کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

اشعار ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)2

************************

در ارض و سما جلوۀ توحید، مبارک
ای اهـل ولا اهل ولا، عیـد، مبارک!
بــا چـرخ بگـویید فـرو ریـز ستاره
با مـاه بگوییـد که خورشید مبارک
ای مردم عالم شب میلاد محمــد
رویی که درخشید و ندیدید، مبارک
در هفـدهم ماه، مـه چـارده سر زد
یـا نـور خـداوند درخشیـد، مبارک
ای مکـه قدمگـاه پیمبر شدی امشب
ای آمنه تبریک! که مادر شدی امشب

***
این است که ملکِ دو جهان بسته به مویش
دیده است خدا صورت خود در گل رویش
سرهای نکویان همـه خاکِ کفِ پایش
دریای کمالات، یکـی قطـره ز جویش
پیغامبـران پیشتــر از صبــح ولادت
نوشیده همـه کوثر عرفـان ز سبویش
روید ز جهنم گـلِ " بَـرداً و سـلاماً "
افتد چو در آن قطره‌ای از آب وضویش
هر صبح و مسا بانگ اذان است سرودش
شغل ملک و شغل الهی ست درودش
***

این نور الهی، به سماوات و زمین است
این عبـد ولـی آینــۀ حـی مبیــن است
این است که سرسخت‌ترین دشمن جانش
می‌گفت امین است، امین است، امین است
ایـن جـان گــرامی بــه تـن پـاک نبیین
ایـن روی خـدا در نظـرِ اهــل‌یقین است
چنـدی شـده همسـایۀ مـا خاک نشینان
این است که در عرشِ خدا صدرنشین است
از صبح ازل دست خدا بر سر او بود
جبریل بدان مرتبه خاک درِ او بود
***

بحری ست که خوبـان دو عالـم دُرِ نابش
نوری ست فروزنده که نور است حجابش
افـواج مـلَک ذرۀ خورشیــد وجـودش
ارواح رُســل، مستمعِ علــمِ کتــابش
گل های بهشتی که پـر از عطـر بهشتند
شستند همـه پیرهـن از بـوی گلابش
ای خلـق جهان! مکتب او را بپـذیرید
والله قسـم وحـیِ الهیست، خطــابش
ادیان همه منسوخ بـه جز مکتب احمد
تا حشر رسول است رسول است محمــد
***
ای اهل جهان گوش به فرمان محمــد

این پنج کتب آمـده در شـأن محمــد
خواهید که در دامـن بیگانـه نیفتید
آرید همـه دسـت بـه دامـان محمــد
والله قسـم سـوی خداونــد نبـاشد
راهی به جز از عترت و قرآن محمــد
بایـد ز علی مثـل نبـی کرد اطاعت
چون غیر علی نیست کسی جان محمــد
روزی که نبی بود و خدای ازلی بود
والله علی بود و علی بود و علی بود

***
ای خیـل رسـل بـوده از آغـاز بشیـرت
وی آمــده خـلوتگـه معبـود، سریـرت
در حشر به گلزار جنانش، چه نیاز است
آن کـو نگـرد بـر گـل رخســارِ منیرت
بـر تخـت سلیمـان نبـی نــاز فـروشد
هر کس بنشیند به روی فرشِ حصریت
ما محـو تجـلای تـو هستیـم و ندیدیم
عمری است که جبریلِ امین است اسیرت
از صبح ازل، نخل رسالت به تو بر داد
آییـن تـو تنهـا مـدنیّت بـه بشر داد

***

تو نوری و توصیف تو در سورۀ نور است
تو خود شجر نوری و دل، وادی طور است
مدح تو عیان است در انجیل و به تورات
قرآن تو فـوق صُحُـف و فـوق زَبور است
زهـرای تـو مرضیه و انسیّـه و حورا
خاکِ قدمِ فضّۀ او سرمـۀ حور است
آییـن تـو، قرآن تـو، دین تو هماره
بر امت تو باعث فخر است و غرور است
سوگنـد بــه ذاتِ احــدِ قـادرِ منان
میلاد تو یک هدیۀ پاک است به انسان

***
آیینۀ رحمـانی و رحمــان بــه تــو نازد
آرنــدۀ قــرآنی و قـرآن بــه تــو نــازد
عیسـای مسیحا به فلک، مـدح تـو گوید
بـالله قسـم، موسی عمـران بــه تـو نازد
چرخ و فلک و ارض و سما و مه و خورشید
جـن و بشـر و حـوری غلمـان به تو نازد
سوگند به انسان که قسم خورده خدایش
حق است که پیش از همه، انسان به تو نازد
تو جـان علـی هستی و او جـان تو، آری
والله کـه در جسـم علـی، جان به تو نازد
"
میثم" به تو نازد که بوَد مدح‌سرایت
ای خواجـۀ عالم! همه عالم به فدایت
غلامرضا سازگار

****************************

 

می رسید از قله های کوه نور

از بلندای تشرف در حضور

فرش استقبال راهش می شدند

هر چه جن و هر چه انس و هر چه حور

کوه ها هم در تشهد آمدند

از تجلایی که شد در کوه نور

او چراغ شرع را آورده بود

بر سر این جاده های سوت و کور

تزکیه میداد روح خاک را

چشمه چشمه با سخن های طهور

مثل دریا رودها را جمع کرد

رودهایی از قبایل های دور

وحی می آرود تا آنجا که عقل

در خودش میکرد احساس شعور

شرح صدرش را کسی تخمین نزد

تا بفهمد کیست این سنگ صبور

و کتابی بود با خط خدا

تا بشر خود را کند با آن مرور

ای کتاب قل هو الله احد

لم یلد یولد و لم کفوا احد

***

تا شعاع مهرت عالمتاب شد

مهربانی از خجالت آب شد

این زمین دیگر کویر تشنه نیست

زنده شد ، آباد شد ، شاداب شد

فارغ از نسل و نژاد و رنگ و بو

هر غلامی با تو بود ارباب شد

تو همانی که بلال مسجدت

گل عرق هایش گلاب ناب شد

هر که با تو با علی راضی نشد

وصل بر دریا نشد مرداب شد

از زلال چشمه های وحی تو

تشنه ای همچون علی سیراب شد

این علی که مست پیغمبر شده

با دعای مصطفی حیدر شده

***

بعد از این افسار دنیا دست تو

ضرب و جمع و کسر و منها دست تو

بعد از این دین های دنیا باطل است

دین آدم تا به خاتم دست تو

هل اتی که شرح زهرا و علیست

گشته نازل منتها با دست تو

سیزده ماهند در منظومه ات

گردش این سیزده تا دست تو

فوق ایدیهم تویی یا مصطفی

هیچ دستی نیست بالا دست تو

رحمه للعالمین تنها تویی

پس حساب روز فردا دست تو

پرچم حمد خدا دست علیست

اختیار پرچم اما دست تو

هر چه ما داریم دست فاطمه است

چونکه باشد دست زهرا دست تو

تو خودت گفتی حسینت از من است

پس حسین و کربلا ها دست تو

چلوه کردی در علی اکبر ولی

جلوه های این تماشا دست تو

دست تو دست خداوند است و بس

سهم ما یکبار لبخند است و بس

***

از حرا می آیی و جان می بری

روی دوشت بار قرآن می بری

سفره می اندازی و در خانه ات

مثل ابراهیم مهمان می بری

گاه موسی میشوی و با خودت

آیه های آل عمران می بری

گاه کشتی می شوی و نوح را

از دل امواج طوفان می بری

گاه از شوق علی می باری و

شوق خود را زیر باران می بری

نیمه شب ها روی دوش مرتضی

نان و خرمای یتیمان می بری

گاه در سلمان تنزل می کنی

عشق حیدر را به ایران می بری

گاه یاد بضعه ات می افتی و

زیر لب نام خراسان می بری

می رسد روزی که خود می آیی و

یوسف ما را به کنعان می بری

ای سحر خیز مدینه العجل

ای شفای زخم سینه العجل

***

ای سرای چشمهایت با صفا

امتداد چشم هایت تا خدا

غار تاریک مرا روشن کنید

مرده ام در بین این ظلمت سرا

لیله المحیای شب های حسین

ای رسول گریه های کربلا

کاروان سمت محرم میرود

کاش منهم جا نمانم از شما

از همان سر نیزه ای که می چکید

خون تازه روی خاک کوچه ها

سنگ ها آمد...سری افتاد وای

خواهری میگشت زیر دست و پا

یک گلی گم کرده بود ای وای من

عمه شد آنجا کبود ای وای من

رحمان نوازنی

****************************

وحید قاسمی

زمین به لرزه در آمد، شکست کنگره ها

رها شدند خلایق ز بند سیطره ها

شبی که آتش آتشکده فروکش کرد

شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها

صدای همهمه ی موبدان زرتشتی

هنوز مانده به گوش تمام شب پره ها

شب ولادت فرخنده ی بهاری سبز

شب وفات زمستان سرد دلهره ها

دوباره نور و طراوت به خانه ها آمد

نسیم آمد و وا شد تمام پنجره ها

جهان به یُمن حضورش، بهشتی از برکات

نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات

***

ستاره ها به نگاهی شدند سلمانش

منجّمانِ مسلمانِ برق چشمانش

ز انبیاء الهی که رفته تا معراج؟

به غیر از او که ملائک شدند حیرانش

مقام بندگی اش را کسی نمی داند

پیمبران اولوالعزم مات ایمانش

بساط ذکر سماوات را به هم می ریخت

نماز نیمه شب و شور صوت قرآنش

اویس های قرن را ندیده عاشق کرد

تبسّم لبِ داوودیِ  غزل خوانش

شفیع روز جزا گشت و حضرت حق داد

به دست پاک محمــد کلید رضوانش

امیر و قافله سالار کاروانِ  نجات

نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات

***

مسیح مکّه شد و نبض مرده را جان داد

به مرگ دخترکان قبیله پایان داد

خرافه های عرب را اسیر حکمت کرد

به جای تیغ جهالت، به عشق میدان داد

نماز شکر سپیدارها چه دیدن داشت!

همان شبی که سپیده اذان باران داد

نبی ست پیر خرابات و ساقی اش حیدر

در ابتدا به علی او شراب عرفان داد

تبسّمش به کسی چون بلال عزّت داد

مسیر اصلی دین را نشان انسان داد

چه قدر فاصله مان تا بهشت کمتر شد!

برات مردم ری را به دست سلمان داد

شب تجلّی مهتاب روشن عرصات

نثار مقدم پرخیروبرکتش صلوات

***

کبوترهم نشدم، تا کبوترش باشم

دخیل گنبد سبز و مطّهرش باشم

زمان نداد اجازه که مشق عشق کنم

غلام مسئله آموز منبرش باشم

چه قدر دیر رسیدم سر قرار وصال!

چه شد؟ نخواست که عمّار محضرش باشم

قبول، شیعه ی خوبی نبوده ام اصلاً

نشد که حلقه به گوش برادرش باشم

خدا کند که مرا از قلم نیندازد

بهشت، مست ِ می جام کوثرش باشم

به حال و روز خودم فکر می کنم، انگار

قرار بوده که گریان دخترش باشم

شب گرفتن حاجت، زیارت عتبات

نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات

****************************

صلوات

هرکس که به کف از تو براتی دارد

در روز جزا راه نجاتی دارد

جاری است همیشه نام تو در صلوات

نام تو شنیدن صلواتی دارد

***

ای دوست برای دل براتی بفرست

در ظلمت غم آب حیاتی بفرست

خواهی که خدا بر تو فرستد صلوات

بر احمد و آلش صلواتی بفرست

***

ای دوست اگر حُسن صفاتی داری

گنجینۀ نور و برکاتی داری

مجذوب ولایت علی خواهی شد

هرگاه که ذکر صلواتی داری

سید هاشم وفایی

 

داوود سرود سرمدی می خواند

محمود نوای احمدی می خواند

طبع شعرای آسمان گل کرده

عیسی غزل محمــدی می خواند

***

باید کـــــــــه حضور مــــاه را دریابیم
در دولت نــــــــــــور ، راه را دریابیم
ذکر صلــــــوات بـــر محمــد کافی ست
تا معنــــــی « لا الــــــه » را دریابیم
***
ای عشـــق ! تــــــو آمدی حیاتم دادی
از ظلمت و تیـــــرگــــــی نجاتم دادی
من تشنــــه ی یک سرود روشن بودم
جامــــــــــی ز زلال صلــــواتم دادی
***
ای دل شدگــــــان ! یـــــار موافق آمد
افشاگــــــــر چهره ی منافـــــــــق آمد
عالــــم ز ظهور نـــــور او روشن شد
یاران ! صلــــ وات ، صبح صادق آمد
***

زیبا شده است گرکه گلزار حیات
پیچیده اگر دوباره عطر حسنات
نیکوست در این مکتب زیبایی و نور
تسلیم شدن به امر حق با صلوات
***
از حنجرۀ خود نغماتی بفرست
از عشق به یاسین جلواتی بفرست
مانند فرشتگان عرشی تا عرش
با حکم یُصلون صلواتی بفرست

************************

محمــد حسین رحیمیان

ای گل سر سبد طایفه ی آقاها

ای بزرگ همه بی مثل و همتاها

هرکسی دیده تو را مست شد و خانه خراب

تشنه ی دیدن تو میکده ها صهباها

***

نمک روی تو دیوانه کند مجنون را

کشته و مرده ی رویت همه لیلاها

پیش اعجاز دو چشمان سیاهت آقا

شده بی رنگ حنای همه عیساها

**

هر که امروز گرفتار نگاهت گردید

نکند وحشتی از بی کسی فرداها

شعبه ی عرش شده از قدم تو دنیا

هر کجا حرف شود از تو بهشت است آنجا

**

با تو شد روز تر از روز، شب غربت ما

شده نابود غم بی کسی و غربت ما

مثل هر کس که کسی هست میان عالم

شد گدایی درِ خانه تو عادت ما

**

ما نبودیم اگر که تو نبودی آقا

هست زیر سر تو آمدن و خلقت ما

سنگ خوردی تو که ما خدعه شیطان نخوریم

خون دل خوردن تو گشت همه ثروت ما

گوشه ی کوچکی از چشمه لطفت این است

نوکری تو و اولاد تو شد قسمت ما

ما مسلمان شده ی دختر و داماد توأییم

نسل در نسل همه آدم اولاد توأییم

عقل و هوش همه ی خلق شده حیرانت

به فدای تو و توحید تو و عرفانت

آن قدر عاشق تو هست خدایت آقا

که به قرآن خودش خورد قسم بر جانت

دم به دم مکتب تو حرف جدیدی دارد

همۀ علم خلاصه شده در قرآنت

مرده را گوشه نگاه تو مسیحا سازد

کرده دیوانه مرا معجزه چشمانت

دشمنت هم ز تو جز رحمت و ایثار ندید

خوش به حال دل آن کس که شد از یارانت

در سماوات و زمین و ملک و جن و بشر

ما ندیدیم کسی را ز شما خاکی تر

تو همه دلخوشی روز و شب دنیایی

همه هستند غلام و تو فقط آقایی

پرچم هیچ کس اندازه تو بالا نیست

محشری، بی مثلی، معجزه ای، غوغایی

کار ما هست فقط عشق به تو ورزیدن

کار تو هست فقط دلبری و لیلایی

چه مقامی به تو داده است خدایت آقا

دلخوشی علی و زندگی زهرایی

چه قدر عشق میان تو و زهرایت بود

تو شدی فاطمی و فاطمه شد بابایی

رفتی و قامت زهرای جوان تو خمید

نود و پنج شب از درد به خود می پیچید

***************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی