کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

حضرت عباس علیه السلام – مرثیه

***********

گر غم به دلت داری، غمخوار ابالفضل است

دل را نده بر هر کس، دلدار ابالفضل است

مجموعه ی تقوا و، ایثار ابالفضل است

در لشکر ثاراله، سردار ابالفضل است

آری ادبش را او از،ام بنین دارد

صد خادم درباری،چون روح الامین دارد

از قامت او پیدا،روی پدرش باشد

هر خصم فراری از،تیغ و سپرش باشد

نذر پسر زهرا،دستان و سرش باشد

خورشید حسین است و،این هم قمرش باشد

شد ماه بنی هاشم،تنها لقب عباس

مهتاب خورَد غبطه،بر خال لب عباس

*****************************

بین شک کردگان اگر انداخت

چهره در چهره ی قمر انداخت

سلسله کوهِ هاشمی شد چون

دست در بازوی پدر انداخت

زلف را ریخت روی شانه ی باد

باد را بین دردِ سر انداخت

اکثر دشمنان خود را او

نه که با تیغ، با نظر انداخت

از کمانی که داشت از دستش

مژه اش تیر بیشتر انداخت

یکی از ترس او سپر برداشت

یکی از هیبتش سپر انداخت

آمد عباس نصف لشگر را

از تکاپو همین خبر انداخت

ظهر فهمید طعم مُردن را

هر کسی را که در سحر انداخت

شیر را کرد شیرِ در کاسه

تا بنوشد در او شکر انداخت

********************

امیر علقمه از صدر زین به زیر افتاد

میان لشگری از تیغ و نیزه گیر افتاد

دو دست زخمی او ماند و طعنه ی تکبیر

به یــاد مــنــزلت آیــه ی غــدیر افــتــاد

چقدر شِدت ضرب عمود سنگین بود!

دوبــاره چند تــرک بر دل کویــر افتاد

نگاه خسته و شرمنده اش به آقا گفت:

ببخش‏ْ، مشک حرم بین این مسیر افتاد

چگونـه پیکـر او را بـه خـیـمه هـا ببرد؟

حسین گریه کنان فکر یک حصیر افتاد

******************************

 آمدم‌ با چه‌ شتابی‌ ز حرم‌ در بر تو

با امیدی‌ که‌ ببینم‌ رخ‌ جان‌ پرور تو

سر و مشک‌ و علم‌ و دست‌ تو از هم‌ چو گسست‌

دشمنم‌ گفت‌ که‌: پاشید ز هم‌ لشگر تو

نیست‌ تقصیر فرات‌ این‌ همه‌ شرمندگی‌ات‌

خشک‌ شد دیده‌اش‌ از ریختن‌ ساغر تو

گر که‌ از شرم‌ سر از سجده‌ نیاری‌ بالا

پس‌ چسان‌ تیر بر آرم‌ ز نگاه‌ تر تو

از غم‌ مشک‌ ز بس‌ دیدۀ‌ تو خونبار است‌

ریخته‌ خون‌ چو نقابی‌ به‌ رخ‌ انور تو

بیش‌ از این‌ تا که‌ تو احساس‌ به‌ غربت‌ نکنی‌

مادرم‌ فاطمه‌ آمد عوض‌ مادر تو

شده‌ مجموعه‌ای‌ از خاطره‌ پا تا به‌ سرت‌

یاد حیدر کنم‌ از زخم‌ عمیق‌ سر تو

کمرم‌ راست‌ نگردد ز چنین‌ خم‌ شدنت

با چه‌ رویی‌ ببرم‌ سوی‌ حرم‌ پیکر تو

روضه‌ خوانان‌ عطش‌ از عطشم‌ دم‌ نزنند

که‌ دهند، شرح‌ لب‌ و دیدۀ خشک‌ و تر تو

محمود ژولیده‌

*****************************

ما گرفتار علمدار تو هستیم حسین

از ازل یار علمدار تو هستیم حسین

سمت نوکری ما سمتی دیرینه است

عبد دربار علمدار تو هستیم حسین

ما اگر مهر تو داریم همه مدیون

لطف بسیار علمدار تو هستیم حسین

مادرت فاطمه ما را چقدر کرده دعا

چون که غمخوار علمدار تو هستیم حسین

هم بدهکار تو و لطف فراوان تو ایم

هم بدهکار علمدار تو هستیم حسین

روز رجعت ز عنایات تو ان شاءالله

ما علمدار علمدار تو هستیم حسین

شاد از آنیم که در روز قیامت حتّی

در پی کار علمدار تو هستیم حسین

اشک می بارد از این مشک دو دیده امروز

ما عزادار علمدار تو هستیم حسین

انتقام غم عظمای تو را می گیریم

ما ز انصار علمدار تو هستیم حسین

محمد فردوسی

**************************

افتاده ای برای چه از پا؟ بلند شو

خوردم زمین کنار تو ، از جا بلند شو

لشکر به قامت خم من خنده می کند

شد علقمه محل تماشا، بلند شو

لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است

گوید رباب: حضرت دریا بلند شو

مادر فتاد روی زمین گفت: یا علی

تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو

یک جور می دهیم جواب سکینه را

باشد، بیا به خیمه تو حالا، بلند شو

من قول می دهم که به رویت نیاورد

که خالی است مشک تو سقا، بلند شو

اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را

خواهر بگو به زینب کبری، بلند شو

ام البنین نیامده زهرا که آمده

بی دست من به خاطر زهرا بلند شو

رضا رسول زاده

*****************

ای سرا پا حسین یا عباس

همه جا با حسین یا عباس

سخنت یا حسین یا عباس

سیر تو تا حسین یا عباس

هم تو باب الحوائج همه‌ای

هم چراغ دل دو فاطمه‌ای

****

آفتاب رخ تو ماه علی است

راه تو از نخست راه علی است

به دو بازوی تو نگاه علی است

دست و چشم تو بوسه گاه علی است

برده چشمت دل دو فاطمه را

دیده در گاهواره علقمه را

***

دست خیل ملک به دامن تو

روح خون خداست در تن تو

زخم تن حلقه‌های جوشن تو

قتلگاه تو طور ایمن تو

نام باب المراد لایق تو است

هر که هستی حسین عاشق تو است

***

تو مضامین شعر ناب منی

تو وفا را چو روح در بدنی

تو به هر بزم، ماه انجمنی

تو علی یا حسین یا حسنی

برتر از درک و فهم و احساسی

چه بخوانم تو را که عباسی

********

کعبه آرد سلام بر حرمت

جان عالم نثار هر قدمت

گوهر انبیاست اشک غمت

شهدا زیر سایة علمت

تو که هستی که شخص خیر الناس

گفت جانم فدات یا عباس

********

آب‌ها تشنه و تو دریایی

خسروان بنده و تو مولایی

تو علمداری و تو سقایی

تو عزیز عزیز زهرایی

روز محشر که روز وانفساست

بر دو دست تو دیدهٔ زهراست

********

ای ز گهواره بی قرار حسین

دل و جانت در اختیار حسین

حاضری هر کجا کنار حسین

دست و چشم و سرت نثار حسین

حرمت از نخست علقمه بود

اولین زائر تو فاطمه بود

********

تو علمدار لشکری عباس

شیر و شمشیر حیدری عباس

حمزه ای یا که جعفری عباس

تو فدای برادری عباس

تا کنی جان خود فدای حسین

زاد مادر تو را برای حسین

********

ای خجل از رخ تو زیبایی

ساقی لاله‌های زهرایی

با لب خشک و چشم دریایی

زهی از این جلال و آقایی

نه عجب با چنان تب و تابت

خاتم الانبیا دهد آبت

********

نه فقط یاور حسین استی

در حقیقت در حسین استی

ادب و عشق خاک راه تواند

جنّ و انس و ملک سپاه تواند

به سرشک دو دیده‌ات سوگند

به مرام و عقیده‌ات سوگند

در شرار غمت کبابم کن

میثم خویشتن خطابم کن

غلامرضا سازگار

*****************

پاشو ای برادر من پاشو از جا پهلوونم

پاشو که می خوام بلند شم اما دیگه نمی تونم

پاشو ای ابرو شکسته کمر منو شکستی

چشمای من پر اشکه تو چرا چشماتو بستی؟

اگه می شنوی صدامو پاشو یه کاری کن عباس

دشمنا دارن می خندن آبرو داری کن عباس

انقدر نگو که روی خیمه اومدن ندارم

انقدر نگو کنار علقمه تنهات بذارم

چی جوری رهات کنم با گرگای تشنه به خونت

کوفیا کینه دارن از ضربه های بی امونت

اینا موندن منتظرتا  تو رو زخمی گیر بیارن

می دونم که از تن تو چیزی باقی نمی ذارن

یه دلم پیش تن تو یه دل من توی خیمه

می شنوی صدای اسباس که می رن به سوی خیمه

یادته گفتم نباشی دشمنم بی حیا می شه

یادته گفتم که پاشون توی خیمه ها وا می شه

خوش بخواب ای غیرت الله دست زینبو میبندن

پای نیزه ی سرت بر دخترای من می خندن

محسن عرب خالقی

****************************

شهادت حضرت عباس(علیه السلام)

 محمود ژولیده

تیر می آمد ز هر سو چون بر این اعضای من

پای می کوبید آن سو لشگر اعدای من

مست بودم، دست دادم، بال بگرفتم ز عرش

در جنان بالاتر از هر کشته باشد جای من

چشم رفت و دست رفت و مشک رفت و آب ریخت

فرق بشکست و علم افتاد از بالای من

روی گلگون، دل شکسته، با سر افتادم زمین

غصه ای در دل نباشد جز غم مولای من

آن چه من دیدم خدا داند نمی داند کسی

غیر بانویی که آمد لحظه ی غم های من

بانویی پهلو شکسته، دست روی پهلویش

چهره نیلی، قد خمیده ناله دار ای وای من!

او مرا فرزند خود خواند و من از شوق این زمان

یا اخا خواندم امامم را که شد امضای من

****************************** 

علی اکبر لطیفیان

شهادت حضرت عباس(علیه السلام)

 پیش فرات این همه دریا چه می کند؟

این مشک روی شانۀ سقّا چه می کند؟

تنها به خاطر گل روی سکینه است

دریای التماس به دریا چه می کند

مبهوت مانده بود "خدای فرشته‌ها

مهریۀ مدینه در این جا چه می کند؟"

نزدیک کردمت به لبم تا که بنگری

روح بنفشه‌ایِ تو با ما چه می کند

زخم عطش ضریح لبم را شکسته کرد

حالا ببین که با لب گل ها چه می کند؟

حالا میا به خیمه ببینم که هر دومان

با موج هات فاطمه فردا چه می کند؟

در این طرف صدای پریشان دختری

بابا عمویم آن طرفِ ما چه می کند؟

*********************** 

مَپسَند ای امید من و میر لشگرم

دونان کشند بانگ شعف در برابرم

پشتم شکست و رشته امید من گسست

هرگز چنین شکست نمی بود باورم

گر آبِ مشک ریخت، چه غم؟ آبرو به جاست

بین اشک دیده گان من ای آب آورم

سقایی تو گشته مُحول به چشم من

مشکی ز اشک دارم و در خیمه می برم

از من صدای گریه به گوش حرم رسید

آگه شدند داغ، چه آورده بر سرم

روح ادب، تو بودی و در عمر خویشتن

نشنید گوشم از تو که خوانی برادرم

خواندی مرا برادر و، دانستم از جنان

پیش از من آمده به سراغ تو مادرم

گفتی تن تو را نبرم سوی خیمه ها

اما، تنی نمانده ز تو پاره پیکرمم

 ***********************

ای از همه بریده بریده بریده تر

بنگر به پای تو نفس من بریده تر

از من دو دست بر کمر و از تو بر زمین

از تو دو دیده خونی و از من دو دیده تر

بالای پیکر پسرم خم شدم ولی

پائین جسم تو شده ام قد خمیده تر

من با امیدِ دیدنِ رویت دویده ام

اما عمود زن به سراغت دویده تر

داری برای مشکِ حرم ضجّه می زنی

مشکت دریده، بین دو ابرو دریده تر

رنگِ تمام منتظرانت پریده است

اما رباب از همه رنگش پریده تر

*********************** 

رضا جعفری

حساب می کنم امشب مساحت حرمت را

کدام هندسه ترسیم می کند کرمت را

کتاب عمر تو را با چه مایه ای بنویسم

کدام گوشه نهادم دو دست چون قلمت را

شروع می کنم امشب دوباره روضه بخوانم

کجا گذاشته ام مشک و شانه و علمت را

تو با چه زوایه هایی گذشتی از بغل آب

چگونه وفق دهم نغمه های زیر و بمت را

چگونه شد که تو بی آب آمدی ز شریعه

ندیده ام که یک بار بشکنی قسمت را

و بند می زند آن جا زنی که قبر ندارد

به دست های کبودش شکستهٔ علمت را

 ***********************

جواد حیدری

ای ساغر دل شکسته عباس

در حسرت آب خسته عباس

عباس فدای غیرت تو

مات است فلک ز همت تو

ای آیینۀ ظهور حیدر

در چهرۀ توست نور حیدر

رفتی و مرا ز پا نشاندی

داغت به دل حرم نشاندی

تا چشم تو را دریده دیدم

در آن رخ یک شهیده دیدم

ابروی شکسته ات عجیب است

بعد تو برادرت غریب است

مانده نگه تو با اشاره

عباس به سوی مشک پاره

طفلی که به گاهواره باشد

بعد از تو گلوش پاره باشد

آغاز شود دگر جسارت

شد روزیِ زینبم اسارت

ممنون تو ای برادرم من!

جسم تو حرم نمی برم من

***********************

علی زمانیان

برخیز ای ستون حرم وقت خواب نیست

با من بیا به خیمه نیازی به آب نیست

این مشک را بگیر و ببر خیمه و بگو

یک قطره هم نبود وَ دیگر رباب نیست

وقت غروب بعد تو و قاسم و علی

دیگر برای ناقۀ زینب رکاب نیست

آن لحظه لااقل تو ز جا خیز و خود بگو

بی رحم! جانشین النگو طناب نیست

حرفی بزن عزیز دلم دق نده مرا

این مشک پاره پاره برایم جواب نیست

*********************** 

محمود ژولیده‌

ای‌ که‌ غم‌ تو داده‌ بروز انکسار من‌

برخیز و خود ببین‌، دل‌ بی‌ غمگسار من‌

برخیز و خود، شکستگی‌ قامتم‌ ببین

زیر سؤال‌ رفته‌ همه‌ اقتدار من‌

ای‌ پاسبان‌ و پشت‌ و پناه‌ خیام‌ من‌

 بی‌ تو شکست‌، شیشۀ‌ صبر و قرار من‌

صاحب‌ لوای‌ لشکرم‌، ای‌ صاحب‌ رجز!

خیز و به‌ اهتزار درآور، شعار من‌

چشم‌ خمار، باز کن‌ ای‌ ساقی‌ خموش‌!

 باشد سبوی‌ مشک‌ تهی‌، آشکار من‌

ای‌ باب‌ حاجتم‌، به‌ توأم‌ حاجتی‌ بود

تنها بده‌، جواب‌ لب‌ شیر خوار من‌

جانا، گمان‌ مبر که‌ تو افتاده‌ای‌ ز پا

زیرا که‌ تا به‌ حشر، تویی‌ تک‌ سوار من‌

بعد تو دست ها به‌ جسارت‌ چو وا شود

 زینب‌ به‌ تازیانه‌ رود از دیار من‌

خوش‌، بوی‌ یاس‌ مقتل‌ عباس‌ می‌دهد

 مادر بیا دمی‌ بنشین‌ در کنار من‌

ای‌ یادگار حیدر کرار، بعد تو

 نام‌ تو در جهان‌ بشود یادگار من‌

غمگین‌تر از شهادت‌ تو نیست‌ مشکلی‌

 بعد از تو هیچ‌ کس‌ نشود پاسدار من‌

 ***********************

صادق رحمانی

کاش می گشتم فدای دست تو

تا نمی دیدم عزای دست تو

خیمه های ظهر عاشورا هنوز

تکیه دارد بر عصای دست تو

از درخت سبزِ باغ ِ مصطفی

تا فتاده شاخه های دست تو

اشک می ریزد ز چشم اهل دل

در عزای غم فزای دست تو

یک چمن گل های سرخ نینوا

سبز می گردد به پای دست تو

در شگفتم از تو ای دست خدا

چیست آیا خون بهای دست تو؟

*********************** 

نظرات  (۲)

۰۴ مهر ۹۶ ، ۱۶:۴۸ محمداسماعیل
عالی
میون این اشعار خوب انتخاب رو مشکل میکنه
به یاد کربلا دل‏ها غمین است

دلا خون گریه کن چون اربعین است . . .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی