشب

در آسمان و زمین این ترانه گشته علم

بخوان به نام خدایت که آفرید قلم

***

الا تمامی خلق خدا به هوش، به هوش

محــمد است که گوید سخن، سرا پا گوش

که فرد فرد شما را بود دو رشته به دست

و یا دو کوه بلند امانت است به دوش

محــمدی که دو عالم گواه عصمت اوست

همه سفارش او در کتاب و عترت اوست

غلامرضا سازگار

****************************

امروز قلب عالم و آدم حرای توست

این کوه نور شاهد حرف خدای توست

مکه دگر برای بزرگیت کوچک است

فریاد کن رسول که دنیا برای توست

اقرأ باسم ربّک یا ایها الرسول

قران بخوان امین که همین آشنای توست

لات و هبل برای تو تعظیم کرده اند

وقتی که قلب سنگی عُزی فدای توست

خورشید و ماه بین دو دست تو دل خوشند

یعنی تمام تکیه عالم عصای توست

بعد از هزار سال دگر می شناسمت

وقتی که جای جای دلم رد پای توست

فریادتان تمام زمین را گرفته است

امروز هر چه می شنوم از صدای توست

سید محــمد حسین حسینی

****************************

وقتی شکوفا شد گل امید آن روز

گل های عشق و معرفت روئید آن روز

در وسعت هفت آسمان غرق توحید

جبریل بذر نور می پاشید آن روز

گوئی ز چشم آسمان بر چهرۀ خاک

اشک نشاط و شوق می غلطید آن روز

تا گوهر شهوار خود را عرضه سازد

دریای رحمت موج زد جوشید آن روز

در خلوت روحانیش با دوست احمد

از گلشن سبز دعا گل چید آنروز

در جلوه های وحی و توحید و نبّوت

صد جلوه از نور خدا را دید آن روز

آمد صدای «قم فانذر» تا به گوشش

با نغمۀ «اقرأ» به خود لرزید آنروز

با رویش آن گلبُن سبز نبّوت

عطر رسالت در فضا پیچید آن روز

ذراّت هستی زیر لب مبهوت و حیران

گفتند سر زد از حرا خورشید آن روز

از یمن خلق نور او وز بعثت او

گوئی خدا بر خویشتن بالید آن روز

تا خلق را سازد رها از بت پرستی

دادند بر او پرچم توحید آن روز

بخشید چون تاج شرف بر او خداوند

کرد از مقام و قدراو تمجید آن روز

تا خلق را آگاه سازد از مقامش

حق نقد هستی را به او بخشید آن روز

بر ظلمت دل های تیره ای «وفائی»

نور خدا از آسمان تابید آن روز

سید هاشم وفایی

****************************

این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت

پر شور آمدم که فراوان بخوانمت

از جای جای سوره ی انسان بخوانمت

رخصت بده طراوت باران بخوانمت

یا ایّها الرسول سر و جان فدای تو

این خسته ی غریب بیابان فدای تو

***

من آمدم شکوه سراسر بخوانمت

این بار آمدم که مکرر بخوانمت

عیبم نکن قیامت دیگر بخوانمت

با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت

تا کور گردد آن که نبیند شکوه تو

اسلام این تمامت فتح الفتوح تو

***

وقتش رسیده آسمان نورانی ات شود

دریا به جوش آید و طوفانی ات شود

افتد حرا به لکنت و حیرانی ات شود

عالم سزاست یکسره ارزانی ات شود

باید برای گفتن نامت وضو گرفت

نام تو برده ایم و دهان عطر «او» گرفت

***

حالا تمام عرش خدا زیر پای توست

جبریل محو قامت و قدّ رسای توست

با خنده ای زمین و زمان مبتلای توست

هفت آسمان برای تو و «هل اتی»ی توست

با آن زبان ناز بخوان با امین وحی

لختی بخند روی جهان، نازنین وحی!

***

جبریل کرده با کلماتش منوّرت

آورده کهکشان خدا را برابرت

روحی دمیده در تو و کرده ست محشرت

دیدند یک نظر همه آن جا «پیمبر»ت

پیغمبری که کون و مکان پرده دار اوست

حقّا که آسمان و زمین بر مدار اوست

***

از بهرت آفریده خداوند گوهری

درّ گران بهایی و دردانه همسری

از آسیه و مریم و هاجر مصوّری

مستوره ی عفافی و روح مطهّری

اصلاً خدا به شکل ملک آفریده اش

مهر تو خورده است به پهنای دیده اش

***

حالا زمان آن شده تا افسرت دهند

از چشمه سار نور خدا ساغرت دهند

عنوان ناب آخرین پیغمبرت دهند

آن گاه با عنایت او کوثرت دهند

یعنی جمال حضرت جان است فاطمه

دیباچه ی فروغ جهان است فاطمه

علی کفشگر

****************************

آسمونیا غزل خوون توی این شبِ همایون

جای ذکرحق ببینید صلواته رو لباشون

شدن عاشق نگاهت پراشونه فرش راهت

می خونن نمازُ زیر طاق ابروی سیاهت

عید مبعثه دوباره هیئتا چه حالی داره !

عیدی کربلا می گیره هر کسی که کم نذاره

شب جشن حق پرستی شب کف زدن با مستی

دعوت خداست که امشب بین نوکراش نشستی

عید مبعثِه می دونید سرودُ با من بخونید

براتِ مدینه می دن، بگیرید همه می تونید

بارون غزل می باره از لبای هر ستاره

تو دلای شیعیانش غم دیگه جایی نداره

شب عیده پس چه بهتر لبی تر کنیم ز ساغر

روی خمره ها نوشته می بزن به عشق حیدر

شب عید مبعثه باز شب جام و باده و ساز

ساقی از تموم هیئت عکس دستِ جمعی بنداز

روز محشر ای جماعت پیش چشم اهل بدعت

فاطمه می شه به اذنش همه کاره ی قیامت

رحمتش حساب نداره هوامون رو خیلی داره

بیش تر از همه قیامت به ماها محل می ذاره

قیامت روز نویده دل شیعه پُر امیده

حضرت نبی به حیدر کلید بهشتُ می ده

وحید قاسمی

****************************

در صف پیغمبران، آیت عظمی توئی

پیک خدا زینت مسجد الاقصی توئی

ماه درخشندۀ، لیلة الاسری توئی

منبع نور رخ حضرت زهرا توئی

کعبه توئی دل توئی کعبۀ دل ها توئی

مهر درخشان بُود ذره ای از روی تو

قبله شود آشکار از خم ابروی تو

جان جهانی بود بسته به یک موی تو

ای به فدای تو و مسیر نیکوی تو

خاتم پیغمبران، حضرت طاها توئی

مات کلیم اله از معجزه قرآن تو

نوح بود بنده ای در خط فرمان تو

عیسی مریم بود طفل دبستان تو

حاتم طائی یکی ریزه خور خوان تو

طوطی شکر دهن لعل شکرخا تویی

علم جهان قطره و علم تو دریا بود

مستمع درس تو صد چو مسیحا بود

رایت حسن تو بر عرش معلی بود

زهره ایوان تو حضرت زهرا بود

در فلک معرفت عقد ثریا توئی

منطق کوبنده ات کلامی از کبریاست

حدیث لبخند تو چکامه ای دلرباست

من چه بخوانم تو را که نام تو کبریاست

احمد و بوالقاسم و محــمد و مصطفی ست

ای امنا را امین، ‌امین والا توئی

روز گزینش تو، بر سمت رهبری ست

جشن شکوهمند، بعثت پیغمبری ست

مکتب ما حیدری ست، مذهب ما جعفری ست

شعار ما یا علی ست، ز هر خطائی بری ست

شافع ما شیعیان بیوم عقبی توئی

توئی که با خلق و خو ز انبیا برتری

آمنه را گوهری خدیجه را شوهری

پیغمبری رهبری سرآمدی سروری

ماذنه را منظری، ستاره منبری

طور تجلای عشق،‌ آن ید بیضا توئی

سلام ما بر تو و به حیدر صفدرت

به بانوی بانوان فاطمه اطهرت

بر حسن و حسین، زینب غم پرورت

به بوذر و به سلمان به مالک اشترت

قلب شریعت تو و مدار تقوی توئی

بر اثر مهر تو مَلَک دل آباد شد

به بنده افتاد از بندگی آزاد شد

علی به شاگردیت نشست و استاد شد

مدیحه گوی تو و سبط تو «خوش زاد» شد

سید حسن خوش زاد

****************************

وصف تو را خدا به بیانی رسا نوشت

روز ازل به یمن شما « هَل اَتی » نوشت

زیباترین قصیده ی خلقت کلید خورد

آن جا که استعاره ی چشم تو را نوشت

هفت آسمان خلاصه ی « وَالشّمس » روی توست

دیباچه ی فروغ تو را « والضّحی » نوشت

وقتی که در جهان به تجلّی در آمدی

اسرار « یا» و «سین » تو را در خفا نوشت

منظور خلقتی و خداوند از ابتدا

نام تو را به دفتر خود مبتدا نوشت

آن گاه آیه آیه تو را منتشر نمود

تشریح انبعاث تو را در حرا نوشت

نوری شد و تمام تو را در خودش سرود

درنَجم و دَهر ونور ودُخان بر ملا نوشت

آن قدر خوب و پاک و زلالی که دست حق

یک پرده از مقام تورا در «کسا» نوشت

محمودِ آفرینشی، نام تو را خدا

در هر کجا نوشت یقیناً به جا نوشت

شرح تو را خدا به بیانی دگر نوشت

تو خوبِ خوب بودی و او خوب تر نوشت

علی کفشگر

*********************


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی