کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه


اشعاراستقبال محرم - مشکی پوشان

******

پیراهن محرم من را بیاورید

دارد زمان هیأت من دیر می‌شود

با روضه حسین نفس تازه می‌کنم

وقتی هوای شهر نفسگیر می‌شود

می‌آیم از کدورت و اشک عزای تو

سرچشمه طهارت تصویر می‌شود

من دستمال گریه خود را نشسته‌ام

چون آب هم به نام تو تطهیر می‌شود

اشک تو تا همیشه جوان می‌چکد حسین

چشم من است اینکه چنین پیر می‌شود

من تازه تشنه می‌شوم و گریه می‌کنم

وقتی زگریه چشم همه سیر می‌شود

ایمان به دست معجزه غم بیاورید

پیغمبری که باعث تکفیر می‌شود

این قطره نیست آینه توست یا علی

در اشک ما حسین تو تکثیر می‌شود

رضا جعفری

*******************************

باز این چه نواست، وز کجا می آید

کاین نغمه به گوش آشنا می‌آید

یارب چه غبار دلنشینی است که باز

بر لوح دل از خاطره ها می‌آید؟

این کیست، که از قِصه ی پر غُصه ی او

غم های دگر، به انتها می‌آید؟

این کیست، که بر پرده ی دل چنگ زند

کز شور غمش، دل به نوا می‌آید؟

این کیست، که از شتاب چرخ عمرش

گرد غم و طوفان عزا می‌آید؟

این کیست، که از شعار آزادی او

بر گوش مجاهدان، ندا می‌آید؟

این کیست، که هر کس شنود نامش را

با چشم تر و، نوحه سرا می‌آید؟

این کیست، که هر جا گذرد، همچو بهار

بوی گل سرخ، از فضا می‌آید؟

این کیست، که حج خویش، ناکرده تمام

لبیک به لب، به نینوا می‌آید؟

خون در دل عاشقان حق، می‌جوشد

یک لاله عذار حق نما می‌آید

از شهر نبی، مسافری سرگردان

با قافله اش، به کربلا می‌آید

این عاشق سرگشته، حسین است، حسین

کاینجا به مشیت خدا می‌آید

این ذبح عظیم است، که از بیت خدا

با جمله عزیزان به منا می‌آید

اکبر به شتاب، از پی ثار الله

با قلب حسین، پا به پا می‌آید

قاسم که درین سفر بجای حسن است

آید به نظر که مجتبی می‌آید

عباس به پاس محمل خواهر خویش

چون سایه ی زینب، ز قفا می‌آید

گر جنگ و ستیز است، خدایا، در پیش

پس دختر زهرا به کجا می‌آید؟

کس نیست «حسانا» که بپرسد ز رباب:

با اصغر شش ماهه، چرا می‌آید؟

حبیب الله چایچیان

*************************

محرم آمده ای باده نوشان

محرم آمده ای پر خروشان

دوباره پرچم و بزم محبت

دوباره نوحه و عرض ارادت

دوباره روضه و شور و هیاهو

دوباره دم زدن از غربت او

دوباره نغمه های فاطمیون

دوباره گریه های زینبیون

دوباره پر شده عطر گل یاس

دوباره یک عَلَم با عکس عباس

دوباره چایی روضه دمادم

دوباره فصل غم فصل محرم

دوباره لعن بر آل امیه

غذای نذری بی بی رقیه

دوباره زنده داریهای هر شب

دوباره گریه بر غم های زینب

دوباره روز تاسوعا و عاشور

دوباره چهره ی نیلی و پر نور

دوباره در عزایی سر شکستن

دوباره با محرم عهد بستن

بیا از فاطمه قولی بگیریم

بپای یوسف زهرا بمیریم

بیا در پیش پایش خاک گردیم

بیا با اشک روضه پاک گردیم

بیا مشکی بپوشیم از غم یار

بسوزیم از غم و غم های دلدار

به دور شمع او پروانه باشیم

بیا این ماه را دیوانه باشیم

*****************************

پیشواز محرم

این راز پُر از عذاب پیشت باشد

تصویر منِ خراب پیشت باشد

شاید که محرمت نبودم آقا !

این اشک علی الحساب پیشت باشد

***********************

تا محرّم می‌شود در شهر غوغا می‌شود

هر کجا هر روز و هر شب، عشق معنا می‌شود

عشق شوری در نهاد عاشقان انداخته است

پاسخ زشتی اگر «الّا جمیلا» می‌شود

از ازل دیوانه‌ام، افتاده شوری در سرم

قطره قطره، رود رود این شور، دریا می‌شود

ای همه آزادگی، «یا لیتنا کنّا معک»

با تو باشم از دلم غیر از تو مِنها می‌شود

با تو باشم دردهای من مداوا می‌شود

با تو باشم تشنگی‌هایم گوارا می‌شود

با تو باشم در نگاهم ماه پیدا می‌شود

با تو باشم بودِ این مُرداب، زیبا می‌شود

یازده ماهی دلم می‌میرد امّا دلخوشم

تا محرّم می‌شود این مرده احیا می‌شود

*******************************

ورود محرم

مردم بساط  گریه و ماتم بیاورید

وقتش شده که بیرق و پرچم بیاورید

مردم کتیبه های حسینیّه دست کیست؟

"باز این چه شورش است که...عالم" بیاورید

خواهید از خدا که در این شصت روز عمر

در بین روضه ها نکند کم بیاورید

این اشک ها برای حسینی شدن کم است

صد چشمه چشم کوثر و زمزم بیاورید

هنگام روضه خواندن ذاکر درون ذهن

تصویرهای ناب مجسّم بیاورید

هر سینه نیست قبر حسین و مطاف او

در هیئت عزا دل مَحرم بیاورید

"فَلتُلطَمُ الخُدود"و "تُشَقُّ الجُیوب" را

بر گونه ها و سینه فراهم بیاورید

رخت سفید کنده و در گنجه افکنید

پیراهن سیاه محرم بیاورید

*****************************

ورود محرم

مرا با غصّه مَحرم آفریدند

دلم را از گِل غم آفریدند

همیشه در درونم روضه خوانی است

مرا مثل محرّم آفریدند

بدون بال تا خورشید رفتم

مرا از نسل شبنم آفریدند

برای اشک ریزی در محرّم

خطائی بهر آدم آفریدند

اشاره بر قد زینب نمودند

که طاق آسمان، خم آفریدند

ز گیسوی رهای روی نیزه

به یک الهام پرچم آفریدند

رضا جعفری

**************************

ورود به محرم

محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسین

گریست ابر خزان هم به باغ و راغ حسین

هزار و سیصد و اندی گذشت سال و هنوز

چو لاله بر دل خونین شیعه داغ حسین

به هر چمن که بتازد سموم باد خزان

زمانه یاد کند از خزانِ باغ حسین

هنوز ساقی عطشان کربلا گویی

کنار علقمه افتاده با ایاغ حسین

اگر چراغ حسینی به خیمه شد خاموش

منوّر است مساجد به چلچراغ حسین

خدا به نافۀ خلدش دماغ جان پُر داشت

که بوی خون نکند رخنه در دماغ حسین

فراغ از دو جهان داشت با فروغ خدای

خدای را چه فروغی است در فراغ حسین

یزید کو که ببیند به ناله قافله ها

گرفته از همه سوی جهان سراغ حسین

شهریار

***********************

ورود محرم

هنگامۀ غم آمده فابک علی الحسین

ایّام ماتم آمده فابک علی الحسین

امشب هلال با قد خم ناله می زند:

ماه محرّم آمده فابک علی الحسین

صوت حزین حیّ علی مجلس العزا

بر اهل عالم آمده فابک علی الحسین

احرام نوکری حسین را به تن کنید

حجّی فراهم آمده فابک علی الحسین

گریه که از مناسک حجّ محرّم است

از چشم زمزم آمده فابک علی الحسین

توفیق گریه را که به هر کس نمی دهند

فیض دمادم آمده فابک علی الحسین

اذن ورود ما به حسینیّه ی عزا

از عرش اعظم آمده فابک علی الحسین

بانی روضه های محرّم که فاطمه است

با قامت خم آمده فابک علی الحسین

فردوسی

****************************

پهن شد سفره دل، بوی خدا آمده است

به تن شاه و گدا رخت عزا آمده است

در و دیوار حسینه چرا گریان است

نکند فاطمه در روضه ما آمده است

ده شب و روز همه سینه زنان سیرابند

فصل آب آوری شاه وفا آمده است

مژده ای می رسد از پنجره فولاد رضا

سوی ما تذکره کرببلا آمده است

کوچه سینه زنی ارث شهیدان برماست

روزی ما زعطای شهدا آمده است

دم ای اهل حرم باز بگیرد ناظم

حضرت ام بنین با قد تا آمده است

ذهن درگیر سوالی است دوباره امسال

ارمنی در وسط روضه چرا آمده است

بیست روز است ز دروازه شهر نیرنگ

ناله کوفه میا کوفه میا آمده است

محمد حسین رحیمان

*************************

باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
باز دلبسته این پیرهنم کرد ارباب
ای خدا شکر که در هیئت امسالش هم
باز مشغول به سینه زدنم کرد ارباب
هر کسی در پی دلدار خودش می گردد
باز آواره دور از وطنم کرد ارباب
من که عمریست نشد نوکر خوبی باشم
از سر لطف اُویس قَرَنم کرد ارباب
من کجا روضه کجا هیئت ارباب کجا؟
یا حسین گفتم و شیرین دهنم کرد ارباب
خواب آن شب اثر سینه زدن هایم بود
باز پیراهن مشکی به تنم کرد ارباب
من به عالم ندهم لذت مردن را با...
...
فکر خوبی که برای کفنم کرد ارباب
مهدی صفی یاری

**************************

ماه محرّم

هر جا که میروم ز غمت دیده پر نم است

هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است

یک لحظه بی محبت تو کی کشم نفس

دنیای بی حسین، برایم جهنم است

عمری گریستم، که موظف، به گریه ام

گر، نه فلک، به گریه شود، باز هم کم است

در مکتب تو، بحث سفید و سیاه نیست

نام تو افتخار خداوند عالم است

شرح غلام ترک تو، متن کتابهاست

یک موی او به قیمت صد جام و صد جم است

مریم که در کتاب خدا ذکر نام اوست

یک زینب تو اسوه و استاد مریم است

انگشتری که هست در انگشت مصطفی

بی شبهه نام نامی تو نقش خاتم است

یک کشتی نجات به امت دهد نجات

فرمایش نبی است حدیث مسلّم است

نی هم، اعتراف نموده به آن حدیث

حکم تو یا حسین ز هر حکم محکم است

در یوم حشر عفو تو، عفو عمومی است

از یک کنار حکم نمایی که در هم است

گفتم به دل، که این همه دلواپسی چرا؟

عشق حسین، برای شفاعت  فراهم است

اوضاع روزگار اگر نامنظم است

ای ناظم الامور تو کارت منظم است

اشکی که در عزای تو جاری شود ز چشم

سوگند می خورم که ز مجرای زمزم است

یک یا حسین گفتن من رمز آبروست

نام حسین ترجمه اسم اعظم است

زخمی است زخم عشق که گویند بی دواست

اما نگاه مرحمت دوست مرهم است

خوش زاد ریزه خوار حسین باش و اهل بیت

تحت عنایت است گدایی که محرم است

خوشزاد

***********************************

شدم پیرِ غمت مولای عطشان

چه کردی با دلم ای جانِ جانان

بمیرم من نباشم ای حبیبم

اگر روزی نگویم یا حسین جان

* * *

دلم عمریه پا بستِ حسینه

وجود من که از هستِ حسینه

هر آنچه دین و دنیا داده دستم

خدا داند که از دستِ حسینه

*******************************

لباس مشکی ما را به دستمان بدهید

به ما حسینیه ی گریه را نشان بدهید

مرا که راهی بزم عزای اربابم

برای زود رسیدن کمی توان بدهید

اگر خدای نکرده در آخر خطم

به جان اشک سه ساله مرا امان بدهید

نماز گریه ی ما با امامت سقاست

به روی مأذنه ی کربلا اذان بدهید

برای آنکه بمانم همیشه بر درتان

به کلب قافله ی عشق استخوان بدهید

قسم به حرمت چشمانتان اگر مُردیم

به روی سنگ حسینیه غسلمان بدهید

علی اکبر لطیفیان

******************************

قدری به سینه آه برایم بیاورید

پیراهن سیاه برایم بیاورید

اخبار بین راه برایم بیاورید

تربت ز قتلگاه برایم بیاورید

دارد حسین می رود انگار کربلا

 **

دارد دل رسول خدا می شود مذاب

می ریزد اشک روضه ز چشم ابوتراب

شد نوحه های فاطمه هم نالة رباب

کودک چقدر می خورد از نهر آب،آب

دارد عجیب قصة غمبار ، کربلا

 **

این نالة دمادم زهرای اطهر است

زینب بدان که کرب و بلا پر ز لشگر است

تا چند روز بعد ، حسینِ تو بی سر است

آنروز روز غارت خلخال و معجر است

بدتر ز روضة در و دیوار ، کربلا

 **

گریان تست مادر تو ای حسین من

بر نیزه می رود سر تو ای حسین من

گردد اسیر خواهر تو ای حسین من

گردد یتیم دختر تو ای حسین من

تا شام و کوفه همره اغیار ، کربلا

 **

عباس من تو دور و بر کاروان بمان

همراه زینب و کمک بانوان بمان

پشت و پناه لشگر و پیر و جوان بمان

پیش حسین من به تمام توان بمان

بی تو نداشت سید و سالار ، کربلا

 **

این قافله به سوی شهادت روانه است

شب نامه های مردم کوفه بهانه است

از غربت حسین هزاران نشانه است

در انتظار زینب من تازیانه است

زینب کجا و کوچه و بازار ، کربلا

 **

انگار بوی پیرهنی را شنیده اند

اینها حدیث بی کفنی را شنیده اند

این سمّ اسبها بدنی را شنیده اند

این نیزه ها لب و دهنی را شنیده اند

رفت از مدینه تیزیِ مسمار ، کربلا

 **

مادر هنوز پهلوی من درد می کند

این زخمهای بازوی من درد می کند

جای کبودیِ روی من درد می کند

خوردم زمین و زانوی من درد می کند

وای از حدیث سیلی خونبار ، کربلا

 **

روزی که وقت آمدنِ لشگرم رسد

ایام دادخواهیِ از داورم رسد

مهدیِ من به داد دل مضطرم رسد

هم انتقام غنچه گل پرپرم رسد

پس مرگ بر منافق و کفار ، کربلا

******************************

کاظم بهمنی

یادتان باشد لباس مشکی ام را تا کنید

گوشه ای از قبر من این جامه را هم جا کنید

کاش من در شام تاسوعا بمیرم تا شما

خرجیم را نذر خرج ظهر عاشورا کنید

هم کفن دارم و هم قومی که دفنم می کنند

پس فقط هنگام دفنم یاد آن آقا کنید

از صدای ناله ها و گریه های مادرم

بیشتر یاد غم صدیقه ی کبری کنید

آه من مردم ولی یک کربلا قسمت نشد

پیش مردم مایلم این نکته را حاشا کنید

مرگ من آمد ولی آقا نیامد، حیف شد!

فرصت دیدار را شاید شما پیدا کنید

***************************

یا ابا عبدالله

روضه ات حال مرا سامان داد
اشک در روضه تنم را جان داد
چایی مجلس تو نوشیدم
روح عصیان زده را ایمان داد
هرزمان نام تو یاد آوردم
قلب بر گریه مرا فرمان داد
سخن وسیره تو در عالم
خیل حق جوی جهان فرقان داد
خوردن ذره ای از تربت تو
تن بیمار مرا درمان داد
مهری از تربت پاکت مولا
سجده ام را سبب رجحان داد
یاد زینب،سر ببریده،مرا
دیده ی ابری پر باران داد
یاد حال تو کتار اکبر
دل ماتم زده راطوفان داد
هر که در ماتم تو گریان شد
اجر جنت به عوض یزدان داد
یا حسین بن علی وزهرا
عشق تو جان به تن بی جان داد

 اسماعیل تقوایی

************************

محرم شد، فغان از دل بر آرید
زچشم خود چو باران خون ببارید
بگریید ای عزیزان تا که با هم
به زخم فاطمه مرهم گذارید

غلامرضا سازگار

*************************

از برکت وجودِ شما دَم گرفته ایم
اذن عزا و روضه و ماتم گرفته ایم
ما دخل و خرج و رزقِ تمامی سال را
از گریه های ماه محرم گرفته ایم
ما را زآفتاب قیامت هراس نیست
تا سر به زیر سایه ی پرچم گرفته ایم
ما مرده را به ذکر شما زنده می کنیم
این معجزه ز سوره ی مریم گرفته ایم
اقرار میکنم که ز دربار فیضتان
بی عرضه بوده ایم، اگر کم گرفته ایم
این روزها که روضه خون و عطش به پاست
مثل هوایِ ابری عالم،گرفته ایم
راه ورود عمه ی سادات بوده است
سقف ورود هیئت اگرخَم گرفته ایم

************************

 راه را باز نمایید... محرّم آمد
دم بگیرید که هنگامه ی ماتم آمد
دست بر سینه نهاده، همه تعظیم کنید
مادری دست به پهلو، کمری خم آمد
نوکران، سینه زنان، موی کنان، مویه کنید
سر برهنه ز جنان حضرت خاتم آمد
امشبی را که شب درد دل با یارست
سفره ی دل بگشایید محرّم آمد
پیرهن مشکی ما حوله ی احرام عزاست
در حسینه ی ارباب، خدا هم آمد
چشم ما گریه کنان وصل به چشم زهراست
زین سبب سلسله ی اشک، منظّم آمد
بر سیاهی عزا دیده ی ما روشن شد
بزم دلداگی یار فراهم آمد
روز محشر که همه ی خلق خدا حیرانند
رتبه ی زائر ارباب مقدّم آمد
قدر بال مگسی اشک بشوید دل ما
قطره ای پاک تر از چشمه ی زمزم آمد
عرضه بر دوست کنم نوکری یک ساله
که همه عشق خدا صاحب پرچم آمد
فاطمه منتظر آمدن ما بوده
لشگر گریه کنان شه عالم آمد
قاسم نعمتی

**************************

تا می دمد از یاد تو در شهر نشان ها
در معرضِ عطر کلماتند دهان ها
بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَست    
کِامروز پر از بوی بهشتند جوان ها
دیروز چشیدست زمین طعم تو،امروز     
ذرّات تو را تجزیه کرده ست به جان ها
ای کاش زمین خون تو را ترجمه می کرد  
تا با گلِ خورشید می آمیخت دهان ها
از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردن
در آن سوی مقتل به کَمان ها و گَمان ها
ای زنده جاوید! همانروز سرت را
از نیزه ربودند و سپردند به آن ها
گفتند فقط،از لب و دندان و ندادند
از ردّ نَفَسهایِ شهیدِ تو نشان ها
ای کاش مسیحِ نَفَسَت ، روح بریزد
در کالبدِ منجمدِ مرثیه خوان ها
عبدالجبار کاکایی

***************************

 بر مشامم می رسد بوی محرم ای خدا
ترسم از این است محرم را نبینم ای خدا
شکر نعمت نعمتم افزون کند حالا بگو
من چگونه شکر این غم را نمایم ای خدا
مادرم با شور عشق او یزرگم کرده است
تا کند خرج عزای سفره ی غم ای خدا
هرچه میخواهی بگیر از من بگیر اما مگیر
سوز دل همراه آه و اشک نم نم ای خدا
همچو مجنون در بر لیلی اسیرم کرده است
شور زیبای حسین های دمادم ای خدا
تشنه ی آب فراتم روزی ام کن عاقبت
کربلا پایین پای او بمیرم ای خدا
علیرضا خاکساری

**********************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی