کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

کوثرنامه

پایگاه اشعار مدح، مرثیه، سرود، و نوحه

تقدیم به شهید غلامحسین فتحی

کوثرنامه

شعر ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها- 8

***********************

 سفره دار قدیمی دنیا
ای کریمه!  شفیعه ی فردا
 
گنبدت را نگاه می کرم
خوش به حال پر کبوترها
 
پیش تو بی اراده می گویم
السلام علیک یا زهرا
 
طعم سوهان شهر تو برده است
تلخی کام روزه دار مرا
 
کار خورشید می کند آری
ذره ای را که می بری بالا
 
با همین شور و حال و تاب و تبم
راهی جاده ی سه شنبه شبم
 
سجده ها و قیام های منی
‌هدف احترام های منی
 
السلام علیک یا بانو
تو علیک السلام های منی
 
زینب دومی و بعد رضا
 
عمه جان امام های منی
 
لحظه های خوش حرم رفتن
 
استواری گام های منی
 
در دلم با تو درد و دل کردم
یکی از هم کلام های منی
 
انعکاس جمالی زهرا
حضرت زینب امام رضا
 
مسعود اصلانی
************************

آنشب زمین هوای بهشتی دوباره داشت
آغوش آسمان به بغل ماهپاره داشت
چشمان ابر روی زمین را گرفته بود
هر قطره با خودش سبدی پرستاره داشت
دست ملک قصیده ای از نور می نوشت
واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت
باز عطر سیب و بوی بهار و شمیم یاس
بر بارش دوباره کوثر اشاره داشت
این بار حق به دامن موسی عطا نمود
آن کوثری که بال ملک گاهواره داشت
این سیب سرخ سیب بهشت پیمبر است
این دختر یگانه موسی بن جعفر است
مثل بهار بود هوای رسیدنت
باران چکید از رد پای رسیدنت
در پشت درب خانه تان جمع میشوند
خیل فرشتگان که برای رسیدنت_
 -
آماده اند از طرف ذات کردگار
خود را فدا کنند فدای رسیدنت
خاک بهشت بهر قدمگاه تو کم است
آغوش نجمه بود سرای رسیدنت
قلب برادرت ز تب شوق آب شد
در التهاب ثانیه های رسیدنت
در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن
گلخنده امام رضا را نگاه کن
از آن زمان که خواهر سلطان ما شدی
بانو ، شما ملیکة ایران ما شدی
از آسمان وجود تو بر ما نزول کرد
تا کوثر دوباره قرآن ما شدی
منت گذاشت بر سر ما ناز مقدمت
وقتی که آمدی تو و مهمان ما شدی
با هر قدم به سینه ما جا گرفته ای
یعنی تو صاحب دل ما جان ما شدی
بانی خیر و برکت این خطه گشته ای
وقتی نسیم سبز بیابان ما شدی
یعنی فقط نه جزء محبان حیدریم
«از شیعیان کشور موسی بن جعفریم »
وقتی تویی که آینه ذات کوثری
زیبد به خادمان حریمت پیمبری
عصمت به پای عصمت تو سجده می کند
معصومه ای و عصمت کبرای دیگری
ای زینبی که عالمه بی معلمی
زین رو کنی به شهر خودت علم پروری
ما هرچقدر شعر و غزل نذرتان کنیم
تو بازهم از آنچه که گفتیم برتری
بی تو کمیت محشریان لنگ می شود
یک وقت اگر که روی به محشر نیاوری
زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای
زهرا شدی و روز قیامت شفیعه ای
خود ظلمتیم ، اگرچه سپیدیم با شما
یأسیم اگر ، سراسر امیدیم با شما
مست اجابتند دعاها کنارتان
ما حاجت نداده ندیدیم با شما
وقتی حدیث ها تو را حرف می زنند
جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما
در قاب عکس خالی آن قبر گمشده
تصویری از بهشت کشیدیم با شما
پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم
یعنی که تا مدینه رسیدیم باشما
امشب که عشق می پرد از کنج سینه ام
در محضر تو زائر شهر مدینه ام
 
محــمد بیابانی

***********************

حسن فطرس

 به دل حک شد به خط آشنایی
شب میلاد و آغازِ گدایی
گدای بارگاهِ سبزِ عشقم
ببین امشب دلم گشته هوایی
به پیش پای تو غرقِ سرشکم
که شاید سر زنی بر بی‌نوایی
کریمه کاسه‌ام بنگر که بالاست
کرم بنما تو هر چه می‌توانی
تویی معصومه، عصمت پیش رویت
کند سجده از این نورِ خدایی
تویی بانوی قصرِ سرخِ مذهب
که با زینب همیشه هم صدایی
همین بس از تو ای معصومه جانم
لقب گیرنده‌ از جامِ رضایی
رضا نامِ تو را معصومه خوانده
که سر تا پا چنین زهرا نمایی
همه امشب کنارِ بارگاهت
من و این گریه و فصلِ جدایی
دلِ فطرس شده در شامِ میلاد
اسیرِ گنبدِ زردِ طلایی

***********************
 
بیا به جان بشنو نغمه ی خوش الحان را
ترنّم نفس بلبل غزلخوان را

مدینه راهی قم شد، مدینه راهی توس
ببین مسیر مدینه به قم- خراسان را

چقدر ریسه ی رنگی به چشم می آید
به هر دو دیده نظر کن ستاره باران را

زمین بایر ایران بدون برکت بود
دمیده عطر شما روح مُلک ایران را

دوباره حضرت جبریل در بغل دارد
نزول آیه ی یاسین و نور و رحمان را

به استلام نگاه رضا وزید و گذشت
نسیم چادرتان سرزمین کنعان را

کی ام که مدح تو گویم ببخش ای بانو
تصدّقی بنما قوم و خویش سلمان را
تویی امام رضا ؟ نه! رضا امام تو بود
دعا به جان رضا صحبت مدام تو بود
***
سپاس باد خدا را کریمه ای داریم
به طور موسی ِ کاظم کلیمه ای داریم

هزار مرتبه شکر خدا، به بسم الله
کنار واژه رحمان، رحیمه ای داریم

شبیه آیه ی «إحسانک القدیم» خدا
نعیم جاری و لطف قدیمه ای داریم

به خاندان علی بعد زینب کبری
عقیلة العربیّ و علیمه ای داریم

مفهّمات زمین و مقدّرات زمان
نهان نمانده که آخر فهیمه ای داریم

کسی که از سه جهت با امام محرم بود
به بضعة النبویّة ضمیمه ای داریم
اگر چه مرقد زهرا نهان و ناپیداست
ثواب زائر او مثل زائر زهراست
 
مجید لشگری
**************************

حسین ایزدی

شوره زار است اگر قم تو در آن دریایی

تو همیشه همه جا در همه آن با مایی

اصل و فرع ات همه نور است خود خورشیدی

و نه تنها پدرت که تو خودت موسایی

بعد زهرا و عقیله به خدا بانو جان!

بهترین اسوه برای همۀ زن هایی

وادی طور شده قم ز تو موسی زاده

بیت نور است زمینی که تو در آنجایی

می شود قم همه اش مرجع تقلید اگر

کمتر از ذره ای از علم خودت بنمایی

مثل تو نیست، اگر داشت زمین رو می کرد

همسری نیست برای تو ز بس یکتایی

حاجت مردم قم دست غلامان شماست

تو امید دل شیعه ز غم فردایی

وسعت روح تو قم را چو مدینه کرده

گر چه پنهان شده قبری، تو خودت زهرایی

باطن قم، نجف و مکه و مشهد باشد

یک حرم داری و این قدر در آن دارایی

مثل ایوان نجف، صحن تو حالی دارد

تو نظر کردۀ چشمان خود مولایی

خشت خشت حرمت پنجره ی فولاد است

کار خاک قدمت کار دم عیسایی

گردن مردم ایران به خدا حق داری

مایۀ قدرت ما پیش همه دنیایی

****************************

محــمد عابدینی

از نیمه شب گذشته و در جستجوی تو

من را کشانده سمت حرم آرزوی تو

جایی میان مسجد اعظم نشسته ام

مایل شده ست قبله ی قلبم به سوی تو

انسان سیب خورده چو مس می شود طلا

با کیمیای معنوی گفتگوی تو

فیض زلال فیضیه دار الشفای عشق

یک جرعه بود حوزه ی قم از سبوی تو

می ایستم به شوق تماشای گنبدت

هر روز صبح، کنج ارم، روبروی تو

زل می زنم به گنبد و پر می کشد غزل

طبعم پناه می برد از من به کوی تو

لبخند مهربان تو بانو سرودنی ست

پر کرده حجم شعر مرا عطر و بوی تو

**********************

امیرحسین حیدری

روزگار نیــــک و تقدیری نکــــوتر داشته

هر کسی که در ره عشقت قدم برداشته

تازه در فردای محشر زائرت پی می برد

آب سقاخانه ی تو طعــم کوثر داشته

گفت بابایت «فـــداها» در جلال شأن تو

مثل تعریفی که از زهرا پیمبر داشته

با وجــــود تو حضـــور مـــادر سادات را

لحظه لحظه پیش خود، موسی بن جعفر داشته

ای کریمه! آسمان ها را به نامش کرده ای

هر کسی نذر تو حتی یک کبوتر داشته

از سیاق صحن هایت می شود احساس کرد

صـــــاحب این آستان شوق برادر داشته

*****************

آیت الله وحید خراسانى

ایدختر عقل و خواهر دیـــن
وى گوهر درج عز و تمکین
عصمت شده پاى بند مویــــت
اى علم و عمل مقیم کویت
اى میوه شاخسار توحیـــــد
همشیره ماه و دخت خورشید
وى گوهر تاج آدمیــــــــت
فرخنده نگیــــن خاتمیت
شیطان بخطاب (قم) براندنـد
پس تخت ترا بقم نشاندنـد
کاین خانه بهشت وجاى حواست
ناموس خداى جایش اینجاست
اندر حرم تو عقل ماتســــت
زین خاک که چشمه حیاتست
جسمى که دراین زمین نهان است
جانى است که در تن جهان است
این ماه منیر و مهر تابان
عکسى بود از قم و خراسان
ایران شده نور بخش ارواح
مشکات صفت به این دو مصباح
از این دو حرم دلا چه پرسى
حق داند و وصف عرش و کرسى
هر کس به درت بیک امیدى است
محتاج تر از همه(وحیدى)است

*************************

ای محیط شرم و دریای وقار

موج پاکی ، اوج عز و افتخار

ای به شهر علم و تقوی آفتاب

آفتاب حسن و خورشید حجاب

ای نهال سبز بستان رسول

یک ثمر گل از گلستان بتول

دختر صدیقه ی اطهر تویی

یادگار موسی جعفر تویی

از همه گلهای عالم بهتری

چشمه ی جاری ز حوض کوثری

ای صفا بخش دل و جان همه

نام تو چون نام مادر ، فاطمه

همچنان اجداد خود مظلومه ای

پای تا سر عصمتی ، معصومه ای

سجده بر خاک تو پاکی می کند

گل به پیشت سینه چاکی می کند

ای وجود پاک ای نیکو سرشت

با تو شهر قم بود باغ بهشت

کشور ما از دو گل دارد بهار

هم بهار و هم وقار و اعتبار

هر دو گل از باغ گلهای رسول

هر دو گل از نسل زهرای بتول

آن یکی در شهر قم شهر صفاست

این یکی در مشهد و نامش رضاست

محــمد مبشری

****************************

یا رب این خلد برین یا جنه الماواستى

یا همایون بارگاه بضعه موساستى

این مهین بانو که در برج شرافت اخترى است

نسل پاک و زاده انسیه الحوراستى

فاطمه اخت الرضا, سلطان دین, روحى فداه

خاک درگاه تو از عرش علا اعلاستى

ملجا اهل زمان و شافع یوم المعاد

خواهر سلطان دین و ثانى زهراستى

مرقد نورانیش گویا ریاض جنت است

تربت پاکش ز مشک و عنبر ساراستى

گو بیاید تا به بیند این همایون بارگاه

آنکه بر وجود جنت دنیاستى

حضرت ناطق بحق صادق چنین فرموده است

درجزاى زائر او جنت الماواستى

اى مهین بانوى کاخ عصمت, اى مایه وجود

اى که خاک درگهت رشک دم عیساستى

حق ام و اب اگر مانع نبودى گفتمى

هم زخیل خادمانت آدم و حواستى

طالب دنیا به قم چون طیر اندر مجلس است

ظالم اندردشت قم چون ملح در دریاستى

هر که از روى خلوص آرد به درگاه تو روى

خوشدل از دنیا وفارغ ازغم عقباستى

عقل در احصاء قدرش قاصر است و پا به گل

گرچه چون لقمان دهر وبوعلى سیناستى

خطه قم شد زیمن مقدمش رشک جنان

در صفا دارالخلودو ازشرف غبراستى

چون بدیدى این بنا را عقل گفتى کاسمان

صورتى در زیر دارد آنچه دربالاستى

محــمد خادم

************************

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی