شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام10
شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام10
*******************
امشب به شباب رهبر آمد
میلاد علی اکبر آمد
در ماه نبی علی عیان شد
یا آمنه را پیمبر آمد؟
یا فاطمه باز مجتبی زاد؟
یا آن که حسین دیگر آمد؟
خورشد حسین و ماه لیلا
با چهره نور گستر آمد
از گلبن سبز عشق و ایثار
بوی گل و عود و عنبر آمد
از مدح ملک بسی نکوتر
از وصف بشر فراتر آمد
در دامن کعبه ولایت
امروز دوباره حیدر آمد
عقلی که به دیدهاش توان دید
روحی که بود مصور آمد
با دیدن او عزیز زهرا
جان دگرش به پیکر آمد
از دامن مادری مکرم
زیبا پسری مطهر آمد
آئینه روی احمد است این
سر تا به قدم محــمد است این
***
ای بحر شرف، گهر مبارک
وی نخل کمال، بر مبارک
بر چرخ ادب، ستاره تابید
در برج ولا، قمر مبارک
در حسن بشر، ملک گرامی
با خوی ملک، بشر مبارک
بر شیر خدا و بر حسینش
دیدار پیامبر مبارک
مرآت جمال دادگر باد
بر حجت دادگر مبارک
در باغ نبوت و ولایت
سر سبزترین شجر مبارک
از این شجر همیشه سر سبز
بر آل علی ثمر مبارک
فرزند بدین جلالت و قدر
بر مادر و بر پدر مبارک
زینب شده بود پای بستش
عباس گرفت روی دستش
***
این حسن نبی است یا رخ اوست
این تیغ علی است یا دو ابروست؟
این رشته جان ماست یا زلف
این سلسله دل است یا موست؟
این قامت اوست یا قیامت
یا سرو بلند بر لب جوست؟
زیبائی انبیا خلاصه
در مصحف روی آن خدا روست
هم چار امام محو رویش
هم ختم رسل ورا ثناگوست
در برگرفته همچو جانش
از بس که حسین داردش دوست
رویش همه را چراغ ایمان
کویش همه را بهشت مینوست
گلبوسه باب بر، جبینش
هر چیز به جای خویش نیکوست
از او نشوم جدا اگر چه
دشمن کند از تنم جدا پوست
خاک در اوست آبرویم
هر جا که روم کنار اویم
***
ای یوسف مصر عشق بازی
عشق از تو نموده سرفرازی
افتاده به پات سربلندی
گردیده گدات بینیازی
یوسف به ثنات لب گشوده
در مصر به نغمه حجازی
از ماست هماره چاره جوئی
از توست همیشه چاره سازی
رخسار تو شمع دلفروزی
لبخند تو روح دلنوازی
بر دادن جان به راه جانان
پیش از شهدات پیشتازی
بی فیض محبت تو باشد
یک عمر نماز، بی نمازی
جز عشق تو ای حقیقت عشق
عشق دگران، بود مجازی
لبخند تو را از شب ولادت
با قلب حسین کرده بازی
اوصاف تو را حسین گوید
ما را نرسد زبان درازی
تنها نه علی اکبری تو
زهرا و حسین و حیدری تو
غلامرضا سازگار
*********************
دل حرم میشود سحر گاهی
که شود صحن دیده تر گاهی
قطره ی آب در مرور زمان
میکند در حجر اثر گاهی
دل من سخت تر زسنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر گاهی
ای خریدار بر رضای خدا
جنس پس مانده را بخر گاهی
یعنی آنقدر بی بها هستم
نیستم لایق نظر گاهی؟
بین سجاده دیده بر راهم
نیمه شب میشود خبر گاهی
بنده ای راکه دست وپا گیر است
همرهت تا خدا ببر گاهی
قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر از اینجا کنی گذر گاهی
پسری که کریم زاده بُوَد
میکند جلوه ی پدر گاهی
تاج اصحاب یا علی اکبر
یابن ارباب یا علی اکبر
***
تو مطهر شدی زهر چه بدی
تابگویی ز نسل لم یلدی
صدو ده بار هو کشم زجگر
که تو با کعبه زاده هم عددی
همه دلگرمی ام محبت توست
یابن لیلا « علیک معتمدی »
گرتو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمی رود احدی
ناز تو فاطمی تر از همه است
راه دل بردن از علی بلدی
نــوه ی ارشــد دو دریــــایی
موجی از عشق ، گاه جذر و مدی
جای مادر بزرگ تو خالی
زود پر زد به وادی ابدی
تو ز هر پنج تن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی
جز برای دلِ ابوفاضل
پرده از روی خویش پس نزدی
تا خدا پرده ازرخ توکشید
چشم عباس مصطفی را دید
***
تا که بابا تو را صدا میکرد
محشری در حرم به پا میکرد
با نگاهی به قد و بالایت
یاد پیغمبر خدا میکرد
تو که هستی که پیر میخانه
با مناجات تو صفا میکرد
ای دل آرام خوش صدای حجاز
مأذنه بر تو اقتدا میکرد
آتش روی بام خانه ی تو
کوچه ها را پر از گدا میکرد
هرکسی داشت نذر پیغمبر
به در خانه ات ادا میکرد
بسکه با غمزه راه میرفتی
پدرت پشت سر دعا میکرد
دور از چشم شور مردم شهر
از رخ تو نقاب وا میکرد
بوسه ای از لب تو هر دردِ
پدری پیر را دوا میکرد
گوشه ای مینشست و با زینب
نظری سوی مجتبی می کرد
بعد میگفت این پسر غوغاست
چقدر شکل مادرم زهراست
***
تو ز اجداد خود چه کم داری
نسبی پاک و محترم داری
وارث آدم و کلیم و مسیح
بهر احیای مرده دم داری
گشته شش گوشه این حرم یعنی
تو جدا گانه یک حرم داری
که زیارات کامل و متقن
همچنان سایر اُمَم داری
تو ز پایین پا ولایت بر
کرسی و نون و والقلم داری
ما به نام تو سینه زن شده ایم
حق شاهی تو بر عجم داری
تو که باب الحوائجی بی شک
بسکه آقایی و کرم داری
یک قدم تو عقب تر از عباس
برسر دوش خود علم داری
شانه هایت ز بس مودب بود
دومین تکیه گاه زینب بود
***
خیز و شمشیر مرتضی بردار
بزن ای شیر بردل کفار
زره مصطفی بپوش علی
در رکاب عقاب پا بگذار
نعره ای زن منم علی اکبر
نوه ی حق حیدر کرار
همچو شیری بزن به قلب سپاه
تا بریزی به هم یمین و یسار
ضجه ی کوفه را درآوردی
ای ابَر مرد عرصه ی پیکار
هر طرف تاب میدهی تیغت
پشته سازی ز کشته ی بسیار
تشنگی را بهانه فرمودی
رو نمودی به جانب دلدار
لب نهادی بر آن لبانِ خشک
گفتی آهسته این سخن با یار
کای محاسن سپید در بندم
دست خود از محاسنت بردار
تا که دل کنده از تو بابا شد
بالهای شهادتت وا شد
***
نا گَه از دشت یک صدا آمد
ناله ی ای پدر بیا آمد
پدر آمد ولی چه آمدنی
چه کسی گفته روی پا آمد
پیرمردی کنار جسم جوان
با سر زانو از قفا آمد
روضه ات گشته شرح موت حسین
وسط هــلهــله نوا آمد
آنچنان نعره زد علی ولدی
ناله اش بین که تا کجا آمد
دست خود را گرفته روی سرش
زینب از سوی خیمه ها آمد
شد حسین زنده با دم زینب
پای معجر میان تا آمد
با تن ریخته بهم چه کند
نوبت یاری عبا آمد
شب جمعه است بس کن ای شاعر
چونکه مادر به کربلا آمد
هر شب جمعه کربلا غوغاست
فاطمه روضه خوان کرب و بلاست
قاسم نعمتی
عماد مرادی
*************************
مهدی قاسمی
******************