کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها -۱

**********************

گریه نکن که با همه بیماریم علی
قد خم نکرد روح سپیداریم علی
من راز خون سرخ خدایم که تا ابد
در ذوالفقار غیرت تو جاریم علی
مُردی تو از غریبی و من باز زنده ام 
شرمنده ام از اینهمه کم کاریم علی
دل بار داغ محسن خود را زمین گذاشت
حالا ببین در اوج سبک باریم علی
من ناگزیر رفتنم آقا حلال کن
همراه نیمه راه مپنداریم علی
گفتم خدا کند که بمیرم ولی چه سود
ترسم که مرگ هم نکند یاریم علی
راه مدینه تا به خدا سبز می‌شود
در خاک بی نشانه که می کاریم علی

*******************************

حضرت زهرا (س) - شعر وحید قاسمی

بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام

مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام !؟

زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟

داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟

دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم

با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم

با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت

با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت

این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد

حتی به پلک های حسن، جان تازه داد

زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند

باید کمک کنم، کمرت درد می کند

آیینه‌ی پراز ترکم، احتیاط کن!

فکری به حال‌وروز بدِ کائنات کن

تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد

دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد

ازدست‌تو، به آه شکایت بیاورم

نگذاشتی طبیب برایت بیاورم

با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم

راضی به رنج دستِ ورم‌کرده نیستم

جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم

دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم

جارو نکش! که عطربهشت ست می‌بری

رویِ مرا زمین نزن این روز آخری

باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست

ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست

گیرم که گرد گیری امروز هم گذشت...

فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت...

آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی !؟

خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی!؟

زهرا به جای نان، غم ما را درست کن

حلوای ختم شیرخدا را درست کن

مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری!

دست شکسته جانب دستاس می‌بری!؟

جانِ علی بگو که تو با این همه تبت !

شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت!؟

شُستی تن حسین و حسن با کدام دست !؟

آماده کرده ای تو کفن با کدام دست !؟

حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه

ازتشنگی لبِ پسرت سوخت فاطمه

حرف از کفن شد و کفنت ناله زد حسین

خونابه های پیرهنت ناله زد حسین

**************************

ای پاسخ سلام علی، فاطمه، بمان
ای باعث دوام علی، فاطمه، بمان

ای نام دلربای تو ورد زبان من
زیباترین کلام علی، فاطمه، بمان

ای ذوالفقار خیبر ثانی که گشته ای
چون تیغِ در نیام علی، فاطمه، بمان

ای نرگست کبود و دلت لاله زار عشق
یاس بنفشه فام علی، فاطمه، بمان

ای بر جراحت اُحُد و خندقم طبیب
زخمی التیام علی، فاطمه، بمان

ای زندگی بدون تو چون زهر و شوق مرگ
مثل عسل به کام علی، فاطمه، بمان

حتی به نان جو و نمک بی تو میل نیست
شیرینی طعام علی، فاطمه، بمان

چیزی نمانده از بدن فاتح حنین
یا محیی العظام علی، فاطمه، بمان
شاعر :  سید علی احمدی

*******************************

شاهد مرگ غم‌انگیز بهارم چه کنم؟

ابر دل‌تنگم اگر زار نبارم چه کنم؟

نیست از هیچ طرف راه برون‌شد ز شبم

زلفِ افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

سخت دل‌بسته‌ی این ایل و تبارم چه کنم؟

من کز این فاصله غارت‌شده‌ی چشم توام

چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟

یک‌به‌یک با مژه‌هایت دل من مشغول است

میله‌های قفسم را نشمارم چه کنم؟!

سید حسن حسینی

********************

غسل حضرت زهرا (س) - حسن لطفی

می شویمت که آب شوم در عزای تو

یا خویش را به خاک سپارم بجای تو

قسمت نبود نیت گهواره ساختن

تابوت شد تمامی چوبش برای تو

گر وا نمی شدند گره های این کفن

دق مرگ می شدند ز غم بچه های تو

خون جای آب می چکد از سنگ غسل تو

خون می چکد که زنده کند ماجرای تو

در بود و شعله بود و در افتاد روی تو

گم شد میان خنده‌ی مردم صدای تو

در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد

هر کس که بود نیمه‌شبی در دعای تو

حالا زمان غسل تو فهمیده ام چرا

روی تو را ندید کسی تا شفای تو

تنها نه جای دست کبودی به چهره ات

آتش اثر گذاشته بر چشم های تو

********************************

ببین می‌توانی بمانی بمان
عزیزم تو  خیــلی  جـوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جـانی بمان
زمین‌گیر  من،آســمانی،بمان
اگر  می‌شود می‌توانی بـمان

تو  نـیلوفرانه  تـریـن  یاس  شـهر
وجود  تو  کانون  احـساس  شهر
دعا گوی  هر قـدر  نشناس شهر
نکش دست از دست دستاس شهر
نباشـی، چـه آبی چه نانـی بمان

چه شد با علی همسفر ماندنت
چه  شـد  ماجرای  سـپر ماندنـت
چه  شد پـای حـرف پـدر  ماندنـت
پس از غصه‌ی پشـت  در  ماندنت
نـدارد علــی هـمزبانی بمــان
 
برای علی بی تو بـد میشود
بدون تو غم بی عـدد میشود
نرو که غــرورم لــگــد میشود
و این سـقف،سـنگ لحدمیشود
تو باید غــمم را بدانــی بمــان

چرا اشــک را آبـرو می‌کنی
چرا چــادرت را رفـو می‌کنی
چرا اسـتخوان درگـلو می‌کنی
چرامـــرگ را آرزو می‌کنی
چه کم دارد این زنــدگانی بمان
***صابر خراسانی***

**************************

هر گوشه ببین نشانه‌ی دلتنگی ست

هر لحظه من بهانه‌ی دلتنگی ست

زنده ست تمام خاطراتت بانو

این خانه پس از تو خانه‌ی دلتنگی ست

**

این اشک شبانه بوی مادر دارد

این چادر و شانه بوی مادر دارد

با این همه، باز جای دلتنگی نیست؟

سرتاسر خانه بوی مادر دارد

**

تو رفتی و بعد از تو چه ها می‌بینم

هر روز بلا پس از بلا می‌بینم

می میرم و زنده می شوم در کوچه

هر بار که قاتل تو را می‌بینم

**

بی تو گذرم به دشت و صحرا افتاد

این طعنه‌ی تلخ بر زبان ها افتاد

با نیش و کنایه هر کسی را دیدم

می گفت علی هم آخر از پا افتاد

**

از رفتن تو تمامشان خُرسندند

در کشتن من هم، ھمه هم سوگندند

تنهای مدینه بی تو تنهاتر شد

بعد ‌از ‌تو ‌به ‌حال‌وروز من می خندند

**

من مانده ام و غروب غم ها بی تو

با قلب علی چه کرده دنیا بی تو!

بعد از تو دلی اسیر هجران هر شب

سخت ا‌ست فراق یار اما بی ‌تو ‌... !

یوسف رحیمی

**********************

این پیام دردآور چون شنفت 
با دلی با حسرت و بی تاب گفت

ای به تو دلگرم ، آه سرد من 
همزبان و همدل و همدرد من 
هستی من جان من جانان من 
این قدر بازی مکن با جان من 
ای چراغ من مگو از خامشی 
ورنه پیش از خود علی را می کُشی 
روبهان در مکر خود با شیر نر 
تیغ هاشان آخته، من بی سپر 
ای مسیحای علی اعجاز کن 
مشکلِ مشکل گشا را باز کن 
ای کتاب عشق من، بسته مشو 
همچو مَردم از علی خسته مشو 
ماندنت چون شمع آبم می‌کند
رفتنت، خانه خرابم می‌کند 
ای علی را سرو باغ آرزو 
هرچه میگویی، حلالم کن مگو 
نه دلم را از فراقت چاک کن 
نه به دست خویش اشکم پاک کن 
ای به دردم، چشم بیمارت طبیب 
مانده ام مضطر، بخوان «امن یجیب
باز زهرا چشم خود را باز کرد 
راز دیگر باعلی آغاز کرد 
کی پسر عم هرچه گویم گوش کن 
آتشم را از درون خاموش کن 
یا علی امروز گردیده چو شام 
عمر زهرای تو میگردد تمام 
من که بستم چشم از من دل بشوی 
شب تنم را زیر پیراهن بشوی 
شب مرا تشییع کن تا آن دو تن 
یک قدم نایند بر تشییع من 
گر به تشییع من آید قاتلم 
داغ محسن تازه گردد در دلم 
در دل شب دور از چشم همه 
کن نهان درخاک جسم فاطمه 
تا نشان ماند به جا از غربتم 
بی نشان باید بماند تربتم 
چون به دست خویش با رنج و تعب 
پیکرم را دفن کردی نیمه شب 
در کنار قبر پنهانم بمان 
تا صدایت بشنوم قرآن بخوان 
گرچه رفت از دست یار ویاورت 
فاطمه تنهاترین همسنگرت 
غم مخور داری یگانه یاوری 
تربیت کردم برایت دختری 
او تو را مردانه یاری می‌کند 
مثل زهرا خانه داری می‌کند 
شب که خاموشی و جانت برلب است 
چاه غمهای تو قلب زینب است 
علی انسانی

*****************************

شعر شهادت حضرت زهرا

علی سر در گریبان دارد امشب
عـــــــلی شام غریبان دارد امشب
چــــراغ خانه ها گردیده روشن
کـــــــــــجائی ای چراغ خانه من

اگــــر شمعی کند درد دلم گوش
کُـند در سوختن خود را فراموش
خـــموشی هر چراغی دارد اما       
چـــراغ من شده بی وقت خاموش
زمـین از این بدن چیزی نمانده
بـــگیر ای قبر جان من در آغوش

دلــــم آرامش دیـــــگر نــــدارد
چنــان نـــالد کــسی بـــاور ندارد
بـدان ای دهر زهرا لنگری بود
جـــــــــهان بی فاطمه لنگر ندارد
چــرا شهر مدینه گشته خاموش
سرای مــــــــــرتضی اختر ندارد
الا ای آنـــکه عاشق نام حسینی
حسین بن عـــــــــــــلی مادر ندارد

عــــــــلی آهسته در راز و نیازه
چـــــــــــه سازد بهر تشییع جنازه
بـــــــــــمیرم از غریبی تو مولا
غـــــــــریبم وا، غـریبم وا، غریبا
عــــــــلی زخم رخ او را بشوید
عـــــــــــلی خوناب پهلو را بشوید

علی جان می‌دهد از داغ زهرا
غـــــــــــریبم وا، غریبم وا، غریبا
یــــــتیمان پیرهن بر لب گرفتند
فـــــــغـــان و ناله را در دل نهفتند
مــــــرو تازه‌جوان ای مادر ما
غــــــریــبـــم وا، غریبم وا، غریبا
خـدا داند که زهرا بی گناه است
ولی مویش سپید، رویش سیاه است
علی جان می‌دهد از داغ زهرا
غـــــــــــریـبم وا، غریبم وا، غریبا

*****************************

السلام علیک یا فاطمه الزهرا

به سخن لب بگشا یار خموش از سخنم

نوح من خیز و ببین غرق به مـوج محـنم

آنقدر سوخته ام زآه تـو ای سوخـتـه ام

که اگر دیده گشایی نشناسی که منم

همه شب تا به سحر فرق من و تو این است

تو مژه وا نکنی من مژه بر هم نزنم

ای کمانتر ز کمان پیش من خسته بمان

ورنه با رفتن تو جان برود از بدنم

غم داغ تو بدوش دل من سنگین است

کوه صبرم ولی از بار غمت می شکنم

ای گل سوخته ام دیده به تو دوخته ام

بعد تو سیر دگر از گل و باغ و چمنم

سید محسن حسینی

********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی