کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت مهدی عجل الله فرجه۸

*******************

چه خوش می تابی ای ماه تمام نیمه ی شعبان

بتاب ای لحظه هایت را همه عمر جهان قربان

بتاب امشب که داری در بغل خورشید نور افشان

بتاب امشب بخوان با اختران تا صبحدم قرآن

بخوان با من که یار آمد

به باغ دل بهار آمد

به ملک جان قرار آمد

گل نرگس به بار آمد

گل نرگس که از عطرش جهان شد جنّة الاعلی

گل نرگس که خلقت تا ابد مستند از بویش

گل نرگس که جان ها رو نمای دیدن رویش

گل نرگس که رضوان آورد دست دعا سویش

گل نرگس که باغ و باغبان آمد ثناگویش

ملایک مست لبخندش

جلالت عبد پابندش

عدالت آرزومندش

به لب ذکر خداوندش

رخش جنّت، قدش طوبی، لبش کوثر، دلش دریا

فرودآ از زمین ای مه ببین خلد مخلّد را

در این خلد نخلد جلوه ی دادار سرمد را

درون جلوه ی دادار سرمد روی احمد را

حسین و مجتبی و حیدر و زهرا، محــمد را

جهانِ مرده شد زنده

شب و مهر درخشنده

بتاب ای ماه تابنده

بزن بر سامره خنده

که تابید آفتاب فاطمه امشب زسامرّا

مسیح از چرخ چارم خنده زد بر ماه رخسارش

کلیم از طورِ سینا دیده بگشوده به دیدارش

سزد گرد با کلاف جان شود یوسف خریدارش

تمام آرزوی عترت است این، حقّ نگهدارش

سلامت بیقرار او

سحر شب زنده دار او

جهان در انتظار او

زمان در اختیار او

بگردد با سرانگشت او مهر جهان آرا

به مهد ناز گرداند چراغ آسمان ها را

به چشم بسته می بیند عیان ها را نهان ها را

به امر حقّ بگرداند مکان ها را زمان ها را

اگر خواهد به زیر آرد زگردون کهکشان ها را

دو عالم را نظام است این
کمال هر قیام است این

عدالت را قوام است این

به هر عصری امام است این

امام عصر یعنی عصر زیر سایه اش پویا

زمین در پشت ابر غیبت او غرق نور او

زمان دیده کلیم الله ها مدهوش طور را

تمام آفرینش سر کند خم در حضور او

حرم چشم انتظار لحظه ی روز ظهور او

جهان در سایه ی دادش

بهشت عدل آبادش

فلک گردد به امدادش

اناالمهدی است فریادش

رسد آوای جان بخشش به گوش کلّ انسانها

خروش از دل برآرد مردم عالم! انالمهدی

الا ای سر به سر ذریّه ی آدم! انالمهدی

ستم کاران در دژهای مستحکم! انالمهدی

تمام امّت پیغمبر خاتم! انالمهدی

ابر مرد قیامم من

خلایق را امامم من

عدالت را قوام من

خدنگ انتقامم من

به پا خیزید! مظلومان که آمد مصلح دنیا

به پا خیزید! نجل فاتح بدر و حنین آمد

به پا خیزید! زهرا و علی را نور عین آمد

به پا خیزید! کز کعبه امام عالمین آمد

به پا خیزید! روز یالثارات الحسین آمد

منم سیف خدا مهدی

منم نورالهدی مهدی

به پا خیزید با مهدی

خروش آرید یا مهدی

به پا خیزید بهر انتقام مادرم زهرا

ظهور من برآرد ریشه کفر و ضلالت را

ظهور من بگیرد از بشر قید جهالت را

ظهور من بر افرازد برافروزد عدالت را

ظهور من کند تکمیل قانون رسالت را

هر آن کو خواست در عالم

به بیند هیبت آدم

به بیند عیسی مریم

به بیند حضرت خاتم

مرا بیند که در من هست حسن انبیا پیدا

الا ای جان ما جانان ما از ما جدا تا کی

گلوی شیعه پر باشد زبغض بی صدا تا کی

فراز نی سر خونین مصباح الهدی تا کی

بر آرد ناله ی یابن الحسن خون خدا تا کی

بیا از نو قیامت کن

به انس و جان زعامت کن

بر انسان ها امامت کن

کرامت کن کرامت کن

اغثنا یابن زهرا العجل الغوث ادرکنا

بیا ای صد هزاران پور عمران محو و مدهوشت

بیا ای درد مظلومان به هر دروان هم آغوشت

بیا ای بانگ عاشوراییان پیوسته در گوشت

بیا ای پرچم سرخ حسینی بر سر دوشت

ولیّ قادر منّان

امید عترت و قرآن

فروغ دیده ی انسان

به تیغ حیدری بستان

زبوسفیانیان داد سلحشوران عاشورا

شرف، ایمان، حقیقت، دین، ولایت بر تو می نازد

جوان مردی، محبّت، دین، امامت بر تو می نازد

ملایک، حور، انسان، بلکه خلقت بر تو می نازد

علی، زهرا، محــمد، کلّ عترت بر تو می نازد

کتاب الله مستحکم

امین الله در عالم

امام عیسی مریم

نگاهی جانب «میثم»

که طبعش دم به دم گردد
به اوصاف شما احیا

**********************

به فلک می‌رسد از خاک زمین بوی بهشت

گشته عالم همه جا گلشن مینوی بهشت

پیش یارم که بود روشنی روی بهشت

عرق شرم چکد از رخ دلجوی بهشت

خلق عالم همه با دوستی و هم عهدی

گشته ورد لبشان زمزمة یا مهدی

دانه مرغ دل از خاک در سامره بین

سینه‌اش را ز تجلّای خدا نائره بین

نور آن نائره در دامن هر دایره بین

وجد آن پاک زن پاکدل و طاهره بین

نغمه و زمزمة مرغ سحر می‌شنود

بانگ تسبیح ز لبهای پسر می‌شنود

در دل اهل ولا خانه گرفتی نرگس

خانة محفل جانانه گرفتی نرگس

دل زهر عاقل و دیوانه گرفتی نرگس

کزیم فاطمه دُردانه گرفتی نرگس

دیده روشن برخ مهدی اثنی عشرت

جان بقربان تو و ماه جمال پسرت

این پسر آئینة روی خدا می‌باشد

این پسر مشعل انوار هدی میباشد

این پسر سیّد جمع سعدا می‌باشد

این پسر طالب خون شهدا میباشد

این همان است که دلها همه دیوانه اوست

این همان است که جانها همه پروانه اوست

افق نسل علی را قمری پیدا شد

خلق را رهبر صاحب نظری پیدا شد

پدر پیر خرد را پسری پیدا شد

بلکه بر ملّت قرآن پدری پیدا شد

هر که خواهد رخ تابنده احمد بیند

چهره منتمم آل محــمد بیند

ای صفابخش و شفابخش دل و جان همه

ای طبیب ای داوری درمان همه

همه پروانه و تو شمع فروزان همه

همه جان باختة عشق تو جانان همه

چه شود عقده ز دلها بگشائی ای دوست

از پس پرده غیبت بدر آئی ای دوست

طعنه از دشمنت ای دوست شنیدن تا کی

به بدن پیرهن صبر دریدن تا کی

پیش رو بودن و روی تو ندیدن تا کی

بار هجران تو بر دوش کشیدن تا کی

ما که نادیده تو را طالب دیدار شدیم

بکمند سر زلف تو گرفتار شدیم

گوش یاران تو را طعنه اغیار بس است

عاشق زار تو را اینهمه آزار بس است

قفس تنگ بر این مرغ گرفتار بس است

پیش رو بودن و نادیدن رخسار بس است

گلی از گلشن حسن تو نچینم چرا؟

ما بمیریم و جمال تو نبینم چرا؟

ما که پروانه صفت گرد غمت سوخته‌ایم

آتش عشق تو در سینه بر افروخته‌ایم

قصه عشق را از ازل آموخته‌ایم

کز ولادت برخت دیدة دل دوخته‌ایم

پرتو حسن تو تا شام ابد در دل ماست

هر طرف روی کنی جای تو در محفل ماست

***********************

نرگس آن شب انتظار یاسمن را می کشید
 ابر نازی سایه سرو چمن را می کشید
سیب سرخ عاشقی خندید بر شاخ درخت
 لاله بر تن کرده از ایجاده و یاقوت رخت
ماه در شام غمش در آسمان می دید خواب

می زند سنجاق عشقش را به زلف آفتاب
     یا اقاقی های عاشق ایستاده صف به صف

دسته‌ای‌سوزانده عودودسته‌ای هم‌کف‌به دف
         از زمین سامره باد یمانی تا وزید

یوسف از فرط شعف انگشت دستش را برید
هیچکس جزچشم نرجس این تجلی راندید

ناگهان رخساره سلطان گلها شد پدید      
عاطفه شوریده زد بر سینه داغ عاشقی

خواند خیر مقدمش در کوچه باغ عاشقی
مژده‌ای یاران عاشق یارخوشعهدیست این

گل بیفشانید امشب ، حضرت مهدیست این

*************************

شب بــود و آسمان بود لبریز عطر گلـــها

چون دشت های عاشق چون موج های دریا

شب بودوروزتاصبح گردش طواف می کرد

شب بودودست خورشید خنجر غلاف می کرد

شب بودوتابش حسن شـب بودوریزش ناز

شب بودوخواهش مهر شب بود و سیل اعجاز

شب بود و رقص باران بارانی از شگفـــتی

شب بود و شــور طـوفان طوفانی از شگفتی

شب بودوچاک جامه می ریـــخت ماهپاره

این خاک می درخشــــــید در پولک ستاره

اما دوچشم شب دیدهنگامه ای که برپاست

آغاز یک بشارت در سامــــــرای سیناست

قلب تــمـام گیـتـــی قــلب تمام افـلاک

آرام می تپد درگلــخـــانه ای در این خاک

در ازدحـام  دلها در آن حضـور پر شــور

در بارش فرشــــــته در آن تلاطـــم نور

جبریل وحی  حـتی گم می کند خودش را

سر می دهد که بیــــند وقت تولـــدش را

چشــمان بـــهـــت آلود لبریز انتظارش

تا لـحــظه حضـــورش با تیغ ذوالفقارش

می تاخــــت باد مجنون تاسرزمین موعود

دریا شتـــــاب می کرد با دامنی پر از رود

بی پا نســــیم می رفت شاید که جا نماند

مهتـــاب بـــال می زد دربــرکه هـا نماند

تاچــــشم کار می کرد امـــواج انبیا بود

تاچشم کار می کرد از شش جهت خـدا بود

موسی زپا فـــتـاده عیســـی ز راه مانده

یوسف دخیل بسته یعقوب سـر نـــهـــاده

پر شد مشام جانها از عطر نرگـس و یاس

از یا حسین و زینب از یا عـلــی و عباس

با ناز خیره می کرد چشمان مرتـــضی را

پر کرد با بـــهــارش دامـــان سامـــرارا

از شوق یاس نرگــس زهرا به گریه  افتاد

می خواست تابــخـــندد اما به گریه افتاد

با گیســـوان در باد با بــادی از تبــسم

آخر رسید از راه مـــجــموع چهارده خم

یک مصطفی به رحمت یک مرتضی  به هیبت

یک فاطمه به عصمت آمد تـــمـام عترت

ای انتـــظـار روشــن در بـاور  ســپیده

ای از تبار خورشــــید از مادر سپـــیده

ای آرزوی هر برگ هر دشت وکوه وشالی

تو با دو دست رحمت مـا با دو دست خالی

گرچه خسیم برگرد دلواپســــــیم برگرد

مردیم از انتظارت ما بی کســـــیم برگرد

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حــیران

بگشــای لب که فریاد از مرد و زن برآید

بگشای تربــتــم را بعد از  وفات و بنگر

کز آتـــش درونــــم دود از کفن برآید

روا آمد که گریبـــــان زهـجر پاره کنم

دلم هـــــوای تو کرده بگو چه چاره کنم

*************************

رموز حسن تو را لاله زار باید گفت

صفای جنت و عطر بهار باید گفت

قسم به تیغه شمشیر حیدر کرار

که ابروان تو را ذوالفقار باید گفت

به عزتی که گدایی درگهت دارد

گدای کوی تو را شهریار باید گفت

قسم به خانه به دوشان وادی عشق

اسیر عشق تو را بر قرار باید گفت

به پایداری منصور می خورم سوگند

که سر به دار تو را پایدار باید گفت

به برق آه دل خسته و پریشانت

چراغ صاعقه روزگار باید گفت

به خطّ جبهه نورانی و دل انگیزت

مدار گردش لیل و نهار باید گفت

کسی که سر به ره عشق تو سپرد ای دوست

به سر سپردن او افتخار باید گفت

هزار شمس جهانتاب اگر دمد بی تو

به روز روشن ما شام تار باید گفت

در انتظار فرج باش و باش ای عاشق

که نام عشق تو را انتظار باید گفت

*****************

من کیم قلب وجودم من کیم جان جهانم

من کیم سر نهانم من کیم نور عیانم

من کیم کهف حصینم من کیم مهد امانم

من کیم مولای خلقت در زمین و آسمان

من کیم فرمانروای ملک حی لا مکانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

من کیم من آسمانی مصلح خلق زمینم

من کیم من دست تقدیر خدا در آستینم

من کیم من وارث پیغمبر و قرآن و دینم

من کیم سر تا قدم مولا امیرالمومنینم

من کیم من آخرین تیر الهی در کمانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

من کیم من آفتاب یازده خورشید نورم

من کیم ،‌ من مصحفم ،‌توراتم ،‌انجلیم زبـــورم

من کیم من مظهر عفو خداوند غفورم

من کیم من آن کلیم هستم که عالم گشته طورم

من یگانه مصلح عالم امام انس و جانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

گرچه چون یوسف به چاه غیبت کبری اسیرم

هرکجا باشم به کل عالم خلقت امیرم

غیبتم را هست سری نزد دادار قدیرم

تا در اقطاع زمین با دوستانم انس گیرم

گه به سهله گه به کوفه گه به قم گه جمکرانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

جامه ختم رسل پوشیده بر قد رسایم

ذوالفقار مرتضی در پنجه مشکل گشایم

چارده خورشید پیدا در جمال دلربایم

می رسد از کعبه بر گوش همه عالم صدایم

جمع می گردند در یک لحظه گردم دوستانم

من کیم فرزند زهرا مهدی صاحب زمانم

***************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی