نوحه دهه اول محرم سبک مشترک
نوحه دهه اول محرم سبک مشترک
************************
مسلم ابن عقیل
بر مشامم رسد ، بوی خوش یار من
شده آماده از ، عشق رخش دار من
این من و این سرم
هدیه بر دلبرم
وا اماما ، وا اماما
******
سوی کوفه میا ، ای گل باغ وفا
می کشند انتظار ، به قتل تو اشقیا
از سفر در گذر
سوی من کن نظر
وا اماما ، وا اماما
******
کوفی بی حیا ، شکسته پیمان تو
جان فدای تو و ، جمله عزیزان تو
ای عزیز خدا
سوی کوفه میا
وا اماما ، وا اماما
شاعر : محمد مبشری
************************
ورود کاروان به کربلا
گو به کرببلا ، که میهمانش رسید
یوسف فاطمه ، به قتلگاهش رسید
خسرو عالمین
جان و جانان حسین
واغریبا ، واشهیدا
******
خاک تو می شود ، ز خون شش ماهه رنگ
بر جبین حسین ، می خورد از کینه سنگ
می شود کربلا
در تو اکبر فدا
واغریبا ، واشهیدا
******
گو به زینب شوی ، در این زمین بی حسین
تو ببوسی رگِ ، گلوی آن نور عین
داغ هجده گلت
می شود قاتلت
واغریبا ، واشهیدا
شاعر : محمد مبشری
************************
حضرت رقیه (س)
من سه ساله گل ، گلشن ثاراللهم
طفل ویران نشین ، دخت رسولُ اللهم
پیش راس پدر
می زنم بال و پر
واغریبا ، واشهیدا
******
هجر روی پدر ، کشیده ام انتظار
میل وصلش دگر ، برده ز دستم قرار
غرق شور و نوا
می کنم جان فدا
واغریبا ، واشهیدا
******
بسکه خصم شقی ، مرا دوانیده است
همرهش از جفا ، مرا کشانیده است
طالبم مرگ خویش
قلب زار و پریش
واغریبا ، واشهیدا
******
روی ماهت پدر ، مهر نمازم شده
شاهد وصل تو ، سوز و گدازم شده
قلب زارم ببین
شام تارم ببین
واغریبا ، واشهیدا
شاعر : محمد مبشری
************************
طفلان حضرت زینب (س)
ای برادر مزن ، آتش غم بر دلم
هدیه آورده ام ، دو طفل ناقابلم
ای عزیز بتول
تحفه ام کن قبول
یا حسینا ، یا حسینا
******
ای عزیز خدا ، زینب غم پرورم
من ندارم جز این ، به درگه داورم
ای مرا نور عین
بپذیر یا حسین
یا حسینا ، یا حسینا
شاعر : محمد مبشری
************************
عبدالله ابن الحسن
یادگار حسن ، تشنه لب عبداللهم
جان نثار ره مکتب ثاراللهم
در هوای عمو
جان فدای عمو
واغریبا ، واشهیدا
******
می کنم سر فدا ، به راه دین خدا
نشوم لحظه ای ، من ز عمویم جدا
بین ملولم عمو
کن قبولم عمو
واغریبا ، واشهیدا
******
بهر حفظ شرف ، به مرگ خود مایلم
هدیه ی من به تو ، دو دست ناقابلم
می کنم زمزمه
ای گل فاطمه
واغریبا ، واشهیدا
******
جای بابا بکش ، دست نوازش سرم
که دلم خون شده ، ز دوری دلبرم
این من و جان من
عهد و پیمان من
واغریبا ، واشهیدا
شاعر : محمد مبشری
************************
ده اجازه عمو ، مکن تو آزرده ام
دست خط پدر ، برایت آورده ام
اذن میدان بده
شهد جانان بده
واغریبا ، واشهیدا
******
کرده ای تو طلب ، آب گوارا ز من
من خجالت کشم ، ز رویت ای یاسمن
ای همه هست من
مرو از دست من
واغریبا ، واشهیدا
******
می روم ای عمو ، دیدن محبوب خویش
هدیه بر او کنم ، جسم لگد کوب خویش
باب من بی قرار
می کشد انتظار
واغریبا ، واشهیدا
******
من چگونه برم ، جسم تو در خیمه گاه
می زند قاسمم ، خنده به من این سپاه
نجمه در انتظار
کار او گشته زار
واغریبا ، واشهیدا
شاعر : محمد مبشری
************************
حضرت علی اصغر (ع)
من علی اصغرم ، غنچه ی گلزار عشق
طفل شش ماهه ام ، ولی مدد کار عشق
این من و حنجرم
هدیه بر داورم
واغریبا ، واشهیدا
******
گر چه سوز عطش ، ربوده تاب و تبم
اشک چشم پدر ، چکیده روی لبم
می کنم جان فدا
بهر دین خدا
واغریبا ، واشهیدا
******
شیر خوارم ولی ، عاشق سربازی ام
تشنه لب گر فدا ، شوم سر افرازی ام
بهر پیکان کین
التهابم ببین
واغریبا ، واشهیدا
******
ای پدر جان بکش ، بر سر من از وفا
در بر مادرم ، تو از محبت عبا
تا نبیند چنین
غرق در خون حزین
واغریبا ، واشهیدا
شاعر : محمد مبشری
************************
حضرت عباس (ع)
من ابوفاضل و ، من پسر حیدرم
من غلام حسین ، بگفته ی مادرم
ای مرا نور عین
کن حلالم حسین
واغریبا ، واشهیدا
******
یا اخا یا حسین ، بیا به بالین من
کن نظاره کنون ، صورت خونین من
بین تو زخم سرم
خجل از اصغرم
واغریبا ، واشهیدا
******
کشته این غم مرا ، که دختر فاطمه
می رود اسیری ، بی کس و در واهمه
من وِرا پاسبان
در فراز سنان
واغریبا ، واشهیدا
******
من ز طفلی شدم ، غمین یاس کبود
ضرب سیلی خدا ، اجر رسالت نبود
من در این علقمه
دیده ام فاطمه
واغریبا ، واشهیدا
شاعر : محمد مبشری
************************
روز عاشورا
یوم عاشور و دشت نینوا محشر است
قتل نور العیون ، زاده ی پیغمبر است
پور خیر الوری
از قفا سر جدا
واغریبا ، واشهیدا
******
مادرت فاطمه ، کرده وصیت اخا
تا زنم بوسه رگهای گلوی تو را
ای عزیز خدا
در صف کربلا
واغریبا ، واشهیدا
******
آمدم نینوا ، ز دین حمایت کنم
یاری از مکتب ، شاه ولایت کنم
این من و جان من
این عزیزان من
واغریبا ، واشهیدا
******
دسته گلهای زهرا ، همه تاراجُ شد
بهر تیر و سنان ، سینه ام آماجُ شد
پور پیغمبرم
این من و پیکرم
واغریبا ، واشهیدا
*******************