کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


مناجات امام زمان عجل الله فرجه – فاطمیه۴

**********************

رضا رسول زاده

وقتی که نیستی تو بهارم بهار نیست

وقتی که نیستی تو به دلها قرار نیست

 

این روزهای تلخ که بی تو به شب رسند

آهسته مردن است دگر انتظار نیست

 

من عصرهای جمعه فقط بغض می کنم

باران اشک های من از اختیار نیست

 

تسلیم هجر توست دل شرحه شرحه ام

تیغ فراق هست و مسیر فرار نیست

 

معلوم شد از اینکه به یاد تو نیستم

این ناله ها ز دوری تو جز شعار نیست

 

وقتی پی هر آنچه بجز یار می روم

فرصت برای عاشقی با نگار نیست

 

دنیا چو قبله ی دل گمکرده راه شد

آن دل به سوی خیمه ی تو رهسپار نیست

 

یا ایهالعزیز به ما هم تصدقی ...

چیزی میان کاسه ی این بد بیار نیست

 

اصلا تمام سال مرا فاطمیه کن

بی نام مادر تو مرا اعتبار نیست

 

ما را به نام نوکر زهرا شناختند

خیری جز این طریق در این روزگار نیست

رضا رسول زاده

**************************

بر مشامم می رسد بوی عزای فاطمه

می شوم آماده ی گریه برای فاطمه

هاتفی از آسمان ها می دهد امشب ندا

فاطمیّه آمده، ماه عزای فاطمه

فاطمیّه آمده ای فاطمیّون غیور

خانه ی دل را کنید امشب سرای فاطمه

در عزایش بر تنم دارم لباس نوکری

این لباس مشکی ام باشد عطای فاطمه

من کجا و گریه در بزم عزای او کجا؟

اشک چشمانم بُوَد لطف خدای فاطمه

بر جراحات عمیق فاطمه مرهم نهد

هر کسی گرید میان روضه های فاطمه

هر کسی بر بام خانه پرچم زهرا زند

می شود ایمن ز غم تحت لوای فاطمه

مِهر زهرا را خدا با طینتم کرده عجین

افتخارم این بُوَد هستم گدای فاطمه

در قنوت هر نمازم بر لبم دارم دعا

بارلاها جان من گردد فدای فاطمه

یاری زهرا نمودن با زبان است و عمل

ای که هستی در پی کسب رضای فاطمه

می رسد آوای یا مهدی هنوز از پشت در

ذکر تعجیل فرج باشد دعای فاطمه

کی می آیی تا بگیری انتقام مادرت؟

مهدی زهرا بیا، ای دلربای فاطمه

**********************

ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺻﺎﺣﺐ ﻋﺰﺍ، ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺰﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺭﻭﺿﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺁﺳﻤﺎﻥ

ﻣﻦ ﻫﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﺑﺮ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺳﻪ ﯼ ﺩﻝ ﻣﻦ ﭘﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻮﺩ

ﮐﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﮔﻮﯾﺎ ﮐﻤﯽ ﺯ ﺍﺷﮏ ﺷﻤﺎ ﺭﺯﻕ ﻣﺎ ﺷﺪﻩ

ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ

ﺗﺎ ﮐﻪ ﺷﻮﻡ ﻓﺪﺍﯼ ﺻﺪﺍﯾﺖ، ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

"ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ" ﺷﺪﻩ ﺫﮐﺮ ﻣﺪﺍﻡ ﺗﻮ

ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻧﻮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺩﺭ ﺭﻭﺿﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﻭ ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ ﻣﺎﺩﺭﺕ

ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻻ‌ﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺣﺮﻑ ﮐﻔﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺩﻟﺘﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﮐﺮﺑﻼ‌

ﺑﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﺮﺏ ﻭ ﺑﻼ‌ﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺣﻤﺖ ﮐﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮔﺮﯾﺴﺘﻢ

مصطفی هاشمی نسب

********************

حسن لطفی

سیلاب اشک ؛ دامن چشم مرا گرفت
امشب که باز سینه ام از غصه ها گرفت
من آن غریبه ام که غریبانه سوختم
از بس دلم بهانه ی آن آشنا گرفت
من از قنوت آن شب زینب شروع شدم
یعنی تمام قلب مرا کربلا گرفت
بالم شکسته بود در این خاکها ولی
شوق تو بالهای مرا تا خدا گرفت
پیراهن سیاه به تن کرده ام که باز
خیمه نشین فاطمه شال عزا گرفت
آقا بیا به بستر مادرسری بزن
آقا بیا به خیمه ی ما ، روضه پا گرفت
********************
حسن لطفی 

مردیم بسکه جاری چشم ترت شدیم
تا روضه ات شنیده و خاکسترت شدیم
ما برده ایم قیمت ما را تو داده ای
روز ازل که در به در مادرت شدیم
ما را قنوت دست تو پرواز داده است
وقتی که جلد حلقه ی انگشترت شدیم
ما را غبار چادر خاکی حیات داد
تا روضه خوان مادر نیلوفرت شدیم
بوی مدینه می وزد از گریه های تو
مردیم بسکه جاری چشم ترت شدیم 
********************

خبر ز آمدنت داده اند ای آقا
تمام لشگرت آماده اند ای آقا
جهان پر است ز یا یابن الحسن!، کجایی پس
و مردمان به صف ایستاده اند ای آقا
چقدر ساده ام آقا، خیال کردم که
به شوق روی تو دل داده اند ای آقا
عجب حکایت تلخی ست، شیعیان شما
به دام معصیت افتاده اند ای آقا
به یک اشاره ی شیطان گناه آماده ست
خلاصه امت تو ساده اند ای آقا
میان شهر، پی پا رکاب می گردی
 ولی همه سر سجاده اند ای آقا
تو از حسین و علی هم غریب تر هستی
نبین که نامه فرستاده اند ای آقا
مرا بخر به غلامی ات ای گل زهرا
آخر مرا برای شما زاده اند ای آقا

********************

محمد بیابانی

برای آمدنت گرچه چشم دنیا هست
به خاک پا مگذاری که دیده ی ما هست
اگرچه باز گذشت و نیامدی امروز
دوباره وعده به دل می دهیم، فردا هست
شنیده ایم که هستی و ما نمی بینیم
تو نوری و جلواتت همیشه پیدا هست
برای آنکه به زیر قدومت اندازیم
هنوز هم سرِ ناقابلی به تن ها هست
مگو چو قطره ای افتاده ایم از چشمت
میان وسعت قلب تو تا ابد جا هست
برای مرهم زخمش اگر چه فاطمه نیست
ولی هنوز جراحات قلب مولا هست
خدا کند که ببینیم آن دمی را که         
مدینه هست و تو هستی و قبر زهرا هست 
********************
مصطفی هاشمی نسب

حال ما دنیا نشینان بی تو اصلا خوب نیست
بی تو در دنیای ما جز فتنه و آشوب نیست
باغ های این حوالی را همه سرما زده
دور از خورشید هرگز حاصلی مقدور نیست
خوب میدانم شبیه عاشقانت نیستم
خوب میدانی که اوضاع دلم مطلوب نیست
قلبم از فرط گنه ویرانه شد پس لاجرم
جایگاه چون تو شاهی خانه متروک نیست
بی تو آداب مسلمانی دگرگون گشته است
شیعه این روزها چندان به تو منصوب نیست
دیده آلوده، دل آلوده، نفس آلوده، آه
جز تو امیدی برای بنده مخروب نیست
کاش میشد خاک پایت سرمه چشمم شود
آخر این مژگان من کمتر از جاروب نیست
با تمام این سخن ها کاش برگردی نگار
کاسه صبر من بیچاره چون ایوب نیست
مادرت در کوچه ها فریاد زد مهدی بیا
زودتر برگرد حال و روز مادر اصلا خوب نیست
********************
قاسم نعمتی

برات وصل امضاء می‌شد ای کاش
گره از کار دل وا می‌شد ای کاش
برای دیدنت ای حضرت اشک
دو چشمانم چو دریا می‌شد ای کاش
سحرگاهی به یمن مقدم تو
سرای ما مصفا می‌شد ای کاش
وجود زخمی و آلوده ی من
به پیش پای تو پا می‌شد ای کاش
دل غمدیده و پر درد ما هم
به دست تو مداوا می‌شد ای کاش
میان زمره ی چشم انتظاران
ز زحمت نام ما جا می‌شد ای کاش
دل آواره‌ام در زیر پایت
شبیه خاک صحرا می‌شد ای کاش
مسیر وصل ما هم چو شهیدان
به سوی آسمان ها می‌شد ای کاش
دم آخر تن صد پاره ی ما
غبار راه زهرا می‌شد ای کاش
دل نامحرم ما محرم آن
غریبی‌های مولا می‌شد ای کاش
پس از چنیدن و چند صد سال گریه
دگر دستان او وا می شد ای کاش
به برق ذولفقاری خاک خورده
غرور شیعه معنا می‌شد ای کاش
مزار مخفی یاس مدینه
به دستان تو پیدا می شد ای کاش
غرور چادر خاکی کجایی
عزیز فاطمه پس کی میایی 
********************
علی اکبرلطیفیان

برگــــرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو "مهزیار" شد
یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها
دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم
بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاد بارها
شب ها بدون آمدنت صبح می شوند
برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دست ها به لطف توظرف گدایی اند
یا ایــــــها العزیزتمام ندارها
***********

حمیدکریمی

ای اخرین امید دل زار ما بیا
خورشید اسمان شب تار ما بیا
گلزار عمر ما ز فراقت خزان شده
مولا بس است غیبت و دوری زما بیا
اقا قسم به دست علمدار و فرق او
ای وارث حضرت خون خدابیا
ما جمع هئتی همه مجنون حیدریم
مولا به زخم پهلوی زهرا دگر بیا
جان همه ز دوریت اقا به لب رسید
ای صاحب زمین و زمان مهدیا بیا

**************

محمد فردوسی

آقای من تنها در این دور و زمانه
بار فراقت میکشم بر روی شانه
کاری زدستم برنمی آید…ببخشید
جز اینکه صبح جمعه میگیرم بهانه
آقا اجازه می دهی تاکه بگویم…
…حرف دل خود را به شکل عامیانه
مانند اجدادت، تو هم خیلی غریبی
دیگر ندارد شهر ما از تو نشانه
خیمه نشین ؛مانند آن خانه نشینی…
…که بسته شد دست غیورش ظالمانه
هرکس به فکر زندگی و رشدخویش است
فکر سال و دخل و خرج سالیانه
کاری به کار تو ندارد آنکسی که
از حرص و آز افتاده بین دام و دانه
جای دعا و پند و اندرز و روایت
گردیده گوش ما همه پر از ترانه
پیداست آقا،جای عکس جمکرانت
تصویر نامحرم روی دیوار خانه
اینجا فقط با هیزم دنیا و شهوت
از هر وجودی میکشد آتش، زبانه
دنیا پرستی باعث آن شد بماند
بر بازوی زهرا نشان تازیانه
باید مراقب بود، شیطان در کمین است
میپاشد او بذر گنه را دانه دانه
بااین بدی و بی وفایی دارم اکنون
از پیشگاهت التماسی عاجزانه
آقا، دعا کن در مسیر تو بمانم
با لطف تو باشم گدای آستانه

********************

شاعرناشناس

شبی دم سحری در دعایتان آقا
کنید اندکی یاد گدایتان آقا

مرا به نیمه ی شب ها برای نافله ها
صدا کنید… فدای صدایتان آقا

شکسته بال ترینم ولی مرا ز کرم
پرم دهید میان هوایتان آقا

دلم گرفته خدا خیرتان دهد یکبار
دهید اجازه بیفتم به پایتان آقا

به روی پنجه قد افراشتم به جلب نظر
سوا کنید که باشم برایتان آقا

ره ثواب بجوی زلف بخت مرا
گره زنید به شال عبایتان آقا

حدید زنگی قلب مرا جلا دهید
مریض عشقم و لنگ دوایتان آقا

شرر به سینه زده غصه ی مدینه تان
نمک به زخم زده کربلایتان آقا

برات کرب و بلا رفتن مرا بدهید
شبی دم سحری در دعایتان آقا

***************

علی اکبرلطیفیان

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی کنم
حق می¬دهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا

*************

محمدناصری

دلم به وسعت دنیا گرفته آقاجان!
از این زمانه از این جا گرفته آقاجان!

بیا دوای غم و غصه ها تویی مولا
برای توست که دل ها گرفته آقاجان!

میان خشکی این شهر مانده ام عمری
دلم بهانۀ دریا گرفته آقاجان!

کجا جزیرۀ خضراست من نمی دانم
دلم برای همان جا گرفته آقاجان!

هزار سال نگاه شکستۀ زهرا
برای توست که احیا گرفته آقاجان!

از آن زمان که نبودی دلم به نامت بود
عجیب نیست که حالا گرفته آقاجان!

هزار سال گذشته هنوز پنهانی
غریب مانده ام آقا خودت که می دانی

******************

شاعرناشناس

خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد
و یا جرقه ی عشق تو بر سرم بخورد

تویی که در همه دنیا زبانزدی آقا
گذشت نیمه ی شعبان نیامدی آقا

من انتظار تو را می کشم بیا، برگرد
ز دست می روم آقا تو را خدا برگرد

اگر بدانی از این درد ها چه دل، تنگ است
کبوترم که بدون تو سهم من سنگ است

بیا که بی تو جهان فقر مطلق است انگار
بیا که کفر، بدون تو بر حق است انگار

بیا که حرمت آینه ها شکستنی است
در این زمانه که شیطان برادر تنی است

چقدر بی تو بخوانم «متی ترانا» را
ببین که تا به کجا کشیده ای ما را

نگو نشستن با تو به من نمی آید
و یا که کرب و بلایی شدن نمی آید

شمیم بوی تو را می کنم هنوز احساس
تویی که رفته نگاهت به حضرت عباس

***************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی